دانلود سریال ممنوعه | دانلود فیلم های جدید

سریال ممنوعه | فیلم های ایرانی جدید | دانلود همه قسمت های سریال ممنوعه

۸۱ مطلب با موضوع «عکس بازیگران زن» ثبت شده است

باران کوثری

 باران کوثری ,جهانگیر کوثری ,رخشان بنی اعتماد

بیوگرافی و زندگینامه

باران کوثری بازیگر زن سینما و تلویزیون ایران متولد 25 مهر 1364 در تهران می باشد و هم اکنون 32 سال سن دارد.

تحصیلات : وی فارغ التحصیل رشته نمایش هنرستان سوره است.

کوثری از سال 1370 با فیلم بهترین بابای دنیا به کارگردانی داریوش فرهنگ وارد عرصه بازیگری شده است. و بعد از ان در فیلمهای مادرش حضور یافت.

باران کوثری

ازدواج و همسر

باران کوثری تا کنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.

همسر باران کوثری

اینستاگرام باران کوثری : instagram / barankosari


باران کوثری و پدرش و مادرش رخشان بنی اعتماد

پدر و مادر باران کوثری

جهانگیر کوثری پدر باران کوثری از تهیه کنندگان سینما و کارشناس فوتبال است و مادرش رخشان بنی اعتماد  یکی از معروف ترین کارگردانان ایرانی است. 


گفت و گو با باران کوثری

باران کوثری جزو هنرمندانی است که توانست خودش  را از زیر سایه نام های بزرگ بیرون بکشد و به عنوان یک شخصیت مستقل معرفی کند. خیلی سخت بود؟ چون حتی همین اواخر هم چنین اظهارنظرهایی گفته شد.

من حرفم این است که اصلا بگویند! من از اول برخوردم با این ماجرا این طور بوده که بله ! من جزو معدود کسانی هستم که پدرو مادرم در این رشته بودند و در هر مصاحبه ای و روی هر صحنه ای که جایزه گرفتم خودم دوباره این را یادآوری و تاکید کردم که افتخار زندگی من این است که زیر سایه این دو اسم زندگی می کنم! چرا باید خودم، خودم را از زیر این سایه بیرون بیاورم.

باران کوثری

نه! زیر سایه بودن که بد نیست. اما بحث این است که کیفیت کار خود شما معرف شماست. هیچ وقت این سختی را حس کردید؟! صادقانه!

بله! می گویم کجا! اینکه مرا دیرتر جدی گرفتند. در حالی که معتقدم به لحاظ کیفی خیلی دور از بقیه نبودم. شاید بهتر نبودم. مثلا در بیست ویکی، دوسالگی کیفیت بازی ام خیلی دور از بقیه نبود اما من دیرتر جدی گرفته شدم. حتی بعد از آنکه برای خون بازی و روز سوم جایزه گرفتم. مشکلی که اتفاقا من در تئاتر کمتر داشتم.

در حالی که شما از سینما وارد تئاتر شدید!

برای اینکه در این روند خودم توانستم خودم را بشناسانم. خیلی ها بودند که از دانشگاه پدر و مادرم مرا ندیده بودند. خیلی ها برخورد نزدیک نداشتند. خیلی از تئاتری های جوان تر بودند که من باعث آشنایی شان با خانواده ام بودم. برای همین در تئاتر من از اول جدی تر گرفته می شدم.

اما این سختی! بله! من این سختی را حس کردم. به همین دلیلی که گفتم. اما واقعیت این است که سختی به چشمم نیامد. برای آنکه نکات مثبت و با ارزش و بی نظیر داشتن چنین خانواده ای برایم خیلی بیشتر بود.

شاید اگر بخواهیم صادق باشیم یکی از چیزهایی که کمک کرد تا شما به قول خودتان جدی گرفته شوید حضور شما در تئاتر بود. به این معنا که تئاتر بی رحم تر از سینماست. سینما می تواند دست کم در کوتاه مدت حتی ناتوانی را هم به نوعی مخفی کند. اما در تئاتر این گونه نیست…

امیدوارم و ضمن اینکه به خودم هم کمک کرد. نه اینکه هدف مهم تر من سینما باشد که مثلا بیایم از تئاتر برداشت کنم برای سینما. تئاتر برای من تبدیل به یک نیاز شده است. در 10 سال اخیر حداقل من سالی یک تئاتر کار کرده ام!

باران کوثری و همسرش

عکسی از باران کوثری و حامد بهداد در پشت صحنه فیلم سد معبر

چرا چنین نیازی را حس می کنید؟

نیاز به این معنا که تجربه ای است که هیچ جای دیگر به دست نمی آید. مثل خود بازیگری. خیلی تجربه نابی است. من تجربه روی صحنه رفتن را با هیچ چیز دیگری نمی توانم مقایسه کنم. نمی توانم بگویم اگر مثلا چنان فیلمی بازی کنم مثل تجربه ای می شود که روی صحنه لذتش را می برم.

برای همین حداقل سالی یک تئاتر کار می کنم. خیلی خیلی معتقدم که به بازیگری من در سینما کمک کرده است. به قول شما چه به دید تماشاگر نسبت به من، چه به بازی خودم.

جدا از این لذت بخش بودن، برای شما در تجربه سینما و تئاتر کدام روی کدام تاثیر می گذارد؟

نمی توانم بگویم. بعضی فیلم ها لذت شان از بعضی تئاترها بیشتر است و بالعکس. نظر کلی نمی توانم درباره این بدهم که کدام تجربه را بیشتر ترجیح می دهم واقعا هر دو…

این محافظه کاری است؟!

نه اصلا! آن تئاترهایی که لذت شان را با هیچ چیز عوض نمی کنم شاید برخی شان شرایط خاصی داشتند که تعداد کمی آنها را دیده باشند. نه! حرف محافظه کارانه ای نیست! برای این نمی گویم که نخواهم جواب بدهم. بعضی تئاترها به آدم نمی چسبد.

مثل بعضی فیلم ها ولی تجربه بازی کردن جلوی حسن معجونی در نمایش «در میان ابرها» را تقریبا می توانم بگویم با کمتر فیلمی عوض می کنم. هنوز که بعد از  10 سال آن تئاتر را اجرا می کنیم به اندازه روز اول از بازی کردن در آن نمایش و بازی مقابل حسن معجونی لذت  می برم.

در حال حاضر مقوله بازیگری در کشور ما به نوعی مساله شده است. تئاترها دارند ستاره محور می شوند. که بخشی از آن هم طبیعی است. با تزریق پول و خصوصی شدن چنین روندی غیرمعمول هم نیست…

کجای دنیا این طور نیست؟! مگر در برادوی هر فصل ستارگان سینما در تئاتر حضور ندارند؟! حرفم با آنهایی است که چنین نقدی دارند.

اما از طرف دیگر موضوعی که به نوعی در حال پنهان شدن است، خود بازیگری است. اینکه کیفیت بازی بازیگران ما در چه حد است. برخی تعریف و تمجید می کنند و برخی دیگر هم به شدت منتقد هستند و هنوز بازیگران قدیمی را ترجیح می دهند. شما چه فکر می کنید؟

یکی اینکه اصولا در سینمای هیچ جای جهان این طور نیست که حتما نقشی که بازیگر بازی می کند زمین تا آسمان با نقش قبلی متفاوت باشد. این واقعا فرصتی برای هر بازیگر است. بازیگران درجه یک در جهان از آن استفاده می کنند.

در ایران هم همین طور. یک عده هم استفاده نمی کنند. نکته بعد اینکه من اصلا به این اعتقاد ندارم که تئاتر ما ستاره محور شده. برای اینکه بازیگران جوانی دارند تئاتر کار می کنند. کارشان درجه یک است و اتفاقا کارشان بیشتر از تئاترهایی فروش می کند که مثلا از ستاره ها استفاده می کنند.

منظور البته ستاره های سینماست وگرنه ستارگان خود تئاتر هم هستند…

اینکه اشکالی ندارد! بله! حسن معجونی گیشه دارد و  آدم ها به خاطر او می آیند تئاتر می بینند. به خاطر سعید چنگیزیان و الهام کردا آدم ها تئاتر می بینند. ستاره اسکندری و پانته آ بهرام را در تئاتر همانقدر پیگیری می کنند که در سینما و تلویزیون. طبیعی است که هر کس دلش بخواهد با بهترین های هر حرفه ای کار کند. حتی در مورد بازیگران سینما هم همین است.

همان طور که درهای سینما روی بازیگران تئاتر باز است، بازیگران سینما هم حق دارند اگر پیشنهاد خوب تئاتری دارند بیایند و بازی کنند. اگر جواب نداد دیگر این کار را نخواهند کرد. اگر هم خوب بود به نظرم هر بازیگری حق دارد در همه عرصه ها فعالیت کند.

به نظرم این بی انصافی است که ما محدود کنیم. کسی جای کسی را نگرفته است. هر کارگردانی حق انتخاب دارد. نقش های متفاوت یک فرصت است. من خودم از آن بازیگرانی هستم که حتی به قیمت بد بازی کردن ترجیح می دهم متفاوت بازی کنم. نه اینکه بدانم بد می شود و بازی کنم…


جوایز و افتخارات

۱۳۹۳ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن بخش سودای سیمرغ / سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر کوچه بی‌نام برنده
۱۳۹۲ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن بخش مسابقه سینمای ایران / سی و دومین جشنواره فیلم فجر عصبانی نیستم نامزدشده

۱۳۹۰ جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن بخش فیلم‌های اول نگاه نو / سی‌امین جشنواره فیلم فجر بغض نامزدشده
۱۳۸۹ بهترین بازیگر زن یکمین جشنواره ملی فیلم جوان ایرانی ابله برنده

۱۳۸۷ سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن بخش مسابقه سینمای ایران / بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر حیران نامزدشده
۱۳۸۶ جایزه بهترین بازیگر زن نخستین جایزه اسکرین آسیا پاسیفیک؛ استرالیا خون بازی نامزدشده
۱۳۸۶ تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن یازدهمین جشن خانه سینما خون بازی برنده

۱۳۸۵ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن بخش مسابقه سینمای ایران / بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر خون بازی
روز سوم برنده
۱۳۸۵ دیپلم افتخار بهترین نقش‌آفرینی بخش مسابقه بین‌الملل / بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر خون بازی برنده
۱۳۷۹ دومین بازیگر کودک و نوجوان سال به انتخاب منتقدین زیر پوست شهر
باران و بومی

فیلم سینمایی های باران کوثری

۱۳۹۶ استیگمات
1396 عرق سرد
۱۳۹۵ بی‌نامی
1395  شنل
1395 سد معبر

۱۳۹۴ هفت ماهگی
لانتوری
۱۳۹۳ خنده‌های آتوسا
 1393 فیلم خانه دختر

جامه دران
کوچه بی‌نام
۱۳۹۲ مستانه
شب بیرون
عصبانی نیستم
۱۳۹۰ آزمایشگاه
بغض
قصه‌ها

۱۳۸۹ اسب حیوان نجیبی است
من مادر هستم
قصه پریا
۱۳۸۸ لطفاً مزاحم نشوید
هیچ

۱۳۸۷ آسمان سیاه شب (مستند)
آوانتاژ (فیلم کوتاه)
پستچی سه بار در نمی‌زند
۱۳۸۶ شیرین
توفیق اجباری
دایره زنگی
کتونی سفید

حیران
میزاک
۱۳۸۵ روز سوم
خون بازی
نسل جادویی
۱۳۸۴ حاشیه مرکزی (مستند داستانی)

تقاطع
خنگ آباد
۱۳۸۳ خوابگاه دختران
گیلانه
۱۳۸۱ رقص در غبار
برگ برنده
۱۳۸۰ روزگار ما (مستند)

۱۳۷۹ زیر پوست باران (مستند)
زیر پوست شهر
۱۳۷۸ داستان‌های جزیره (فیلم اپیزودی)
۱۳۷۶ بانوی اردیبهشت
۱۳۷۳ روسری‌آبی
۱۳۷۰ نرگس
بهترین بابای دنیا

عکسهای باران کوثری

سریال های باران کوثری

۱۳۹۴ دندون طلا
۱۳۹۳ کلاه قرمزی ۹۳
۱۳۸۷ کلاه قرمزی ۸۸
۱۳۸۷ بازی درمانی در کودکان

۱۳۸۵ صاحبدلان
۱۳۷۷ بگذار آفتاب برآید

 تاتر های باران کوثری

1391 روایت ناتمام یک فصل معلق
1390 زن، رویا، کابوس
1389 منهای دو
1388 سگ سکوت

1386 کوارتت
1384 در میان ابرها
1376 آن سوی آینه

۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

هانیه توسلی و همسرش

 هانیه توسلی

بیوگرافی و زندگینامه

هانیه توسلی بازیگر سینما و تلویزیون متولد 14 خرداد 1358 در همدان می باشد و 38 سال سن دارد و اصالتا اهل همان جا هست.

تحصیلات : توسلی دارای مدرک لیسانس نمایشنامه نویسی از دانشگاه آزاد تهران است. 

وی فعالیت بازیگری خود را از سال 1375 با بازی در تئاتر آغاز نمود و در سال 79 با سریال غزیبانه وارد تلویزیون شد.

وی همچنین فعالیت سینمایی خود را در سال 1380 با بازی در فیلم شام آخر ساخته فریدون جیرانی آغاز کرد. 

هانیه توسلی در سی و یکمین دوره جشنواره فیلم فجردر سال 1391، برای بازی در فیلم دهلیز، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن شد. 

شهرت او در تلویزیون با حضور در سریال میوه ممنوعه به کارگردانی حسن فتحی در تلویزیون اتفاق افتاد که این مجموعه در رمضان 84 پخش گردید.

ازدواج و همسرش

هانیه توسلی چرا ازدواج نکرده نمیکند ؟

هانیه توسلی تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد . وی در آخرین مصاحبه خود که در برنامه 35 با فریدون جیرانی انجام داده بود در پاسخ وی به علت ازدواج نکردنش گفت : در سن پایین که بودم خیلی در فکر این بودم که ازدواج کنم و بچه دار بشوم . اما الان احساس میکنم ازدواج به شدت پیچیده است . من حوصله شلوغی و جمعیت را ندارم .

هانیه توسلی

همسر هانیه توسلی , شوهر هانیه توسلی

خواهران هانیه توسلی

خواهر بزرگترش هما مدتی در یک مجله منتقد بود در حال حاضر کار ترجمه انجام می دهد خواهر دیگرش مهسا جراح مغز است یک خواهر دیگر دارد به نام هدیه در آمریکا خواننده است خواهر کوچکش در رشته طراحی شهری تحصیل کرده است

خواهران هانیه توسلی و مادر هانیه توسلی

خواهرهای هانیه توسلی و مادر هانیه توسلی . وی پدر خود را در سال 78 از دست داده است.

اینستاگرام هانیه توسلی : instagram / haniehtavasolli

هانیه توسلی

گفتگو با هانیه توسلی 

لذت بخش ترین چیز زندگی

وی گفته است از تنهایی بسیار لذت می برد و همیشه از جمع و شلوغی فراری است.وی گفته من از همان دوران مدرسه ام هم هیچ دوست صمیمی نداشته ام و با کسی معاشرت نکردم.

عکس هانیه توسلی

بازیگران مورد علاقه هانیه توسلی

من اصولا همیشه طرفدار لیلا حاتمی بوده ام. همان زمانی که تازه به سینما علاقه مند شده بودم فیلم «لیلا» اثر داریوش مهرجویی را دیدم و هنوز هم به نظرم «لیلا» یکی از بهترین فیلم های سینمای ایران است. در نسل خودم همیشه به نظرم ترانه علیدوستی بازیگر خوبی آمده است و در نسل پیش از لیلا بی شک انتخابم سوسن تسلیمی است.»

به آن چیزی که دوست داشته ای رسیده است یا نه؟

اگر صادقانه بگویم نه. من اصلا بازی خودم را قبول ندارم و هنوز آن نقشی را که باید بازی نکرده‌ام. نقشی که بتوانم حداکثر توانایی‌هایم را در آن به نمایش بگذارم. البته یک فیلم از این قضیه مستثنی است و آن هم فیلمی نیست جز «شب‌های روشن» به کارگردانی فرزاد موتمن.»

بیوگرافی هانیه توسلی

میزان دستمزد

«من خودم هیچ وقت دستمزد زیادی نداشته‌ام و به نسبت چیزهایی که شنیده‌ام فکر می‌کنم دستمزدم همیشه در حد متوسط بوده است. گاهی اوقات بازیگری باعث فروش میلیاردی یک فیلم می‌شود و ممکن است حقش باشد که دستمزد میلیاردی هم بگیرد.»

 به نویسندگی و کارگردانی فکر کرده‌اید؟

– به کارگردانی نه، اما به نویسندگی فکر کرده‌ام. من ادبیات نمایشی خوانده‌ام، اما خیلی تنبلم.(می‌خندد) دو سال پیش به کلاس فیلمنامه‌نویسی زیر نظر شادمهر راستین رفتم و به شکل کارگاهی شروع به نوشتن کردیم. در آن مقطع چند فیلمنامه برای فیلم کوتاه و دو طرح برای فیلم بلند نوشتم، اما بازی در “عصر روز دهم” پیش آمد و دیگر از آن فاصله گرفتم.

haniye tavasoli

علاقه اش به گربه و حیوانات

اگر سری به صفحه اینستاگرام هانیه توسلی بزنید عکسهای زیادی از گربه ها می بینید . او خیلی با این حیوان علاقه دارد و میگوید :

گربه در خانه ما خیلی مهم بود در زیرزمین یک کرسی قدیمی داشتیم که گربه‌ ها زیرش جمع می‌ شدند و زاد و ولد می‌ کردند شیشه زیرزمین شکسته بود و آنها راحت می‌ رفتند و می‌ آمدن ما هم به گربه‌ ها غذا می‌ دادیم و زندگی خوبی کنار ما داشتند

من الان هم شش گربه دارم البته هیچ‌ کدام از آنها پرشین کت نیستند و من گربه‌ های خیابانی را نگه می‌ دارم و از این کار لذت می برم

ازدواج هانیه توسلی

قبول کردن کفالت یک دختر

هانیه توسلی کفیل یک دختر را دارد می گوید : بچه اردبیل است رابطه ما طبق سیستم بنیاد کودک است، به این صورت که آنها هر شش ماه یک بار گزارشی از آن 6 ماه بچه برای من و دیگر کفیل‌ ها می‌ فرستند و از معدل و شرایط و نیازهای اصلی و … در آن توضیح می‌ دهند

غیر از این گزارش بنیاد، من خودم با بچه تلفنی صحبت می‌ کنم یک مناسبت‌ های ویژ ه‌ای هم خیلی برایم اهمیت دارد، مثل تولدش که در آذر ماه است، عیدها، وقتی امتحاناتش تمام می‌ شود، اول مهر به‌ هر‌حال آن‌ طوری نیست که هر روز با هم صحبت کنیم، اما در تماس هستم و بی‌ خبر نیستم


فیلم های سینمایی هانیه توسلی 

۱۳۹۵ بن‌بست وثوق
۱۳۹۵ مادری
۱۳۹۴ سیانور
۱۳۹۴ نقطه کور

۱۳۹۴ قشنگ و فرنگ
۱۳۹۴ هفت ماهگی
۱۳۹۳ شکاف
۱۳۹۳ نهنگ عنبر
۱۳۹۲ خط ویژه

۱۳۹۲ مردن به وقت شهریور
۱۳۹۱ به خاطر پونه
۱۳۹۱ دهلیز
۱۳۹۰ ابرهای ارغوانی
۱۳۹۰ زندگی خصوصی

۱۳۹۰ مادر پاییزی
۱۳۸۹ ندارها
۱۳۸۹ آقا یوسف
۱۳۸۸ عصر روز دهم

۱۳۸۸ کیفر
۱۳۸۶ صد سال به این سال‌ها
۱۳۸۵ عاشق
۱۳۸۴ زمان می‌ایستد
۱۳۸۴ عصر جمعه
۱۳۸۳ دیشب باباتو دیدم آیدا

۱۳۸۳ کافه ستاره
۱۳۸۳ یک شب
۱۳۸۲ جایی برای زندگی
۱۳۸۱ شب‌های روشن

۱۳۸۱ گاهی به آسمان نگاه کن
۱۳۸۰ اثیری
۱۳۸۰ شام آخر
۱۳۷۹ آخر بازی


سریالها

۱۳۷۹ – غریبه (جواد اردکانی)
۱۳۸۵ – وفا (محمدحسین لطیفی)
۱۳۸۶ – میوه ممنوعه (حسن فتحی)
۱۳۸۸ – شمس‌العماره (سامان مقدم)


شبکه نمایش خانگی

۱۳۹۱ – قلب یخی (فصل سوم) (سامان مقدم)
۱۳۹۲ – شاهگوش (داود میرباقری)
۱۳۹۳ – ابله (کمال تبریزی)

بیوگرافی هانیه توسلی

جوایز و افتخارات

برنده تندیس برگ زیتون بهترین بازیگر نقش اول زن از نخستین جشن سینمای آزاد برای فیلم کوتاه روی جاده نمناک – (۱۳۸۱)
برنده تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن از هفتمین جشن خانه سینما برای فیلم شب‌های روشن – (۱۳۸۲)
کاندید سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن از بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم شب‌های روشن – (۱۳۸۱)

کاندید سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن از بیست و سومین جشنواره فیلم فجر برای فیلم جایی برای زندگی – (۱۳۸۳)
کاندید سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن از بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم زمان می‌ایستد – (۱۳۸۴)

کاندید سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم ندارها – (۱۳۸۹)
برنده سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن از سی و یکمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم دهلیز – (۱۳۹۱)
نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از انجمن منتقدان برای فیلم دهلیز – (۱۳۹۲)

۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

آشا محرابی و همسرش + بیوگرافی

آشا محرابی

بیوگرافی زندگینامه

آشا محرابی Asha Mehrabi بازیگر زن سینما تلویزیون و تئاتر متولد 31 مرداد ماه 1352 در تهران است. وی اصالتا اهل شمال کشور است.

تحصیلات : او فارغ‌التحصیل دوره کارشناسی در رشته مترجمی زبان انگلیسی و دوره کارشناسی ارشد در رشته روابط بین‌الملل است. همزمان با تحصیلات دانشگاهی اش به کانون هنری حمید سمندریان رفت و فارغ‌التحصیل بازیگری و کارگردانی از کانون سمندریان شد / فارغ‌التحصیل کارگردانی و فیلمسازی از سینمای جوان / او همچنین فارغ‌التحصیل فیلمسازی از کانادا / 

اشا محرابی دختر اسماعیل محرابی از بازیگران قدیمی می باشد . وی اولین بار در سن 13 سالگی با سریال آیینه جلوی دوربین رفت . شروع فعالیت هنری او در سال 1374 با نمایش رادیویی آغاز شد و در سال 77 با تئاتر وارد بازیگری شد. او مدتی نیز دوبلاژ هم انجام میداد.

ازدواج و همسر

آشا محرابی چندین سال است که ازدواج کرده است و متاهل می باشد ( عکسی از همسر وی موجود نیست)

آشا محرابی و همسرش

آدرس صفحه اینستاگرام : instagram / asha_mehrabi

آشا محرابی و همسرش

آشا محرابی و سام درخشانی

بیوگرافی آشا محرابی

آشا محرابی

ماجرای خودکشی

چند سال قبل همزمان با پخش فیلمی به نام  تهران من حراج که وی در آن به ایفای نقش می پرداخت , فیلمی که اجازه پخش نگرفت و حتی سازندگان فیلم را جهت ساخت این فیلم مجازت کردند خبر خودکشی آشا محرابی منتشر شد .

طبق گفته ها : پس از چند روز بستری شدن در بیمارستان خصوصی، راضی به مصاحبه با خبرنگاران نشد اما خبر خودکشی او را یکی از بستگان نزدیکش تکذیب کرد و اظهار داشت که : آشا فقط چند روزی مریض خواهد بود و نیاز به استراحت دارد و خودکشی نکرده است (به نقل از فردا نیوز)


مصاحبه و گفتگو با آشا محرابی

شما که از ابتدا عاشق بازیگری بودید چرا در رشته‌ای مرتبط با سینما یا تئاتر تحصیل نکردید؟

واقعاً دلم می‌خواست این اتفاق برایم می‌افتاد، ولی متأسفانه شرایط به‌گونه‌ای پیش رفت که مجبور شدم در رشته‌ای غیر از بازیگری درس بخوانم. شاید همین دوری از فضای هنر و بازیگری باعث شد وقتی وارد این حرفه شدم کسی را نشناسم و حمایتی نداشته باشم.

اگر در رشته سینما تحصیل می‌کردم احتمالاً آشنایی‌هایی اتفاق می‌افتاد که مسیر ورودم به دنیای بازیگری را هموار می‌کرد. اما این‌طور نشد و من بیشتر مسیر را به تنهایی و البته بسختی طی کردم تا توانستم موقعیتم را به‌عنوان یک بازیگر تثبیت کنم.

بازیگری را از کجا شروع کردید؟

از کلاس‌های کارگردانی و بازیگری استاد سمندریان. دوره بسیار پرباری بود و آنچه می‌شد در 4 سال دانشگاه بیاموزم به صورت فشرده و در یک سال از استاد سمندریان آموختم. بعد هم برای بازی در نمایش «دایره گچی قفقازی» انتخاب شدم.

که در آن نمایش هم در 2 نقش بازی می‌کردید…

بله، تجربه فوق‌العاده‌ای بود. برای بازی در این نقش مثل بقیه دانشجوهای استاد تست دادم و انتخاب شدم. سپس در نمایش «رویای شب نیمه تابستان» به کارگردانی دکتر احمد کریمی‌حکاک بازی کردم و بعد در نمایش‌های دیگری که هر کدام تجربه‌ای و خاطره‌ای ارزشمند بودند.

کلا در تئاتر بیشتر از مدیوم‌های دیگر جا افتاده‌اید. دلیل این دلبستگی به دنیای نمایش چیست؟

فکر می‌کنم تئاتر فضایی دارد که می‌تواند ضعف‌ها و توانایی‌های بازیگر را صادقانه به او نشان دهد. بازیگر در سینما بزرگ‌تر از آنچه هست نشان داده می‌شود و در تلویزیون کوچک‌تر؛ ولی در تئاتر می‌توان هر بازیگری را در اندازه‌های واقعی‌اش دید. من بیش از 12 سال در تئاتر فعالیت کرده‌ام و بهترین اتفاق‌ها برایم در این فضا افتاد. بخش مهمی از چیزهایی که یاد گرفته‌ام را مدیون تئاتر هستم و معتقدم فضای تئاتر به رشد استعدادهای بازیگر کمک می‌کند.

در تئاتر کارگردانی هم می‌کنید و می‌دانم که نمایشنامه‌نویس قابلی هستید. از بازیگری اشباع شده‌اید؟

به هیچ وجه. محال است که روزی از بازیگری دلزده شوم. من عاشق کارم هستم و هنوز خیلی از نقش‌ها هست که دوست دارم بازی کنم. کارگردانی و نوشتن برایم در ادامه بازیگری معنی پیدا می‌کند. در رادیو بیشتر نمایش‌های رادیویی را کارگردانی می‌کنم ولی در تئاتر علاقه اصلی‌ام بازیگری است. چندی پیش با پریسا مقتدی نمایش «خاله ایران» را به‌طور مشترک کارگردانی کردم و سال گذشته نیز اولین کارگردانی مستقلم را با نمایش «من حرفی ندارم دنبالشو نگیر» تجربه کردم که خوشبختانه اجرای موفقی داشت.

کارگردانی نسبت به بازیگری مسوولیت و دشواری بیشتری دارد. به‌عنوان کسی که تجربه بازیگری و کارگردانی در تئاتر را دارید، فکر می‌کنید سخت‌ترین قسمت کار در تئاتر چیست؟

شاید مهم‌ترین مشکل این باشد که با تغییر مدیریت در هر بخش، سیاست‌ها نیز عوض می‌شود. چیزهایی که تا پیش از این ممنوع بودند آزاد می‌شوند و برای چیزهایی که آزاد بودند ممنوعیت در نظر می‌گیرند. وقتی محدوده خطوط قرمز مشخص نیست و هیچ ثباتی در قانون‌ها وجود ندارد، آدم نمی‌داند باید چه کند که دچار مشکل نشود. به نظرم این حق طبیعی هر گروه تئاتری است که دست‌کم برنامه‌ها و سیاست‌های فرهنگی و نظارتی یکی دو سال آینده را بداند تا فعالیت‌هایش را بر اساس آن تنظیم کند. نه این‌که با تغییر مدیریت همه‌چیز به نقطه صفر برگردد و بلاتکلیفی ایجاد شود. این توقع زیادی نیست که مدیران تئاتر که با این اعتماد به نفس درباره همه‌چیز قانون و دستورالعمل وضع می‌کنند حداقل سالی چند بار تئاتر ببینند و با فضای دنیای نمایش آشنا باشند. وقتی یک مدیر درباره تئاتر صاحب نظر نیست چگونه می‌تواند قانونگذار باشد و مسیر حرکت تئاتر را مطابق صلاحدید خودش ترسیم کند؟

به هر حال این شرایط در مدیریت فرهنگی ما در سطح کلان وجود دارد و مخصوص تئاتر نیست. اما قبول دارم که تئاتر به نسبت سینما ممکن است آسیب‌پذیرتر باشد، چون روی موج خبرسازی قرار ندارد و مثل سینما نیست که وقتی بلایی سرش می‌آید بسرعت به تیتر رسانه‌ها تبدیل می‌شود.

از همه مهم‌تر این است که وقتی ارزش‌ها و ضدارزش‌ها به همین راحتی و با تغییر یک مدیر عوض می‌شود همه باورها به هم می‌ریزد و بلاتکلیفی به وجود می‌آید. متأسفانه هرکسی که از راه می‌رسد می‌خواهد در بنیان تئاتر تحول ایجاد کند و البته هیچ تعریف دقیقی هم از تحول ارائه نمی‌دهد که بدانیم معیار سنجش چیست. برای آینده تئاتر نگرانم و مطمئن باشید اگر تئاتر تضعیف شود تلویزیون و سینما به‌طور مستقیم آسیب می‌بینند.

الان که به پشت سر نگاه می‌کنید از مسیری که پیموده‌اید راضی هستید؟

تا حدودی. شاید خیلی از کسانی که از بیرون نگاه می‌کنند تصورشان این باشد که وقتی یک بازیگر موقعیتی تثبیت‌شده دارد و در مدیوم‌های مختلف پرکار است در حرفه‌اش موفق بوده است. ولی در مقایسه با توقعی که از خودم دارم واقعاً خودم را بازیگر موفقی نمی‌دانم. ایده‌آلم تفاوت زیادی با موقعیت اکنونم دارد. شاید در آینده بتوانم به تصویری که در ذهن داشتم نزدیک‌تر شوم، اما در حال حاضر باید بگویم که هنوز به جایگاه دلخواهم نرسیده‌ام.

 

عکسهای اشا محرابی

آشا محرابی و پدرش اسماعیل محرابی

آشا محرابی در سریال آیینه


آشا محرابی از جدایی پدرش اسماعیل محرابی می گوید :

بینندگان تلویزیون آشا محرابی را زمانی که دختر نوجوانی بود در یک قسمت از سریال «آیینه» دیدند، اما پس از آن خبری از او نبود تا حدود 15 سال بعد که به‌عنوان بازیگری شناخته ‌شده در تئاتر، تلویزیون و سینما مطرح شد. دلیل این وقفه طولانی چه بود؟

در آن زمان 13 سال داشتم و سراسر وجودم عشق به بازیگری بود. بعد از «آیینه» پیشنهادهایی برای بازی در تلویزیون و سینما داشتم، اما به دلایلی مجبور شدم از دنیای بازیگری دور بمانم و مشغول تحصیل شوم. این جریان حدود 10 سال به طول انجامید و زمانی دوباره به دنیای بازیگری برگشتم که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودم.

در آیینه همبازی اسماعیل محرابی (پدرتان) بودید. آیا مسیر شما برای ورود به دنیای بازیگری با حمایت او هموار شد؟ چون در این صورت این پرسش ایجاد می‌شود که چرا بعد از آیینه فعالیتی نداشتید؟

نه، به‌هیچ‌وجه. در واقع نقش پدرم بیشتر بازدارندگی بوده تا حمایت. در همان دوران با آقای اسماعیل محرابی قرار گذاشته بودیم که من درسم را بخوانم و او شرایط ورودم به بازیگری را فراهم کند. در واقع نوعی قرارداد معنوی بود که من کاملاً روی آن حساب کرده بودم.

مثل خیلی از پدرهای بازیگر که فرزندانشان را برای بازیگری معرفی می‌کنند…

دقیقاً. اشکالی هم ندارد، چون اگر کسی واقعاً مستعد باشد می‌تواند از این میانبر استفاده کند و اگر مستعد نباشد با پارتی‌بازی به جایی نمی‌رسد. به هر حال من تمام برنامه‌های زندگی‌ام را در آن زمان براساس قراری که با اسماعیل محرابی داشتم تنظیم کردم، ولی زمانی که نوجوان بودم او از ما جدا شد و ترجیح داد زندگی تازه‌ای را تجربه کند. به این ترتیب قرار ما به هم خورد و دیگر خبری از او نداشتم تا وقتی که در تئاتری بازی می‌کردم و او برای تماشا آمده بود. وقتی مرا دید خیلی تعجب کرد و گفت نمی‌دانستم که بازیگر شده‌ای. شاید اگر همان زمان با آن علاقه و انرژی سراغ بازیگری می‌رفتم بسیار زودتر از این می‌توانستم به مقصودم برسم.

گفتید نقش پدرتان بیشتر بازدارندگی بوده. از چه جهت؟

ببینید، زمانی که او رفت تمام برنامه‌هایی که برای آینده داشتم به هم خورد. اصلاً دلیل این‌که در رشته‌ای غیرهنری کنکور دادم همین قرار بود که در نهایت منتفی شد. همه موقعیت‌هایی که من در بازیگری به دست آوردم با تلاش شخصی خودم بود. الان که به گذشته فکر می‌کنم می‌بینم چه دوران دشوار و پردردسری را گذراندم. حس کودکی را داشتم که بیدار می‌شود و می‌بیند عروسکش مرده است. ضربه سختی بود. مدت‌ها طول کشید تا بتوانم بر اوضاع پیرامونم مسلط شوم، ولی در مجموع همین دشواری‌ها و تلاشی که برای ایستادن روی پای خودم کردم باعث شد قوی‌تر شوم و دید بهتری نسبت به حرفه‌ام پیدا کنم. مجبور شدم مسیری را که به زندگی‌ام تحمیل شده بود تا انتها بروم و بعد دوباره برگردم سر نقطه اول و همه‌چیز را از نو شروع کنم.

طبیعی است که وقتی کسی با تلاش خودش و بدون حمایت دیگران به هدفش می‌رسد احساس بهتری دارد.

همین‌طور است و بجز احمد آقالو که بهترین دوست و مشاورم بود، کسی از من حمایتی نکرد. او تنها کسی بود که قواعد رفتار حرفه‌ای را به من آموخت و در همه کارهایی که می‌کردم از مشورت دلسوزانه او بهره‌مند بودم.

اشا مهرابی بازیگر زن

 آشا محرابی در کنار شبنم قلی خانی

عکسی از آشا محرابی در کنار شبنم قلی خانی


سریال های آشا محرابی

آئینه (۱۳۶۶–۱۳۶۴)
توی گوش سالمم زمزمه کن (۱۳۸۵)
مرگ تدریجی یک رؤیا (۸۷–۱۳۸۵)
مسافرخانه سعادت (۱۳۸۷)

سرزمین کهن (۱۳۸۷)
آشپزباشی[۱] (۱۳۸۹–۱۳۸۸)
ساختمان ۸۵ (۱۳۸۹)
تاوان (۱۳۸۹)

مهمانان ویژه (۱۳۹۱–۱۳۹۰)
خط (۱۳۹۳–۱۳۹۲)
همه چیز آنجاست (۱۳۹۳)
آمین (۱۳۹۳–۹۴)

چرخ فلک (۱۳۹۵)
هشت و نیم دقیقه (۱۳۹۵)
آرام می‌گیریم (۱۳۹۵)
سریال برنا (1396)

آشا محرابی بی حجاب

فیلم‌های سینمایی آشا محرابی

دو لکه ابر (۱۳۹۴)
نیم (۱۳۹۴)
جاده مه آلود (۱۳۹۳)

تهران من حراج (۱۳۸۸)
از رئیس جمهور پاداش نگیرید (۱۳۸۷)
مردی که گیلاسهایش را خورد (۱۳۸۷)

شبکه نمایش خانگی

قلب یخی (فصل سوم)
ماهرخ
ساعت صفر
با ستاره بودن

آشا محرابی در فیلم تهران من حراج

فیلم‌های تلویزیونی

حبیب
فریدون مهربان است
پنجره‌ای رو به حیاط
بن‌بست یلدا
وارونگی

پاشنه بلند
بچه نشو
حدس بزن جه کسی برای عید می‌آید
مرا بشناس
فیروزه سیاه
آلونک
پلکان

روز یلدا شب جله
جت کات
شاید زود شاید هرگز
روز اردو
کارت به کارت
نیمه روشن
هفت سین
در دنیای من
زمان فرا خواهد رسید

دوبلاژ

سریال جنایت‌های غیر حرفه‌ای (انا)
سریال اوای وحش (اما)
سریال مدیر کل (لیلا)

سینمایی درست مثل بهشت (الیزابت)
انیمیشن شاهزاده و گدا (پرنسس آنالیز)
انیمیشن دوازده پرنسس رقصنده (پرنسس جنی)

انیمیشن در جستجوی نمو (مادر نمو)
انیمیشن دیو و دلبر (پرنسس بل)
انیمیشن جیمی نوترون ۱ (مادر جیمی نوترون)

 

فیلمهای اشا محرابی

۱۲ مهر ۹۶ ، ۱۷:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

الهام حمیدی و همسرش +بیوگرافی

الهام حمیدی ,بیوگرافی الهام حمیدی ,عکس الهام حمیدی

بیوگرافی و زندگینامه

الهام حمیدی بازیگر زن سینما و تلویزیون متولد 8 آذر 1356 در تهران می باشد و هم اکنون 40 سال سن دارد.

تحصیلات : حمیدی دارای مدرک لیسانس حسابداری از دانشگاه آزاد رودهن می باشد. 

شروع بازیگری : وی فعالیت هنری خود را از سال 1380 با بازی در فیلم دنیا ساخته منوچهر مصیری آغاز نمود. 

الهام حمیدی در سال ۱۳۸۴ برای بازی در فیلم سینمایی «خیلی دور خیلی نزدیک»، موفق به کسب تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن، از جشن خانه سینما شد.

وی در سال 82 با حضور در سریال مسافری از هند توانست به خوبی دیده شود.

ماجرای ازدواج و همسرش

الهام حمیدی در سن پایین یک بار ازدواج کرده است اما این ازدواج منجر به جدایی و طلاق شده است . اما وی در برنامه دورهمی گفت تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد است .

وی در خصوص پاسخش در خصوص ازدواج گفت : من در یک لحظه فکر کردم باید این پاسخ را بدهم و شاید خیلی خوب نباشد روی آنتن جزئیات ازدواج و زندگی شخصی ام را بیان کنم .

همسر الهام حمیدی

الهام حمیدی و خانواده اش / پدر مادر و برادر الهام حمیدی

الهام حمیدی و پدرش

الهام حمیدی و پدرش

آدرس پیج اینستاگرام الهام حمیدی : instagram / elhamhamidiiii


گفت و گو با الهام حمیدی 

چهره شما کاراکتر ویژه‌ای دارد این مسئله آیا دست‌و پایتان را در پذیرش و ایفای نقش‌های متفاوت نبسته است؟

نه. من نقش خاکستری هم بازی کردم و بیننده آن را پذیرفته است. در ابتدا شاید منفی بوده و با بازی من تبدیل شده به یک نقش خاکستری. نقش دختر شر و شور را هم بازی کرده‌ام. اما این بستگی به این دارد که آن نقش را چطور برای خودت پرورش بدهی و بازی کنی.

شاید هم به‌ خاطر همین تا به حال به من نقش منفی پیشنهاد نشده است، البته خودم هم دوست ندارم، ولی تا حالا نقش‌هایی متفاوت را در عین مثبت بودن بازی کرده‌ام و چهره‌ام جواب داده است. فکرش را هم که می‌کنم تا به حال کارگردانی پیشنهاد نقش منفی به من نداده است، صد در صد به‌خاطر نوع چهره‌ام بوده است. اما شاید بشود با گریم، بازی و ایفای نقش در فیلمنامه نقش را درآورد اما مردم نمی‌پذیرند.

آیا نقش خاصی هست که همیشه منتظر پیشنهادش باشید؟

نه نقش خاصی را مدنظر ندارم، اما هیچ‌وقت هم نقش منفی را دوست نداشتم. هر چقدر هم قدرت و توانایی بازیگری داشته باشم ولی چهره و نوع نگاهم این را نشان ندهد، بیننده پس می‌زند. بیننده الان از من انتظار ندارد که نقش یک جانی یا خلافکار را بازی کنم. چون همیشه در نقش‌هایم مثبت بودم. اما می‌توانم خاکستری باشم.

رو کار سینمایی داشتم که تازه به شبکه خانگی آمده که کاملا کار متفاوت و خاکستری بود. این نقش‌ها جای کار دارد که البته در عین‌حال متفاوت است. اما نقش‌های منفی را دوست نداشتم تجربه کنم. الان به مرحله‌ای رسیده‌ام که آنقدر کارهای مختلف کرده‌ام که منتظر یک اتفاقم. منتظر یک فیلمنامه خاص و قوی. خدا را شکر کارهایی که تا به‌حال بازی کرده‌ام دیده‌شده است.

به همین دلیل هم هست که در انتخاب فیلمنامه و کار خیلی دچار شک و تردید می‌شوم. اما متاسفانه آنقدر فیلمنامه‌های ما ضعیف هستند که مجبوری از بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنی. دیگر به‌ندرت پیش می‌آید که فیلمنامه‌ای میخکوبت کند. همیشه این دغدغه برای همه ما بازیگران است که چه چیزی انتخاب کرده و کار کنیم.

خطر شغلی ما این است که اگر زیاد بیکار بمانی از یاد می‌روی. برای روحیه خودمان و بقای شغلی‌مان که بیکاری نابودش می‌کند مجبوریم گزینه‌ای را انتخاب کنیم. از طرفی هم نمی‌شود گفت فیلمنامه خوب پیدا نمی‌شود، باید دانست که انگشت‌شمار است و آیا آنقدر شانس داریم که از میان این‌همه بازیگر نصیب ما بشود یا نه. این خودش شانس بزرگی‌می‌خواهد!

بیوگرافی الهام حمیدی

فیلمنامه‌های پیشنهادی را چگونه انتخاب می‌کنید؟

سعی کرده‌ام انتخاب‌هایم طوری باشد که در مقابل مردم رو سفید باشم وتا به حال این اتفاق هم افتاده است. در شبکه یک سیما در ارزیابی‌ای که در برنامه «سین مثل سریال» شده بود مردم خیلی لطف داشتند و من را به‌‌‌عنوان بازیگر اول زن در این دهه، یعنی دهه ۸۰-۹۰، انتخاب کردند. این برای یک بازیگر بسیار افتخار آفرین است که از طرف مردم پذیرفته شود.

خستگی از تن آدم در می‌آید، اما انتخاب را برای بازیگر سخت می‌کند. این رأی‌های مردمی بازیگر را در انتخاب نقش و فیلمنامه وسواسی می‌کند. اما اگر مردم ضعفی در کار ما بازیگران می‌بینند باید درک‌مان کنند، چون به هر حال ما بازیگر هستیم و باید کار کنیم.

کارنامه خودتان را تا امروز چگونه می‌بینید؟

فقط می‌دانم تا به حال کاری نکرده‌ام که به‌خاطر آن کار بخواهم خودم را مواخذه کنم. نمی‌توانم بگویم کارهایم در سطح عالی بوده اما خوب بوده است. یعنی اگر سریال بوده بیننده ۹۰درصد داشته، از «زیر تیغ»، مسافری از هند گرفته تا «یوسف پیامبر»، «مختارنامه»، «شوق پرواز» و… یا سینمایی‌هایم سینمایی‌هایی نبوده که تجربه بدی بوده باشد.

«مهیا» بعد از «خیلی دور خیلی نزدیک» خیلی تاثیرگذار بود. کسی را ندیدم که این فیلم را ندیده باشد. کارنامه من در سطح خوب بوده است. روندی را که پیش گرفتم به همان شکل باید جلو بروم. اینکه تا کی بتوانم این رویه را داشته باشم و در انتخاب‌ها ثابت قدم باشم نمی‌دانم تا کی ادامه دارد اما سعی کردم که کارهای خوب انجام دهم.

در تاریخ بازیگری‌تان پیش آمده با بازیگر مقابل‌تان مشکل داشته باشید و نخواهید بازی کنید؟

شاید پیش آمده باشد که صد در صد راضی نبودم، اما پیش نیامده که بازیگر مقابلم کسی باشد که اصلا نتوانم بازی کنم. فکر می‌کنم بازیگر مقابل با آدم بده و بستان خاصی دارد که مثل بازی پینگ‌پنگ است. اگر بازیکن (بازیگر) مقابلت توپ را خوب بزند تو خوب می‌توانی جواب بدهی ولی اگر طرف مقابل توپ را بد بیندازد باید خیلی ماهر باشی تا بتوانی توپ را درست بزنی که بتوانی به هدف بزنی.

خیلی مهم است کسانی که با هم کار می‌کنند رابطه خوبی با هم داشته باشند. تا به امروز با همه کسانی که کار کردم توانستم ارتباط برقرار کنم و آن حس را رد و بدل کنم. گاهی آن حس با یک‌نفر قوی‌تر است و بازی بهتر می‌شود، طوری که زندگی در آن جریان پیدا می‌کند. خیلی وقت‌ها هم نه!

خاطره خاصی هست که تاثیر زیادی روی شما گذاشته باشد؟

آخرین خاطره‌ای که دارم، از آخرین کاری است که پخش شد. سریال «شوق پرواز» در بخش آخر که شهادت شهید بابایی بود خیلی برای من خاطره‌انگیز بود. آنقدر تحت تاثیر این سکانس قرار گرفته‌بودم که یک هفته مریض شدم و هر وقت یاد آن صحنه شهادت می‌افتم بی‌اختیار گریه‌ام می‌گیرد. همه ناراحت بودند. گاهی به این فکر می‌کنم ما که بازیگر این سریال بودیم چنین حالی برایمان پیش ‌آمد، چه برسد به کسی که واقعا این مسیر را زندگی کرده بود. ما به عنوان بازیگر شاید هیچ‌گاه نتوانیم در زندگی واقعی‌مان این لحظات را تحمل کنیم.

به مرحله سوم نرسیدم

هنوز به دوران سوم بازیگری ام نرسیدم. در دوره اول بازیگری به خاطر اینکه می خواستم حضورم را تثبیت کنم، سعی می کردم تجربه کسب کنم و در فیلم های تلویزیونی، سریال و سینما و در هر ژانری بازی کنم، اما خوشبختانه از همان ابتدا نقش های اصلی به من پیشنهاد شد. بعد از سریال «مسافری از هند»، الهام حمیدی تثبیت شدو من مرحله دوم بازیگری خود را آغاز کردم. همان طور که می دانید «مسافری از هند» بسیار پر بیننده و به طبع، بازی من هم دیده شد. پس از این سریال در فیلم سینمایی «خیلی دور خیلی نزدیک» ایفای نقش کردم که هم در جشنواره فجر و هم در جشن خانه سینما کاندیدای جایزه شدم و فضای بسیار خوبی بود که خودم را نشان دهم و البته جایزه جشن را گرفتم. در این مرحله معمولا سعی می کنم که در پذیرش پیشنهادها کمی بیشتر دقت کنم…

رقـابـت

حس رقابت در هر کاری و هر شغلی وجود دارد، اما من چنین خصلتی نداشتم و در مقابل من هم کسی از بازیگران چنین برخوردی نداشت که برای مثال زیر پایم را خالی کند. زمانی هم که با بزرگان سینمای ایران همبازی بودم، آنان هم چنین برخوردی با من داشتند، مثل سریال «زیر تیغ»، من ۷ ماه در آن مجموعه، نقش دختر پرستویی و معتمد آریا را بازی کردم و خیلی با آنان خو گرفتم… فضای دوستانه زیر تیغ، به شکلی بود که زمان پایان فیلمبرداری همه ناراحت بودند.

درباره سریال یوسف(ع)

اولین بار که وارد دکور عظیم سریال شدم، خیلی برایم خوشایند و جذاب بود! دکور سریال بسیار عظیم بود، همین طور نوع پوشش و گریم… چون من وسط کار به پروژه پیوستم از همان زمان برایم مشخص بود که این سریال برای بیننده هم جذاب خواهم بود.

آن فضاهای بسته ای که شما در سریال دیده اید، مثل کاخ، معبد و منزل زلیخا و… در یک سوله بود در فرهنگسرای خاوران. که قسمت قسمت آن را ساخته بودند، در واقع همه قسمت های داخلی این سریال در آنجا تصویربرداری شد، اما خانه یوسف(ع) در همان شهرکی بود که بخش اصلی آن شهر را شما در سریال دیدید.

البته دکور شهر اصلی و آن ساختمان های عظیم از بتن ساخته شده بود که پشت آن چیزی نبود. یعنی در را باز می کردید، فضای خاصی نبود و این از هنر تصویربرداری مرحوم رسول احدی بود که به واقع زیبا تصویربرداری می کرد، روحش شاد.

داستان حضرت یوسف(ع) را همه می دانستند، اما ریز داستان را خیلی ها نمی دانستند. آن روزی که به من پیشنهاد بازی در سریال را دادند و گفتند که نقش همسر حضرت یوسف(ع) را بازی می کنی، خودم نمی دانستم که حضرت یوسف زنی دیگر، غیر از زلیخا دارد!

در یک سریال تاریخی دیگر هم به نام مختارنامه بازی کردم که تصویربرداری آن تمام شد. در سریال تاریخی شهریار هم بازی کردم.

«آسنات» زنی بود که ارتباط قوی با خدا داشت و زمانی که زلیخا همسر یوسف(ع) شد، گفت که اگر خواست خدا باشد، من اطاعت می کنم. به همین خاطر در داستان نباید نقش یک زن حسود را بازی می کردم.

گریم خانم کتایون ریاحی سه ساعت طول می کشید. من خودم هر روز ساعت ۴ صبح بیدار می شدم و گریم من هم یک ساعت طول می کشید این برای ما مشکل بود. در این سریال دوست داشتم، همین نقش را بازی کنم.

مصطفی زمانی بازیگر بسیار باهوش و بااستعدادی است، دیالوگ ها را به خوبی حفظ می کرد و این برای من جالب بود.

جا دارد از آقای سلحشور و همه عوامل تشکر کنم که این سریال چنین بازتابی پیدا کرده به خصوص برای نوشتن این مجموعه خیلی زحمت کشیدند.

الهام حمیدی

عکس العمل مردم

من از عکس العمل مردم همیشه لذت می برم. مردم به بازیگران توجه زیادی نشان می دهند و این، از لطف شان است. البته بعضی مواقع هم هست که مثلا در رستوران نشسته ای و در حال غذا خوردن هستی و می بینی همه به شما توجه می کنند، شاید آن لحظه کمی اذیت شوی، اما این، از توجه و لطف مردم است که همیشه از ما حمایت می کنند و با محبت رفتار می کنند. همین رفتارهای مردم مشخص می کند که آنان مرا به عنوان یک بازیگر پذیرفته اند که اگر غیر از این باشد و شما رفتار خودخواهانه ای از خودتان نشان بدهید، به طور اطمینان مردم شما را پس می زنند.

سینمای تجاری

دوست داشتم بازی در سینمای تجاری را تجربه کنم که فکر کنم در «دلداده» این اتفاق افتاد، اما دوست دارم در فیلم های تجاری هم بازی کنم. با این حال دلم می خواهد بدون حاشیه باشم.

راحت زندگی می کنم

من با نقش هایم خیلی راحت زندگی می کنم، یعنی سعی می کنم، تکنیک کاری ام طوری باشد که مردم باور کنند. هیچ وقت سعی نکردم بازی کنم، بلکه با آن زندگی می کنم. اگر قرار است گریه کنم، واقعا باید گریه کنم یا خنده… برای مثال در سریال «زیر تیغ»، بیننده به واقع نقش مرا حس کرد. از خودم تعریف نمی کنم، اما خودتان دیدید که در زیر تیغ چگونه نقش را باور کردم، یا در سریال یوسف پیامبر(ع). نقش «آسنات» ویژگی خاصی ندارد، اما سعی کردم دیالوگ هایم را به نوعی دیگر بیان کنم یا نوع برخوردم با «زلیخا». می خواهم بگویم در آن شرایط خودم را جای «آسنات» گذاشتم تا بیننده این نقش را باور کند.

محیـــا

فیلم «محیا» که در جشنواره اکران شد، رسانه ها خیلی به آن پرداختند و خوب هم دیده شد. من برای آن نقش خیلی زحمت کشیدم، اما نمی دانم چرا دیده نشد و من جزو کاندیداها نبودم؟! افرادی که در آن فضا (غسالخانه) کار می کنند، همه شان وجه اشتراکی دارند و آن هم آن بغض فروخورده شان است. وقتی که با این افراد صحبت می کنی، خیلی از آنها از این موضوع رنج می برند که جامعه آنان را به خوبی نمی پذیرد و این باعث آزار روحشان می شود، من سعی کردم این بغض را نشان بدهم و برای اینکه به این نقش نزدیک شوم، خیلی زحمت کشیدم، اما دیده نشد! زمانی که کاندیداها را اعلام کردند من ناراحت شدم. هنوز هم به محیا فکر می کنم که چرا حتی جزو کاندیداها انتخاب نشدم و به طور کلی توقعم زیاد بود.

ستاره سـازی

به نظر من خانم نیکی کریمی و آقایان رضا گلزار و رادان جزو سوپراستارهای انگشت شمار سینمای ایران هستند. اما آنچه که می خواهم بگویم، این است که ما در ایران ستاره سازی را نمی دانیم! در واقع روش ستاره سازی مان اشتباه است، وگرنه بازیگران زیادی داریم که مستعد سوپراستار شدن هستند، اما فضا و عرصه را برایشان باز نمی کنیم یا نمی گذاریم که به این مرحله برسند. اگر عرصه را تنگ نکنند و سینما را به یک سری از بازیگران خاص محدود نکنند، شاید ستاره های بیشتری در هنر ایران ظهور کنند و دیده شوند… اما این روزها به یک شکلی همه چیز ثابت شده است.

ارتباط با مطبوعات

رابطه ام با مطبوعات بد نیست، اما بعضی ها ما را درک نمی کنند. برای مثال من حالا با شما گفتگو کرده ام، چند روز دیگر تماس می گیرند و تقاضای یک گفتگو دارند، من دیگر حرف تازه ای ندارم بزنم. پس باید مدتی زمان بگذرد. اما نباید از نقش حمایتی مطبوعات به راحتی بگذریم، چون سینما و تلویزیون و مطبوعات مانند یک چرخه هستند که باید به هم مرتبط باشند، اما این را هم باید بگویم که هستند! هستند نشریاتی که گفتگوی ۵ سال پیش شما را چاپ می کنند، شما تصور کنید که عقاید ۵ سال پیش تان با امروز تفاوت دارد! آن وقت آن نظراتتان را الان می خوانید چه ذهنیتی به شما دست می دهد؟! در صورتی که شرایط انسان ها عوض می شود. از این رو سعی می کنم با یک سری از نشریات خاص گفتگو کنم. اگر احساس کنم که حرف جدیدی برای گفتن دارم، حتما گفتگو می کنم. گرچه باید عنوان کنم یک سری از نشریات هستند با نام های مختلف که بیشتر به مسائل ناچیز و کم اهمیت می پردازند و این روحیه شما را آزار می دهد.

عکسهای الهام حمیدی

لابـه لای کـلام

گذشته ها که گذشته، امامهم این است که تو در آینده، شرایط گذشته را حفظ کنی و حتی بهتر شوی.

معمولا در فیلم های جدی بازی کردم، اما دوست داشتم ژانر طنز را هم تجربه کنم و به همین خاطر در فیلم سینمایی دلداده بازی کردم، تازه در آن فیلم هم نقش جدی داشتم!

ترجیح می دهم، در یک سریال تلویزیونی بازی کنم تا اینکه در کارهای سطح پایین سینمایی بازی کنم.

منتقدان این نکته را مطرح می کنند که چرا تنها در نقش های مثبت بازی می کنم، اما من معتقدم که بازیگر بنا بر روحیات خود، نقش هایش را انتخاب می کند، مثلا من نقش های صددرصد منفی و منفور را دوست ندارم.

من بیشتر نقش های خاکستری را دوست دارم، از طرفی نقش مطلق مثبت را هم دوست ندارم، با اینکه نظر منتقدان را قبول ندارم، اما به نظرشان احترام می گذارم.

نقاشی را به شکل حرفه ای دنبال نمی کنم، اما خیلی خوب نقاشی می کشم. چرا که دوست دارم به جز شغل اولم که بازیگری است، حرفه دیگری هم داشته باشم، در واقع یک دل مشغولی دیگر داشته باشم.

به بازی گوهر خیراندیش و فاطمه معتمدآریا علاقه فراوانی دارم، در دوران نوجوانی عاشق بازی او بودم و فیلم هنرپیشه با بازی او را چند بار دیدم.

بازی در کنار بازیگران دیده شده و مطرح در بین مردم به شما کمی استرس وارد می کند. درست مثل بازی در زیر تیغ، اما اگر از این فرصت، خوب استفاده کنید، تجارب بسیار خوبی از این بزرگان به دست خواهید آورد.

هر بازیگر دوست دارد که همیشه نقش های خوبی ایفا کند، امیدوارم در سال ۸۸ هم نقش های پیشنهادی باعث رشد در کار هنری ام شود.

بازی با کارگردانان زن را بیشتر دوست دارم، مثل خانم میلانی که یک سکانس کوتاه در فیلم وی بازی کردم و البته بگویم بازی در بچه های ابدی خانم پوران درخشنده…

خیلی از منتقدان هم به من لطف داشتند و من به راحتی با آن کنار آمدم. شما هم همیشه نباید انتظار داشته باشید که از شما تعریف و تمجید کنند، اما بعضی مواقع می بینید که انتقادات به حق نیست و شما ناراحت می شوید.

تاکنون به دنبال مدیر برنامه و مشاور نبودم، اما فکر می کنم خیلی خوب است که این موضوع باب شود، چون به واقع بعضی زمان ها شما احتیاج به یک مشاور خوب دارید تا درست تصمیم بگیرید.


فیلم های سینمایی الهام حمیدی 

ثبت با سند برابر است (۱۳۹۴)
دو دوست (۱۳۹۳)
گهواره‌ای برای مادر (۱۳۹۱)
راه بهشت (۱۳۹۰)
اخلاقتو خوب کن (۱۳۸۹)

ما همه گناهکاریم(۱۳۸۹)
سه درجه تب (۱۳۸۸)
دلداده(قدرت‌الله صلح‌میرزایی، ۱۳۸۷)
ملک سلیمان (شهریار بحرانی، ۱۳۸۷)
محیا (اکبر خواجویی، ۱۳۸۶)

بچه‌های ابدی (پوران درخشنده، ۱۳۸۵)
سرگیجه (علیرضا زرین‌دست، ۱۳۸۵)
شهر آشوب (۱۳۸۴)
خیلی دور، خیلی نزدیک (رضا میرکریمی، ۱۳۸۳)
وعده دیدار (۱۳۸۲)
تیک (۱۳۸۰)
دنیا (منوچهر مصیری، ۱۳۸۰)

الهام حمیدی بی حجاب

سریال های الهام حمیدی 

روزهای بی قراری (۱۳۹۵)
همه چیز آنجاست (۱۳۹۳)
سرزمین کهن (۱۳۹۲)
راز پنهان (۱۳۹۱)

شوق پرواز (۱۳۸۹–۱۳۹۰)
موج و صخره (مجیدصالحی۱۳۸۹)
مختار نامه (داودمیرباقری۱۳۸۱–۱۳۸۹)
تبریز در مه (۱۳۸۹)

آخرین دعوت (۱۳۸۷)
یوسف پیامبر (فرج‌الله سلحشور۱۳۸۷)
شهریار (۱۳۸۵)
زیر تیغ (۱۳۸۵)

مسافری از هند (قاسم جعفری۱۳۸۲)
سقوط آزاد

فیلم های تلویزیونی الهام حمیدی
ای دوست کرا به خاطر آور
لذت حقیقت

۱۲ مهر ۹۶ ، ۱۷:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی مهناز افشار و همسرش و دخترش

مهناز افشار

بیوگرافی و زندگینامه

مهناز افشار  Mahnaz Afshar بازیگر سینما و تلویزیون متولد 21 خرداد 1356 در تهران می باشد و اصالتا تهرانی است و 40 سال سن دارد.

تحصیلات : وی دارای دیپلم رشته تجربی است و بعد از آن  به مدت 4 سال در رشته تدوین آموزش دیده است. 

افشار یک دوره بازیگری را در کلاس های استاد حمید سمندریان گذرانده است. 

شروع بازیگری : وی بازیگری را از سال 1377 با بازی در مجموعه گمشده ساخته مسعود نوابی در تلویزیون و همان سال با فیلم سینمایی دوستان در سینما آغاز نمود و بعد از آن سال 79 با بازی در فیلم شور عشق توانست به خوبی شناخته شود و اکنون تبدیل به سوپر استار زن سینمای ایران شده است.

ازدواج و همسرش

مهناز افشار در سال 1393 با محمدیاسین رامین ازدواج کرد.همسر او 4 سال از خودش کوچکتر می باشد . این زوج در خرداد ماه سال 94 صاحب فرزند دختری شدند که اسم لیا را برای او انتخاب کردند.

مهناز افشار و همسرش

همسر مهناز افشار کیست ؟

بیوگرافی محمدیاسین رامین همسر مهناز افشار

محمد یاسین رامین متولد ۱۳۶۰، فرزند ارشد محمد علی‌ رامین، با مدرک دکترا از دانشگاه کشور آلمان، دارای دو ملیت ایرانی و آلمانی است که پیش از این یک بار ازدواج کرده است. پسر رامین در دولت احمدی‌نژاد از معاونین و مشاورین رئیس سازمان هلال احمر بود.

دختر مهناز افشار

مهناز افشار و دخترش

بیوگرافی مهناز افشار

مهریه مهناز افشار

همسر مهناز افشار در مورد رد شایعات مهریه ۲۰ میلیاردی مهناز افشار بیان می دارد: مهریه همسرم 5 شاخه گل نرگس، یک جلد کلام الله مجید و آینه و شمعدان بوده است.

مهناز افشار و شوهرش

ساره بیات در کنار مهناز افشار و همسر او

مهناز افشار محبوب ترین و پرفالوترین بازیگر زن ایرانی در اینستاگرام !

وی با حدود 6.3 میلیون فالور در اینستاگرام پرفالوترین بازیگر زن ایران این شبکه اجتماعی می باشد . آدرس صفحه اینستاگرام : instagram/Mahnaz_Afshar – کانال تلگرام : Telegram/MahnazAfsharT


گفتگو و مصاحبه با مهناز افشار 

شما کارتان را در سینما از دهه هفتاد شروع کردید. وضعیت بازیگری آن روزها با امروز تفاوت داشت؟ بازیگر برای دیده شدن باید بیشتر از حالا تلاش می‌کرد؟

یادم است بعد از دیپلم، رشته تربیت‌بدنی قبول شدم و چون آن رشته را دوست نداشتم، دانشگاه نرفتم و به واسطه همسر دایی‌ام که معاون امور تئاتر در دانشگاه سوره بود به موسسه‌ای معرفی شدم و آنجا به مدت چهار سال تدوین خواندم. آن موقع به عنوان کسی که می‌شد او را پشت دوربین حساب کرد، مخاطب خیلی خوبی بودم. اگر اشتباه نکنم «عروس» و «قرمز» جزو فیلم‌هایی بودند که ایران با نمایش آنها تکان خورد و از همان فیلم‌ها می‌شد فهمید، ورود افراد به عرصه بازیگری چقدر سخت است.

آن زمان خانم افسانه بایگان و جمشید هاشم‌پور بعد از یک دهه فعالیت به سوپراستار تبدیل می‌شدند، آنها سوپراستارهای موفق آن دوره بودند و خیلی سال طول کشید تا چهره‌های جدیدتری چون خانم هدیه تهرانی یا خانم نیکی کریمی یا بعد از فاصله‌ ای خانم لیلا حاتمی، بعد از گذراندن دورانی، وارد سینما شوند. آنها به سختی وارد شدند و برای حفظ موقعیت‌ شان تلاش کردند. اگر اشتباه نکنم اولین فیلمی که در سینما بازی کردم، «دوستان» بود.

یادم است در جشنواره فجر همان سال خانم تهرانی و خانم کریمی کاندیدا شدند و اگر اشتباه نکنم خانم کریمی برای فیلم «دو زن» جایزه گرفت. آن موقع فیلم‌ های با ارزش و قدرتمندتری ساخته می‌شد که مشابهش را در سینمای امروز ایران کمتر می‌ بینیم.

اما برای من که دهه هفتاد وارد سینما شدم و پله‌ پله بیست سال در این عرصه کار کردم و تا اینجا آمدم وضعیت طور دیگری بود. شاید من و بهرام رادان یک‌شبه با فیلم «شور عشق» دیده شدیم، اما حفظ این موقعیت برای من و همنسلانم در سینما اصلا کار ساده‌ای نبود. من از فیلم «سالاد فصل» مسیرم را در سینما عوض و سعی کردم فقط در فیلم‌ هایی که برای دیده شدن ساخته می‌شوند، بازی نکنم. با این همه به نظرم وارد شدن به سینما نسبت به گذشته راحت‌تر شده است اما همچنان معتقدم ماندگاری کار ساده‌ای نیست.

اما بر خلاف تلاش شما در گذشته ورودتان به دنیای سینما راحت‌تر از بازیگران امروز بود. وارد شدن بازیگر به سینمای ایران در حال حاضر کار بسیار سختی است، به نظر می‌رسد از گذشته سخت‌تر باشد.

من هم خیلی علاقه‌ ای به بازی کردن همه نقش‌ ها ندارم. در همه جای دنیا مثل هالیوود یا سینمای هند و اروپا تنوع بازیگر به چشم می‌ خورد، همه بازیگرها چهره نیستند بلکه بازیگرانی‌ اند که توانمندند نمی‌ دانم ایراد از کجاست که ما به چهره‌های جدید یا توانمند اجازه ورود به سینما را نمی‌دهیم، یعنی من نمی‌توانم درباره این مساله به صورت تخصصی صحبت کن.

اما سوالم این است چرا تنوع همان بازیگران‌ مان در سنین مختلف کم است؟ مثلا در رنج‌های سنی‌‌ مان شاید در سن چهل ساله دوتا داریم، در نسل جوان‌تر دو بازیگر، به همین شکل انتخاب‌ های‌ مان هم محدود می‌شود. مگر ما چند آموزشگاه بازیگری داریم؟ تعدادشان خیلی محدود است اما اگر کسی از من بپرسد با جان و دل کلاس‌های کارنامه و کلاس آقای تارخ را معرفی می‌ کنم. اما واقعا چند کلاس معتبر وجود دارد که خروجی‌اش بشود بازیگران موفق؟

انگار آموزشگاه‌ها هم تغییر ماهیت داده‌اند؟

آفرین. اگر اشتباه نکنم بازیگرانی چون خانم کرامتی و خیلی بازیگر‌های دیگر از کلاس‌ های آقای تارخ آمده‌ اند یا مثلا من شاگرد آقای سمندریان بودم. من الان از این موسسه‌ ها خروجی اسمی چندانی نمی‌بینم.

با این همه به نظر می‌ رسد دایره سینماگران برای ورود بازیگران تازه‌ نفس هم تنگ‌ تر شده خیلی‌ ها از جوان‌ ها از این وضعیت گلایه‌ مند هستند.

متاسفانه من هم شاهد یکسری گلایه‌ ها هستم اما به این مساله باور ندارم. من وقتی وارد سینما شدم دختر هجده ساله‌ ای بودم و از همان ابتدا برای حضورم در سینما دستمزد گرفتم. اولین دستمزد بازیگری‌ ام دویست هزارتومان بود. قبول دارم وضعیت اکران فیلم‌ ها نسبت به قبل سخت‌ تر شده و مثلا جایی مثل حوزه هنری بنا بر سلیقه شخصی و حتی اندکی کج‌ سلیقگی فیلم‌ ها را تحریم می‌ کند، البته من با کلمه تحریم هم به‌ شدت مشکل دارم.

چرا؟

چون به نظرم این سرزمین زخم خورده تحریم است و این واژه‌ای که بین ما باب شده، واژه درستی نیست. هر اتفاقی که می‌افتد تنها راهی که به نظرمان می‌رسد، تحریم است. می‌گوییم تحریم کنیم، جشنواره تحریم شود، در خانه سینما بسته شود. اما دایره سینما به آن شکل تنگ نیست.

دلم می‌خواهد بدانم کسانی که به وضعیت فعلی سینما معترضند، آیا به واقع فیلم موفقی در کارنامه کاری‌شان دارند؟ شاید هم فیلم موفق داشته باشند اما انتخاب‌های بعدی‌ شان غلط بوده است و انتخابی کرده‌اند که به فیلم موفق قبلی‌شان صدمه زده است. مگر ما الان بازیگرانی چون پریناز ایزدیار، طناز طباطبایی، باران کوثری و یا ترانه علیدوستی نداریم؟ خب اینها که از آسمان نیامده‌اند! ممکن است یک سالی من خودم فیلم بدی داشته باشم و همان یک فیلم بد به من لطمه‌ای بزند که مجبور شوم ماه‌ها یا سال‌ها کار نکنم.

پیش آمده که من تاوان یک تصمیم اشتباه را دادم و به واسطه همان تصمیم اشتباه یک سال کار نکرده‌ام. ولی به معنی نیست که بگویم سینما مرا در خودش راه نمی‌ دهد.

بازیگرها در دهه 70 به نسبت امروز منفعل‌تر بودند یا فعال‌تر؟ چیزی که امروز شنیده می‌شود این است که بازیگرها در حال حاضر تعیین کننده‌تر از گذشته و در اکثر مواقع بر کار سوارند، آنها معمولا برای کل فیلم تعیین تکلیف می‌کنند.

من با بازیگرهای نسل جدید هم کار کرده‌ام. در گذشته، مثلا 20-10 سال پیش، اگر ساعت پنج صبح آفیش می‌شدم باید راس پنج صبح جلوی میز گریم می‌بودم (هنوز هم این‌طور فکر می‌کنم). این را ممکن است در بازیگرهای جدید نبینید و بازیگری بگوید من این ساعت نمی‌توانم بیایم. اما شما در روند کاری بازیگری که این عشق و مسوولیت به کار را ندارد، موفقیتی نمی‌بینید.

درست است آن حساسیت، آن احساس مسوولیت، آن توجه، امروز خیلی کم شده است، ولی به نظر من نتیجه‌اش را هم می‌بینیم. امروز برای سینما اصلا دیگر صفی وجود ندارد. موفقیت چند فیلم در سال تیتر روزنامه‌ها می‌شود؟ یکی؟ دوتا؟ سه‌تا؟‌ آن موقع این‌طور نبود. شما در سینما «دست‌های آلوده»، «قرمز»، «دو‌زن» یا خیلی فیلم‌های خوب دیگر می‌دیدید. زمان جشنواره مردم برای فیلم‌ها صف می‌بستند. اما حالا. . . امسال که به نظرم منفعل‌ترین جشنواره‌های سال‌های اخیر را داشتیم.

مثلا فیلم «گیلدا» که من در آن بازی می‌کردم، با انگ فمینیستی بودن به جشنواره راه پیدا نکرد، من هم می‌توانستم با همین بهانه جشنواره را تحریم کنم، اما چرا باید این کار را بکنم؟! می‌گویم یکسری سلیقه فیلم «گیلدا» را نپسندیدند. تحریم جشنواره را قبول ندارم اما واقعا دلم می‌خواهد جشنواره فجر شبیه جشن خانه سینما یا جشن منتقدان یا حتی مثل اسکار، به فیلم‌هایی جایزه بدهد که در طول سال اکران شده‌ اند و دیگر برای انتخاب فیلم با تعداد آدم‌های محدود با سلیقه‌های محدود روبه‌رو نباشیم. در این شرایط فیلم‌ها می‌توانند خیلی منصفانه‌ تر قضاوت شوند.

حالا همان چیزی که درباره عشق و علاقه بازیگران می‌گویید، انگار در برخی با میزان دستمزدشان رابطه معکوس دارد، هرچه علاقه کمتر می‌شود، دستمزدها بالاتر می‌ رود!

برای اینکه انتخاب‌ ها محدود است، یک وقت ممکن است پروژه‌ای لنگ بازیگر باشد و به همین خاطر حاضرند دستمزد او را هر چقدر زیاد و غیر منطقی باشد، بدهند.

شما به عنوان یک بازیگر وقتی قراردادی را امضا می‌کنید، چقدر خودتان را برای کمک به فروش فیلم متعهد می‌ دانید؟

یک زمانی اسم بازیگر ضامن فروش فیلم بود. من الان به این مساله اعتقاد ندارم. ممکن است بازیگرانی یک بار باعث جذب مخاطب شوند، اما موفقیت یک فیلم به دیده شدن چند باره آن است. به نظرم وقتی قصه و ساختار یک فیلم درست باشد، حالا بازیگرانی که چهره هم هستند می‌توانند در مجموع باعث فروش و موفقیت آن شوند. من در بعضی فیلم‌ ها دستمزد واقعی‌ ام را نمی‌گیرم، یعنی ترجیح می‌دهم با فیلم شریک شوم که در موفقیتی که ان‌شاءالله نصیب فیلم می‌شود من هم سهمی داشته باشم.

اگر اشتباه نکنم دهه 80 یعنی در دولت نهم و دهم روند کاری‌تان تغییر کرد و متفاوت عمل کردید. چه اتفاقی برای‌ تان افتاد که تغییر مسیر دادید؟

پیش از آن حال سینما خیلی بهتر از دوره اخیر و این سال‌ها بود. وقتی فضای فرهنگی جامعه مثبت است ناخودآگاه باعث می‌شود همه آدم‌ها در هرجایگاهی که هستند، مسیر راحت‌تری را طی کنند چون ذهن‌ شان برای تصمیم درست‌تر آماده است. اولین فیلمی که باعث شد این تغییر درست ایجاد بشود «سالاد فصل» بود. تو یک دفعه احساس می‌کنی چقدر دلت می‌خواهد دقت کنی، مثلا در دولت گذشته و بیشتر هم این اواخر همه ما با چنگ و دندان کار می‌کنیم. پیش از این هم ممکن بود فیلم‌ هایی توقیف شوند یا اکران نشوند اما همیشه این امید بود شرایطی فراهم شود که آن فیلم ممیزی را طی کند و اکران شود اما الان اینگونه نیست.

حتی در دولت کنونی؟‌

در دولت فعلی هم خیلی فیلم‌ها امکان اکران ندارند. مثل فیلم آقای کاهانی یا آقای عیاری و فیلم‌های دیگر. در دولتی که برای همه ما اتفاقات خوب کاری می‌افتاد، امید و انگیزه داشتیم که کارمان نتیجه دارد. الان ممکن است من سر فیلمی بروم که دستمزدم را هم نگیرم و فیلم خیلی سختی هم باشد، و همزمان همه ذهنم درگیر این است نکند این فیلم برود در کمد و هیچ‌ وقت اکران نشود. صحبت عمر است، صحبت زندگی است، صحبت هزینه کردن همه اینها است. همین بی‌اعتمادی باعث می‌شود بازیگر بگوید برود در فیلم‌ هایی بازی کند تا خرج زندگی‌اش دربیاید.

یعنی می‌خواهید بگویید سیاست تاثیر مستقیم روی فرهنگ دارد؟

سیاست روی همه‌ چیز تاثیر دارد. من تعجب می‌کنم بعضی‌ها می‌گویند ما سیاسی نیستیم، مگر می‌شود؟! الان همه ما سیاست‌زده هستیم، حتی زندگی‌ های شخصی‌ مان هم تحت‌الشعاع سیاست قرار گرفته است.

عکسهای اینستاگرامی مهناز افشار بی حجاب

و این سیاست‌زدگی درست است یا غلط؟

در همه جای دنیا آرتیست‌ها درباره مسائل مختلفی چون انتخابات ریاست‌جمهوری و خیلی مسائل دیگر نظر می‌دهند. قطعا این اصلا چیز بدی نمی‌تواند باشد ولی جایی‌ که شما احساس کنید این سیاست‌زدگی باعث می‌شود که هم ما در رفتارهای‌مان دچار اشتباه شویم، از داوران جشنواره‌های سینمایی گرفته تا مجریان و کسانی چون آقای فراستی، خب این شیوه به سینما صدمه وارد می‌کند و دقیقا از جایی که این صدمه وارد کردن‌ها آغاز می‌شود، به نظرم اتفاق اشتباهی در حال وقوع است.

یعنی شما به صورت فردی این حق را برای خودتان قایلید که درباره سیاست اظهارنظر کنید؟

بله. به نظرم این حق طبیعی هر شهروندی است. مادر من هم که یک فرد خانه‌دار است، درباره برنامه‌های تلویزیون، گرانی و مسائل سیاسی نظر می‌دهد. او در مورد سیاست جامعه صحبت می‌کند. پس به نظرم این حق طبیعی هر شهروند است.

این حق را برای آدم‌ها هم قایل هستید که در مورد سینما نظر بدهند؟

به نظر من ذات هنر از سلیقه‌های متفاوت تشکیل شده است اما ‌ای کاش این تنوع سلیقه‌ها مانع از ادامه کار هنرمند نشوند. تا زمانی که نظر من باعث بررسی اثری شود و به واسطه این نظر نقاط مثبت اثر دیده و نقاط منفی‌اش اصلاح شود، مشکلی وجود ندارد. اما متاسفانه الان ما هر نظری که می‌دهیم فقط مانع است، هیچ‌کدام در مسیر بهبود نیست و فقط سنگ اندازی است.

از یک دوره‌ای خیلی به فعالیت‌های انسان‌دوستانه و خیریه رو آوردید. علاقه شخصی‌تان شما را به این مسیر می‌کشاند یا…

در گذشته آنقدر شاهد بحران نبودم. نمی‌گویم کودک‌آزاری نبود، کارتن‌خواب نبود، گورخواب نبود، حداقل مانند امروز اینقدر انعکاس پیدا نمی‌کرد که من به عنوان یک بازیگر متوجه شوم و بخواهم تصمیم بگیرم. از جایی به بعد، من خودم را در برابر این اتفاقات مسوول دانستم. من تزکیه روحم را در این کار یافتم. فکر می‌کنم روزگار فعلی ما را به مسیری می‌ برد که انسانیت کمرنگ‌ تر می‌شود و من فقط درگیر جریانات و سختی‌ های زندگی فردی خودم هستم. من بسته‌ تر می‌ شوم و فقط به این فکر می‌کنم که قبض برق و آبم را بدهم و فرزندم گرسنه نباشد. در شغل و حرفه خودم هم با این شیوه بسته صدمه می‌ خورم. اما وقتی در جامعه هستم و دغدغه‌ ها را می‌ بینم و قدم بر می‌دارم، می‌فهمم پیرامونم چه خبر است. الان مهم‌ ترین کار زندگی‌ ام، حفظ انسانیت و اخلاق در چارچوب خانواده خودم است.

در کنار اینها به دیده شدن به واسطه این فعالیت‌های انسان‌ دوستانه هم فکر می‌کنید؟

بله، صددرصد اصلا ذات سلبریتی دیده شدن است. ذات سلبریتی بودن حواشی است. من بازیگری‌ ام که هیچ مشکلی با حواشی ندارم.

یعنی از حواشی استقبال می‌کنید؟

نه اما هیچ مشکلی با حواشی ندارم. من زمانی که وارد سینما شدم حواشی داشتم اما تلاشی نکردم و اصراری ندارم که از این جمله استفاده کنم که این زندگی شخصی من است و به کسی ربطی ندارد. نه اصلا چنین چیزی نیست. من وقتی عکس سفره هفت‌سین خانه‌ام را می‌گذارم دیگر نمی‌ توانم بگویم کسی در مورد خانه من صحبت نکند، وقتی عکس دوران بارداری‌ ام را می‌گذارم، دیگر نمی‌توانم به حواشی اعتراض کنم. چرا اگر بازیگری بودم که فقط عکس‌ های فیلم‌ هایم بیرون بود، آن موقع می‌توانم معترض باشم.

اما خیلی‌ها این کار را می‌ کنند! مثلا مسائل زندگی شخصی‌ شان را روی آنتن تلویزیون بیان می‌کنند و در موردش حرف می‌زنند و بعد اگر مشکلی پیش بیاید روی همان آنتن بیان می‌کنند که این زندگی شخصی من است و به شما ربطی ندارد.

من چنین رفتاری را قبول ندارم. حتی در ارتباط با ازدواجم و حواشی آن به هیچ عنوان در جایی اعلام نکردم که زندگی شخصی من است و به هیچ کس ربطی ندارد. تنها کاری که کردم دعوت به سکوت بود و گذر زمان برای اثبات حقیقت.

عکسهای مهناز افشار

و از قضاوت‌ دیگران درباره زندگی شخصی‌تان ناراحت و دلگیر نمی‌شوید؟

الان میزان ناراحتی‌ام کمتر شده است. سال‌های اول به خصوص زمانی که دخترم به دنیا آمد از یک سری مطالب و حواشی آزرده شدم. اما از جایی به بعد گفتم من نمی‌توانم تمام عمرم را برای اثبات خودم زمان بگذارم. ما در یک مملکتی زندگی می‌کنیم که همین الان من می‌توانم به شما بگویم دزد. اگر همه آدم‌ها این حرف را بشنوند از من نمی‌ خواهند ادعایم را ثابت کنم، برعکس از شما می‌خواهند ثابت کنید دزد نیستید! شما چطور می‌توانید صورت مساله‌ ای را که از پایه اشتباه است ثابت کنید؟‌

من در چنین جامعه‌ای چطور می‌توانم فردفرد آدم‌ها را توجیه کنم که دارند اشتباه می‌کنند؟ این کار باعث می‌شود زمانم، انگیزه و رویاها و فعالیت‌ هایم را از دست بدهم. برای همین می‌ گویم خیلی خب، من کار خودم را انجام می‌دهم، شما هم می‌توانید سوال داشته باشید و من هم در زمانش حتما سوال‌های شما را پاسخ خواهم داد.

و این حواشی تاثیر مستقیمی روی کارتان نداشته است؟ همکاران‌تان موضعی نگرفتند؟

هیچ‌وقت آنقدر که نظر مخاطب و مردمان بی‌غرض برایم مهم بود، نظر همکارانم برایم مهم نبود به یک دلیل بزرگ. چون همیشه فکر می‌کردم هیچ‌وقت نمی‌تواند نظرات آنها در سینمای رقابتی آن‌ هم از نوع منفی‌اش مهم باشد که من به آن توجه کنم. من الان نزدیک چهل سالم است، قبل از این سه سال یک پیشینه‌ای داشتم. من اگر خیلی آدم وحشتناکی هم باشم واقعا در این سه سال خیلی نمی‌توانم تغییر رفتار بدهم. چطور می‌توانم در یک دوره سه ساله تبدیل به یک آدم عجیبی شوم؟

من تغییرات دیدگاه مذهبی را می‌توانم بپذیرم آن هم البته برایم جای سوال است، اما می‌ شود بعد سی و چند سال آدم، چرخش بزرگی در این زمینه کند، یا مثلا آدم یک شبه می‌تواند عاشق بشود. ولی ایدئولوژی و یک سری فعالیت‌ ها و اعتقادات به صورت کلی یک شبه نمی‌تواند تغییر کند. شما اگر به نان حلال اعتقاد دارید یک شبه بعد از سی و اندی سال دیگر نمی‌ توانید نان حرام بخورید. برای همین به سوال شما باز می‌گردم، از همکارانم تغییر عجیبی ندیدم شاید خودم تصمیم گرفتم همان ابتدا کمتر کار کنم تا بتوانم خودم را بهتر پیدا کنم اما من هیچ‌ وقت گارد یا رفتار عجیبی ندیده‌ام، اگر هم بوده به گوش من نرسیده است. آن تعدادی که این احساس را داشته‌اند هم هیچ‌وقت برایم مهم نیستند.

از جمله آفت‌های بازیگری در سال‌ های اخیر نداشتن ایده است، بازیگرها کمتر چیزی از خودشان به نقش اضافه می‌کنند و صرفا مجری فیلمنامه یا کارگردان هستند. چطور می‌شود بازیگر همیشه خود را تازه نگه دارد و ایده داشته باشد؟

خب روش مرسومی که همیشه وجود داشته فیلم دیدن و کتاب خواندن است اما باور نمی‌کنید من گاهی فیلم و سریال‌های بی‌ربطی را از آن طرف می‌بینم که ممکن است بازیگرش مثلا افغانی باشد. مثلا هندی، کره‌ای، ژاپنی یا اروپایی باشد. همه آنها را نگاه می‌کنم و دنبال میمیک‌های جدید هستم. دنبال انتقال حس جدید هستم و برایش تلاش می‌کنم. من معمولا روزهای اول که فیلمنامه را می‌خوانم با کارگردان در جلسات مختلف حرف می‌زنم و بحث می‌کنم. بعد وقتی به آن نقطه مشترک رسیدیم ترجیح می‌دهم خودم را دست او بسپارم.

بازیگری که در جامعه حضور نداشته باشد، می‌تواند رفتار آدم‌ها را درک و نقش‌های مختلف را بازی کند؟

من خرید خانه‌ام از شهروند است. چه حالا که با دخترم می‌روم و چه زمانی که مجرد بودم. همان جا رفتار آدم‌ها را می‌بینم و با آنها ارتباط برقرار می‌کنم. مگر می‌شود بازیگر باشید و در جامعه نباشید؟‌ بهترین بازیگران دنیا را هم که در فعالیت‌های اجتماعی‌شان نگاه ‌کنید، تمام‌شان خیابان‌ها هستند. مگر می‌‌شود از جامعه بی‌خبر باشی و بعد قصه‌ای را انتخاب کنی که درست باشد؟

mahnaz afshar

یعنی بعضی از کارگردان‌های نسل گذشته ما، در سینمای دهه ۹۰ ایران حرفی برای گفتن ندارند؟

نگاه کنید آن طرف هنوز وودی آلن، وودی آلن است و فیلم به فیلم هم بهتر می‌شود. چیز بدی که وجود دارد و تقصیر کارگردان‌ها نیست به نظر من راکد شدن همه اتفاق‌ها در جامعه ما است. انگار ما را گذاشته‌ اند در چاله‌ای و دورمان را بسته‌اند و هیچ چیز دیگری نمی‌بینیم. از دنیای روز خبر نداریم.

چقدر ما قصه‌های‌مان مثلث و مربع‌ های عشقی شده است؟ یا نهایتا اعتیاد و بحران. این همه قصه در جهان می‌تواند وجود داشته‌ باشد. چقدر آن طرف قصه هست؟ الان این فیلم لالالند که من معتقدم ادای دینی به سینما است، خب یعنی ما نمی‌توانیم با رعایت معیارها و محدودیت‌های خودمان چنین فیلم شادی بسازیم؟‌ قصه‌ های متفاوت بسازیم؟ برای همین است که کارگردان انگیزه ندارد، من بازیگر انگیزه ندارم، مدیر فیلمبردار انگیزه ندارد، گریموری که می‌تواند با بهترین گریم‌های جهان خودش را به‌روز کند محدود شده است.

کسی کارگردان و فیلمنامه‌نویس را به راکد بودن وادار نمی‌کند!

بله. آیا دولتمردان به من می‌گویند که هنگام رانندگی کمربند نبندم؟ وقتی من آشغالم را از پنجره بیرون می‌اندازم یا اگر در پیک‌نیک کنار رودخانه می‌نشینم و آشغالم را در آن رود می‌اندازم و آن رودخانه را آلوده می‌کنم، مشکلات جامعه باعث این رفتار من شده است؟ مگر ما در خانه مان این کار را می‌کنیم؟ وقتی من در خانه خودم مواظبم که آشغال‌ها در یک کیسه مرتب باشد و کیسه را هم گره می‌زنم خب چرا این را در جامعه‌ام و در خیابان انجام نمی‌دهم؟

ولی ما برای هر چیزی حتی رعایت قوانین هم تاریخ مصرف می‌گذاریم. حالا در زمینه بازیگری یا کارگردانی انگار که سینماگران ما برای خودشان تاریخ مصرفی در نظر دارند مثلا شما می‌گویید من نهایتا تا 50 سالگی می‌توانم بازی کنم.

این فرهنگ جامعه ما است که سقف دارد. من بارها با سرم به سقف می‌زنم حتی ممکن است سرم خونی بشود، ولی سقف نمی‌خواهم. سقف ما آسمان بی‌کران است. چرا وقتی خلقت من سقف ندارد من برای خودم سقف قایل می‌شوم؟ به قول نیچه چیزی که تو را نکشد قوی‌ترت می‌کند. تمام بحران‌های زندگی‌ من باعث شد که با سرم سقفم را بشکنم و سرم را بتوانم بالا بیاورم، چون نمی‌خواهم در جا بزنم و بپوسم. تلاشم این است واقعا نگذارم هیچ چیزی حتی چیزهایی که ممکن است در جامعه آزارم دهند، مانع از انسان بودنم شوند.

بعد از نزدیک به سی سال کار کردن، حال‌تان بابت گذشته‌ ای که داشتید خوب است؟

بله، گذشته‌ ام را خیلی دوست دارم.

بیشتر از حال؟

الانم را از جنس دیگری دوست دارم. از جنس زخم‌خورده‌ای که دیگر مراقبش هستم. در گذشته من این‌گونه تجربیات را نداشتم و خیلی راحت‌تر و رهاتر بودم. الان با کفش آهنی برای رهایی ‌می‌جنگم که این هم برایم خیلی جذاب است. در گذشته این همه سختی و محدودیت و این همه بحران در جامعه نداشتیم و تو راحت‌تر نفس می‌کشیدی. اما من می‌گویم حالا دیگر باید جنگید و ایستاد. جنگ نه برای صدمه زدن جنگ برای اینکه فقط آدم باشیم و آدم بودن خیلی در این روزها کار سختی ‌است.

چشم‌انداز آینده‌تان در حوزه کاری فکر می‌کنید شامل چه اتفاق‌هایی باشد؟

اگر خدا عمری داد خیلی دلم نمی‌خواهد در آینده فقط بازیگران بمانم و دلم می‌خواهد که حتما کارگردان و تهیه‌کننده باشم و بازیگری را در جعبه خوشگلی بگذارم و بگویم که خداحافظ. نه اینکه همزمان بازی هم بکنم.

و فکر می‌کنید چند سال دیگر از بازیگری سیر می‌شوید و به این موقعیت می‌رسید؟

هر وقت که دیگر نخواستم. البته نمی‌ گذارم به اینجا برسد. من آدم لحظه هستم. یک بار از من پرسیدند اگر شما جای خانم علیدوستی بودید مراسم اسکار را تحریم می‌ کردید؟ گفتم با اینکه با تحریم مشکل دارم و از طرفی جزو طرز فکر من نیست، اما آدمی هستم که در لحظه تصمیم می‌ گیرم و نمی‌دانم در آن موقعیت تصمیمم چه بود.

یعنی ممکن بود که این تصمیم را هم نمی‌ گرفتید؟

بله، ممکن بود.

نظرتان درباره تازه‌ ترین حاشیه سینمای ایران یعنی ورود کمیسیون فرهنگی مجلس به سینما و تجدید نظر درباره اکران فیلم‌ ها چیست؟

کمترین کاری که من و همه همکارانم می‌ توانیم در سینما بکنیم این است که هر اختلاف سلیقه‌ ای و هر خصومتی که وجود دارد، بین خودمان حل کنیم. ارجاع دادن یکسری اتفاقات سینما به نهاد‌های سیاسی اشتباه محض است و نمی‌دانم این را چگونه می‌شود حل کرد. می‌ توانیم به جای اینکه یک کارهایی را بکنیم بیاییم و یک کارهایی را نکنیم؛ به جای اینکه یکسری حرف‌ ها را بزنیم، یکسری حرف‌ها را نزنیم. این خیلی کار سختی است برای فرهنگ پرحرف ایرانی اما واقعا امیدوارم به چنین درک و موقعیتی برسیم.

مهناز افشار و دخترش

فیلم های سینمایی مهناز افشار 

۱۳۹۶ لس آنجلس تهران
۱۳۹۶ دارکوب
۱۳۹۵ ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا
۱۳۹۵ گیلدا
۱۳۹۵ نهنگ عنبر 2 : سلکشن رؤیا

۱۳۹۴ خانه‌ای در خیابان چهل و یکم
۱۳۹۴ نهنگ عنبر
۱۳۹۳ معلم
۱۳۹۲ دلم می‌خواد
۱۳۹۲ بیگانه
۱۳۹۲ متروپل

۱۳۹۲ چه خوبه که برگشتی
۱۳۹۱ از تهران تا بهشت
۱۳۹۱ هیچ‌کجا هیچ‌کس
۱۳۹۰ پل چوبی
۱۳۹۰ یک عاشقانه ساده
۱۳۸۹ برف روی کاج‌ها
۱۳۸۹ سعادت‌آباد

۱۳۸۹ قصه پریا
۱۳۸۸ طبقه سوم
۱۳۸۸ پسر آدم، دختر حوا
۱۳۸۸ خاطره
۱۳۸۷ امشب شب مهتابه

۱۳۸۷ پوپک و مش ماشاالله
۱۳۸۷ شیرین
۱۳۸۷ دعوت
۱۳۸۷ شبانه‌روز
۱۳۸۷ انعکاس
۱۳۸۶ تسویه‌حساب

۱۳۸۶ صد سال به این سال‌ها
۱۳۸۶ کلاغ پر
۱۳۸۵ رئیس
۱۳۸۵ محاکمه
۱۳۸۴ آتش‌بس
۱۳۸۴ آکواریوم
۱۳۸۴ تله

۱۳۸۴ چه کسی امیر را کشت؟
۱۳۸۴ کارگران مشغول کارند
۱۳۸۳ سالاد فصل
۱۳۸۲ سیزده گربه روی شیروانی
۱۳۸۲ کما
۱۳۸۱ دختری در قفس

۱۳۸۱ زهر عسل
۱۳۸۰ نگین
۱۳۷۹ خاکستری
۱۳۷۹ شور عشق
۱۳۷۸ دوستان
۱۳۷۸ شیرهای جوان

سریال های مهناز افشار 

۱۳۹۵ عاشقانه
۱۳۹۳–۹۴ عشق تعطیل نیست
۱۳۷۷ گم‌شده

تئاترها

۱۳۹۵ دکلره
۱۳۹۳ دور همی زنان شکسپیر
۱۳۹۱ بیست و یک بار مردن در سی روز
۱۳۹۰ آمدیم، نبودید، رفتیم

بیوگرافی مهناز افشار و همسرش و دخترش

۱۰ مهر ۹۶ ، ۱۴:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی زیبا بروفه و همسرش

زیبا بروفه

بیوگرافی و زندگینامه

زیبا بروفه  Ziba Boroufeh بازیگر سینما و تلویزیون متولد 29 شهریور 1354 در تهران می باشد و 42 سال سن دارد.

تخصیلات : وی دارای مدرک لیسانس حقوق قضایی است. 

بروفه فعالیت هنری و بازیگری خود را از سال 1375 با بازی در فیلم شب روباه ساخته همایون اسعدیان آغاز نمود. اما حضور او در مجموعه مجید دلبندم در سال 77 باعث شد وی به خوبی شناخته شود و یادها بماند.

ازدواج و همسرش

زیبا بروفه متاهل است و چندسالی هست ازدواج کرده است. همسر او پیام صابری از طراحان گریم و چهره پرداز سینما است

زیبا بروفه و همسرش

همسر زیبا بروفه

زیبا بروفه و شوهرش پیام صابری

اینستاگرام زیبا بروفه : instagram/zibabroufeh

گفتگو با زیبا بروفه

من بازیگرم نه کارمند!

من از ابتدای ورودم به سینما آدم منصفی بودم. خیلی دلی کار کردم و هرگز توقع دستمزدهای آنچنانی نداشتم. طی این یکی دو سال اخیر چندان پیشنهاد دلچسبی نداشتم. شاید هم خیلی پرتوقع عمل کردم و مدام منتظر پیشنهادی بهتر ماندم. دوست ندارم به صرف دیده شدن و نقش بازی کردن کاری را قبول کنم؛ این برایم خوشایند نیست. برایم مهم است اگر کار می‌کنم خودم نقش را دوست داشته باشم چون اگر نقشی را دوست نداشته باشم نمی‌توانم مانند کارمند عمل کنم و نقش را بازی و پولم را دریافت کنم و تمام.

خیلی زود به شهرت رسیدم

من در سنین خیلی جوانی و درست زمانی که تنها یک ماه بود کار بازیگری را شروع کرده بودم، به شهرت رسیدم. سریال «مجید دلبندم» آنقدر بین مردم محبوب شد که همه مرا به چهره و نام در کوچه و خیابان می‌شناختند. همین موضوع باعث شد کمی توقعم بالا برود و پیشنهادهای مختلف را رد می‌کردم. پیشنهاد‌ها به حدی زیاد بودند که فرصت نمی‌کردم همه‌شان را بخوانم.

جالب اینکه گاهی وقتی فیلم یا سریالی می‌دیدم، حس می‌کردم چقدر داستان آن آشناست و تازه یادم می‌افتاد که فیلمنامه را قبلا خوانده‌ام و نقشی در آن فیلم یا سریال به من هم پیشنهاد شده بوده. با این اوصاف برایم خوشایند نیست پس از چند سال دوری از سینما با نقشی که دوست ندارم به دنیای بازیگری بازگردم. 

دستمزد پایین‌تر از حد معمول توهین به بازیگر است

در مقوله دستمزد های سینما یک حداقل و یک حداکثری وجود دارد. وقتی میزان دستمزد پیشنهادی از حداقل پایین‌تر باشد، توهین‌آمیز است. مردم از دستمزدهای آنچنانی عده اندکی از بازیگران می‌شنوند و می‌خوانند و فکر می‌کنند ما بازیگران آدم‌های خیلی پولداری هستیم اما الان شرایط به گونه‌ای شده که وقتی پیشنهاد کاری به من داده می‌شود، دستمزدش با دستمزد کارهایم در 10سال پیش برابری می‌کند یا حتی کمتر است! جالب اینکه اگر به تهیه‌کننده اعتراض کنیم، به‌راحتی همکارانی را که با نصف همان دستمزد هم حاضر به کار کردن هستند، جایگزین می‌کنند یا حتی کسانی را دعوت می‌کنند که حاضرند بدون دریافت دستمزد کار کنند.

من به عنوان یک بازیگر تابه‌حال طلب دستمزد غیر متعارف نکرده‌ام. انتظار دارم به اندازه زحمتی که می‌کشم، به من دستمزد داده شود. اتفاقا هفته گذشته یکی از کارگردانان جوان و خوش‌آتیه کشورمان به من پیشنهاد بازی در فیلم سینمایی‌شان را داد ولی رقم پیشنهادی به حدی کم بود که من ترجیح دادم قبول نکنم چون این مبلغ بسیار کمتر از زحمتی است که باید برای انجام کار بکشم. این روزها مردم مرا هر جا می‌بینند از کم کاری‌ام می‌پرسند. این نشان می‌دهد آنها دوست دارند چهره‌های شناخته شده را ببینند. من هم دوست دارم به میزان تجربه و سابقه‌ای که در سینما و تلویزیون دارم، دستمزد دریافت کنم.

بیوگرافی زیبا بروفه

زیبا بروفه

بازیگری را مدتی مسکوت گذاشتم

شاید عده ای فکر کنند قهر یا لجبازی می‌کنم اما من فقط خواستم به‌خاطر شرایط بد سینما و تلویزیون مدتی این کار را مسکوت بگذارم تا شاید اوضاع بهتر شود. من در کیش زندگی می‌کنم.البته خانه و زندگی‌ام در تهران است ولی مدتی از سال را در کیش ساکن هستم.جالب اینکه همین بهانه‌ای شده است تا برخی دوستان بگویند «دوست داشتیم در فیلم‌مان بازی کنی ولی تو که تهران نیستی!» همه‌مان بازیگرانی را می‌شناسیم که  در خارج از کشور زندگی می‌کنند و فقط برای بازیگری به ایران می‌آیند. خوشبختانه در این دوره و زمانه ارسال فیلمنامه فقط با یک لپ‌تاپ و اتصال به اینترنت که همه دارند، میسر است.

نمی‌توانم نقش زن 60 ساله یا دختر 18 ساله را بازی کنم

در این مدت نقش زن60 ساله و دختر 18 ساله به من پیشنهاد شده است. من معتقدم بازیگر باید هر نقشی را بازی کند اما این تفاوت سنی کاراکتر را برای مخاطب غیر قابل باور می‌کند. ممکن است بازیگری این چیزها را بپذیرد ولی برای من قابل درک نیست. شاید بعضی‌ها بگویند«بروفه خودش را می‌گیرد» ولی این هم برایم مهم نیست. آنچه برایم اهمیت دارد خوب ظاهر شدن در نقش و احترام گذاشتن به سلیقه مخاطب است.

همه نقش‌هایم را عاشقانه بازی کرده‌ام

بازیگری را به این دلیل انتخاب کردم که بتوانم در نقش آدم‌های مختلف ظاهر شوم و این برایم بسیار راضی‌کننده و جذاب است. شاید برای‌تان جالب باشد بگویم من هر وقت نقشی را قبول می‌کردم، آنقدر درگیر آن می‌شدم که همسرم به من می‌گفت:« من الان با ریحانه (شخصیت اصلی سریال ریحانه) زندگی می‌کنم.» همه نقش‌هایی که بازی کرده‌ام با عشق همراه بوده است. حتی نقش‌هایی بوده که موقع فیلمبرداری خیلی اذیت شدم اما همچنان نقش را عاشقانه و با حوصله ایفا کرده‌ام چون معتقد بودم  مخاطب این حق را دارد که همیشه و تحت هر شرایطی بهترین را برایش ارائه دهم. 

دغدغه‌ام تنها بازیگری است و شغل دیگری ندارم

دوست خبرنگاری چند روز پیش به من گفت« فکر می‌کنم شما چون شغل‌های دیگری دارید، بازیگری را کنار گذاشته‌اید».  در حالی که من هیچ شغل دیگری جز بازیگری نداشته و ندارم. دغدغه من تنها بازیگری است. وقتی شما را به عنوان بازیگر و با نام بشناسند، می‌توانید وارد هر بیزینس یا شغلی بشوید چون به‌ هرحال نام‌تان باعث جلب‌توجه می‌شود و به سود شرکت یا بیزینس خواهد بود و در شروع هر کاری روبه جلو هستید اما من هرگز چنین کاری نکرده‌ام و دوست هم ندارم وارد حرفه‌ دیگری جز بازیگری شوم.

عکس زیبا بروفه

بودن در کنار همکارانم حس خوبی دارد

چند شب پیش به مراسم افتتاحیه فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» به کارگردانی آقای وحید جلیلوند دعوت شدم و پس از مدت‌ها در جوی کاملا سینمایی قرار گرفتم. بودن در کنار دوستان سینماگر و همکارانم حس بسیار زیبایی داشت و به‌شدت من را برای بازیگری و حضور در این جو دلتنگ کرد. بودن در کنار دوستان و همکارانی که با آنها وجه اشتراک زیادی داشته و دارم، برایم شادی‌بخش و خوشایند بود و با خودم گفتم :«زیبا چه خوب است باز هم در کنار دوستانت باشی و از بودن در فضای سینما لذت ببری.»

کیش زیباترین جای جهان است

زمان فیلمبرداری سریال «موج و صخره» ما سه ماه در کیش فیلمبرداری داشتیم. هتل ما در غرب این جزیره و نزدیک به بخش بومی‌نشین و دور از مراکز تجاری و تفریحی بود. در این منطقه سکوت و آرامشی وجود داشت که قبلا تجربه نکرده بودم. وقتی کار فیلمبرداری تمام شد، با همسرم جایی را تهیه کردیم و برای مدتی دیگر در کیش ماندیم. در این مدت حس خیلی خوبی داشتم. فکرکردم چقدر زندگی این‌جا جریان دارد. نه از دود خبری بود و نه از ترافیک و همه جا پر بود از گل‌های کاغذی زیبا ،دریای آبی و… . این جزیره و زندگی در آن لذت‌بخش است و من آرامشم را مدیون کیش هستم و این منطقه برایم زیباترین جای دنیاست.

زیبا بروفه و برادرش میلاد بروفه

با برادرم 14 سال اختلاف سنی دارم

زیبا : من و میلاد 14سال اختلاف سنی داریم و من خوب به یاد دارم وقتی میلاد به دنیا آمده بود من پوشکش را عوض می‌کردم. (می‌خندد) وقتی بزرگتر شد از او مراقبت می‌کردم، به حمام می‌بردمش و غذایش را می‌دادم؛ خلاصه در حقش مادری کرده‌ام.

میلاد : اختلاف سنی من با مادرم زیاد است؛ به همین خاطر ارتباطم با زیبا خیلی نزدیک است. حرف‌هایی که شاید نتوانم به مادرم بگویم به‌راحتی با زیبا مطرح می‌کنم. زیبا واقعا برایم مانند یک مادر است. 

با همه اعضای خانواده‌ام دوستم

میلاد : شاید ارتباطم با خواهرم به‌واسطه شغل‌ و زندگی‌اش در کیش کمتر از سابق باشد اما زمان‌هایی که در کنار هم هستیم ارتباطی قوی داریم و آن زمان را به کارهای دیگر اختصاص نمی‌دهیم. من خواهر کوچک ترم را بیشتر از زیبا می‌بینم اما نوع ارتباطی که با زیبا دارم متفاوت است.

زیبا : من هرگز احساس نکرده‌ام از میلاد بزرگترم و همیشه سعی کرده‌ام میلاد هم این حس را نداشته باشد و ارتباط‌مان دوستانه باشد. من حتی با پدر و مادرم هم به همین شکل ارتباط را دارم و سعی می‌کنم با آنها هم دوست باشم.

میلاد بروفه: کلا زیبا این توانایی را دارد که با افراد در هر سن و سالی ارتباط برقرار کند و دوست باشد. 

بینی‌مان را عمل نکرده‌ایم

زیر همه عکس‌هایم در اینستاگرام می‌نویسند که من بینی جراحی کرده‌ام یا پروتز لب و گونه گذاشته‌ام. برخی می‌نویسند: « این خانم همه صورتش را عمل کرده و دیگر جای غیرعملی ندارد ». (می‌خندد) بامزه اینکه یکبار عکسی از میلاد در صفحه‌ام گذاشتم و یکی از کاربران نوشته بود: « برادرش هم بینی‌اش را عمل کرده.» درحالی‌که نه من و نه برادرم هرگز جراحی زیبایی نداشته‌ایم. همان موقع به شوخی به میلاد گفتم به جمع ما خوش آمدی. (می‌خندد) 

میلاد صبور و آرام است

 میلاد بسیار صبور، آرام و ملاحظه‌کار است و از کودکی هم همینطور بوده. خوب به یاد دارم یکبار وقتی فقط چند ماهه بود در آغوش گرفته بودمش و در آشپرخانه می‌چرخیدم. تا اینکه به سمت اجاق‌گاز رفتم و بدون آنکه متوجه باشم دست میلاد به ظرف روغن داغ خورد و سوخت اما این بچه که فقط چند ماه داشت نه جیغ و داد کرد و نه گریه بلند. به صورتش نگاه کردم، دیدم فقط بغض کرده و آرام گریه می‌کند.

یکبار هم وقتی چهار ساله بود و در پارکینگ خانه سه‌چرخه‌سواری می‌کرد زمین خورد و چانه‌اش پاره شد؛ به شکلی که همه لباسش خونی شده بود. من و مادرم حسابی هول شدیم و به سمتش دویدیم اما میلاد بااینکه درد زیادی داشت برای اینکه من و مادرم نترسیدم به خون روی لباسش اشاره کرد و گفت: « چیزی نیست، هیچیم نشده، اینا ربه ». (می‌خندد)

در کل برادرم صبور است و به نسبت سن و سالی که دارد همیشه بسیار پخته و عاقلانه عمل می‌کند. میلاد بچه مثبت خانواده ماست. (می‌خندد)

بیوگرافی زیبا بروفه

زیبا بروفه در مجید دلبندم

زیبا بروفه در مجید دلبندم

فیلم های سینمایی زیبا بروفه

پایان دوم (یعقوب غفاری ۱۳۸۹)
پرتقال خونی (سیروس الوند ۱۳۸۹)
احضار شدگان (آرش معیریان ۱۳۸۶)
یک مرد، یک شهر (حسن هدایت ۱۳۸۶)
دوشیزه (محمد درمنش ۱۳۸۱)

بی همتا (جهانگیر جهانگیری ۱۳۸۰)
پر پرواز (خسرو معصومی ۱۳۷۹)
مانی و ندا (پرویز صبری ۱۳۷۹)
شب روباه (همایون اسعدیان ۱۳۷۵)
سایه‌ها (حسین شهابی ۱۳۸۴)

سریال های زیبا بروفه

سریال هاتف
آسپرین
رخنه (حسین تبریزی) (۱۳۹۲)
موج و صخره (مجید صالحی ۱۳۹۰)

مار و پله (۱۳۸۵)
ریحانه (۱۳۸۴)
پول کثیف (۱۳۸۴)
طلسم‌شدگان (۱۳۸۳)

مجید دلبندم ( رضا عطاران ۱۳۷۷)
با اجازه (۱۳۷۵–۱۳۷۴)
زیر گنبد کبود (۱۳۷۴)

زیبا بروفه

فیلم های تلویزیونی

حس تماس (داریوش یاری ۱۳۹۱)
دوباره زندگی (سید علی سجادی ۱۳۸۸)
سکو

نشانی لاله‌ها (اکبر منصورفلاح)
بلور باران (شاهد احمدلو ۱۳۸۹)
آخرین مجرد (محمدرضا فاضلی ۱۳۸۹)

۱۰ مهر ۹۶ ، ۱۴:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی مریم شاه ولی

مریم شاه ولی

بیوگرافی و زندگینامه

مریم شاه ولی بازیگر جوان تلویزیون متولد سال 1375 می باشد و 21 سال سن دارد.

تحصیلات : وی دانشجوی مهندسی عمران می باشد.

وی دوره های بازیگری را در دانشگاه تهران گذرانده است و در کارگاههای بازیگر هومن سیدی و سیامک صفری نیز شرکت کرده است.

وی در فیلمهای پارادیس به کارگردانی علی عطشانی و جوراب شو و ویولن به کارگردانی علیرضا محمودزاده و سریال کیمیا حضور داشته است . جدیدترین کار او نیز حضور در سریال نفس شیرین در نقش مبینا دختر حاج علی می باشد که ایام محرم 96 از شبکه سه سیما پخش گردیده است.

صفحه رسمی در اینستاگرام : instagram / maryamshahvaliii

عکسهای مریم شاه ولی

عکسهای مریم شاه ولی

بیوگرافی مریم شاه ولی

۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۴:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی سوگل خلیق و همسرش +عکسها اینستاگرامی اش

سوگل خلیق

بیوگرافی و زندگینامه

سوگل خلیق بازیگر جوان سینما و تلویزیون متولد تهران می باشد

تحصیلات : وی فارغ التحصیل رشته‌ی کارگردانی تئاتر است.

شروع بازیگری او به صورت حرفه ای در سینما با حضور در فیلمهای دو و خماری اتفاق افتاد . البته او پیش از این در چندین نمایش تئاتر حضور داشته است.

حضور او در سریال پرواز در ارتفاع صفر به کارگردانی عبدالحسین برزیده نیز اولین تجربه بازیگری او در تلویزیون می باشد . وی در این سریال نقش شیرین همسر کیومرثبا بازی شاهرخ استخری را ایفا می نماید.

ازدواج و همسرش

وی تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.

سوگل خلیق و همسرش

عکس سوگل خلیق در کنار مهرداد صدیقیان

بیوگرافی سوگل خلیق

سوگل خلیق در سریال پرواز در ارتفاع صفر

عکسهای سوگل خلیق

اینستاگرام سوگل خلیق : instagram/sogolkhaligh

اینستاگرام سوگل خلیق

۳۰ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

جشن منتقدان و نویسندگان سینما 96

جشن انجمن منتقدان سینما سال 96

یازدهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینما در سال 96 شامگاه روز پنجشنبه 26 مرداد ماه در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان با حضور جمعی از بازیگران و هنرمندان سینما برگزار گردید . عکسها و گزارش این مراسم + اسامی برگزیدگان و نتایج را می توانید در سایت آریا پیکس مشاهده نمایید.

اسامی برندگان و نتایج جشن انجمن منتقدان سینما

تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد:حامد بهداد برای فیلم “سد معبر”

دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد: کورش تهامی ‌برای بازی در فیلم “رگ خواب”

تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: هادی حجازی فر برای فیلم “ماجرای نیمروز”

تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن: لیلا حاتمی برای فیلم رگ خواب

تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل زن : طناز طباطبایی برای فیلم ویلایی ها

دیپلم افتخار بهترین بازیگر اول زن: ثریا قاسمی(ویلایی ها)

تندیس بهترین فیلمبرداری: مسعود سلامی برای فیلم “خفه گی”

دیپلم افتخار بهترین چهره پردازی : ایمان امیدواری برای فیلم “خفه گی”

تندیس بهترین چهره پردازی:  محسن دارسنج برای فیلم “ماجرای نیمروز”

تندیس بهترین تدوین:بهرام دهقانی برای فیلم های “نگار” و “خفه گی”

تندیس بهترین طراحی صحنه و لباس: بهزاد جعفری طادی برای فیلم “ماجرای نیمروز”

دیپلم افتخار بهترین موسیقی: ستار اوکی برای فیلم ویلایی ها

تندیس بهترین موسیقی:سهراب پورناظری برای فیلم “رگ خواب”

جایزه بهترین فیلمنامه: معصومه بیات(رگ خواب)

جایزه بهترین کارگردانی: حمید نعمت الله (فیلم رگ خواب)

دیپلم افتخار بهترین کارگردانی: محمد حسین مهدویان(ماجرای نیمروز)

جایزه بهترین خلاقیت و استعداد درخشان: منیر قیدی(ویلایی ها)- اصغر یوسفی نژاد(خانه)

جشن منتقدان سینما 96

طناز طباطبایی در هفدهمین جشن انجمن منتقدان سینما

جشن انجمن منتقدان سینما

ویدا جوان در جشن منتقدان 96

بازیگران در جشن منتقدین سینما 96

گوهر خیراندیش و دخترش در جشن منتقدان سینمای ایران / مرداد 96هفدمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمانسیم ادبی در جشن منتقدان و نویسندگان سال 96

جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینما سال 96

شهره سلطانی بازیگر زن در جشن منتقدان 96

عکسهای جشن منتقدان سینما

هستی مهدوی در جشن انجمن منتقدان سینما سال 96

مراسم جشن انجمن منتقدان سینما

سارا بهرامی

هنرمندان در جشن منتقدین 96

نوید محمدزاده در جشن منتقدان 96

۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

سوگل طهماسبی و همسرش +بیوگرافی

سوگل طهماسبی

بیوگرافی و زندگینامه 

سوگل طهماسبی بازیگر سینما و تلویزیون وی متولد 25 بهمن 1363 در اصفهان می باشد و 33 سال سن دارد.وی بزرگ شده اهواز می باشد. 

تحصیلات : او دارای مدرک فوق دیپلم گرافیک است. 

سوگل دو خواهر بنام ساغر و سحر و یک برادر بنام سینا دارد ، پدرش استاد مینیاتور بود که فوت کرده و در حال حاضر با مادرش زندگی میکند

سوگل طهماسبی فعالیت هنری و بازیگری خود را از سال 1381 با بازی در مجموعه روزگار قریب ساخته کیانوش عیاری آغاز نمود. 

وی با بازی در سریال فاصله ها در سال 1389 توانست دیده شود و بعد از آن در سریالهای دیگر حضور یافت.

ازدواج و همسرش

سوگل طهماسبی مجرد است و ازدواج نکرده است.

وی چندی پیش با حضور در یک برنامه تلویزیون در خصوص علت ازدواج نکردن خود گفت :

فرصت‌های مناسبی برای ازدواج داشته‌ام ولی شغل ما بازیگرها به گونه‌ای است که هم سخت می‌توانیم انتخاب کنیم و هم دیگران ما را سخت می‌پذیرند.

وی با بیان اینکه ترجیح می‌دهم همسر آینده‌ام، همکارم نباشد خاطرنشان کرد: دوست دارم بنشینم و در مورد دنیای بازیگری با همسرم گفت‌وگو کنم، مهربان بودن همسرم برایم در اولویت است و اینکه شغل مرا باور کند تا بتوانم بیشتر پیشرفت کنم چون برای رسیدن به این جایگاه، زحمات زیادی کشیدم.

وی عنوان کرد: احساس می‌کنم تجارب زیادی هست که باید کسب کنیم و به عنوان مثال، اگر بخواهیم همسر یا مادر خوبی باشیم، باید تجربیات بسیاری داشته باشیم ولی می‌بینیم ناگهان به سن ۳۰ سالگی رسیده‌ایم.طهماسبی ادامه داد: باید بگویم تا سال گذشته خیلی جدی به مسئله ازدواج فکر نمی‌کردم ولی حالا که در آستانه ۳۰ سالگی هستم بیشتر به فکر این موضوع هستم.


سوگل طهماسبی از عاشق شدن و خواستگارانش می گوید / مشاهده ویدیو : دانلود

 


 

اینستاگرام سوگل طهماسبی : instagram/sogoltahmasbii

سوگل طهماسبی و همسرش

عکس سوگل طهماسبی و برادرش


سوگل طهماسبی ,بیوگرافی سوگل طهماسبی ,عکس سوگل طهماسبی

گفت و گو با سوگل طهماسبی 

چگونگی شروع بازیگری / از هشت سالگی

بازی در تئاتر را از هشت سالگی شروع کردم و تقریبا 14 ساله بودم که برنده بهترین بازیگر جشنواره استانی شدم. در این جشنواره آقای کیانوش عیاری داور بود و به مادرم گفت:«سوگل استعداد خوبی برای بازیگری داره، اگر خواستید به تهران بیایید، به من خبر دهید. من در حال ساخت یک سریال به نام روزگار قریب هستم و می تونم در اون سریال به سوگل نقش کوچکی بدم .» به این ترتیب من در 16 سالگی به تهران آمدم و در سریال «روزگار قریب» چند سکانس بازی کردم و بعد از آن هم بلافاصله در سریال «یوسف پیامبر(ع)» بازی داشتم. از همان جا استارت کارم در حوزه تصویر خورد و تا به حال در چند فیلم سینمایی، سریال های تلویزیونی و بیش از 50 تله فیلم حضور داشتم؛ تا اینکه برای بازی در سریال «کیمیا» دعوت شدم.

دنیای بازیگری با آنچه در ذهن داشتم، متفاوت بود

بازیگری با آنچه در خیالم و ذهنم داشتم خیلی فرق می کرد. من در شهرستان بزرگ شده بودم؛ البته جنوبی ها دارای قدمت هستند و شهری که من در آن زندگی می کردم یعنی اهواز به نسبت خیلی از شهرها دارای امکانات بیشتری است اما به هرحال اتفاقاتی که در پایتخت یک کشور می افتد مخصوصا در حوزه هنر با شهرستان ها کاملا متفاوت است؛ ضمن اینکه ما خیلی از امکانات را مثل جای تمرین یا اجرا نداشتیم و… .

من تنها دختری بودم که در گروه تئاترمان حضور داشتم و چون علاقه مند به فعالیت در زمینه بازیگری بودم مادرم مسوولیت کل گروه تئاتر را قبول کرد؛ به خاطر اینکه دوست داشت من در محیطی امن پیشرفت کنم. مادرم 8 سال مرا هر روز ساعت 4 بعدازظهر برای تمرین می برد و ساعت 8 شب به خانه باز می گرداند و هرگز از رفت و آمد در این مسیر خسته نشد. وقتی به تهران آمدم و خواستم بازیگری را ادامه دهم متوجه شدم آرزوی آدم ها اینجا بزرگ تر است.

شاید بزرگ ترین آرزوی من وقتی در اهواز بودم این بود که به تهران بیایم و یک سریال با یک کارگردان خوب کار کنم اما وقتی در محیطی بازتر قرار می گیرید آرزوهای تان هم به همان نسبت بزرگ تر می شود . طبعا تطابق این دو دنیا برای من که در سن کمی بودم سخت بود و دنیای بازیگری به شکل حرفه ای اش با چیزی که در تصوراتم بود، فرق داشت.

سوگل طهماسبی اینستاگرام

ابتدای ورودم به تهران افسرده شدم

پنج، شش ماه اول ورودم به تهران به خاطر همین متفاوت بودن شرایط با چیزی که در ذهنم داشتم دچار افسردگی شده بودم و اصلا نمی توانستم با کسی  ارتباط برقرار کنم. شاید تنها چیزی که باعث شد بتوانم در دنیای بازیگری دوام بیاورم این بود که فوق العاده آدم با انگیزه ای بودم. من یک دختر شهرستانی بودم که با هدف درس خواندن و پیشرفت در بازیگری به تهران آمده بودم و می دانستم برای رسیدن به این هدف باید تلاش کنم و می خواستم حتما به هدفم برسم. به خاطر انگیزه ام توانستم سریع خودم را با شرایط تطبیق دهم و برای پیشرفت تلاش کنم.

دوست داشتم خودم را روی پرده بزرگ سینما ببینم

من بازیگری را از تئاتر شروع کردم اما آرزو داشتم همه مدیوم های بازیگری را تجربه کنم و یک روز خودم را روی پرده بزرگ سینما ببینم یا اینکه در یک سریال 30 قسمتی بازی کنم و هر شب مهمان خانه مردم باشم. خوشبختانه خانواده ام همیشه از من حمایت کردند و اگر حمایت ها و پشتیبانی های مادرم نبود شاید نمی توانستم به آرزویم برسم.

تصمیم به مهاجرت بزرگ ترین تصمیم زندگی ام بود

تنها15 سال داشتم که تصمیم گرفتم برای زندگی از اهواز به تهران بیایم. درواقع مهاجرت به تهران شاید بزرگ ترین تصمیم زندگی ام بود. سال های اول در خانه خواهرم زندگی کردم و بعد از قبول شدن در کنکور و شروع دوران دانشجویی مستقل شدم تا اینکه پس از فوت پدرم، مادرم هم به تهران آمد و حالا با هم زندگی می کنیم.

سال های اول ورودم به تهران با اینکه سن کمی داشتم اما همه مسوولیت و بار زندگی و تصمیم گیری هایم بر دوش خودم بود. خواهرم از رشته تحصیلی من که گرافیک بود و دنیای بازیگری چندان سررشته ای نداشت و نمی توانست مرا راهنمایی کند. درواقع تا قبل از اینکه تنها و مستقل زندگی کنم هم با این شیوه از زندگی و سختی های آن آشنا بودم. اما خب، بالاخره زندگی مستقل به خاطر تنهایی سخت بود و من این سختی را چند سال تحمل کردم و خوشحالم الان مادرم کنارم است.

بازی در نقش دختری که 12 سال از من کوچک تر بود

تقریبا 9 سال پیش با آقای جواد افشار یک تله فیلم کار کرده بودیم و ایشان مرا می شناختند. قبلا هم با آقای شفیعی در سریال ها و فیلم ها همکاری داشتم. زمانی که نقش نرگس به من پیشنهاد شد چون حجم فیلمنامه خیلی زیاد بود، فرصت خواندن کل آن را نداشتم؛ بخشی را خواندم و بخشی را هم دوستان شفاهی تعریف کردند. آقای افشار گفت نقش نرگس جذاب و خوب است و من وقتی وارد جریان فیلمبرداری شدم فهمیدم شخصیت نرگس چقدر جای کار دارد. خدا را شکر می کنم وارد این پروژه شدم و خیلی راضی ام.

شخصیت نرگس در سریال حدود 17 ساله است و من در آستانه 30 سالگی قرار دارم و همین موضوع بازی در این نقش را سخت تر می کرد. اتفاقا اولین سکانسی که بازی داشتم، سکانسی در دبیرستان بود و من یک دفعه خودم را در لباس یک دختر نوجوان و پشت  نیمکت مدرسه دیدم که خیلی برایم جالب بود و البته از اینکه باید نقش یک دختر مدرسه ای را بازی کنم، کُپ کرده بودم. (می خندد) ما روی تک تک دیالوگ ها و حالات صورت مان کار کردیم تا نقش باور پذیر شود. دختران آن دوره در 17، 18 سالگی ازدواج می کردند چون واقعا به یک پختگی و بلوغ می رسیدند. دختر  17 ساله دهه 60 با دختر 17ساله امروز خیلی متفاوت است و ما این موضوع را مد نظر داشتیم.

مردم در دوران کودکی ما شاد تر بودند

دهه شصت و دورانی که داستان سریال «کیمیا» در آن می گذرد برای مردم ما خیلی نوستالژیک است. درست است که آن دوره کشور در جنگ بود و همه باید در صف نفت می ایستادند و زندگی به راحتی امروز نبود اما مردم شادتر بودند و اگر قرار بود دور هم جمع شوند این دور هم بودن ها واقعا به خاطر دل شان بود.

بیوگرافی سوگل طهماسبی

یک اهوازی خونگرم هستم

من هرگز ندیده ام یا نشنیده ام که کسی به اهواز یا کلا جنوب سفر کند و از مردم این خطه بد بگوید. مردم جنوب خیلی خونگرم، مهمان نواز و مهربان هستند و معروف است که خاک جنوب دامنگیر است. من هم خوشبختانه خصلت خونگرمی را از خانواده ام به ارث برده ام و از مردم خوبم یاد گرفته ام.

در جمعی دو نفر از دوستان مان تعریف می کردند برای تعطیلات عید کنار رود اروند رفته و برای اقامتی بهاری چادر زده بودند و از یک خانواده جنوبی و عرب آدرسی را می پرسند و خانواده جنوبی هم از آنها می پرسند:« مسافرید؟» و همین که می فهمند آنها در شهر غریب هستند به خانه شان دعوت شان کرده، یک هفته از آنها پذیرایی می کنند. دوست من با تعجب می گفت من باور نمی کنم چنین اتفاقی در این سال ها بیفتد و این قدر راحت کسی بتواند به یک غریبه اعتماد کند. یکی از خصلت های جنوبی ها همین اعتماد کردن است.

پدرم استاد مینیاتور بود

رشته ام گرافیک است اما فعالیت چندانی در این رشته ندارم؛ البته گاهی برای دوستانم آرم و لوگو و… طراحی می کنم ولی اینکه شغل ثابتی در این زمینه داشته باشم، نه. این روزها هرکسی کمی فتوشاپ بلد باشد فکر می کند گرافیست هم شده. (می خندد) من از بچگی در خانواده ای هنردوست بزرگ شدم که همگی با نقاشی، طراحی و … آشنا بودند. پدرم استاد نقاشی مینیاتور بود. برنامه روز جمعه ما این بود که همه خانواده در کنار پدر، مینیاتور می کشیدیم. من در هنرستان هم گرافیک خواندم و بعد هم همین رشته را در دانشگاه ادامه دادم. اتکای من روی دست هایم است و گرافیک دستی بلدم و خیلی با دنیای تکنولوژی امروز آشنا نیستم. (می خندد) فکر می کنم برای گرافیست بودن آشنایی با چند نرم افزار کامپیوتری کفایت نمی کند چون دنیای بسیار گسترده ای است. 

بعضی از انتقادها واقعا عجیب است!

به سریال «کیمیا» انتقادهای عجیبی می شود . ما دو سال کار شبانه روزی و سخت داشتیم و حالا واقعا عجیب است که به جزییات بسیارریزی مثل تصویر یک پراید در شیشه ماشین انتقاد می کنند. (می خندد) یا اینکه مثلا می گویند در دهه شصت تیرهای برق چوبی بوده است نه سیمانی. تمام تلاش گروه سازنده« کیمیا» این بوده بتوانند دهه شصت و پنجاه را با همه حال و هوایش به نوعی بازسازی کند ولی باید قبول کرد که کارخیلی سختی بوده و در یک جمع بندی کلی موفق عمل کرده اند.

به هرحال ما در ساخت سریال و فیلم محدودیت هایی داریم و نمی توانیم هر پوششی را نشان دهیم و فقط می توانیم به بعضی پوشش ها نزدیک شویم و اینکه عین واقعیت را به تصویر بکشیم امکان پذیر نیست. اینجاست که مخاطب می گوید:« نه بابا مگه خانم ها این طوری لباس می پوشیدن اون دوره؟»( می خندد)

ازدواج سوگل طهماسبی

کار فشرده و گریم های سنگین

بازیگری شغلی نامنظم و سخت است و یک بازیگر ممکن است با شرایط کار سنگین و بی خوابی های مکرر  مواجه شود. به خاطر همین توجه به شیوه زندگی مانند تغذیه و ورزش خیلی مهم است. من ممکن است برای بازی در یک نقش تا روزی 12 ساعت روی صورتم گریم داشته باشم؛ به همین خاطر سعی می کنم در زندگی شخصی ام کمتر آرایش کنم تا کمی به پوستم اکسیژن برسد.

در مورد تغذیه هم سعی می کنم بیشتر از سبزیجات استفاده کنم؛ البته اگر وقتی برای خوردن شام و ناهار پیدا کنم. تا یکی دو ماه قبل به شکل منظم ورزش می کردم ولی این مدت به خاطر مشغله های مختلف از ورزش غافل شدم که در اولین فرصت جبران خواهم کرد. البته من چون ماشین ندارم سعی می کنم خیلی از مسیرها را پیاده طی کنم تا به نوعی ورزش هم کرده باشم.

عکسهای سوگل طهماسبی

فیلم های سینمایی سوگل طهماسبی

۱۳۹۱ – چارسو (فرهاد نجفی)
۱۳۹۱ – بزرگ‌مرد کوچک (صادق دقیقی)
۱۳۹۰ – زندگی خصوصی آقا و خانم میم (سید روح‌الله حجازی)

۱۳۸۸ – دختران (قاسم جعفری)
۱۳۸۶ – پرچم‌های قلعه کاوه (محمد نوری‌زاد)

سریال های سوگل طهماسبی 

سوگل طهماسبی

سریالهای سوگل طهماسبی

1396 – سریال یحیی
1395 – بازگشت (حسین عامری)
۱۳۹۵ – گشت ویژه
۱۳۹۵ – برادر (جواد افشار)
۱۳۹۴ – کیمیا (جواد افشار)

۱۳۹۱ – ستاره حیات (جواد ارشاد)
۱۳۹۱ – بال‌های خیس (عباس رنجبر)
۱۳۹۰ – مهرآباد (سید فرید سجادی حسینی)
۱۳۹۰ – ساعت فراموشی (عباس رنجبر)

۱۳۸۹ – فاصله‌ها (حسین سهیلی‌زاده)
۱۳۸۸ – خانه بی پرنده (کاظم معصومی)
۱۳۸۷ – مثل هیچ‌کس (عبدالحسین برزیده)
۱۳۸۳ – زائرسرای ممتاز (حمید بهمنی)

۱۳۸۳ – یوسف پیامبر (فرج‌الله سلحشور)
۱۳۸۱ – روزگار قریب (کیانوش عیاری)

سوگل طهماسبی بی حجاب

تله فیلم های سوگل طهماسبی

۱۳۹۲ – سرزمین بارانی (جواد مزدآبادی)
۱۳۹۱ – عاشقی در وقت اضافه (صمد یاری)
۱۳۹۱ – نیمه‌شب (سیامک صرافت)
۱۳۹۱ – لباسی برای خدمت (هادی شریعتی)

۱۳۹۰ – کلاس سوم ب (غلامرضا رمضانی)
۱۳۹۰ – دو خرمای نارس (سید مجید امامی)
۱۳۹۰ – این هفت نفر (سیامک صرافت)
۱۳۹۰ – گنجینهٔ پنهان (جواد مزدآبادی)

۱۳۹۰ – کور گره (جمشید محمودی)
۱۳۹۰ – بوسهٔ باد (حسین عامری)
۱۳۹۰ – برهوت (شهرام شاه‌حسینی)
۱۳۹۰ – گردنهٔ خان (حسین تبریزی)

۱۳۹۰ – مردان نمکی (سامان سالور)
۱۳۸۹ – سکوت مطلق (جواد مزدآبادی)
۱۳۸۸ – رهایی از زمین (محمد قاسمی)
۱۳۸۸ – دم زری (غلام‌رضا رمضانی)

۱۳۸۸ – تنهایی رود (علیرضا رزازی‌فر)
۱۳۸۷ – قبل از غروب (محمدجواد کاسه‌ساز)
کنارهم میخندیم

۲۶ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil