دانلود سریال ممنوعه | دانلود فیلم های جدید

سریال ممنوعه | فیلم های ایرانی جدید | دانلود همه قسمت های سریال ممنوعه

۱۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

بیوگرافی فرزاد فرزین و همسرش +عکسها

 فرزاد فرزین

بیوگرافی و زندگینامه

فرزاد فرزین خواننده پاپ ایرانی وی متولد 3 تیر 1360 در تهران است و 36 سال سن دارد.

وی در رشته ریاضی فیزیک تحصیل کرده است.

او تک پسر خانواده است و یک خواهر هم دارد.

پدرش مشاور وزیر راه و ترابری و هم اینک بازنشسته است و مادرش هم رئیس ثبت احوال منطقه یک بوده و الان بازنشسته است. که خانواده اش با خوانندگی او موافق نبودند

فرزین به‌جز خوانندگی در آلبوم‌هایش، ترانه‌سرایی و تنظیم‌کنندگی هم کرده‌است. 

وی فعالیت هنری خود را از سال 1378 آغاز نمود.

یکی از ویژگی های اصلی فرزاد فرزین اجرای کنسرت‌های نمایشی همراه با اتفاقات جالب است که وی را از دیگر خوانندگان متمایز کرده است. 

فرزاد فرزین با ترانه سرایانی چون یاحا کاشانی، روزبه بمانی، پویان بوترابی و زهرا عاملی همکاری کرده است.

فرزاد فرزین علاوه بر خوانندگی بازیگری کرده است . وی در فیلم سگ های پوشالی اولین بار در سینما حضور یافت و بعد از آن نیز هم اکنون در سریال عاشقانه به عنوان یکی از نقشهای اصلی حضور دارد.

ازدواج و همسرش

فرزاد فرزین ازدواج کرده است و  متاهل می باشد و همسر او شیوا کاکاخانی می باشد .

تاکنون عکسی از وی به همراه همسرش منتشر نشده و تصاویر موجود مربوط به همکاران و هوادران او می باشد.

فرزاد فرزین و همسرش

کنسرتهای فرزاد فرزین

اینستاگرام فرزاد فرزین : instagram/farzadfarzin1

بیوگرافی فرزاد فرزین

 

فرزاد فرزین و علی ثابت

فرزاد فرزین و علی ثابت رهبر ارکستر جدیدشفرزاد فرزین

فرزاد فرزین ,عکس فرزاد فرزین ,بیوگرافی فرزاد فرزین

آلبوم های فرزاد فرزین 

شراره
شوک
شانس

شلیک
شخصی
شش

فرزاد فرزین ,عکس فرزاد فرزین ,بیوگرافی فرزاد فرزین

فیلم های فرزاد فرزین و بازیگری او

سگ های پوشالی
پسران آجری
کنسرت روی آب
سریال عاشقانه

۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی سیاوش خیرابی و همسرش +عکسهایش

سیاوش خیرابی

بیوگرافی و زندگینامه

سیاوش خیرابی بازیگر سینما و تلویزیون در تاریخ 23 آذر 1363 در تهران به دنیا آمد و هم اکنون 33 سال سن دارد و اصالتا تبریزی است.

تحصیلات:سیاوش خیرابی دارای مدرک لیسانس کامپیوتر از دانشگاه آزاد تهران می باشد.

وی دو برادر به نام های آرش و اورنگ نیز دارد.

خیرابی با بازی در سریال ترانه مادری به کارگردانی حسین سهیلی زاده در سال 1387 به خوبی شناخته شد.

وی علاوه بر بازیگری رستوران داری هم میکند و رستورانی به نام کنجد نیز دارد.

 

ازدواج و همسرش

سیاوش خیرابی تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.

در برخی از سایت ها عکسهایی از او و همکاران یا طرفدارانش منتسب به همسر او منتشر شده است که واقعیت ندارد.

فعلا برای ازدواج برنامه ای ندارم

نمی خواهی ازدواج کنی؟

– نه از طرف خانواده فشاری برای این کار دارم و نه هنوز خودم برای ازدواج به جمع بندی نهایی رسیده ام فکر می کنم هنوز وقت هست. فعلا دغدغه ام این است که بازیگری را به جای باثباتی برسانم، بعد به ازدواج فکر خواهم کرد.

وقتی بچه بودی فکر می کردی در چه سنی ازدواج خواهی کرد؟

– زمانی که سن و سال کمتری داشتم می خواستم طوری ازدواج کنم که فاصله سنی ام با بچه ام خیلی کم باشد اما این اتفاق نیفتاد، راستش فعلا برای ازدواج برنامه ای ندارم. البته این مسائل چیزی نیست که انسان بخواهد برایش برنامه ریزی داشته باشد. شاید مثل شاهرخ استخری (که از همینجا ازدواج و پدر شدنش را تبریک می گویم) به صورت اتفاقی همه چیز برای ازدواج مهیا شد، یا مثل سام (سام درخشانی) من هم روزی به این شرایط برسم اما فعلا برنامه ای ندارم.

سیاوش خیرابی و همسرش

عکس سیاوش خیرابی و پدر و مادرش

سیاوش خیرابی و خانواده اش

سیاوش خیرابی و بردرانش و پدرش

سیاوش دو برادر بنام های آرش برادر بزرگتر و اورنگ برادر کوچکتر دارد، هم پدر و هم برادرانش در کار عکاسی و رستوران داری مشغولند.

گفتگو با سیاوش خیرابی

آقا سیاوش، هر وقت که به کنجد می آیید، طرفداران تان هم اینجا جمع می شوند، چرا شما پرطرفدارید؟

– من که نمی توانم راجع به این قضیه نظر بدهم ولی خب لطف مردم همیشه شامل حال من بوده است.

چرا نام فست فودتان را «کنجد» گذاشتید؟

– من با برادرهایم خیلی فکر کردیم که اسمی تک سیلابی و خوب بگذاریم، چندتا اسم هم مورد نظر ما بود ولی خب جاهای دیگری به این نام بود. اورنگ داداشم اونموقع بچه دار شده بود، برادرم آرش هنوز بچه نداشت، تاکید داشتم اسمش را بگذاریم «برسام» (نام بچه اورنگ که سال گذشته روی جلد خانواده سبز هم چاپ شده بود)، دیدیم، نه، بعد می گویند اسم برادرزاده اش را گذاشت، برای همین بود که «کنجد» یکهو به ذهن من رسید و به برادرهایم گفتم و آنها هم قبول کردند.

ازدواج سیاوش خیرابی

اینستاگرام سیاوش خیرابی :siavashkheirabi

چرا دست برادران تان را نمی گیرید، ببرید توی سینما؟

– خب برادرهایم عکاسی می کنند و شیفتی هم در کنجد کار می کنند، اگر یکی در کنجد باشد، آن یکی در عکاسی است و بالعکس…

کلا شما چقدر وقت می گذارید واسه کنجد؟

– من هر وقت تایم گیر بیاورم، می آیم کنجد، یعنی هر وقت بیکار باشم، پا می شوم می آیم کنجد.

تو کنجد چی میل می کنید؟

– من پیشنهاد اولم «کالزون برگر» است.

یعنی خودتان همیشه همین را میل می کنید.

– آره، من همیشه که می آیم «کالزرون برگر» می گیرم.

پولش را می دهید به دخل یا همیشه خودت پشت دخل هستی؟

– من به آرش و اورنگ همیشه می گویم که دوستان ما هم می آیند بزنید به حساب من، نمی زنند به حساب من، ما همیشه مهمانیم اینجا…

ماشاءالله بدن را روی فرم نگه داشته اید!

– سعی کردم، یه خورده چاق شدم ولی دارم یه خورده…

خدا را شکر رو فرم هستید. من چند وقت پیش یک گفتگویی از شما دیدم که گفتید من اسیر باندبازی شدم توی سینما، حالا باندزخم بود یا باند فرودگاه؟

– هم زخم و هم فرودگاه. یعنی یک جورهایی ما را زخمی کردند و یک جوری هم ما را توی فرودگاه زمینگیر کردند.

می شه یه خورده بیشتر توضیح بدهید برای ما، باند داستانش چیه؟

– والله نمی دانم که می شود اسمش را گذاشت «باند» یا نه؟ صحبت هایی بود که می گفتند ما بازیگرهای تلویزیون، نمی توانیم برویم سینما ولی حالا این چند وقت این اتفاق یه خورده از بین رفته و می بینیم بچه هایی که حالا توی سینما بوده اند می آیند توی تلویزیون، حالا امیدواریم این طرز فکر از میان برداشته شود.

شما که «نفوذی» را بازی کرده ای باید نفوذش را داشته باشی.

– متاسفانه ندارم نفوذش را…

شاید به خاطر آن دو سه بار پیشنهاد رد کردن شما باشد که آقای شریفی نیا دعوت تان کرد و شما ردش کردید؟

– نه، من رد نکردم، من نقش را دوست نداشتم. من رابطه ام اتفاقا با آقای شریفی نیا خوب است.

شما؟

– والله من اوایل اینجوری فکر می کردم. همیشه فکر می کردم که آقای شریفی نیا یک باند خیلی خوفناکی هست ولی خب چندتا ارتباط با هم داشتیم تا اینکه سفر ما پیش آمد و رفتیم برزیل برای جام جهانی، دیدم نه، واقعا چقدر انسان شریفی هستند، چقدر آدم خوبی هستند. به نظر من ایشان هر جا ببینند که یک نقشی به یک آدم می خورد، حتما آن آدم را معرفی می کند، ربطی ندارد به باند و این جور چیزها…

شاید یکی از موردهایی که می شود اسمش را گذاشت «حسرت»، حسرت شما این هست که توی جشنواره فجر باشید و بالاخره شما هم یک بار بیایید جزو کاندیداها و فیلم ها؛ امسال شما که برنامه ای ندارید؟

– نه، نه… متاسفانه.

بهترین زوج که توی سینما و تلویزیون ایران دیدی چه کسانی هستند؟

– یعنی زن و شوهر باشند؟

نه، زوج هنری.

– حمید جبلی و ایرج طهماسب!

siavash kheirabi

خب، چرا زوج «سیاوش خیرابی و شاهرخ استخری» نتوانستند ادامه کار بدهند کارشان را؟ با اینکه خیلی گل کرده بودند؟

– خب، موضوع اینجاست که این کار را انجام دادیم. اگر به یادداشته باشید فیلم تلویزیونی «تلخون»، ورود من و شاهرخ با همدیگر، در دنیای بازیگری بود. قرار بود «ترانه مادری» را من و شاهرخ با همدیگر بازی کنیم که شاهرخ رفت سر یک سریال دیگر اما در «دلنوازان» این اتفاق افتاد ولی خب بعدش طرز فکرها عوض شد، بعد پیشنهاد هم نشد که با همدیگر کار کنیم.

 پیشنهادهای من یکجوری بود، پیشنهادهای شاهرخ یک جور دیگه. هر کدام مان رفتیم سوی خودمان… اما احتمالا 50 درصد این مژده را بدهم که شاید توی 7، 8 ماه دیگه این اتفاق بیفتد. توی یک سریال خیلی فوق العاده.

توی سال 88 یک گفتگو از شما خوانده ام که خیلی عصبانی بودید و می گفتید خداحافظ بازیگری، یادتان می آید؟

– من!

بله؛ سال 88 دقیقا 5 سال پیش…

– یک تیتری بود که من اصلا راجع بهش صحبت نکرده بودم.

چرا، خیلی هم متن بلندی بود…

– جدی…

آره، توی سایت کافه سینما صحبت کرده بودید.

– خداحافظ سینما…

خداحافظ بازیگری، یعنی من آرامش ندارم، اوضاع واسم سخت شده، فکر کنم آن موقعی بود که سریال شما روی آنتن بود، احتمالا هجوم طرفدارها…

– شاید بچه بودم این حرف ها را زدم!

پس فعلا قصدی نداری که بازیگری را کنار بگذاری؟

– من تمام زندگی ام بازیگری هست، یعنی ممکن است من یه موقع کمک کار شوم، ممکن است نروم سر کار یا ممکنه انتخاب هایم عوض شود اما دوست دارم در این دنیای بازیگری باشم. الان یک چند وقت بعد از سریال «آوای باران» یه ذره طرز فکر من عوض شده نسبت به بازیگری. تصمیم گرفتم شاید سالی یک کار، دو کار، آن هم کار خوب انجام دهم. اگر کار خوب باشد بازی کنم و در هر کاری، بازی نکنم، برای اینکه به طرفدارهایم احترام بگذارم و البته به کارم… دوست ندارم به هر قیمتی هر فیلمی را بازی کنم که طرفدارها را جذب نکند.

استطاعت مالی دارید اینجا… فست فودتان را می گویم.

– خب خدا را شکر که این اتفاق برای من افتاده، یعنی من حالا از موقعی که اینجا را باز کردم یک جورهایی با دل قرص می روم قرارداد می بندم، یعنی فکر این را نمی کنم که شش ماه نروم سر کار از لحاظ مالی چه پیش می آید. خدا را شکر این اتفاق افتاد و من خیلی خوشحالم از این بابت… من همیشه به دوست های خودم هم می گویم حالا چه آنهایی که از من جوان ترند و تازه آمده اند و چه آنهایی که دوست هایم هستند و سن شان از من بالاتر است، یک کار، کنار بازیگری راه بیندازند، تجربه ثابت کرده که هنرمندهای بزرگ ما هم، یک موقع هایی به یک چیزهایی محتاج می شوند که دیدنش عذاب آور است… خیلی ها می گویند کار بدی است ولی، من کار بدی نمی بینم.

شهرت را دوست دارم

شهرت هنوز هم برایت جذابیت دارد یا با تمام سختی هایش به آن عادت کرده ای؟

– هیچ وقت نتوانسته ام این را هضم کنم که انسان از اینکه آدم های دیگر دوستش داشته باشند، اذیت شود. ببین؛ کسی که بازیگر می شود، باید این موضوع را قبول کندکه شهرت جزوی از زنتدگی اش خواهد شد. یکسری از دوستان می گویند وقتی در رستوران همه نگاه مان می کنندنمی توانیم راحت غذا بخوریم اما باور کن اگر مردم در رستوران من را نگاه نکنند اذیت می شوم و با خودم می گویم یعنی دیگر مردم مرا دوست ندارند؟ همه ما مدیون نگاه مردم هستیم و به همین دلیل به شخصه هیچ وقت از شهرت اذیت نشده ام. بدون هیچ شعاری باید بگویم من از با مردم بودن لذت می برم و تعامل با مردم را دوست دارم.

پس مثل برخی از بازیگرها که می گویند ما برای شهرت بازیگر نشدیم، نیستی …

– با تمام احترامی که برای همکارانم قائلم اما فکر می کنم این حرف، اشتباه است.کسی که وارد بازیگری می شود می داند که یکی از تبعات این حرفه شهرت است، یعنی چی که ما برای شهرت نیامدیم؟ از طرف دیگر همه آدم ها، شهرت ودیده شدن را دوست دارند. یک بار یکی از بچه ها گفت بیا شیشه های ماشینت را دودی کن که راحت در خیابان رفت و آمد داشته باشی! من در جواب گفتم اگر این کار را انجام دهم چطور تشخیص بدهم چه کسی دوستم ندارد؟

عکسهای سیاوش خیرابی

یعنی؛ وابستگی مالی به بازیگری را جدا کردید؟

– نمی شود بگویم که جدا کرده ام، شاید سر یک کاری از لحاظ مالی به توافق نرسم و ممکن است، چندتا کار را انجام ندهم ولی یک کار خوب به من بخورد یا یک کار سینمایی خوب به من پیشنهاد شود که با مبلغ پایین تری می روم کار می کنم، برای اینکه به پولش احتیاج ندارم…

فکر می کنید کدام بازیگر، بیشترین پول را درمی آورد؟ توی بیزینس… بازیگرهای زیادی داریم که بیزینس می کنند.

– بله… خب خیلی ها پشت صحنه خوب پول درمی آورند که ما نمی فهمیم. ولی آن چیزی که من دیدم «رضا گلزار» به نظرم بهترین بیزینس را کرد توی آن تایمی که خوب کار می کرد.

یعنی چه کار می کرد ایشان؟

– کارهای خوب و درست اقتصادی، آن موقع هیچ کس به فکر «مرس کلاب» نبود اما رضا گلزار این کار را کرد، پول خوب هم درآورد. خود من مشتری اش بودم آن موقع ها، حالا بازیگر هم نبودم می رفتم؛ به نظر من رضا گلزار هم از سینما خوب پول درآورد و هم از بیزینسش.

بیوگرافی سیاوش خیرابی

فیلم های سینمایی سیاوش خیرابی

1388 – نفوذی
1388: لج و لجبازی
۱۳۸۶: حس پنهان
۱۳۹۱: یکی برای همه

۱۳۹۰: خیابان یک طرفه
۱۳۹۱: لوک خوش شانس
۱۳۹۱: حال خوب من

۱۳۹۲: همه چی آرومه
۱۳۹۲: جلب سیار
۱۳۹۳: استخر

سریال های سیاوش خیرابی

 ساعت صفر (سعید سلطانی)
۱۳۹۳: سر به راه (سعید سلطانی)
۱۳۹۲: آوای باران (حسین سهیلی زاده)

۱۳۹۰: سه پنج دو (حسین سهیلی زاده)
۱۳۹۰: مادر
۱۳۸۹: همچون سرو (بیژن بی‌رنگ)
۱۳۸۸: از یاد رفته (فریدون حسن‌پور)
۱۳۸۸: دلنوازان (حسین سهیلی زاده)
۱۳۸۷: ترانه مادری (حسین سهیلی زاده)

سیاوش خیرابی

تله فیلم های سیاوش خیرابی

۱۳۸۸: باید رفت (حسین تبریزی)
۱۳۸۸: گنج خانه سفید (شاهد احمدلو)
۱۳۸۷: مرد مجهول (حمید رضا محسنی)

۱۳۸۶: تلخون (علیرضا امینی)
۱۳۸۸: پسرها سرباز به دنیا نمی‌آیند (شاهد احمدلو)
۱۳۸۹: فراموشی (عباس رزیجی)

۱۳۸۹: خانه به خانه (سعید عباسی)
۱۳۹۰: همسر مزاحم (محمد بصیری)
۱۳۹۰: پرواز (محمد حمزه‌ای)

۱۳۹۱: حباب (کریم سربخش)
۱۳۹۲: مرغ تخم طلا
۱۳۹۳: جواد و فرشته

 

۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

زمان پخش سریالهای رمضان 96

صدا و سیما برای ایام ماه مبارک رمضان امسال 3 سریال را تدارک دیده است که قرار است از شبکه های تلویزیون پخش گردد.

بنابراین پخش این سریال ها از تاریخ 6 خرداد 96 آغاز میگردد.

ساعت پخش سریال های رمضان ۹۶

شبکه یک سریال زیر پای مادر را برای پخش انتخاب کرده است . این سریال هر شب ساعت 22 روی آنتن می رود و تکرار آن روز بعد در ساعت 3 بامداد و 3 ظهر پخش میگردد.

زمان پخش سریال های رمضان 96

سریال سر دلبران از شبکه دو هر شب ساعت 21:30 پخش میگردد و تکرار آن روز بعد ساعت 12:30 و 16:30 ظهر پخش میگردد.

  ساعت پخش سریال ها در ماه رمضان

سریال نفس نیز عنوان سریال رمضانی شبکه سه می باشد که این مجموعه هر شب بعد از اذان مغرب ساعت 20:45 دقیقه پخش میگردد و تکرار آن روز بعد ساعت 10 صبح و 14:30 ظهر پخش خواهد گردید.

ساعت پخش سریالهای ماه رمضان 96

معرفی سریالهای رمضان 96


۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی مژده لواسانی و ماجرای ازدواج و همسرش

مژده لواسانی ,مژده لواسانی و همسرش

بیوگرافی و زندگینامه

مژده لواسانی مجری و گوینده رادیو و تلویزیون متولد 20 آبان ماه سال 1368 در محله شهرآرا تهران می باشد و 28 سال سن دارد.

وی ابتدا در سن 9 سالگی با بازیگری در فیلم پلاک 14 به کارگردانی مهران مدیری وارد تلویزیون شد .

وی تک فرزند خانواده است.

ماجرای ورود او به تلویزیون از زبان خودش

«بسم الله الرحمن الرحیم. من مژده خانم لواسانی هستم». تا این جمله را گفتم همه تعجب کردند و گفتند «چه خانم» هم میگوید. بعد از این اتفاق من کم کم پایم به رادیو باز شد تا اینکه در ۹ سالگی برنامه زنده جشن عاطفه ها را کنار خانم ژاله صادقیان و آقای جاویدنیا اجرا کردم. بعد از آن در 11 سالگی برنامه ای را با نام «بوی گل آفتاب» به تهیه کنندگی محمد طارمی و محیدحمزه به طور رسمی اجرا کردم و بعد از انجام یک تست تخصصی برنامه «من می توانم» را خودم نوشته و اجرایش را هم خودم به عهده داشتم. در 16 سالگی نیز جوان ترین سردبیر تاریخ رادیو شدم».

ازدواج و همسرش

مژده لواسانی تا کنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد

عکس پدر مادر مژده لواسانی

مژده لواسانی و پدر مادرش

دوران کودکی مژده لواسانی و قبل از عمل

عکس قدیمی از دوران کودکی مژده لواسانی

بیوگرافی مژده لواسانی

اینستاگرام مژده لواسانی : instagram /Mozhdeh_lavasani

با طنز مهران مدیری پایم به تلویزیون باز شد

خوش سرو زبانی خانم مجری او را در همان سن و سال کودکی به بازیگری نیز کشاند اما انتخاب لواسانی برای حضور در رسانه جدای از بازیگری بود: «سالهای کودکی ام مهران مدیری برنامه طنزی به نام «پلاک ۱۴» داشت و من نقش خواهرزاده اش را در ۹ سالگی بازی کردم. این موضوع هم به خاطر این بود که آقای مدیری مرا در رادیو دیده بود و برای این نقش یک دختر سرزبان دار می خواست. بعد از آن در خانه فرهنگ نیم رخ آقای «محمد حسن زاده» بعد از مجموعه های نیمرخ سریال نوجوانانه ای به نام «خبرنگار» ساخت. در این سریال من در نقش یک دختر خبرنگار به نام «عاطفه» حضور داشتم و «عباس غزالی» و «حسین مهری» نیز هم بازی های من بودند. بعد از آن چند پیشنهاد بازی داشتم اما چون می خواستم با چادر باشم طبعا نمی توانستم این راه را ادامه بدهم. اما سر از کبوتر دات کام در آوردم. حتی یادم است کارگردان آن برنامه آقای علیپور از من پرسید: می خواهی با چادر اجرا کنی؟ گفتم :بله. گفت: چادرت که علی السویه نیست؟ گفتم: نه من همیشه سرم می کنم. اگر دوست ندارید من اجرا نمی کنم. که آقای علیپور گفت: نه و باهم ۹۰ قسمت ضبط کردیم. بعد از آن یک قانونی اعمال شد که یا باید فقط در رادیو کار کنیم یا فقط در تلویزیون که من رادیو را انتخاب کردم».

رادیو را از من می گرفتند افسرده می شدم

مژده لواسانی در کوچه پس کوچه های رادیو بزرگ شده و به قول خودش خیلی بچگی نکرده است. اما پذیرفتن چنین موضوعی برای هر خانواده ای ساده نیست و لواسانی این موضوع را از افتخارات زندگی اش می داند: «خانواده من بسیار سخت گیر است. پدر من یک وکیل کاملا جدی است که اصلا به این نوع فضا تعلق ندارد. نه پدر و نه مادرم هیچ وقت ذوق زده این موضوع نبودند که من رادیو و تلویزیون کار می کنم. هنوز هم گاهی کسی با ذوق و شوق به آنها درباره من می گوید واکنش آنها خیلی عادی است. اما من چون تک فرزندم خیلی حواسشان بود من کاری را که علاقه داشتم انجام بدهم. آنها هم همیشه به این علاقه احترام گذاشته اند. رادیو برای من خیلی اهمیت داشت. شاید اگر آن دوران کسی رادیو را از من می گرفت من کاملا افسرده می شدم. من هیچ وقت زنگ های آخر مدرسه را نبودم. همیشه ماشین رادیو دنبالم می آمد و مرا می برد. این موضوع برای مدرسه حل شده بود. اما پدرو مادرم همیشه به نمرات و معدلم حساس بودند و سخت می گرفتند. اگر درباره من از بسیاری از مجریان مطرح رادیو و تلویزیون بپرسید هنوز از من آن تصویر یک دختر دبستانی با چادر و روپوش مدرسه و یک کوله پشتی توی ذهنشان است. یکبار حتی در یکی از برنامه هایم که خانم «ژاله صادقیان» حضور داشت گفتم من روبروی کسی نشسته ام که یک زمانی چون قدم به میکروفون رادیو نمی رسید من در آغوشش می نشستم برنامه اجرا می کردم.»

حفظ حیا از پوشیدن چادر مهم تر است

لواسانی از مجریانی است که خردسالی وارد کار اجرا شد و در نوجوانی روبروی دوربین تلویزیون قرار گرفت و مخاطبان او در تمام مراحل بزرگ شدنش او را با پوشش چادر دیده اند. او درباره انتخاب این پوشش می گوید: «برای من به لحاظ سبک و سیاق خانواده ام چادر چیز غریبی نبود. و من واقعا چادر را دوست داشتم. پیش از ما هم سریال «درپناه تو» کمکی بزرگی به چادر کرد. چون برای اولین بار یک دختر دانشجوی فعال و با چهره و سیمای خوب را با پوشش چادر نشان داد.

همین موضوع باعث شد بسیاری درآن زمان چادری شوند.من هم همیشه چادر را دوست داشتم و از دوم ابتدایی شروع کردم به سر کردن تا اینکه از سوم ابتدایی پوشش همیشگی ام شد. هیچ وقت هم برایم اجبار نبوده است. آنقدر این آزادانه برخورد کردن با این پوشش برایم دلچسب است که هیچ وقت در زندگی ام این فکرحتی خطور نکرده است که من چون چادری هستم و جایی مثل جشنواره فیلم فجر می روم و بقیه چنین پوششی ندارند سختم باشد. چیزی که بقیه زیاد از من می پرسند. من یا چیزی را انتخاب نمی کنم یا اگر انتخاب کنم تمام قد پایش می ایستم. اما چادر تنها چند متر پارچه نیست. باید حرمت آن نیز حفظ شود. برای همین معتقدم یک سری از برنامه های تلویزیونی را مجری چادری نباید اجرا کند. چون یک فرد یا یک مجری چادری نماینده یک سری باورهای اعتقادی و فرهنگی است که نباید به آن خدشه ای وارد شود. یک سری هم که فکر می کنند با چادر پس زده می شوند به آنها می گویم اقشار مختلف هیچ موضعی نسبت به پوشش شما ندارند مگر اینکه حس کنند اعتقاد شما حقیقی نیست. من تمام برنامه های فرهنگی و کاری ام مثل سینما، کنسرت، جشنواره فیلم فجر را با این پوشش می روم و سعی می کنم جلوتر از پوشش، حیا را حفظ کنم. چون اگر حیا وجود نداشته باشد، پوشیدن چادر هیچ فایده ای ندارد».

مژده لواسانی

وکالت و اجرا نقاط مشترک زیادی دارد

خانم مجری در دانشگاه حقوق خوانده است تا یک جورهایی در تحصیل راه پدر را ادامه دهد. همان پدری که روزی مهمان یکی از برنامه هایش در برنامه عصر خانواده بود که به مسائل حقوقی اختصاص داشت. لواسانی تاکید می کند که اگر مجری نمی شد حتما راه وکالت دنبال می کرده: «من در دانشگاه حقوق خواندم. به نظرم وکالت و اجرا و به خصوص اجرای برنامه های اجتماعی با هم نقاط مشترک زیادی دارد. شما اگر وکیل باشی باید در ساحت دادگاه از موکل خود دفاع کنی. وقتی هم مجری هستی باید در تلویزیون از مردم دفاع کنی و یا آنها را درباره موضوعی مجاب کنی. این «دفاع» در هردوی آنها وجود دارد و در هردو تنها سلاح شما تنها حرف زدن است. یکی از سوژه هایی که همواره دوست داشتم روی آنها کار کنم. زندان زنان و یا دخترانی است که در کانون های اصلاح وتربیت حضور دارند و یا خانه دخترانی که از خانواده های خود به هردلیل فرار کرده اند.همیشه مسأله زنان در جامعه برایم خیلی مهم بوده است البته بدون نگاهی که رنگی از اندیشه های فمنیستی داشته باشد،دغدغه های زنانه را دنبال کرده ام.چند هفته پیش هم بر اساس همین علاقه،با شهرداری تهران همراه شدم و به سامان سراها و مددسراهای شهر که محل نگهداری زنان آسیب دیده اجتماعی شهر هست رفتم و اتفاقا وقتی نگاهم را در صفحه اینستاگرام در مورد آن شب روایت کردم،متوجه شدم مردم هم به شدت همراه هستند و می پسندند،سال گذشته هم بارها از گرمخانه ها و کارتن خواب ها بازدید کردم و با آنها حرف زدم و اطلاع رسانی کردم،حتی چند قسمت از کافه سوال را به این آسیب های اجتماعی اختصاص دادیم.اما اینکه احساس می کنم کاری ازمن برنمی آید بسیار تلخ است. و خیلی دوست دارم برنامه ای در این خصوص بسازم که تاثیرگذار باشد.هنوز هم دوست اگر روزی وکالت کنم وکیل پرونده زنانی باشم که نیاز به دفاع دارند.»

تصمیم های مهم زندگی را برای قبل از ۱۸ سالگی است

مژده لواسانی در ۱۶سالگی سردبیر رادیو شد تا بسیاری از کارهای مهم زندگی اش را پیش از رسیدن به ۱۸ سالگی انجام داده باشدو حالا از ۱۸ سالگی به عنوان یک دروازه ورود یاد می کند: «اگر شما تا پشت درهای ۱۸ سالگی فهمیدید که چه می خواهید؟ تکلیف زندگی تان را مشخص کردید اما اگر هنوز نفهمیدید که چه می خواهید مطمئن باشید نمی توانید جوانی خوبی داشته باشید. تصمیم های قبل از ۱۸ سالگی می تواند یک جوانی باشکوه را برای شما رقم بزند. من تصمیم هایم را قبل از ۱۸ سالگی گرفته بودم و با این حال بسیار از ایده آل هایم عقب تر هستم.» لواسانی معتقد است چون خیلی زود وارد کار شده است وقت کودکی کردن نداشته و حالا جوانی کردنش هم به سبک و سیاق خودش است: «بخش عمده این جوانی که در کار خلاصه شده است. در این جوانی کردن کتاب خیلی نقش داشته، به خصوص دوران ۱۸ تا ۲۲ سالگی ام که همه اش به شهرکتاب گردی گذشت. مدام پیگیر بودم انتشارات مختلف چه کتاب های تازه ای منتشر کرده اند که بخوانم. من به واسطه جو ادبیاتی که در خانواده ام وجود داشت بسیاری از کتاب ها را زودتر از بقیه خواندم. دیگر تفریحی که بخش زیادی از جوانی کردنم را می سازد سفر است. من به شدت اهل سفر هستم و به جز یک سری از استان های غرب کشور همه را رفته ام. دلم هم که می گیرد بلافاصله  به مشهد می روم».

گاهی از دست مهمان هایم عصبانی می شوم

خانم مجری در قاب چهارگوش تلویزیون درست همانی است که در پشت صحنه حضور دارد. حتی اگر عصبانی می شود و یا اینکه از روی احساساتی شدن حرکت غافلگیرکننده ای انجام دهد. اما این احساساتی شدن گاهی کار هم دستش داده است: «در یکی از برنامه ها که مربوط به هفته دفاع مقدس بود. قرار شد پدربزرگ دایی و پسردایی من به عنوان سه نسل از خانواده جانبازان و شهدا بیایند. اما قرار نبود لو بدهیم که آنها با من نسبت دارند. در برنامه یک جایی پدربزرگم خاطره ای تعریف می کند و شروع به گریه کردن می کند. این حرکت او حسابی احساسات مرا بر انگیخته می کند و ناخودآگاه به سمتش می روم و دستش را می بوسم. بعد از این کار مجبور شدیم اعلام کنیم که با من نسبت دارند. اما من به این موضوع افتخار می کنم و هرچیزی از علاقه به شهدا در من وجود دارد از پس این خانواده است. البته گاهی هم شده که در برنامه عصبانی شوم. به خصوص جایی که حس می کنم مسئول مربوطه جواب درست و قانع کننده ای نمی دهد و من هرچه تلاش می کنم فایده ای ندارد. چهره ام حتی این موضوع را نشان داده است. بعد از برنامه هم به روی آن مسئول آوردم که شما نتوانستید مرا قانع کنید. یک بار مهمانمان آقای مدیری بود که به همین شکل حرف زد. من هم بعد از برنامه  حرفم را زدم او هم ناراحت شد و حتی مشارکتش با برنامه را به هم زد.»

mozhde lavasani

اجرای برنامه اربعین را بیشتر از همه دوست دارم

اجرای ۷ روزه خانم لواسانی در بام حرم امام حسین (ع) در ایام اربعین تبدیل به بهترین خاطره اش در اجرا شد. طوری که بارها از لذت های آن اجرای متفاوت تعریف می کند: «اگر از من بپرسید کدام اجرایت را بیشتر دوست داری. قطعا ۷ روز اجرای اربعین را می گویم. هیچ وقت فکر نمی کردم که جلوی دوربین بلرزم. آن روز همه چیز آماده بود. من هم از خودم مطمئن بودم اما تا شروع شد و دیدم پشت سرم گنبد حرم امام حسین (ع) است و جمعیت بسیار زیادی در بین الحرمین حضور دارند. صدای جمعیت واقعا تنم را لرزاند. آن روز معجزه زندگی من بود و به من ثابت کرد که هرکاری هم که انجام بدهی همه چیز همانطور که قرار باشد اتفاق می افتد.»

خانم مجری در جواب این سوال که آرزو دارد چه کسی به عنوان مهمان روبرویش بنشیند؟ و تابه حال کدام مهمان حالش را خوب کرده است جواب جالبی می دهد: « واقعا آرزو دارم  «سردار سلیمانی» یک روز مهمان برنامه ام باشد اما می دانم چنین چیزی غیرممکن است. تابه حال مهمان های زیادی داشته ام که سادگی آنها در اوج موفقیتی که به دست آورده اند برایم سرشار از انرژی مثبت بوده است. چند روز پیش «محمدعلی کیانی» یک جوان ساده و بی نظیر  از کهکیلویه و بویر احمد مهمان برنامه ام بود که قصه ی زندگی و مبارزه اش برایم جذاب بود. آقای کیایی دانشگاه شهید بهشتی قبول شده بود و چون یکی از نمرات دبیرستانش نرسید از دانشگاه با معدل ۱۹ اخراج می شود. اما نا امید نمی شود و دوباره تلاش می کند. مجبور می شود دوسال به خاطر همین اخراج شدن پشت کنکور بماند و سربازی برود و بعد از آن مجدد کنکور می دهد و این بار با رتبه بهتری در دانشگاه تهران قبول می شود. سختکوشی این آدم برای خود من حقیقتا درس بود و کلی انرژی گرفتم.»

به نوشتن جدی تر فکر می کنم

تصمیم ها و آرزوهای قبل از ۱۸ سالگی خانم مجری هنوز همه اش برآورده نشده است و او همچنان به فکر روزهایی است که خودش را در قالب دیگری به جز اجرا به مخاطبش معرفی کند: «همیشه سودای برنامه سازی داشته ام اما سودای تهیه کنندگی نداشتم چون به صورت حرفه ای آن را در رادیو تجربه کرده ام. خوبی رادیو در این است که دغدغه مالی به عهده تهیه کننده نیست. اما تهیه کنندگی در تلویزیون دغدغه مالی خیلی جدی دارد و شما به عنوان تهیه کننده باید مدام در فکر بازاریابی باشید. اما قصه می نویسم. شعر سپید می گویم.

حتی اگر شما به صفحه اینستاگرام من بروید نامی از اینکه «مجری» هستم نبرده ام و نوشته ام «نوشتن همه سهم من از لذت های زندگیست». شعر زیاد می خوانم از مولانا و ابتهاج بگیر تا منزوی و بهمنی و فاضل و مدام شعرهای دوست داشتنی ام را تکرار می کنم:«مرا سریست با تو که گر خلق روزگار، دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم!»یا اینکه هر روز این ذکر روزانه را تکرار می کنم و می گویم: «مرا هزار امید است و هر هزار تویی» دنیای کتاب برایم بسیار شیرین است غیر از غزل که به شدت می خوانم و اساسا «من زنده ام و هنوز غزل فکر می کنم» بسیار قصه و نمایشنامه را دوست دارم. مصطفی مستور، رضا امیرخانی، گلی ترقی، گابریل گارسیا مارکز، سلینجر، رومن گاری و نمایشنامه های اریل امانوئل اشمیت را بسیار دوست دارم و گهگاه دوباره مرروشان می کنم. حتی کلاس داستان نویسی حرفه ای می روم و یکی از دغدغه های مهم زندگی ام این است روزهایی که سرشلوغی های اجرا تمام شود حتما نوشتن را جدی تر دنبال کنم و به سرانجام برسانم».

مژده لواسانی و مهران مدیری در برنامه دورهمی

اجراهای تلویزیونی مژده لواسانی

    کبوتر دات‌کام (شبکهٔ یک)(از سری برنامه‌های نیم‌رخ
    سه‌نقطه (شبکهٔ تهران)
    به خانه برمی‌گردیم (شبکهٔ تهران)
    روز از نو (شبکهٔ دو)
    عصر خانواده (شبکهٔ دو)

    ویژه‌برنامه‌های تبریک، خانوادهٔ عزیز، پابوس و… (شبکهٔ دو)
    کافه سؤال (شبکهٔ دو)
    رو به راه (شبکهٔ دو)
    جزیرهٔ مجنون (شبکهٔ پنج)

بیوگرافی مژده لواسانی و ماجرای ازدواج و همسرش

۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی و همسر نسرین مقانلو

نسرین مقانلو

بیوگرافی و زندگینامه

نسرین مقانلو بازیگر سینما و تلویزیون متولد 1 تیر 1347 در تهران می باشد و 49 سال سن دارد.

مقانلو فعالیت هنری خود را از سال 1370 با بازی در فیلم دو نیمه سیب ساخته کیانوش عیاری آغاز نمود. 

بازی در فیلم مهمان مامان  و سریال همسفر مهدیفخیم زاده نسرین مقانلو را به عنوان یک بازیگر توانا مطرح کرد.

همسر نسرین مقانلو 

کمال خلیلیان همسر نسرین مقانلو می باشد. 

خلیلیان بازیکن سابق تیم ملی بوده است. 

ماجرای ازدواج او از زبان خودش

سر فیلم «همسر» آقای فخیم‌زاده بود که به خاطر اسمش سرنوشت من را رقم زد و در همان گیرودار ساختش بودیم که برای خواستگاری از من به منزلمان آمدند و بعد از ۵ -۶ سال کار مداوم در عرصه‌های مختلف،‌ با همسرم ازدواج کردم و به آمریکا رفتیم.

البته سالی یک بار به ایران می‌آمدم و به صورت ناپیوسته کارهایی انجام می‌دادم، مثل کار «نابخشوده» مرحوم «ایرج قادری» که هنگام بارداری پسر بزرگم اتفاق افتاد یا «بن بست» اصغر نعیمی که با «فرهاد اصلانی» و «دکتر عزیزی» بازی کردم یا کارهای دیگر، اما چون گرین کارت آمریکا داشتم، مجاز نبودم بیشتر از ۳-۴ ماه در ایران بمانم و باید برمی‌گشتم.

نسرین مقانلو و همسرش

نسرین مقانلو صاحب دو فرزند پسر به اسم های عرشیا و آرین است، هر دو پسرش متولد آمریکا و بزرگ شده و تحصیل کرده آنجا هستند، همسرش هم ساکن آمریکاست

نسرین مقانلو و پسرشعکس خانوادگی نسرین مقانلو

نسرین مقانلو و فرزندانش

نسرین مقانلو و مادرش

عکس نسرین مقانلو و مادرش شهناز نامدار

نسرین مقانلو

گفت و گو با نسرین مقانلو 

با فیلم عیاری وارد سینما شدم

من به واسطه فعالیت پدرم در رشته موسیقی و مادرم در تئاتر با فضای هنر آشنایی کامل داشتم، به همین دلیل از زمان کودکی و نوجوانی فعالیتم در زمینه تئاتر و نمایش را شروع کردم، اما زمانی که تصمیم گرفتم فعالیت حرفه‌ای‌ام در سینما را شروع کنم، با فیلم «دو نیمه سیب» کیانوش عیاری استارت زدم. یادم است برای بازی در این فیلم به همراه مادرم به رستوران رفتیم و اولین حضور من در سینما با کار آقای عیاری رقم خورد. فردای همان روز آقای عیاری به «رسول صدرعاملی» گفت یک دختر تازه وارد معرفی‌ات می‌کنم که همانی است که برای فیلمت دنبالش می‌گشتی؛ بنابراین با بازی در فیلم «قربانی» دومین تجربه‌ام رقم خورد و بلافاصله بعد از آن آقای «تورج منصوری» برای بازی در «بازیچه» از من دعوت کردند و سپس در «امید» آقای حبیب کاوش به ایفای نقش پرداختم. همه اینها در همان سالی اتفاق افتاد که آقای «ابوالفضل پورعرب» هم مشغول بازی در فیلم «عروس» بودند و در جشنواره فیلم فجر آن سال فیلم هر دویمان حضور پیدا کرد، اما هنوز نمی‌دانم چرا آن سال به جز «قربانی»، حدود دو سال از پخش «بازیچه» و «امید» جلوگیری کردند!

بعد از آن اتفاقات در کار «همه دختران من» آقای صلح میرزایی بازی کردم و با خودم به این نتیجه رسیدم که اگر قرار است کارهایی که در سینما بازی می‌کنم پخش نشود، بهتر است مدتی در آن فعالیت نکنم، به همین خاطر دوباره به اداره تئاتر برگشتم و کارم را همانجا ادامه دادم تا اینکه آقایان دستگردی و پاکدل آنجا از من دعوت کردند برای بازی در سریال تلویزیونی «لبخند زندگی» با حضور پیشکسوت عزیزم خانم «ثریا قاسمی» که اولین حضور در تلویزیون هم برای من اتفاق افتاد. بلافاصله بعد از پایان «لبخند زندگی»، فیلم «آخرین سند» پیشنهاد شد که زمانی پخش شد که «امید» و «بازیچه» هم رفع ممنوعیت شده بودند و همزمان ۳ فیلم روی پرده داشتم.

بیوگرافی نسرین مقانلو

اینستاگرام نسرین مقانلو : instagram / NasrinMoghanloo

سطحی نگر نیستم

چون سطحی نگر نیستم و همیشه آن روی زندگی را هم می‌بینم. دوست دارم همیشه در پس ذهن مردم همان شخصیتی که دوستم دارند باقی بمانم. این واقعیت زندگی است که چه بخواهید و چه نخواهید، بالاخره یک روز مجبور به رفتن خواهید بود. بهتر است آدم‌ها با واقعیت زندگی کنند، حتی اگر تلخ باشد؛ مثلاً من از ۲۰ ۱۹ سالگی کارم را شروع کرده‌ام و الان می‌بینم ۴۳ سالم است؛ این را که نمی‌توانم کتمان کنم! «رویا» شیرین است، اما کم اتفاق می‌افتد؛ رویای من این بود که یک بازیگر شوم، همین اتفاق هم افتاد و رویای بعدی‌ام این بود که بتوانم جایگاهی به دست بیاورم که به واسطه‌اش همیشه در قلب مردمم باشم. همیشه به خدا گفتم ازت می‌خواهم هیچ وقت سلامت جسم و روح و اعتبار هیچ بنده‌ای را نگیری و این را برای خودم هم خواسته‌ام؛‌ اگر این سه اصل را داشته باشی، خدا کمکت می‌کند به هر آنچه در زندگی می‌خواهی برسی.

و به ایران آمدم…

۱۰ سال پیش بالاخره تصمیم گرفتم با همسرم صحبت کنم و میزان دلتنگی و علاقه‌ام به کارم را به او گفتم، خوشبختانه او هم قبول کرد به همراه بچه‌ها به ایران برگردیم تا بتوانم بدون دغدغه و استرس به کارم برسم. «دختری در قفس» آقای صلح میرزایی اولین فیلمم بعد از آن دوران بود و بعد از آن برای بازی در سریال «مسافری از هند» از من دعوت شد. خدا را شکر از آن زمان تا امروز این حضور تداوم یافته است.

ازدواج، فرصتی برای امتحان کردن خودم

با ازدواج، عاشق شدم و با خودم فکر کردم این بهترین فرصت برای امتحان کردن خودم است که آیا می‌توانم مدتی از آنچه دوست دارم، دور باشم یا نه! آن ۱۰ سال خیلی بر من سخت گذشت؛ بسیار دلتنگ بودم، خیلی شب‌ها می‌نشستم برنامه «چشم‌انداز» را می‌دیدم، همکارانم را نگاه می‌کردم، گریه می‌کردم، فیلم‌هایی را که بازی کرده بودم را نگاه می‌کردم

و… همسرم هم همیشه بابت این دلتنگی من ناراحت بود و همیشه می‌گفت من هر کاری برای تو بکنم، خوشحال نیستی! واقعاًَ‌ همیشه از او ممنونم که بعد از ازدواج‌مان کاملاً حمایتم کرد و همچنین بچه‌هایم که شرایط زندگی و دوری‌ام را تحمل می‌کنند و با این موضوع که هر ۲-۳ سال یک بار به ایران می‌آیند و کنارم هستند یا من تنها سالی چند بار می‌توانم پیش‌شان بروم، کنار آمده‌اند. واقعاً خیلی سخت است که هم زندگی هنری‌ات را داشته باشی و هم زندگی شخصی‌ات را. اما همه اینها را مدیون همسر و بچه‌هایم هستم که اجازه دادند برگردم و دوباره همان کاری را انجام دهم که دغدغه و مورد علاقه‌ام است.

نسرین مقانلو

دوست ندارم در خارج از کشور زندگی کنم

هر داستانی که در هر کشوری نگارش می‌شود و بازیگرانش آن را به تصویر می‌کشند، واقعیت‌های اجتماع شان است. ناهنجاری‌هایی است که در اجتماع‌شان وجود دارد. ولی در کشور ما به ما اجازه این کار را نمی‌دهند! اصولاً دوست ندارم چیزی که ریا به حساب می‌آید به تصویر کشیده شود! مگر نه اینکه ما یک رسانه‌ایم؟

خب باید مسئولان‌مان اجازه دهند مشکلاتی که در جامعه‌مان وجود دارد را به واسطه نوشته نویسندگان‌مان به تصویر بکشیم تا بتوانیم مشکلی از مشکلات مردمان کم کنیم، دردی از دلشان برداریم، آرامشی بهشان بدهیم تا زندگی‌شان بهتر پیش برود. اگر مردم این همذات پنداری را با ما داشته باشند، قطعاً ما هم احساس خستگی نخواهیم کرد.

من ارتباط بسیار نزدیک با مردمم دارم؛ باور کنید اتفاق افتاده با یکی از همکارانم در حال گذر از خیابان بودیم و دستفروشی لقمه نان و پنیری به من تعارف کرد و من هم آن را قبول کردم، همکارم از من پرسید چه جوری این لقمه را از دست کثیف یک دستفروش قبول می‌کنی؟ من هم با افتخار به او گفتم معلوم است تعارفش را می‌پذیرم، چون من برای این مردم هستم، چون دارم با همین آدم‌ها زندگی می‌کنم. شاید یکی از دلایلی که چندان دوست ندارم در خارج از کشور زندگی کنم، به این خاطر باشد که نمی‌توانم با آدم‌های آنجا ارتباط برقرار کنم، ولی با مردم خودم می‌توانم. نمی‌توانم بی‌تفاوت از کنار مشکلات آدمی که می‌توانم بهش کمک کنم، بگذرم! من جور دیگری بزرگ شده‌ام. دوست دارم آن مشکل و دردی که جامعه‌ام به آن دچار است را کار کنم اما متاسفانه قصه‌ای نمی‌بینم که آرامم کند تا بگویم «آخی، بالاخره توانستم به عنوان یک رسانه قدمی برای خدمت به مردمم بردارم.» هر آنچه می‌خوانم، می‌بینم یک فرد عادی هم می‌تواند آن را کار کند و نیازی به من نیست!

عکس بی حجاب نسرین مقانلو

ایرانی‌ها خوش قلب و مهمان نوازند

من ایرانی‌ها را آدم‌های خوش قلب و مهمان نوازی می‌دانم. درست است شرایط خیلی چیزها و آدم‌ها را تغییر داده، اما ایرانی جماعت خوش ذات است. افتخار می‌کنم که یک ایرانی هستم. خیلی‌ها در آمریکا تصور می‌کردند من اسپانیایی یا مکزیکی هستم! این موضوع خیلی به من برمی‌خورد، آنقدر که با تاکید و افتخار ملیتم را به آنها می‌گفتم. با وجودی که پسرهایم در آمریکا به دنیا آمده‌اند، اما هر آنچه یک شهروند ایرانی باید از کشورش بداند را می‌دانند و مذهب مسلمانی‌شان را دارند، چون من خواسته‌ام که اینگونه بار بیایند.

اعتماد راسخ دارم اگر آدم بچه‌هایش را با خدا و کلام قرآن آشنا کند، هیچ وقت به خطا نخواهند رفت؛ همان کاری که مادرم با من کرد. فعلاً که در ایران به دنیا آمده‌ام و نمی‌توانم آن را با هیچ جای دیگر معاوضه کنم، وابستگی بد و شدیدی به این مملکت دارم و هیچ چیز خارج برایم جذابیت ندارد، چون تفکراتم با آدم‌های دیگر زمین تا آسمان فرق دارد و زندگی را جور دیگری می‌بینم؛ مثلاً وقتی خارج از ایران هستم، دوست دارم به محله‌های عجیب و غریب سیاه‌پوست‌ها و دیگر آدم‌هایشان بروم، ازشان فیلم بگیرم و تصاویرشان را روزی به یک فیلم تبدیل کنم.

اتفاقاً خیلی‌ها از من می‌پرسند چرا کارگردانی نمی‌کنی؟ من هم می‌گویم وقتی قرار است ممیزی بخورد، چرا باید این کار را انجام بدهم؟! اگر قرار است روزی چیزی بسازم، دلم می‌خواهد واقعیتش را بسازم که متاسفانه این شرایط هر روز در حال بدتر شدن است و این مسئله خیلی اذیتم می‌کند. با همه اینها دلم می‌خواهد ایرانی باقی بمانم و در کنار مردم خودم زندگی کنم. دلم می‌خواهد ما بازیگرها و مسئولان دست به دست هم بدهیم و تلویزیون و سینمای‌مان را زنده نگه داریم. شاید وقتی ببینم دیگر کاری از دستم بر نمی‌آید، بگویم خداحافظ و برگردم پیش همسر و بچه‌هایم.

نسرین مقانلو ,بیوگرافی نسرین مقانلو ,عکس نسرین مقانلو

فیلمهای سینمایی نسرین مقانلو 

پی ۲۲ – حسین قاسمی جامی – ۱۳۹۳
روزگاری عشق و خیانت – داود بیدل – ۱۳۹۲
گناهکاران – فرامرز قریبیان – ۱۳۹۱

بدون اجازه – مرتضی هرندی – ۱۳۹۰
راه بهشت – مهدی صباغ‌زاده – ۱۳۹۰
نفوذی – احمد کاوری و مهدی فیوضی – ۱۳۸۷

سوپر استار – تهمینه میلانی – ۱۳۸۷
ماه‌وش – محمد درمنش – ۱۳۸۶
مهمان مامان – داریوش مهرجویی – ۱۳۸۲

دختری در قفس – قدرت‌الله صلح میرزایی – ۱۳۸۱
بن‌بست (فیلم کوتاه) – اصغر نعیمی – ۱۳۷۸
نابخشوده – ایرج قادری – ۱۳۷۵

همسر – مهدی فخیم زاده – ۱۳۷۲
همه دختران من – اسماعیل سلطانیان – ۱۳۷۲
بازیچه – تورج منصوری – ۱۳۷۲

امید – حبیب کاوش – ۱۳۷۱
قربانی – رسول صدرعاملی – ۱۳۷۰
دو نیمه سیب – کیانوش عیاری – ۱۳۷۰

سریالهای نسرین مقانلو 

  مسابقه ستاره بیست(داور)
آخرین سند1371
لبخند زندگی 1372

مسافری از هند 1381
مختارنامه 1383
حس سوم 1384

ساعت شنی 1387
تله فیلم آبی، گاهی آسمان 1387
دیدار1387

آخرین قاب خالی 1388
قلب یخی 1389
تنهایی لیلا  1394
آرام میگیریم 1395

۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی مجید نوروزی بازیگر

مجید نوروزی

مجید نوروزی بازیگر جوان تئاتر و تلویزیون متولد 20 فروردین ماه سال 1370 می باشد و 26 سال سن دارد.

ورود او به تئاتر از سال 84  بوده است. همچنین نمایش «بازیگر تعزیه» به کارگردانی میثم یوسفی در تالار هنر هم اولین اجرای عموم وی محسوب می‌شود.
 
 بعد از این کارها تا سال 88 که از هنرستان کمال الملک در رشته‌ی نمایش فارغ التحصیل شد و هیچ تئاتری کار نکرد که بعد از آن تحصیلات آکادمیک بازیگری را در دانشکده هنر و معماری تهران مرکز شروع نمود.

اولین حضور او در تلویزیون در سال 95 با یک نقش کوتاه در سریال ماه و پلنگ اتفاق افتاد اما بعد آن در سریال زیر پای مادر به کارگردانی بهرنگ توفیقی که رمضان 96 پخش گردید در نقش اشکان (پسر خلیل با بازی کامبیز دیرباز) به عنوان یکی از کاراکتر های اصلی سریال توانست به خوبی دیده شود.

ازدواج و همسرش

وی تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.

مجید نوروزی و همسرش

بیوگرافی مجید نوروزی

عکس مجید نوروزی

عکسهای مجید نوروزی

مجید نوروزی و بهنار جعفری

مجید نوروزی و بهنار جعفری

مجید نوروزی

اینستاگرام مجید نوروزی : instagram / Majid_norouzi

بازیگر نقش اشکان در زیر پای مادر

مجید نوروزی بازیگر نقش اشکان در سریال زیر پای مادر

 


۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی مجید واشقانی و همسرش

مجید واشقانی

بیوگرافی و زندگینامه 

مجید واشقانی بازیگر سینما و تلویزیون متولد 6 خرداد 1359 در تهران می باشد و 37 سال سن دارد.

تحصیلات :واشقانی دارای مدرک لیسانس متالوژی می باشد. 

اولین حضور وی در قاب تلویزیون مربوط به سال 1390 می باشد که در آن سال واشقانی در سریال مسیر انحرافی ایفای نقش نمود و بعد از آن شاهد حضور او در سریال های مختلف بودیم.

نکته جالب اینجاست بیشتر نقش هایی که تاکنون بازی کرده است در نقش مامور پلیس بوده است.

ازدواج و همسرش

مجید واشقانی تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.

ویدویی از گفتگو مجید واشقانی با مهران مدیری :  سال پیش عاشق شدم اما ازدواج نکردم

گفتگو و مصاحبه با مجید واشقانی 

برای چندمین بار است که نقش پلیس را بازی می‌کنید؟

سومین بار. هفت سریال کار کرده‌ام که سه مجموعه آن پلیسی بوده است؛ ماتادور، انقلاب زیبا و میکائیل. شاید این تعداد به نسبت کل کارهایم زیاد باشد. بخشی از این انتخاب‌ها اتفاقی است، اما هر کدام هم دلیل خاص خودش را داشته. در ماتادور برای اولین بار نقش پلیس را بازی کردم آن هم در کنار بازیگران مطرحی همچون پولاد کیمیایی و سام درخشانی. کارگردان که داستان سریال را برایم تعریف کرد، جذاب به نظر ‌آمد.

نقش پلیس سریال ماتادور تمام ویژگی‌های لازم برای جذب و ترغیب یک بازیگر برای ایفای آن را داشت. با بهرنگ توفیقی، کارگردان سریال انقلاب زیبا دوست بودم و دوست داشتم با تهیه‌کننده‌ای مانند رامین عباسی‌زاده هم کار کنم. دیدم که این یک پلیس متفاوت است با آنی که در ماتادور بازی کرده بودم. حضور سعید نعمت‌الله و سیروس مقدم در هر اثر باعث می‌شود که نتوانی به پیشنهادشان «نه» بگویی، به همین دلیل پلیس سریال میکائیل هم شدم. اگر این انتقاد بر من وارد شود که واشقانی دارد خودش را تکرار می‌کند، از اساس نمی‌پذیرم. اصولا تعریفم از تکرار این نیست که مثلا یک بازیگر اگر چهار بار نقش پلیس را بازی کند، خودش را تکرار کرده است.

بیوگرافی مجید واشقانی

تفاوت پلیس سریال میکائیل با دیگر پلیس‌هایی که بازی کرده بودید، در چه بود؟

من سه بار پلیس شدم. پلیس ماتادور عملیاتی بود و کارشناس سایبر و درگیر مسائل امنیتی هم می‌شد. پلیس انقلاب زیبا اما یک کارآگاه اداره آگاهی در دایره قتل بود که درگیر یک پرونده می‌شد. پلیس میکائیل اما در کلانتری فعالیت دارد که با یک‌سری اتفاقات و جرایم منطقه‌ای دست و پنجه نرم می‌کند. این سه پلیس چه از منظر تعریف سازمانی و چه از لحاظ شخصیتی تعاریف متفاوتی دارند. فقط اسم‌شان پلیس است، اما هر کدام به لحاظ موقعیت جغرافیایی، تعریف شخصیتی و چالش‌های در پیش‌رو تفاوت‌های اساسی دارند. نگاهی کارشناسانه و منصفانه به این سه پلیس نشان خواهد داد که من هریک را متفاوت بازی کرده‌ام.

چگونه شد که پلیس سریال سیروس مقدم شدید؟

تازه سریال انقلاب زیبا پخش شده بود که پیشنهاد میکائیل از راه رسید. همزمان یک پیشنهاد دیگر هم داشتم. همان روزی که برای میکائیل قرارداد بستم، قرار بود برای آن سریال هم مذاکره کنم، اما تصمیم گرفتم که با مقدم و نعمت‌الله همکاری کنم. طی گفت‌وگویی که با نعمت‌الله داشتیم، او گفت که پلیس میکائیل با پلیس‌های قبلی تفاوت‌های اساسی دارد. از آن گذشته پیش از این هم دو مرتبه با سیروس مقدم همکاری کرده بودم و به کارش اعتقاد داشتم.

ژانر دلخواه و مورد علاقه خودتان؟

کمدی را واقعا دوست دارم.

عکس مجید واشقانی

تا به امروز تجربه‌اش هم کرده‌اید؟

بله، سریال «مسیر انحرافی».

همان سریال که کار بازیگری‌تان را هم با آن آغاز کردید؟

بله.

دوست دارید بیشتر چه نقش‌هایی به شما پیشنهاد شود؟

حضور یک‌سری از تهیه‌کنندگان، کارگردانان و بازیگران باعث می‌شود که یک اثر پربیننده شود. مردم ما خیلی خوب این آدم‌ها را می‌شناسند. پس در وهله اول، بازیگر باید از طرف یک کارگردان خوب و عواملی حرفه‌ای به همکاری دعوت شود. یک نویسنده یا کارگردان می‌تواند روی همه شخصیت‌ها اثر بگذارد، اما این‌که من دوست دارم چه نقش‌هایی را بازی کنم، بحث دیگری است. نمی‌خواهم مساله طول و عرض یک نقش را پیش بکشم، به نظرم شعاری به نظر می‌رسد. از میان شخصیت‌های اصلی یک فیلم یا سریال بعضی می‌توانند باخاصیت باشند و برخی دیگر نه. اگر قرار است نقش منفی هم بازی کنم، نوع منفی بودنش برایم مهم است. من در سریال «هوش سیاه» نقش منفی داشتم، الان هم در سریال «آمین» نقش منفی بازی می‌کنم، اما نقش منفی‌ای‌ بازی می‌کنم که برای مردم دوست‌داشتنی باشد

. اگر منفی منفور پیشنهاد شود، بازی نمی‌کنم. تشخیص مثبت یا منفی بودنش هم با خودم است. اگر هم قرار است نقشم مثبت باشد، مردم باید آن را دوست داشته باشند. اگر مثبت لوس باشد، بازی نمی‌کنم. در این صورت بازیگر در میان دیگر همکارانش گم می‌شود. یک رقابتی بین بازیگران وجود دارد که من همیشه اسمش را می‌گذارم یک رقابت سالم برای گرفتن نقش‌های متفاوت. در این رقابت اگر انتخاب‌های اولیه‌تان اشتباه باشد، همان اول کار 50 قدم از همکارانت عقب‌تر هستی. من در مسیر انحرافی ممکن بود میان آن همه کمدین گم شوم و دیده نشوم. در هوش سیاه هم ممکن بود این اتفاق بیفتد. در ماتادور هم نقش من در میان چند ستاره سریال می‌توانست دیده نشود. نقش باید یک خاصیتی داشته باشد و بتواند بازیگر را نجات دهد. من همیشه سعی می‌کنم در یک سریال با یکی دو سکانس خوب خودم را نجات دهم. بازیگر با دو سکانس متفاوت می‌تواند خودش را محک بزند که توانسته‌ از پس نقش بربیاید یا خیر.

در ماتادور فقط یک سکانس وجود داشت که این امکان را به من می‌داد. قرار نیست این فرصت در طول یک سریال تکرار شود. بسیاری از صحنه‌های یک اثر گذرا و برای روایت داستان است. سکانس‌هایی هم هست که کاملا در دست بازیگر است و این توانایی و قدرت انتخاب را به او می‌دهد که چه چیزی را به بیننده ارائه کند. این برای خود بازیگر هم یک معیار است که ببیند واقعا این کاره است یا به اشتباه برخورده و وارد این وادی شده.

مجید واشقانی

برنامه‌تان برای آینده چیست؟

درست بعد از میکائیل، آمین را کار کردم. این سریال هم پلیسی است، اما من نقش متفاوتی دارم. نقش خوبی است و خیلی دوستش دارم. از آن منفی‌هایی است که وقتی بازی‌اش می‌کردم واقعا لذت می‌بردم و مطمئن هستم که بیننده هم لذت خواهد برد.

حضور و فعالیت در سینما چه جایگاهی در آینده کاری شما دارد؟

سینما یا تلویزیون فرقی ندارد. من در تعداد زیادی تله‌فیلم و سریال کار کرده‌ام که در میان آنها هم کار خوب هست و هم بد، ولی این‌که مثلا باید و حتما وارد سینما شوم، خیلی دغدغه‌ام نیست؛ یعنی عجله‌ای برای ستاره شدن ندارم، ولی عجله دارم که خودم را به عنوان یک بازیگر تثبیت کنم. این‌که بگویند مجید واشقانی بازیگر خوبی است، برایم خیلی مهم‌تر به نظر می‌رسد.

نگران نیستید که در نقش پلیس کلیشه شوید؟

نه، اگر صد بار دیگر نقش پلیس را بازی کنم، متفاوت خواهد بود.

بیشتر بحث پیشنهاد را می‌کنم و این‌که فقط پیشنهاد کارهای پلیسی به شما ارائه شود، از آنجا با این نقش‌ها شناخته شده و کارگردانان حاضر نباشند، ریسک واگذاری شخصیت‌های متفاوت را به مجید واشقانی بپذیرند.

این دغدغه را دارم که با نقش‌های متفاوت خودم را محک بزنم. الان که خیلی اصرار دارم که در یک کار کمدی بازی کنم، اما پیشنهاداتی که رسیده چندان‌ چشمگیر نیست، روی کمدی حساس‌ترم.

مطمئن هستم که کلیشه نمی‌شوم. فعلا نیاز داشتم که خودم را به عنوان یک بازیگر معرفی و تثبیت کنم. این مساله برایم مهم‌تر بود تا رسیدن به مرز کلیشه. احساس می‌کنم با کلیشه شدن فاصله دارم. یک بازیگر در ابتدای راه نیاز دارد که خودش را معرفی کند و بشناساند. من با هفت سریال و 12 تله‌فیلم در سه سال و نقش‌های متفاوتی که در این آثار داشته‌ام، تلاش کردم خودم را معرفی کنم و گمان دارم این اتفاق هم افتاده باشد. هفت سریال یک بازیگر را کلیشه نمی‌کند، اما می‌تواند معرفی کند. با این حال از این به بعد در مورد مساله‌ای که شما در پرسشتان مطرح کردید، بیشتر فکر می‌کنم تا کلیشه نشوم.

مجید واشقانی و همسرش

سریالهای مجید واشقانی 

زیر پای مادر (1396)
دیوار شیشه ای (1395)

آمین
میکائیل
انقلاب زیبا

ماتادور
کمین
مرز آفتاب

هشدار پلیس
زیر هشت
هوش سیاه 2
پایتخت
مسیر انحرافی

 فیلم های سینمایی مجید واشقانی 

هاری (1393)
ناسپاس (1388)
جنایت و جنحه (1384)
شور عشق (1379)

فیلم های تلویزیونی مجید واشقانی 

نیش عقرب
انتقام
زیر گنبد کلیسا
دست بازنده ها

majid vashghani

اینستاگرام مجید واشقانی : instagram / MajidVasheghani


۲۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

درسا بختیاری

درسا بختیاری

بیوگرافی و زندگینامه

درسا بختیاری بازیگر جوان می باشد که متولد می باشد.

وی بازیگری را با سریال زیر پای مادر به کارگردانی بهرنگ توفیقی شروع نموده است که این مجموعه از سریالهای رمضان 96 است که از شبکه یک پخش میگردد.

وی در این سریال نقش ستاره را ایفا می نماید.

ازدواج و همسرش

اطلاعاتی موجود نیست.

درسا بختیاری و همسرش ,درسا بختیاری

اینستاگرام درسا بختیاری

instagram /DorsaBakhtiar

عکسهای درسا بختیاری

عکسهای درسا بختیاری از بازیگران سریال دیباجی

درسا بختیار

فیلم و سریالهای درسا بختیاری

بیوگرافی درسا بختیاری

درسا بختیاری بازیگر نقش ستاره در سریال زیر پای مادر

۲۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

خلاصه داستان و بازیگران سریال زیر پای مادر +پشت صحنه و عکسها

سریال زیر پای مادر به کارگردانی بهرنگ توفیقی و نویسندگی سعید نعمت اله تولید گردیده است و در ایام رمضان 96 از شبکه یک سیما پخش میگردد.

سریال زیر پای مادر

زمان پخش : این سریال همزمان با شروع ماه مبارک رمضان 96 (اوایل خرداد ماه) هر شب در 30 قسمت از شبکه یک سیما پخش میگردد.

ضمن این که این مجموعه بعد از دوبار تغییر نام از لبخند رخساره و دیباجی به این نام رسید.

در ادامه به معرفی داستان و بازیگران سریال می پردازیم.

محل فیلمبرداری و لوکیشن های سریال

این فیلم در لوکیشنی واقع در دربند تهران کلید خورد. خانه‌ای در فرمانیه، پونک،شهر مشهد مقدس، شهرستان قدمگاه نیشابور و بندر انزلی از دیگر لوکیشن‌ های این سریال بودند .

فیلم زیر پای مادر

بازیگران سریال زیر پای مادر

اسم اصلی بازیگران با نقش شان

کامبیز دیرباز در نقش خلیل / مهدی سلطانی در نقش اسماعیل / بهناز جعفری در نقش آتنه / مجید واشقانی در نقش سهراب برادر خلیل /  بهزاد فراهانی در نقش پدر آتنه / پریوش نظریه در نقش رخساره / مجید نوروزی در نقش اشکان پسر خلیل / مریم بوبانی در نقش مادر آتنه / حمیدرضا هدایتی در نقش پدر رخساره / علیرضا آرا در نقش برادر آتنه / درسا بختیاری در نقش ستاره / داریوش سلیمی در نقش شاهینی / آتیلا پسیانی در نقش سرهنگ

بازیگران زیر پای مادر

موضوع و حلاصه داستان سریال زیر پای مادر

قصه مردی میانسال است که با پسرش در شهر مشهد زندگی می‌کند. همسر این مرد بنا به دلایلی در سال‌های اول زندگی مشترک، او و پسرش خلیل را ترک کرده است. مرد میانسال که به شغل رستوران‌داری مشغول است، آخر هفته‌ها از رستورانش به زائران امام رضا(ع) نذری می‌دهد. قبول شدن در یکی از دانشگاه‌های تهران و آشنا شدن او با ستاره، راه ورود رخساره را به قصه باز می‌کند.

    همچنین داستان‌های زن و مردهایی در کنار یکدیگر است که همه آنها به نوعی نقش اصلی بوده و در تکامل قصه به هم کمک می‌کنند. رخساره نام یکی از شخصیت‌های این داستان با بازی پریوش نظریه است که گویا بازی کوتاهی نیز در این داستان دارد،‌ اما می‌تواند همین میزان کم تاثیرگذاری درام را داشته باشد.

    همچنین شنیده‌ها حاکی است در بخش‌هایی از این سریال به مساله ورود جنس قاچاق به کشور نیز پرداخته می‌شود.

    پیام سریال : هیچ‌گاه دوری، دوستی نمی‌آورد و خانواده قصه زیرپای مادر قبل از آنکه دیر شود، به همدلی می‌رسند. قصه این مجموعه در تکریم خانواده به تصویر کشیده می‌شود.

تیزر و آنونس سریال

زیر پای مادر

پریوش نظریه از بازیگران زن زیر پای مادر

بازیگران زیر پای مادر

اسامی بازیگران زیر پای مادر

معرفی بازیگر نقش اسماعیل نفر با بازی مهدی سلطانی

وی نقشی به نام اسماعیل نفر را بازی می‌کند. نفر مدت‌ها خانواده خود را رنجانده و دیگر نمی‌تواند آرامشی با حضور آنها را بدست بیاورد و حالا که از زندگی گذشته خود پیشمان است به فکر تشکیل خانواده‌ای جدید است.

داستان سریال زیر پای مادر

معرفی نقش آتنه با بازی بهنار جعفری

 «آتنه» که به خواسته خلیل شوهرش، از زمان تولد فرزند تا 20 سالگی او خانه را ترک کرده است، به یکباره سر و کله‌اش در داستان باز می‌شود و با خانواده خود روبرو می‌شود. آتنه از مادری کردن عاجز است و این را در رویارویی اولش با اشکان به او می‌گوید و از این بابت ابراز تاسف می‌کند. او بعد از سالها دوری از خانواده به آغوش آنها بازگشته است تا راهی برای نجات خود پیدا کند.

سریال زیرپای مادر

زیر پای مادر

معرفی نقش خلیل با بازی کامبیز دیرباز

 او در این سریال با گریمی متفاوت ظاهر شده است که تقریبا چند سال از سن خودش بزرگتر است. خلیل سالها پیش با آتنه (بهناز جعفری) ازدواج می‌کند و اشکان حاصل این ازدواج است. خلیل سالها است که با تک پسرش زندگی می‌کند و گویی با روش خود و عاشقانه او را دوست دارد و سعی دارد تا جای خالی مادرش را نیز برای اشکان پُر کند. در روند قصه پای رخساره به زندگی این دو باز می‌شود و اتفاقاتی را رقم می‌زند.

معرفی نقش اشکان با بازی مجید نوروزی

یکی از نقش‌های اصلی و محوری لبخند رخساره بازیگری جوان به نام مجید نوروزی است . «اشکان» پسر خلیل و آتنه است که در ابتدای سریال وارد ماجرایی عاشقانه می‌شود و پای پریوش نظریه را به قصه زندگی پدرش باز می‌کند. اشکان همیشه روی پدرش تعصبی ویژه و مادرش را با تمام قلب دوست دارد،‌ اما زندگی تلاطم‌های عجیبی را برای او رقم زده است.

پشت صحنه سریال زیر پای مادر

عوامل سریال زیر پای مادر

مدیر تولید: مهدی بدرلو /  مدیر تصویربرداری:بهنام کریمی /  مدیر صدابرداری: هادی افشار / طراح گریم: مهرنوش طبیبی /  طراح لباس و صحنه: محمد صادقی / آهنگساز: آرمان موسی پور /  مدیر برنامه ریزی: فهیمه کمالی / صداگذار: مهرداد جلوخانی /  تدوینگر:امیر شیبان خاقانی /  گروه کارگردانی:امیر حسین کهکشان / مجیدمافی / دستیار تهیه: محمد نبی تقوایی

عکس بازیگران سریال زیر پای مادر

خلاصه داستان و بازیگران سریال زیر پای مادر +پشت صحنه و عکسها

 

۲۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی مهدی سلطانی و همسرش و دخترش

مهدی سلطانی ,بیوگرافی مهدی سلطانی ,عکس مهدی سلطانی

بیوگرافی و زندگینامه

مهدی سلطانی بازیگر سینما و تلویزیون ایران متولد سال 1350 در شیراز می باشد و 46 سال سن دارد.

تحصیلات :وی دارای مدرک دکترای تاتر از فرانسه می باشد.

مهدی سلطانی در حال حاضر عضو هیئت علمی و استادیار دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران است.

وی فعالیت هنری و بازیگری خود را از سال 1374 با حضور در مجموعه کاراگاه ساخته حسن هدایت آغاز نمود.

آخرین حضور او در تلویزیون در سریال زیر پای مادر در نقش اسماعیل نفر می باشد.

ازدواج و همسرش

مهدی سلطانی چندین سال است که ازدواج کرده است و متاهل است و یک دختر به اسم روژا نیز دارد که سال 92 به دنیا آمد.

مهدی سلطانی و دخترش

عکس مهدی سلطانی و دخترش

مهدی سلطانی و دخترش روژا

گفتگو با مهدی سلطانی

بسیاری از منتقدان با توجه به نقش هایی که ایفا کردید و میزان اثرگذاری و تکنیک بازیگری شما نقدهای مثبتی برای شما نوشتند و شما را یکی از چهره های سال بازیگری انتخاب کردند. در واقع شما انتخاب های درستی برای ایفای نقش داشتید و چه در تئاتر و چه در رسانه های دیگر حضور بسیار مثبتی داشتید. یک سوال اساسی که پیش می آید این است که آیا «متن» در انتخاب های شما سهم بیشتری داشته یا «نقش»؟ نظرتان چیست؟

– اینکه منتقدان نظر مثبتی به من داشتند و من را به عنوان یکی از بازیگران انتخاب کردند دم شان گرم باشد. امیدوارم شایستگی چنین انتخابی را داشته باشم اما در پاسخ به سوال شما که چرا این نقش ها را انتخاب کردم باید به چند نکته اشاره کنم. عوامل متعددی در این انتخاب ها دخیل هستند و هر کدام اثرگذاری خود را خواهند داشت. در وهله اول، کارگردان یک فیلم، سریال یا تئاتر است. در وهله دوم، متن نمایشی است. در وهله سوم، نقش و کاراکتری است که قرار است آن را ایفا کنم و در آخر، عوامل و گروه بازیگران اثر نمایشی است.

دوران جوانی مهدی سلطانی

عکسی از دوران جوانی مهدی سلطانی سروستانی

اینستاگرام مهدی سلطانی : Instagram / MehdiSoltanisarvestani

در مورد سریال شهرزاد باید بگویم که همه چیز خوب بود و هیچ جای شکی برای من باقی نمانده بود. کارگردان حسن فتحی بود. نویسنده خود آقای فتحی به همراه نغمه ثمینی بود. نقش بسیار جذاب بود و گروه بازیگران هم در سطح بالایی قرار داشت. خوشبختانه وقت من هم آزاد بود و به من اجازه می داد در خدمت کار باشم.

سریال بعدی «کیمیا» بود که از شبکه دوم سیما پخش می شد. در گذشته تجربه کار با افشار را در سریال «مادرانه» داشتم. از آن سریال گذشته تجربیات و خاطرات خوبی داشتم. نویسنده کار هم بهبهانی بود. ایشان به عنوان یک درام نویس حرفه ای کارهای درخشانی از جمله «نرگس» و «خاک سرخ» داشتند. نقشی هم که به من پیشنهاد شد، برایم جای کار بسیاری برای خلاقیت و ایجاد فضایی دیگر داشت زیرا با یک ساواکی تاکنون چنین برخوردی در آثار نمایشی ما نشده بود.

طی صحبت هایی هم که با کارگردان کار داشتم، قرار بر این شد که ما «قضاوت منفی» نسبت به شخصیت شهرام کامفر نداشته باشیم. من به مثابه یک بازیگر هیچ گاه یک کاراکتر را به شکل منفی بازی نخواهم کرد؛ حتی اگر پرسوناژ یک قاتل بالفطره باشد. از دریچه چشمان نقش به جهان پیرامون می نگرم و از ذهنیت او اتفاقات را تحلیل و پردازش می کنم و تلاش می کنم نقش را قضاوت نکنم.

در مورد تئاتر «خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و قتل میرزاتقی خان فراهانی» همین رخدادهایی که عرض کردم اتفاق افتاد. دکتر علی رفیعی بزرگمرد ورطه هنر تئاتر در این مملکت است که آثار او در تاریخ جای خوش خواهند کرد. ایشان کارهای پربیننده و هنرمندانه ای را ارائه داده اند. موضوع این نمایش مربوط به شخصیت و احوال امیرکبیر بود. نقش پیشنهاد شده به من نیز نقش خود میرزاتقی خان فراهانی بود. تمام این عوامل دست به دست هم دادند و شانس ایفای این نقش به من رسید.

با دنبال کردن نقش ها و کاراکترهایی که ایفا کردید متوجه یک نوع «باور» و «تاثیرگذاری» شدم که شما به نقش ها می دهید. اگر بخواهم به جزییات این پدیده بپردازم باید به همین نمایش «خاطرات و کابوس های یک جامه دار…» اشاره کنم. جهان نمایشی علی رفیعی مخصوصا از نظر بازیگری به شکل «برونگرا» است. یعنی بازیگران با حرکات و گفتار بیرونی، نقش خود را پردازش می کنند. این اجرا شباهت های بسیاری به اجراهای وسوالد میرهولد و برتولت برشت دارد.

mehdi soltani

حتی در همین نمایش ما دیالوگ هایی شبیه به نمایشنامه «گالیله» به قلم برتولت برشت را به گوش می شنویم. اما نوع و جنس بازی شما کمی متفاوت با این رویکرد است. در واقع شاید بشود با کمی مسامحه اسم این شیوه را «درونگرا» نامید. این شیوه در حقیقت روی به سوی «باور نقش» و همینطور شکل های ناتورالیستی تئاتر از جمله «سیستم استانیسلاوسکی» و «متد اکتینگ لی استرازبرگ» دارد. شاید بشود گفت که برای تماشاگر خود شخصیت «امیرکبیر» زنده می شود. پرسش این است که چگونه این تعادل را ایجاد کردید و چگونه به قالب نقش درآمده اید؟ راز این امر را چگونه می شود بررسی کرد؟

– در قدم اول باید بگویم اگر شما نقشی را به شکل «برونی» ایفا کنید، نشانه ضعف نیست. هنر بازیگری به واسطه انواع و اقسام سبک ها و شیوه های بازیگری تعریف می شود. گاهی این سبک ها چنان متقضاد و مختلف هستند که تعاریف بازیگری را نیز دستخوش تصادم قرار می دهند. برای شرح این گوناگونی در دانش بازیگری باید از استاتیسلاوسکی شروع کنم که نظریه پرداز بسیار شناخته شده ای است. او می گوید:«بازیگر باید به گونه ای عمل کند که واقعی به نظر برسد.» تماشاگر نباید حتی یک لحظه فکر کند که یک بازیگر در نقش دیگری فرو رفته است اما یک تئوریسین بزرگ دیگر مانند برتولت برشت اعتقاد دارد که «بازیگر باید به گونه ای عمل کند که واقعی به نظر نرسد.» تماشاگر نباید حتی یک لحظه فکر کند که نقش و اجرای تئاتر واقعی است.

با این اوصاف نگاه ها و تعاریف بازیگری کاملا متفاوت هستند اما به این نکته توجه کنید که هیچ کدام دروغ نمی گویند. زیرا هنر بستر سلیقه ها و تئوری هاست. کلید اصلی این است که بتوانید با مخاطب خود ارتباط برقرار کنید و اندیشه یا احساسی را که می خواهید به تماشاگر انتقال بدهید، به مقصر برسد. فرقی نمی کند که شما به کدام شیوه عمل کنید. به قول شما می توان به سوی شیوه میرهولد و برشت پیش رفت یا به سمت شیوه استانیسلاوسکی حرکت کرد. من اعتقاد دارم برای اینکه تماشاگر متقاعد بشود باید در وهله اول خود بازیگر متقاعد بشود.

اگر من به منزله بازیگر یک «کنش»، «حرکت»، «دیالوگ» یا «میزانسنی» را ایفا می کنم که به آن «باور» نداشته باشم، در پی آن تماشاگر نیز آن را باور نخواهد کرد. حتی می توانم چنین بگویم که اگر 20 درصد به باور رسیده باشم متعاقبا تماشاگر نیز 20 درصد باور خواهد کرد. به همین میزان تا 100 درصد نیز حساب کنید. هدف من در بازیگری باور نقش است؛ سپس تماشاگر هم آن نقش را باور خواهد کرد. این امر را تا آنجا که «متن»، «کارگردان» و هر نوع عامل دیگری به من اجازه بدهد انجام خواهم داد.

یک نکته بسیار جالب در بازیگر این است که اکثر قریب به اتفاق بازیگران تئاتر وقتی به ورطه سینما و تلویزیون وارد می شوند به شکلی ناهنجار ظاهر نقش خود را ایفا می کنند. در واقع نمی توانند خود را با محدودیت ها و گزینه های یک رسانه دیگر وفق بدهند و به قول معروف عرصه را می بازند اما این اتفاق نه تنها برای شما نیفتاد بلکه در هر مدیومی که ظاهر شدید توانستید به نحو احسن ایفای نقش کنید و نقدهای مثبتی را دریافت کنید. می خواهیم کشف کنیم که مهدی سلطانی چگونه این کار را انجام داده است؟

– به نظر من باید در ابتدا نقش را به دو بخش کلی تقسیم کرد. در وهله اول، «رسیدن به نقش» مهم است و در وهله بعدی «چگونگی ایفای نقش» درجه اهمیت بالایی دارد. در رسیدن به نقش تئاتر، سینما و تلویزیون با یکدیگر تفاوت ماهوی ندارند. اگر کاراکتر شما امیرکبیر است، باید به آن نقش برسید. وقتی این مرحله را انجام دادید به چگونگی ایفای نقش می رسید. حالا شما می بینید که نقشی را که به آن رسیده اید، باید چگونه در این مدیوم ایفا کنید.

باید نقش را متناسب با رسانه مورد نظر بکنید و این امر از اوجب واجبات است. شما می توانید یک قاشق نمک را در یک قابلمه کوچک بریزید و در انتها متوجه می شوید شور شده است. یا یک قاشق نمک را در یک دیگ بزرگتر بریزید و ببینید که چقدر بی نمک شده است. به نظر من این مثال می تواند به خوبی نشان بدهد که چگونگی ایفای نقش را دریابید. باید بسنجید که چه مقدار نمک در غذای خود بریزید تا شور یا بی نمک نشود. تجربه بازیگری در تئاتر نکات مهمی را به یک بازیگر هدیه می دهد.

بیوگرافی مهدی سلطانی

تا به حال شده است که در سینما مخصوصا در سینمای جهان بازی یک هنرمند را ببینید و به شدت تحت تاثیر بازی او قرار بگیرید؟ یعنی با خود بگویید خدای من چقدر این بازیگر درست و دقیق بازی می کند؟

– من بازی های دنیل دی لوئیس را بسیار دوست دارم، مخصوصا در فیلم «دارودسته نیویورکی» به کارگردانی مارتین اسکورسیزی خیلی دقیق بود. بازی های داستین هافمن و استیو مک کوئین در فیلم «پاپیون» به نظرم بی نظیر است. بازی مارلون براندو در فیلم «پدرخوانده 1» فوق العاده است. چند بازیگر و فیلم دیگر را بسیار می پسندم ولی این سه فیلم را به عنوان سه اثر برتر انتخاب می کنم.

تا به حال تحت تاثیر این بازیگران قرار گرفته اید؟ یعنی به عنوان یک الگو یا حتی ی گزینه برای انجام یک کنش یا یک دیالوگ از این بازیگران نشانه ای را دریافت کرده اید؟ یا همیشه با خود عهد بسته اید که تحت تاثیر هیچ هنرمند دیگری قرار نگیرید؟

– من معتقدم یک بازیگر باید منحصر به فرد باشد. یعنی یک بازیگر باید متناسب با آن شرایط مفروض عمل بکند که اگر چنین بشود یگانه می شود. به نظرم باید همیشه شبیه به خودت باشی. این امر فقط در مورد یک نقش نباید اتفاق بیفتد. باید در مورد همه کاراکترها چنین شود. شما یک بازیگر به خصوص هستید که توانسته اید آن نقش را آن گونه بازی کنید و اگر بازیگر دیگری بود به شکل متفاوتی آن نقش را ایفا می کرد. یک نقش از درونیات و فیلتر ذهنیت و تجربیات یک بازیگر به خصوص می گذرد و به منصه ظهور می رسد. واقعیات پیرامون، شخصیت و گذشته یک هنرمند شیوه ایفای نقش او را تعیین می کند. هر چند آن مجسمه ای که شما خلق می کنید متوسط هم باشد اما زندگی در آن جریان دارد.

البته منظور من تقلید و کپی برداری از یک بازیگر دیگر نبود. در واقع بگذارید این طور بگویم که وقتی آل پاچینو در فیلم «پدرخوانده 2» با جسد بی جان شخص مقابلش روبرو می شود به گونه ای واکنش نشان می دهد که تاکنون در سینما دیده نشده است و فضایی دیگر خلاق می شود. در حقیقت آن فریادی که آل پاچینو به صورت خاموش می زند در ذهن ها می ماند و گویی شخصیت دچار یک شوک احساسی ناگهانی شده است. پس از ایفای نقش بود که این نوع بازی و شوک های شدید روانی را در فیلم های دیگر نیز شاهد بودیم.

یک چیز جالب بگویم؛ صدابردار فریاد آل پاچینو را در آن فیلم قطع کرده بود. چیزی که من درباره این فیلم خواندم این بود و این اتفاق خیلی به سبک آل پاچینو کمک کرده است. در واقع این پدیده را صدابردار با قطع صدای آل پاچینو ایجاد کرده است و نمی دانم این امر چقدر به حقیقت نزدیک است. در یک مجله خواندم که صدابردار در گیر و دار ضبط فیلم، صدای آن را قطع می کند و سپس آن را برمی گرداند.

عوامل فنی در کمک به یک بازیگر تاثر شایان توجهی دارند. در سینما این عوامل بسیار به بازیگر در ایفای نقش کمک می کند؛ برای شما هم چنین اتفاقی افتاده است؟

– گاهی شده است که صدای نفس هایی را به من در هنگام صداگذاری اضافه کرده اند. مثلا در یک جایی خشمگین بودم و سکوت کرده ام اما نفس هایی را که برای یک سکانس گذشته بوده است به بازی من اضافه کرده اند. اصلا این اتفاق را دوست ندارم. هدف من چنین بود که آن خشمگینی در یک سکوت اتفاق بیفتد. گاه گداری چنین اتفاقاتی می افتد.

عکس مهدی سلطانی

فیلم های سینمایی مهدی سلطانی

1392 اشباح
1392 چ
1390 ملکه
1379 سایه روشن
1377 پرواز خاموش

سریال های مهدی سلطانی

1396 شهرزاد 2
1395 زیر پای مادر
1394شهرزاد
1394کیمیا
1393خانه کاغذی
1393هفت سنگ

1393مدینه
1392مادرانه
1391عکاسخانه
1390جنایت و مکافات

1391دیوار
1389در مسیر زاینده رود
1382روزهای به یاد ماندنی
1380تصمیم نهایی

1378محاکمه
1377یکی یه دونه
1377حنانه
1374حقیقت در آینه
1374کاراگاه

مهدی سلطانی

تئاتر های مهدی سلطانی

مده آ (مهرداد نظری) دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ۱۳۷۱
خوبی بزرگ زندگی (علیرضا حیدری) دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ۱۳۷۲
آنشب که خورشید ساقی بود (علی پاکدست) دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ۱۳۷۳

چند و چون به چاه رفتن چوپان (علی یازرلو) تهران، سالن چهارسو و مولوی، سیزدهمین جشنوارهٔ تئاتر فجر ۱۳۷۳
محاکمه ژاندارک در رُوان (داریوش مختاری) تهران، تالار مولوی ۱۳۷۴
افسانه (مینا ابراهیم‌زاده) تهران، تئاترشهر، سالن اصلی ۱۳۷۴

سرود بال سروش (شکرخدا گودرزی) تهران، تئاترشهر، سالن اصلی ۱۳۷۴
معرکه در معرکه (حسن میرباقری) رشت، تالار سردار جنگل ۱۳۷۵
خانهٔ عروسک Une maison de poupée” (مهدی سلطانی) تهران، تالارمولوی ۱۳۷۶

آخرین قهرمانان زمین (اصغر فرهادی) تهران، تالارمولوی ۱۳۷۶
دیوار (محسن علیخانی) تهران، تئاترشهر، سالن چهارسو ۱۳۷۷
چیزی یادم نمی آد (مهدی سلطانی) تهران، تالارمولوی ۱۳۷۸

دختر گل فروش Pygmalion (پروانهٔ مژده) تهران، تئاترشهر، سالن اصلی ۱۳۷۸–۷۹
این قصه را ایرانیان نوشته‌اند (علیرضا نادری) تهران، تالار مولوی ۱۳۷۹
سعادت لرزان مردمان تیره‌روز (محسن علیخانی) تهران، تئاترشهر، تالار سایه ۱۳۸۰

والس مرده شوران (کوروش نریمانی) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو ۱۳۸۱
پچپچه‌های پشت خط نبرد (علیرضا نادری) تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی ۱۳۸۱
چیستا (نادر برهانی مرند) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو ۱۳۸۲

مضحکهٔ شبیه قتل (حسین کیانی) تهران، تئاترشهر، تالار سایه ۱۳۸۲
تیغ کهنه (نادر برهانی مرند) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو ۱۳۸۲–۱۳۸۳
روزهای زرد (ایوب آقاخانی) تهران، تالار سایه ۱۳۸۳

خانه (کیومرث مرادی) تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی ۱۳۸۸
رمولوس کبیر (نادر برهانی مرند) تهران، تئاترشهر، سالن اصلی ۱۳۸۸
رقص زمین (حسین پاکدل) تهران، تئاتر شهر، سالن چهارسو، ۱۳۸۸

حضرت والا (حسین پاکدل) تهران، مجموعه تئاتر ایرانشهر، سالن شماره یک ۱۳۸۹
پدرخوانده ناپلی (بابک محمدی) تهران، مجموعه تئاتر ایرانشهر، سالن شماره یک ۱۳۹۱
خاطرات و کابوس‌های یک جامه‌دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان (دکتر علی رفیعی) تهران، تالار وحدت 1394

بیوگرافی مهدی سلطانی و همسرش و دخترش

۲۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil