دانلود سریال ممنوعه | دانلود فیلم های جدید

سریال ممنوعه | فیلم های ایرانی جدید | دانلود همه قسمت های سریال ممنوعه

۶۴ مطلب با موضوع «عکس بازیگران مرد» ثبت شده است

منوچهر هادی و همسرش +بیوگرافی

 منوچهر هادی 

منوچهر هادی بازیگر و کارگردان ایرانی وی متولد سال 1351 در تهران می باشد.

منوچهر هادی اولین فیلم خود را در سال 1385 کارگردانی کرد. اولین فیلم منوچهر هادی تلاطم است. 

وی به تازگی نیز سریال پربازیگر عاشقانه را کارگردانی کرده است که با استقبال خوبی مواجه شده است.

ازدواج و همسرش

منوجهر هادی با یکتا ناصر که از بازیگران زن سینما و تلویزیون می باشد ازدواج کرده است که حاصل این ازدواج نیز یک فرزند دختر به نام سوفیا می باشد.

عکس منوچهر هادی و همسرش

منوچهر هادی و همسرش

منوچهر هادی و یکتا ناصر و دخترشان سوفیا

منوچهر هادی و یکتا ناصر و دخترشان سوفیا

گفت و گو با منوچهر هادی در خصوص سریال عاشقانه

پارسال که سریال «شهرزاد» از شبکه نمایش خانگی پخش شد، خیلی ها را به آینده این شبکه امیدوار کرد و باعث شد هر سریالی در این جا توزیع می شود، با آن قیاس کنند، شما فکر می کنید «عاشقانه» اثری است که در این مقایسه موفق بیرون بیاید؟

ما قطعا سریالی می سازیم که از این به بعد هر اثری در شبکه نمایش خانگی ساخته شد با «عاشقانه» مقایسه شود.

جدا؟ تا این حد به نتیجه آن امیدوارید؟

بله، من حس می کنم خیلی هم تا به این جا موفق بودیم، البته فقط بخش کارگردانی کار را نمی گیوم. اگر به امید خدا همه چیز به خوبی سپری شود و فیلمبرداری و مراحل فنی تمام شود و در زمینه اجرا از جایی به ما فشاری وارد نشود، همه عوامل تلاش کردند اتفاق ویژه ای رخ دهد.

قطعا همه ما «شهرزاد» را دوست داریم و می خواهیم بیشتر از این سریال کارمان دیده شود و یک موفقیت دیگر حتی بهتر از «شهرزاد» برای شبکه نمایش خانگی اتفاق بیفتد.

پس پیش بینی خودتان این است که کارتان می گیرد؟

قطعا «عاشقانه» خیلی موفق است، البته خودم دوست ندارم که با «شهرزاد» مقایسه شود، چون حال و هوا و رنگ و لعاب سریال ما خیلی فرق دارد. «عاشقانه» یک اثر امروزی است و قصه روز دارد ولی «شهرزاد» یک قصه نوستالژیک است، در دل تاریخ معاصرمان. تاریخی که خیلی ها از آن دوران شنیده اند ولی در نهایت هر کدام اگر موفق باشد هم برای حال دست اندرکاران پروژه ها خوب است و هم برای خود مردم که یک کار خوب می بیینند.

یکی از حربه های فیلمتان برای جذب مخاطب استفاده از یک تیم بازیگری پر و پیمان است؟ چنین انتخاب هایی مسلما در وهله اول بیننده را به سمت کارتان جذب می کند اما می تواند مخاطب را پای کار نگه دارد؟

وقتی شما تیمی با این قدرت می چینید، دو تا اتفاق می افتد؛ این ماجرا هم خوب است، هم خطراتی دارد. اگر شما با این تیم کاری بسازید که با استقبال مواجه نشود، بیشتر از همه شکست به سرمایه گذار و کارگردانی وارد شده که نتوانسته اند از عهده کار بربیایند ولی اگر برعکس این اتفاق بیفتد و مردم از کار استقبال کنند، باز سهم زیادی را بازیگران می برند و خیلی ها معتقدند که بازیگران در این کار درخشیده اند که کار گرفته.

ولی به نظرم همه مثل زنجیر به هم پیوسته اند. مسلما کسی که این همه بازیگر برای کارش می آورد باید تهیه کننده و کارگردانی در کارش حضور داشته باشند که آن ها هم اعتبار لازم را داشته باشند. این طور نیست که هر کسی یک مقدار پول داشته باشد و بتواند هر بازیگری را بخواهد، نه این بازیگرها برای هر کاری یا کارگردانی نمی توانند خوب بازی کنند.

یعنی اگر این پروژه جواب بدهد، به دلیل کارگردانی خوب شما روی کار این بازیگران بوده؟

نه، واقعا نمی خواهم سهم خودم را زیاد کنم و بگویم همه به خاطر من آمده اند و به این دلیل کار خوب شده، قطعا قصه تاثیر داشته، پول این پروژه برای جذب بازیگر تاثیر داشته، کارگردانی من و اعتبار آقای گلستانه هم بوده. حالا آخر این ماجرا اگر اتفاق خوبی باشد، همه ما برنده ایم، البته باز هم بیشتر بازیگرها به چشم می آیند، چون تماشاگر بیشتر بازیگر را در قاب تلویزبون می بیند مخصوصا در شبکه نمایش خانگی که بازیگر ویترین کار است.

اما قبلا در شبکه نمایش خانگی سریال هایی مثل «عشق تعطیل نیست» و فصل سوم «قلب یخی» توزیع شده که در زمینه بازیگری خیلی پر و پیمان بودند و هر کسی را که دلشان خواست، آوردند ولی در نهایت شکست خوردند.

اساسا اسم بازیگر تعیین کننده نیست. بازیگر خوب باید در کنار  یک قصه جذاب، کارگردانی و شخصیت پردازی درست، طراحی صحنه و لباس صحیح و مواردی این چنینی بدرخشد. هیچ وقت بازیگر، کارگردان و فیلمنامه به تنهایی نمی توانند صددرصد تعیین کننده باشند. هر کدام به اندازه خودشان سهم دارند و اگر همه عوامل در کنار هم قرار بگیرند و توسط کارگردان به درستی رهبری شوند، قطعا کل کار نتیجه خواهدگرفت. این که نویسنده و کارگردان آن قدر هوشمند باشند و بتوانند تشخیص بدهند ذائقه مخاطب سال 96 چیست و چه چیزی احتیاج دارد و به آن موضوعات بپردازند هم بی تاثیر نیست.

همه این ها مهم است و اگر رعایت نشود، شما اگر بازیگر از ترکیه یا حتی هالیوود هم بیاورید نهایتا دو سه قسمت به خاطر بازیگر مخاطب پای کار می نشیند، اگر نتوانید مخاطب را نگه دارید از طرف دیگر مخاطب سرریز می شود و سریال بینندگانش را از دست می دهد.

البته کارهایی هم بودند که قصه خوبی داشتند ولی سوپراستاری در آن ها حضور نداشته و با این وجود مخاطب با آن ها ارتباط برقرار کرده.

بله، اما حداقل با بازیگر خوب اتفاقات بهتری برای یک اثر می افتد. مثلا مگر اصغر فرهادی نویسنده خوبی نیست؟ کارش را  بلد نیست؟ پس چرا بازیگر حرفه ای می اورد؟ بالاخره او هم باهوش است و می داند با وجود قصه خوبی که دارد، بازیگر هم برای ویترین کار مهم است. حالا این بازیگر چهره و استار هم باشد که چه بهتر.

بیوگرافی منوچهر هادی

اینستاگرام منوچهر هادی : instagram /Manouchehrhadii

به نظر من هم اگر قصه خوب باشد، کارگردانی و بازیگران خوب نباشد، مردم کار را می بینند ولی قطعا مخاطبانش کمتر از کاری است که متن خوبی داشته باشد و بازیگرش هم استار باشد.

یک مقدار هم راجع به قسمت اول صحبت کنیم، مثلا در یکی از سکانس های مهم شخصیت هومن سیدی قرار است در یک مسابقه غیرقانونی ماشین که شبانه برگزار می شود حضور داشته باشد، خیلی ها منتظر یک سکانس هیجانی بودند ولی چیزی از مسابقه ندیدیم و در آخر فقط فهمیدیم سیدی برنده نشده. نمی شد چند صحنه جذاب از مسابقه را هم نشان داد؟

چرا می شد اما قصه ما قصه روابط است و کارمان اکشن و اتفاق محور نیست. خودمان نخواستیم به این ماجرا ورود کنیم و مخاطب را به این طریق سرگرم کنیم. واقعا کاری ندارد چند سکانس ماشین بازی در کار بگذاریم، ولی داستان ما اساسا یک چیز دیگر است و هرچه جلوتر برویم شما به خوبی متوجه این موضوع می شوید.

من می خواستم نشان دهم که یکی از دغدغه های شخصیت هومن سیدی شرط بندی در مسابقه های ماشین سواری است ولی مسئله قصه ما آن نیست.

ولی قبول دارید اگر بود از لحاظ بصری تاثیر خوبی روی مخاطب می گذاشت؟

بله، از لحاظ بصری خیلی چیزها جذاب است ولی باید به داستان ربط داشته باشد. می توانست در قصه ما هم چنین چیزی باشد ولی من نمی خواستم با چیزهای دیگر مخاطب را جذب کنم. در وهله اول قصه، بعد بازی های درست، ریتم صحیح کار و رنگ و لعابی که دارد باید مخاطب را به سمت کار بکشاند.

البته چند وقتی می شود که در سینما و تلویزیون با هر روشی که به ذهنشان می رسد به دنبال جذب مخاطب هستند!

بله، مثلا امسال ما یک فیلم کمدی در جشنواره دیدیم که بازیگران در در آن هر کار بانمکی را که به ذهنشان می رسید، انجام می دادند. مسابقه بوکس می رفتند، بازیگری می کردند، البته نمی خواهم اسمی از آن فیلم بیاورم. ولی سریال ما قصه روابط چند زوج و خانواده است و یک پسر مجردی که با این زوج ها در ارتباط است و به سراغ شرط بندی های غیرقانونی می رود. می شد چند شب فیلمبرداری کرد و این سکانس هایی که شما می گویید را گرفت و چند تا صحنه تصادف هم در آن قرار می دادم ولی تاثیری در پیشبرد قصه ما نداشت.

یکی دیگر از نکات جالب توجه قسمت اول این بود که همه شخصیت های اصلی اکثرا وضع مالی خوبی دارند و آدم های مرفهی هستند. در حالی که معمولا داستان های ما پرشده از آدم های خیلی پولدار یا خیلی فقیر.

بله، خواستم یک مقدار به زندگی قشر مرفه بپردازم و مسائل و دغدغه های آن ها را نشان دهم. معمولا در سریال های ما یک خانه آجری هست که یک حوض وسط حیاط دارد و داخل خانه هم پشتی و مخده گذاشته اند در حالیکه الان چنین چیزهایی اصلا وجود ندارد و شاید در هر 100 خانه یکی این طور باشد.

قطعا سرگرمی آدمی مثل هومن سیدی در این سریال شرط بندی در اتومبیلرانی است و این طور نیست که مثلا برای سرگرمی سر کوچه مسابقات گل کوچیک بازی کند یا در قهوه خانه قلیان بکشد. آن قصه ها فضای خاص خودش را دارد. منتها در سریال های شبکه نمایش خانگی مخاطب باید یک کار تر و تمیز و شیک ببیند و در این جا قصه هایی را دنبال می کند که مرتبط با این طبقه خاص اجتماعی است.

آماری از میزان فروش و استقبال از قسمت اول «عاشقانه» دارید؟

راستش آن ها را باید از پخش کننده یا آقای گلستانه بپرسید چون من آمار دقیقی ندارم.

بازخوردها و کامنت هایی که خودتان از این طرف و آن طرف گرفته اید چطور بود؟

از این نظر واقعا خیلی خوب بوده. در اینستاگرام خود من هم هست و هیچ کدام را پاک نکردم. شما ببینید حداقل نزدیک 400 کامنت برای خود من گذاشتند و اکثرا گفته اند که کار خیلی خوب بوده، تورو خدا وسط کار نخوابد و ریتم کار و با همین فرمان جلو برود.

خب این اتفاق می افتد؟

شک نکنید. اصلا قسمت یک ما خنثی ترین قسمت سریال است. نه این که بلد نباشیم شلوغش کنیم، نه اتفاق خوب بلد بودیم ولی می خواستیم کاراکترها را درست معرفی کنیم و یواش یواش وارد قصه اصلی شویم. مطمئن بایستد قسمت دو از یک بهتر است و سه از دو تای اول بهتر است.

عکس منوچهر هادی

پس تا قسمت آخر مخاطب را پای کار نگه می دارد؟

«عاشقانه» تنها سریال پانزده قسمتی است که به دست من رسیده و قسمت به قسمت جذاب تر شده است.

حالا تا به این جا چند قسمت از کار را ضبط کرده اید و چقدر از آن مانده؟

ما پنج قسمت آماده داریم و تقریبا 80-70 درصد کار را گرفته ایم. اگر اتفاق خاصی نیفتد 40 جلسه از تصویربرداری ما مانده است.

اتفاق خاص مثل چند باری که فیلمبرداری تان خوابید؟

یکی دو بار این اتفاق افتاد آن هم به این دلیل که یا بازیگران گرفتار کار بودند، یا ما برای جشنوراه مشکل داشتیم ولی به امید خدا سعی می کنیم تا آخر فروردین کار را تمام کنیم.

آیا محمدرضا گلزار طلسم شکست در سریال هایش را می شکند؟

گلزار مثل گلی بود که گفتند پرپر گشته!

محمدرضا گلزار بدون شک یکی از مهره های اصلی این سریال است و زمانی که روی بیلبوردهای «عاشقانه» به نمایندگی از دیگر بازیگران مرد این سریال عکس او قرار می گیرد، اهمیتش چند برابر می شود اما او پیش از این، حضورهای موفقی در سریال های شبکه نمایش خانگی نداشته و غالبا شکست خورده است، البته منوچهر هادی اعتقاد دارد این جا یک گلزار جدید و خاص خواهیم دید، باید ببینیم این ادعا چقدر صحت دارد.

یکی از ستاره های سریال «عاشقانه» محمدرضا گلزار است، بازیگری که قبلا نشان داده در زمینه حضور در سریال موفق نبوده است و در کارنامه اش سریال های نصفه و نیمه و ناموفقی مثل «ساخت ایران» و «عشق تعطیل نیست» دارد. می توانیم امیدوار باشیم این جا طلسم بازی او در سریال می شکند؟

شک نکنید. به نظر من این جا بهترین کار محمدرضا گلزار به لحاظ بازی و جذب مخاطب است. گلزار امسال با «خشکسالی و دروغ» و «سلام بمئی» در سینما حضور داشت و موفق هم بود، مهم است از این بازیگر در چه جایی و چطور استفاده کنیم. صرفا اگر از گلزار به خاطر اسمش در یک پروژه استفاده کنیم، جواب نمی دهد و نمی فروشد. یک سری عوامل و فاکتور باید درست کنار هم چیده و هدایت شود.

دقیقا چه فاکتورهایی؟

به نظرم در این موضوع قصه، کارگردان، سرمایه گذار، تهیه کننده و عوامل دیگر مهم است و باید همه این ها درست در کنار هم قرار بگیرند. تا به این جا در «عاشقانه» همه این عوامل درست رفتار کرده اند. از طرف دیگر مطمئن باشید به خاطر انرژی خوبی که خود رضا برای ریزه کاری های کاراکترش گذاشته، بهترین بازی گلزار را در این سریال می بینید، البته خودش شاید نظر دیگری داشته باشد ولی از نظر من این سریال بهترین بازی اوست.

البته در قسمت اول این طور به نظر می رسید که بیشتر بار قصه روی دوش حسین یاری و مهناز افشار است و گلزار نقش فرعی دارد، درست است؟

نه قصه او و ساره بیات تازه از قسمت چهار و پنج شروع می شود. در اصل تا قسمت چهار و پنج به صورت خرده روایت به زندگی شخصیت ها می پردازیم، ولی از آن جا به بعد همه چیز مشخص شده و کل بازیگران قصه خاص خودشان را دارند. در این سریال شما یک قصه واحد مثل زندگی «شهرزاد» را دنبال نمی کنید، یک قصه با چند کاراکتر اصلی می بینید که زندگی همه آن ها را دنبال می کنید، البته بخش هایی از قصه هایشان در هم تنیده می شود.

منوچهر هادی و محمدرضا گلزار

توزیع بد، بزرگ ترین مشکلی که ممکن است گریبان سریال های هادی را بگیرد

هفتگی می شویم

یکی از معضلات محصولات شبکه نمایش خانگی نحوه توزیع آن هاست که البته مدتی است مرتفع شده اما همچنان این آسیب محصولات این شبکه را تهدید می کند. منوچهر هادی درباره تمهیداتی که برای توزیع منظم سریالش در نظر گرفته شده توضیح داده است.

معمولا پخش سریال ها را زمانی آغاز می کنند که حس کنند از همان ابتدا کفی از مخاطب با کار همراه خواهدبود. شما چرا در روزهای پایانی سال و نزدیک به تعطیلات سریال را پخش کردید؟

ما در ایام تعطیلات نیستیم. یعنی آخرین قسمت مان این طرف سال 27 یا 28 اسفند توزیع می شود و قسمت بعدی می رود 15 فروردین.

خب این فاصله در ابتدای کار یک مقدار زیاد نیست؟ نمی شد کلا بعد از تعطیلات عید پخش را شروع می کردید؟

بالاخره سرمایه پای این کار خوابیده و سرمایه گذار هم باید پول هایش برگردد، البته فاکتورهای دیگری هم هست. ما حس کردیم بعد از جشنواره فرصت خوبی است که قلاب کار را بیندازیم. یعنی چهار، پنج قسمت قبل از عید برویم و مخاطب درگیر کار شود.

پس اگر می خواهید چهار پنج قسمت تا قبل از عید بروید، چرا 10 روز یک بار قسمت جدید پخش می شود؟

راستش این به خاطر اتفاقاتی است که رخ داد. ما یک مقدار توزیع مان با عجله شد و از طرف دیگر ممیزی هم به کارمان خورد و باید از ارشاد موافقت های لازم را می گرفتیم. از ارشاد به ما گفتند که قسمت یک را توزیع کنید ولی در قسمت دو و سه مقداری ممیزی به ما خورد و فاصله بین قسمت ها زیاد شد ولی به احتمال زیاد تا همین قسمت های دوم و سوم فاصله زیاد است، نهایتا بعد از چند قسمت همان هفتگی می شود.

فیلم هایی که منوچهر هادی کارگردانی کرده است

کارگر ساده نیازمندیم (۱۳۹۴)
من سالوادور نیستم (۱۳۹۴)
قرنطینه (۱۳۸۶)

یکی می‌خواد باهات حرف بزنه (۱۳۹۰)
دنیای پرامید (۱۳۹۱)
زندگی جای دیگری است (۱۳۹۲)

manouchehr hadi

سریال هایی که منوچهر هادی کارگردانی کرده است

آمین (۱۳۹۳)
خوب، بد، زشت (۱۳۹۳)
خداحافظ بچه (۱۳۹۱)

فیلم های تلویزیونی منوچهر هادی

 تیاتر مردگان بی کفن و دفن (۱۳۹۴)
ته خط (۱۳۹۳)
پاپوش (۱۳۹۰)
عزیزی که ناپدید شد
آخرین روز ماه (۱۳۸۹)

کوچه محجوب (۱۳۸۵)
فرصت‌های فردا (۱۳۸۵)
تصادف ۱۳۸۵)
به عنوان دستیار کارگردان

هزاران چشم
چهارشنبه‌سوری

۱۲ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی سیاوش خیرابی و همسرش +عکسهایش

سیاوش خیرابی

بیوگرافی و زندگینامه

سیاوش خیرابی بازیگر سینما و تلویزیون در تاریخ 23 آذر 1363 در تهران به دنیا آمد و هم اکنون 33 سال سن دارد و اصالتا تبریزی است.

تحصیلات:سیاوش خیرابی دارای مدرک لیسانس کامپیوتر از دانشگاه آزاد تهران می باشد.

وی دو برادر به نام های آرش و اورنگ نیز دارد.

خیرابی با بازی در سریال ترانه مادری به کارگردانی حسین سهیلی زاده در سال 1387 به خوبی شناخته شد.

وی علاوه بر بازیگری رستوران داری هم میکند و رستورانی به نام کنجد نیز دارد.

 

ازدواج و همسرش

سیاوش خیرابی تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.

در برخی از سایت ها عکسهایی از او و همکاران یا طرفدارانش منتسب به همسر او منتشر شده است که واقعیت ندارد.

فعلا برای ازدواج برنامه ای ندارم

نمی خواهی ازدواج کنی؟

– نه از طرف خانواده فشاری برای این کار دارم و نه هنوز خودم برای ازدواج به جمع بندی نهایی رسیده ام فکر می کنم هنوز وقت هست. فعلا دغدغه ام این است که بازیگری را به جای باثباتی برسانم، بعد به ازدواج فکر خواهم کرد.

وقتی بچه بودی فکر می کردی در چه سنی ازدواج خواهی کرد؟

– زمانی که سن و سال کمتری داشتم می خواستم طوری ازدواج کنم که فاصله سنی ام با بچه ام خیلی کم باشد اما این اتفاق نیفتاد، راستش فعلا برای ازدواج برنامه ای ندارم. البته این مسائل چیزی نیست که انسان بخواهد برایش برنامه ریزی داشته باشد. شاید مثل شاهرخ استخری (که از همینجا ازدواج و پدر شدنش را تبریک می گویم) به صورت اتفاقی همه چیز برای ازدواج مهیا شد، یا مثل سام (سام درخشانی) من هم روزی به این شرایط برسم اما فعلا برنامه ای ندارم.

سیاوش خیرابی و همسرش

عکس سیاوش خیرابی و پدر و مادرش

سیاوش خیرابی و خانواده اش

سیاوش خیرابی و بردرانش و پدرش

سیاوش دو برادر بنام های آرش برادر بزرگتر و اورنگ برادر کوچکتر دارد، هم پدر و هم برادرانش در کار عکاسی و رستوران داری مشغولند.

گفتگو با سیاوش خیرابی

آقا سیاوش، هر وقت که به کنجد می آیید، طرفداران تان هم اینجا جمع می شوند، چرا شما پرطرفدارید؟

– من که نمی توانم راجع به این قضیه نظر بدهم ولی خب لطف مردم همیشه شامل حال من بوده است.

چرا نام فست فودتان را «کنجد» گذاشتید؟

– من با برادرهایم خیلی فکر کردیم که اسمی تک سیلابی و خوب بگذاریم، چندتا اسم هم مورد نظر ما بود ولی خب جاهای دیگری به این نام بود. اورنگ داداشم اونموقع بچه دار شده بود، برادرم آرش هنوز بچه نداشت، تاکید داشتم اسمش را بگذاریم «برسام» (نام بچه اورنگ که سال گذشته روی جلد خانواده سبز هم چاپ شده بود)، دیدیم، نه، بعد می گویند اسم برادرزاده اش را گذاشت، برای همین بود که «کنجد» یکهو به ذهن من رسید و به برادرهایم گفتم و آنها هم قبول کردند.

ازدواج سیاوش خیرابی

اینستاگرام سیاوش خیرابی :siavashkheirabi

چرا دست برادران تان را نمی گیرید، ببرید توی سینما؟

– خب برادرهایم عکاسی می کنند و شیفتی هم در کنجد کار می کنند، اگر یکی در کنجد باشد، آن یکی در عکاسی است و بالعکس…

کلا شما چقدر وقت می گذارید واسه کنجد؟

– من هر وقت تایم گیر بیاورم، می آیم کنجد، یعنی هر وقت بیکار باشم، پا می شوم می آیم کنجد.

تو کنجد چی میل می کنید؟

– من پیشنهاد اولم «کالزون برگر» است.

یعنی خودتان همیشه همین را میل می کنید.

– آره، من همیشه که می آیم «کالزرون برگر» می گیرم.

پولش را می دهید به دخل یا همیشه خودت پشت دخل هستی؟

– من به آرش و اورنگ همیشه می گویم که دوستان ما هم می آیند بزنید به حساب من، نمی زنند به حساب من، ما همیشه مهمانیم اینجا…

ماشاءالله بدن را روی فرم نگه داشته اید!

– سعی کردم، یه خورده چاق شدم ولی دارم یه خورده…

خدا را شکر رو فرم هستید. من چند وقت پیش یک گفتگویی از شما دیدم که گفتید من اسیر باندبازی شدم توی سینما، حالا باندزخم بود یا باند فرودگاه؟

– هم زخم و هم فرودگاه. یعنی یک جورهایی ما را زخمی کردند و یک جوری هم ما را توی فرودگاه زمینگیر کردند.

می شه یه خورده بیشتر توضیح بدهید برای ما، باند داستانش چیه؟

– والله نمی دانم که می شود اسمش را گذاشت «باند» یا نه؟ صحبت هایی بود که می گفتند ما بازیگرهای تلویزیون، نمی توانیم برویم سینما ولی حالا این چند وقت این اتفاق یه خورده از بین رفته و می بینیم بچه هایی که حالا توی سینما بوده اند می آیند توی تلویزیون، حالا امیدواریم این طرز فکر از میان برداشته شود.

شما که «نفوذی» را بازی کرده ای باید نفوذش را داشته باشی.

– متاسفانه ندارم نفوذش را…

شاید به خاطر آن دو سه بار پیشنهاد رد کردن شما باشد که آقای شریفی نیا دعوت تان کرد و شما ردش کردید؟

– نه، من رد نکردم، من نقش را دوست نداشتم. من رابطه ام اتفاقا با آقای شریفی نیا خوب است.

شما؟

– والله من اوایل اینجوری فکر می کردم. همیشه فکر می کردم که آقای شریفی نیا یک باند خیلی خوفناکی هست ولی خب چندتا ارتباط با هم داشتیم تا اینکه سفر ما پیش آمد و رفتیم برزیل برای جام جهانی، دیدم نه، واقعا چقدر انسان شریفی هستند، چقدر آدم خوبی هستند. به نظر من ایشان هر جا ببینند که یک نقشی به یک آدم می خورد، حتما آن آدم را معرفی می کند، ربطی ندارد به باند و این جور چیزها…

شاید یکی از موردهایی که می شود اسمش را گذاشت «حسرت»، حسرت شما این هست که توی جشنواره فجر باشید و بالاخره شما هم یک بار بیایید جزو کاندیداها و فیلم ها؛ امسال شما که برنامه ای ندارید؟

– نه، نه… متاسفانه.

بهترین زوج که توی سینما و تلویزیون ایران دیدی چه کسانی هستند؟

– یعنی زن و شوهر باشند؟

نه، زوج هنری.

– حمید جبلی و ایرج طهماسب!

siavash kheirabi

خب، چرا زوج «سیاوش خیرابی و شاهرخ استخری» نتوانستند ادامه کار بدهند کارشان را؟ با اینکه خیلی گل کرده بودند؟

– خب، موضوع اینجاست که این کار را انجام دادیم. اگر به یادداشته باشید فیلم تلویزیونی «تلخون»، ورود من و شاهرخ با همدیگر، در دنیای بازیگری بود. قرار بود «ترانه مادری» را من و شاهرخ با همدیگر بازی کنیم که شاهرخ رفت سر یک سریال دیگر اما در «دلنوازان» این اتفاق افتاد ولی خب بعدش طرز فکرها عوض شد، بعد پیشنهاد هم نشد که با همدیگر کار کنیم.

 پیشنهادهای من یکجوری بود، پیشنهادهای شاهرخ یک جور دیگه. هر کدام مان رفتیم سوی خودمان… اما احتمالا 50 درصد این مژده را بدهم که شاید توی 7، 8 ماه دیگه این اتفاق بیفتد. توی یک سریال خیلی فوق العاده.

توی سال 88 یک گفتگو از شما خوانده ام که خیلی عصبانی بودید و می گفتید خداحافظ بازیگری، یادتان می آید؟

– من!

بله؛ سال 88 دقیقا 5 سال پیش…

– یک تیتری بود که من اصلا راجع بهش صحبت نکرده بودم.

چرا، خیلی هم متن بلندی بود…

– جدی…

آره، توی سایت کافه سینما صحبت کرده بودید.

– خداحافظ سینما…

خداحافظ بازیگری، یعنی من آرامش ندارم، اوضاع واسم سخت شده، فکر کنم آن موقعی بود که سریال شما روی آنتن بود، احتمالا هجوم طرفدارها…

– شاید بچه بودم این حرف ها را زدم!

پس فعلا قصدی نداری که بازیگری را کنار بگذاری؟

– من تمام زندگی ام بازیگری هست، یعنی ممکن است من یه موقع کمک کار شوم، ممکن است نروم سر کار یا ممکنه انتخاب هایم عوض شود اما دوست دارم در این دنیای بازیگری باشم. الان یک چند وقت بعد از سریال «آوای باران» یه ذره طرز فکر من عوض شده نسبت به بازیگری. تصمیم گرفتم شاید سالی یک کار، دو کار، آن هم کار خوب انجام دهم. اگر کار خوب باشد بازی کنم و در هر کاری، بازی نکنم، برای اینکه به طرفدارهایم احترام بگذارم و البته به کارم… دوست ندارم به هر قیمتی هر فیلمی را بازی کنم که طرفدارها را جذب نکند.

استطاعت مالی دارید اینجا… فست فودتان را می گویم.

– خب خدا را شکر که این اتفاق برای من افتاده، یعنی من حالا از موقعی که اینجا را باز کردم یک جورهایی با دل قرص می روم قرارداد می بندم، یعنی فکر این را نمی کنم که شش ماه نروم سر کار از لحاظ مالی چه پیش می آید. خدا را شکر این اتفاق افتاد و من خیلی خوشحالم از این بابت… من همیشه به دوست های خودم هم می گویم حالا چه آنهایی که از من جوان ترند و تازه آمده اند و چه آنهایی که دوست هایم هستند و سن شان از من بالاتر است، یک کار، کنار بازیگری راه بیندازند، تجربه ثابت کرده که هنرمندهای بزرگ ما هم، یک موقع هایی به یک چیزهایی محتاج می شوند که دیدنش عذاب آور است… خیلی ها می گویند کار بدی است ولی، من کار بدی نمی بینم.

شهرت را دوست دارم

شهرت هنوز هم برایت جذابیت دارد یا با تمام سختی هایش به آن عادت کرده ای؟

– هیچ وقت نتوانسته ام این را هضم کنم که انسان از اینکه آدم های دیگر دوستش داشته باشند، اذیت شود. ببین؛ کسی که بازیگر می شود، باید این موضوع را قبول کندکه شهرت جزوی از زنتدگی اش خواهد شد. یکسری از دوستان می گویند وقتی در رستوران همه نگاه مان می کنندنمی توانیم راحت غذا بخوریم اما باور کن اگر مردم در رستوران من را نگاه نکنند اذیت می شوم و با خودم می گویم یعنی دیگر مردم مرا دوست ندارند؟ همه ما مدیون نگاه مردم هستیم و به همین دلیل به شخصه هیچ وقت از شهرت اذیت نشده ام. بدون هیچ شعاری باید بگویم من از با مردم بودن لذت می برم و تعامل با مردم را دوست دارم.

پس مثل برخی از بازیگرها که می گویند ما برای شهرت بازیگر نشدیم، نیستی …

– با تمام احترامی که برای همکارانم قائلم اما فکر می کنم این حرف، اشتباه است.کسی که وارد بازیگری می شود می داند که یکی از تبعات این حرفه شهرت است، یعنی چی که ما برای شهرت نیامدیم؟ از طرف دیگر همه آدم ها، شهرت ودیده شدن را دوست دارند. یک بار یکی از بچه ها گفت بیا شیشه های ماشینت را دودی کن که راحت در خیابان رفت و آمد داشته باشی! من در جواب گفتم اگر این کار را انجام دهم چطور تشخیص بدهم چه کسی دوستم ندارد؟

عکسهای سیاوش خیرابی

یعنی؛ وابستگی مالی به بازیگری را جدا کردید؟

– نمی شود بگویم که جدا کرده ام، شاید سر یک کاری از لحاظ مالی به توافق نرسم و ممکن است، چندتا کار را انجام ندهم ولی یک کار خوب به من بخورد یا یک کار سینمایی خوب به من پیشنهاد شود که با مبلغ پایین تری می روم کار می کنم، برای اینکه به پولش احتیاج ندارم…

فکر می کنید کدام بازیگر، بیشترین پول را درمی آورد؟ توی بیزینس… بازیگرهای زیادی داریم که بیزینس می کنند.

– بله… خب خیلی ها پشت صحنه خوب پول درمی آورند که ما نمی فهمیم. ولی آن چیزی که من دیدم «رضا گلزار» به نظرم بهترین بیزینس را کرد توی آن تایمی که خوب کار می کرد.

یعنی چه کار می کرد ایشان؟

– کارهای خوب و درست اقتصادی، آن موقع هیچ کس به فکر «مرس کلاب» نبود اما رضا گلزار این کار را کرد، پول خوب هم درآورد. خود من مشتری اش بودم آن موقع ها، حالا بازیگر هم نبودم می رفتم؛ به نظر من رضا گلزار هم از سینما خوب پول درآورد و هم از بیزینسش.

بیوگرافی سیاوش خیرابی

فیلم های سینمایی سیاوش خیرابی

1388 – نفوذی
1388: لج و لجبازی
۱۳۸۶: حس پنهان
۱۳۹۱: یکی برای همه

۱۳۹۰: خیابان یک طرفه
۱۳۹۱: لوک خوش شانس
۱۳۹۱: حال خوب من

۱۳۹۲: همه چی آرومه
۱۳۹۲: جلب سیار
۱۳۹۳: استخر

سریال های سیاوش خیرابی

 ساعت صفر (سعید سلطانی)
۱۳۹۳: سر به راه (سعید سلطانی)
۱۳۹۲: آوای باران (حسین سهیلی زاده)

۱۳۹۰: سه پنج دو (حسین سهیلی زاده)
۱۳۹۰: مادر
۱۳۸۹: همچون سرو (بیژن بی‌رنگ)
۱۳۸۸: از یاد رفته (فریدون حسن‌پور)
۱۳۸۸: دلنوازان (حسین سهیلی زاده)
۱۳۸۷: ترانه مادری (حسین سهیلی زاده)

سیاوش خیرابی

تله فیلم های سیاوش خیرابی

۱۳۸۸: باید رفت (حسین تبریزی)
۱۳۸۸: گنج خانه سفید (شاهد احمدلو)
۱۳۸۷: مرد مجهول (حمید رضا محسنی)

۱۳۸۶: تلخون (علیرضا امینی)
۱۳۸۸: پسرها سرباز به دنیا نمی‌آیند (شاهد احمدلو)
۱۳۸۹: فراموشی (عباس رزیجی)

۱۳۸۹: خانه به خانه (سعید عباسی)
۱۳۹۰: همسر مزاحم (محمد بصیری)
۱۳۹۰: پرواز (محمد حمزه‌ای)

۱۳۹۱: حباب (کریم سربخش)
۱۳۹۲: مرغ تخم طلا
۱۳۹۳: جواد و فرشته

 

۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی مژده لواسانی و ماجرای ازدواج و همسرش

مژده لواسانی ,مژده لواسانی و همسرش

بیوگرافی و زندگینامه

مژده لواسانی مجری و گوینده رادیو و تلویزیون متولد 20 آبان ماه سال 1368 در محله شهرآرا تهران می باشد و 28 سال سن دارد.

وی ابتدا در سن 9 سالگی با بازیگری در فیلم پلاک 14 به کارگردانی مهران مدیری وارد تلویزیون شد .

وی تک فرزند خانواده است.

ماجرای ورود او به تلویزیون از زبان خودش

«بسم الله الرحمن الرحیم. من مژده خانم لواسانی هستم». تا این جمله را گفتم همه تعجب کردند و گفتند «چه خانم» هم میگوید. بعد از این اتفاق من کم کم پایم به رادیو باز شد تا اینکه در ۹ سالگی برنامه زنده جشن عاطفه ها را کنار خانم ژاله صادقیان و آقای جاویدنیا اجرا کردم. بعد از آن در 11 سالگی برنامه ای را با نام «بوی گل آفتاب» به تهیه کنندگی محمد طارمی و محیدحمزه به طور رسمی اجرا کردم و بعد از انجام یک تست تخصصی برنامه «من می توانم» را خودم نوشته و اجرایش را هم خودم به عهده داشتم. در 16 سالگی نیز جوان ترین سردبیر تاریخ رادیو شدم».

ازدواج و همسرش

مژده لواسانی تا کنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد

عکس پدر مادر مژده لواسانی

مژده لواسانی و پدر مادرش

دوران کودکی مژده لواسانی و قبل از عمل

عکس قدیمی از دوران کودکی مژده لواسانی

بیوگرافی مژده لواسانی

اینستاگرام مژده لواسانی : instagram /Mozhdeh_lavasani

با طنز مهران مدیری پایم به تلویزیون باز شد

خوش سرو زبانی خانم مجری او را در همان سن و سال کودکی به بازیگری نیز کشاند اما انتخاب لواسانی برای حضور در رسانه جدای از بازیگری بود: «سالهای کودکی ام مهران مدیری برنامه طنزی به نام «پلاک ۱۴» داشت و من نقش خواهرزاده اش را در ۹ سالگی بازی کردم. این موضوع هم به خاطر این بود که آقای مدیری مرا در رادیو دیده بود و برای این نقش یک دختر سرزبان دار می خواست. بعد از آن در خانه فرهنگ نیم رخ آقای «محمد حسن زاده» بعد از مجموعه های نیمرخ سریال نوجوانانه ای به نام «خبرنگار» ساخت. در این سریال من در نقش یک دختر خبرنگار به نام «عاطفه» حضور داشتم و «عباس غزالی» و «حسین مهری» نیز هم بازی های من بودند. بعد از آن چند پیشنهاد بازی داشتم اما چون می خواستم با چادر باشم طبعا نمی توانستم این راه را ادامه بدهم. اما سر از کبوتر دات کام در آوردم. حتی یادم است کارگردان آن برنامه آقای علیپور از من پرسید: می خواهی با چادر اجرا کنی؟ گفتم :بله. گفت: چادرت که علی السویه نیست؟ گفتم: نه من همیشه سرم می کنم. اگر دوست ندارید من اجرا نمی کنم. که آقای علیپور گفت: نه و باهم ۹۰ قسمت ضبط کردیم. بعد از آن یک قانونی اعمال شد که یا باید فقط در رادیو کار کنیم یا فقط در تلویزیون که من رادیو را انتخاب کردم».

رادیو را از من می گرفتند افسرده می شدم

مژده لواسانی در کوچه پس کوچه های رادیو بزرگ شده و به قول خودش خیلی بچگی نکرده است. اما پذیرفتن چنین موضوعی برای هر خانواده ای ساده نیست و لواسانی این موضوع را از افتخارات زندگی اش می داند: «خانواده من بسیار سخت گیر است. پدر من یک وکیل کاملا جدی است که اصلا به این نوع فضا تعلق ندارد. نه پدر و نه مادرم هیچ وقت ذوق زده این موضوع نبودند که من رادیو و تلویزیون کار می کنم. هنوز هم گاهی کسی با ذوق و شوق به آنها درباره من می گوید واکنش آنها خیلی عادی است. اما من چون تک فرزندم خیلی حواسشان بود من کاری را که علاقه داشتم انجام بدهم. آنها هم همیشه به این علاقه احترام گذاشته اند. رادیو برای من خیلی اهمیت داشت. شاید اگر آن دوران کسی رادیو را از من می گرفت من کاملا افسرده می شدم. من هیچ وقت زنگ های آخر مدرسه را نبودم. همیشه ماشین رادیو دنبالم می آمد و مرا می برد. این موضوع برای مدرسه حل شده بود. اما پدرو مادرم همیشه به نمرات و معدلم حساس بودند و سخت می گرفتند. اگر درباره من از بسیاری از مجریان مطرح رادیو و تلویزیون بپرسید هنوز از من آن تصویر یک دختر دبستانی با چادر و روپوش مدرسه و یک کوله پشتی توی ذهنشان است. یکبار حتی در یکی از برنامه هایم که خانم «ژاله صادقیان» حضور داشت گفتم من روبروی کسی نشسته ام که یک زمانی چون قدم به میکروفون رادیو نمی رسید من در آغوشش می نشستم برنامه اجرا می کردم.»

حفظ حیا از پوشیدن چادر مهم تر است

لواسانی از مجریانی است که خردسالی وارد کار اجرا شد و در نوجوانی روبروی دوربین تلویزیون قرار گرفت و مخاطبان او در تمام مراحل بزرگ شدنش او را با پوشش چادر دیده اند. او درباره انتخاب این پوشش می گوید: «برای من به لحاظ سبک و سیاق خانواده ام چادر چیز غریبی نبود. و من واقعا چادر را دوست داشتم. پیش از ما هم سریال «درپناه تو» کمکی بزرگی به چادر کرد. چون برای اولین بار یک دختر دانشجوی فعال و با چهره و سیمای خوب را با پوشش چادر نشان داد.

همین موضوع باعث شد بسیاری درآن زمان چادری شوند.من هم همیشه چادر را دوست داشتم و از دوم ابتدایی شروع کردم به سر کردن تا اینکه از سوم ابتدایی پوشش همیشگی ام شد. هیچ وقت هم برایم اجبار نبوده است. آنقدر این آزادانه برخورد کردن با این پوشش برایم دلچسب است که هیچ وقت در زندگی ام این فکرحتی خطور نکرده است که من چون چادری هستم و جایی مثل جشنواره فیلم فجر می روم و بقیه چنین پوششی ندارند سختم باشد. چیزی که بقیه زیاد از من می پرسند. من یا چیزی را انتخاب نمی کنم یا اگر انتخاب کنم تمام قد پایش می ایستم. اما چادر تنها چند متر پارچه نیست. باید حرمت آن نیز حفظ شود. برای همین معتقدم یک سری از برنامه های تلویزیونی را مجری چادری نباید اجرا کند. چون یک فرد یا یک مجری چادری نماینده یک سری باورهای اعتقادی و فرهنگی است که نباید به آن خدشه ای وارد شود. یک سری هم که فکر می کنند با چادر پس زده می شوند به آنها می گویم اقشار مختلف هیچ موضعی نسبت به پوشش شما ندارند مگر اینکه حس کنند اعتقاد شما حقیقی نیست. من تمام برنامه های فرهنگی و کاری ام مثل سینما، کنسرت، جشنواره فیلم فجر را با این پوشش می روم و سعی می کنم جلوتر از پوشش، حیا را حفظ کنم. چون اگر حیا وجود نداشته باشد، پوشیدن چادر هیچ فایده ای ندارد».

مژده لواسانی

وکالت و اجرا نقاط مشترک زیادی دارد

خانم مجری در دانشگاه حقوق خوانده است تا یک جورهایی در تحصیل راه پدر را ادامه دهد. همان پدری که روزی مهمان یکی از برنامه هایش در برنامه عصر خانواده بود که به مسائل حقوقی اختصاص داشت. لواسانی تاکید می کند که اگر مجری نمی شد حتما راه وکالت دنبال می کرده: «من در دانشگاه حقوق خواندم. به نظرم وکالت و اجرا و به خصوص اجرای برنامه های اجتماعی با هم نقاط مشترک زیادی دارد. شما اگر وکیل باشی باید در ساحت دادگاه از موکل خود دفاع کنی. وقتی هم مجری هستی باید در تلویزیون از مردم دفاع کنی و یا آنها را درباره موضوعی مجاب کنی. این «دفاع» در هردوی آنها وجود دارد و در هردو تنها سلاح شما تنها حرف زدن است. یکی از سوژه هایی که همواره دوست داشتم روی آنها کار کنم. زندان زنان و یا دخترانی است که در کانون های اصلاح وتربیت حضور دارند و یا خانه دخترانی که از خانواده های خود به هردلیل فرار کرده اند.همیشه مسأله زنان در جامعه برایم خیلی مهم بوده است البته بدون نگاهی که رنگی از اندیشه های فمنیستی داشته باشد،دغدغه های زنانه را دنبال کرده ام.چند هفته پیش هم بر اساس همین علاقه،با شهرداری تهران همراه شدم و به سامان سراها و مددسراهای شهر که محل نگهداری زنان آسیب دیده اجتماعی شهر هست رفتم و اتفاقا وقتی نگاهم را در صفحه اینستاگرام در مورد آن شب روایت کردم،متوجه شدم مردم هم به شدت همراه هستند و می پسندند،سال گذشته هم بارها از گرمخانه ها و کارتن خواب ها بازدید کردم و با آنها حرف زدم و اطلاع رسانی کردم،حتی چند قسمت از کافه سوال را به این آسیب های اجتماعی اختصاص دادیم.اما اینکه احساس می کنم کاری ازمن برنمی آید بسیار تلخ است. و خیلی دوست دارم برنامه ای در این خصوص بسازم که تاثیرگذار باشد.هنوز هم دوست اگر روزی وکالت کنم وکیل پرونده زنانی باشم که نیاز به دفاع دارند.»

تصمیم های مهم زندگی را برای قبل از ۱۸ سالگی است

مژده لواسانی در ۱۶سالگی سردبیر رادیو شد تا بسیاری از کارهای مهم زندگی اش را پیش از رسیدن به ۱۸ سالگی انجام داده باشدو حالا از ۱۸ سالگی به عنوان یک دروازه ورود یاد می کند: «اگر شما تا پشت درهای ۱۸ سالگی فهمیدید که چه می خواهید؟ تکلیف زندگی تان را مشخص کردید اما اگر هنوز نفهمیدید که چه می خواهید مطمئن باشید نمی توانید جوانی خوبی داشته باشید. تصمیم های قبل از ۱۸ سالگی می تواند یک جوانی باشکوه را برای شما رقم بزند. من تصمیم هایم را قبل از ۱۸ سالگی گرفته بودم و با این حال بسیار از ایده آل هایم عقب تر هستم.» لواسانی معتقد است چون خیلی زود وارد کار شده است وقت کودکی کردن نداشته و حالا جوانی کردنش هم به سبک و سیاق خودش است: «بخش عمده این جوانی که در کار خلاصه شده است. در این جوانی کردن کتاب خیلی نقش داشته، به خصوص دوران ۱۸ تا ۲۲ سالگی ام که همه اش به شهرکتاب گردی گذشت. مدام پیگیر بودم انتشارات مختلف چه کتاب های تازه ای منتشر کرده اند که بخوانم. من به واسطه جو ادبیاتی که در خانواده ام وجود داشت بسیاری از کتاب ها را زودتر از بقیه خواندم. دیگر تفریحی که بخش زیادی از جوانی کردنم را می سازد سفر است. من به شدت اهل سفر هستم و به جز یک سری از استان های غرب کشور همه را رفته ام. دلم هم که می گیرد بلافاصله  به مشهد می روم».

گاهی از دست مهمان هایم عصبانی می شوم

خانم مجری در قاب چهارگوش تلویزیون درست همانی است که در پشت صحنه حضور دارد. حتی اگر عصبانی می شود و یا اینکه از روی احساساتی شدن حرکت غافلگیرکننده ای انجام دهد. اما این احساساتی شدن گاهی کار هم دستش داده است: «در یکی از برنامه ها که مربوط به هفته دفاع مقدس بود. قرار شد پدربزرگ دایی و پسردایی من به عنوان سه نسل از خانواده جانبازان و شهدا بیایند. اما قرار نبود لو بدهیم که آنها با من نسبت دارند. در برنامه یک جایی پدربزرگم خاطره ای تعریف می کند و شروع به گریه کردن می کند. این حرکت او حسابی احساسات مرا بر انگیخته می کند و ناخودآگاه به سمتش می روم و دستش را می بوسم. بعد از این کار مجبور شدیم اعلام کنیم که با من نسبت دارند. اما من به این موضوع افتخار می کنم و هرچیزی از علاقه به شهدا در من وجود دارد از پس این خانواده است. البته گاهی هم شده که در برنامه عصبانی شوم. به خصوص جایی که حس می کنم مسئول مربوطه جواب درست و قانع کننده ای نمی دهد و من هرچه تلاش می کنم فایده ای ندارد. چهره ام حتی این موضوع را نشان داده است. بعد از برنامه هم به روی آن مسئول آوردم که شما نتوانستید مرا قانع کنید. یک بار مهمانمان آقای مدیری بود که به همین شکل حرف زد. من هم بعد از برنامه  حرفم را زدم او هم ناراحت شد و حتی مشارکتش با برنامه را به هم زد.»

mozhde lavasani

اجرای برنامه اربعین را بیشتر از همه دوست دارم

اجرای ۷ روزه خانم لواسانی در بام حرم امام حسین (ع) در ایام اربعین تبدیل به بهترین خاطره اش در اجرا شد. طوری که بارها از لذت های آن اجرای متفاوت تعریف می کند: «اگر از من بپرسید کدام اجرایت را بیشتر دوست داری. قطعا ۷ روز اجرای اربعین را می گویم. هیچ وقت فکر نمی کردم که جلوی دوربین بلرزم. آن روز همه چیز آماده بود. من هم از خودم مطمئن بودم اما تا شروع شد و دیدم پشت سرم گنبد حرم امام حسین (ع) است و جمعیت بسیار زیادی در بین الحرمین حضور دارند. صدای جمعیت واقعا تنم را لرزاند. آن روز معجزه زندگی من بود و به من ثابت کرد که هرکاری هم که انجام بدهی همه چیز همانطور که قرار باشد اتفاق می افتد.»

خانم مجری در جواب این سوال که آرزو دارد چه کسی به عنوان مهمان روبرویش بنشیند؟ و تابه حال کدام مهمان حالش را خوب کرده است جواب جالبی می دهد: « واقعا آرزو دارم  «سردار سلیمانی» یک روز مهمان برنامه ام باشد اما می دانم چنین چیزی غیرممکن است. تابه حال مهمان های زیادی داشته ام که سادگی آنها در اوج موفقیتی که به دست آورده اند برایم سرشار از انرژی مثبت بوده است. چند روز پیش «محمدعلی کیانی» یک جوان ساده و بی نظیر  از کهکیلویه و بویر احمد مهمان برنامه ام بود که قصه ی زندگی و مبارزه اش برایم جذاب بود. آقای کیایی دانشگاه شهید بهشتی قبول شده بود و چون یکی از نمرات دبیرستانش نرسید از دانشگاه با معدل ۱۹ اخراج می شود. اما نا امید نمی شود و دوباره تلاش می کند. مجبور می شود دوسال به خاطر همین اخراج شدن پشت کنکور بماند و سربازی برود و بعد از آن مجدد کنکور می دهد و این بار با رتبه بهتری در دانشگاه تهران قبول می شود. سختکوشی این آدم برای خود من حقیقتا درس بود و کلی انرژی گرفتم.»

به نوشتن جدی تر فکر می کنم

تصمیم ها و آرزوهای قبل از ۱۸ سالگی خانم مجری هنوز همه اش برآورده نشده است و او همچنان به فکر روزهایی است که خودش را در قالب دیگری به جز اجرا به مخاطبش معرفی کند: «همیشه سودای برنامه سازی داشته ام اما سودای تهیه کنندگی نداشتم چون به صورت حرفه ای آن را در رادیو تجربه کرده ام. خوبی رادیو در این است که دغدغه مالی به عهده تهیه کننده نیست. اما تهیه کنندگی در تلویزیون دغدغه مالی خیلی جدی دارد و شما به عنوان تهیه کننده باید مدام در فکر بازاریابی باشید. اما قصه می نویسم. شعر سپید می گویم.

حتی اگر شما به صفحه اینستاگرام من بروید نامی از اینکه «مجری» هستم نبرده ام و نوشته ام «نوشتن همه سهم من از لذت های زندگیست». شعر زیاد می خوانم از مولانا و ابتهاج بگیر تا منزوی و بهمنی و فاضل و مدام شعرهای دوست داشتنی ام را تکرار می کنم:«مرا سریست با تو که گر خلق روزگار، دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم!»یا اینکه هر روز این ذکر روزانه را تکرار می کنم و می گویم: «مرا هزار امید است و هر هزار تویی» دنیای کتاب برایم بسیار شیرین است غیر از غزل که به شدت می خوانم و اساسا «من زنده ام و هنوز غزل فکر می کنم» بسیار قصه و نمایشنامه را دوست دارم. مصطفی مستور، رضا امیرخانی، گلی ترقی، گابریل گارسیا مارکز، سلینجر، رومن گاری و نمایشنامه های اریل امانوئل اشمیت را بسیار دوست دارم و گهگاه دوباره مرروشان می کنم. حتی کلاس داستان نویسی حرفه ای می روم و یکی از دغدغه های مهم زندگی ام این است روزهایی که سرشلوغی های اجرا تمام شود حتما نوشتن را جدی تر دنبال کنم و به سرانجام برسانم».

مژده لواسانی و مهران مدیری در برنامه دورهمی

اجراهای تلویزیونی مژده لواسانی

    کبوتر دات‌کام (شبکهٔ یک)(از سری برنامه‌های نیم‌رخ
    سه‌نقطه (شبکهٔ تهران)
    به خانه برمی‌گردیم (شبکهٔ تهران)
    روز از نو (شبکهٔ دو)
    عصر خانواده (شبکهٔ دو)

    ویژه‌برنامه‌های تبریک، خانوادهٔ عزیز، پابوس و… (شبکهٔ دو)
    کافه سؤال (شبکهٔ دو)
    رو به راه (شبکهٔ دو)
    جزیرهٔ مجنون (شبکهٔ پنج)

بیوگرافی مژده لواسانی و ماجرای ازدواج و همسرش

۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی مجید نوروزی بازیگر

مجید نوروزی

مجید نوروزی بازیگر جوان تئاتر و تلویزیون متولد 20 فروردین ماه سال 1370 می باشد و 26 سال سن دارد.

ورود او به تئاتر از سال 84  بوده است. همچنین نمایش «بازیگر تعزیه» به کارگردانی میثم یوسفی در تالار هنر هم اولین اجرای عموم وی محسوب می‌شود.
 
 بعد از این کارها تا سال 88 که از هنرستان کمال الملک در رشته‌ی نمایش فارغ التحصیل شد و هیچ تئاتری کار نکرد که بعد از آن تحصیلات آکادمیک بازیگری را در دانشکده هنر و معماری تهران مرکز شروع نمود.

اولین حضور او در تلویزیون در سال 95 با یک نقش کوتاه در سریال ماه و پلنگ اتفاق افتاد اما بعد آن در سریال زیر پای مادر به کارگردانی بهرنگ توفیقی که رمضان 96 پخش گردید در نقش اشکان (پسر خلیل با بازی کامبیز دیرباز) به عنوان یکی از کاراکتر های اصلی سریال توانست به خوبی دیده شود.

ازدواج و همسرش

وی تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.

مجید نوروزی و همسرش

بیوگرافی مجید نوروزی

عکس مجید نوروزی

عکسهای مجید نوروزی

مجید نوروزی و بهنار جعفری

مجید نوروزی و بهنار جعفری

مجید نوروزی

اینستاگرام مجید نوروزی : instagram / Majid_norouzi

بازیگر نقش اشکان در زیر پای مادر

مجید نوروزی بازیگر نقش اشکان در سریال زیر پای مادر

 


۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

عکسها و بیوگرافی سیما خضرآبادی +ماجرای ازدواج و همسرش

سیما خضرآبادی , بیوگرافی سیما خضرآبادی , سیما خضرآبادی و همسرش

سیما خضرآبادی بازیگر زن متولد 11 فروردین ماه 1368 در تهران می باشد.

وی بازیگری در تلویزیون را در سال 90 با حضور در سریال ایستگاه آخر و بعد ازن آن مجموعه وضعیت سفید شروع نمود که بعد از آن به خوبی شناخته شد.

او در ایام نوروز در سریال علی البدل به کارگردانی سیروس مقدم در نقش یک دختر دانشجو به نام آناهیتا اقبال حضور دارد.

وی تا کنون ازدواج نکرده است و مجرد است.

در ادامه بیوگرافی عکس ها و گفتگو با سیما خضرآبادی را میخوانیم.

گفتگو با سیما خضرآبادی

ورودم به سینما با پارتی‌ بازی نبود

پدرم مدیر تولید و مادرم چهره‌پرداز سینما هستند اما ورود من به سینما به هیچ وجه با پارتی‌بازی همراه نبود و شاید بتوان گفت خیلی اتفاقی وارد سینما شدم. خیلی کوچک بودم که به همراه مادرم به  پشت صحنه سریال «خانه پدری» رفتم. آقای غلامرضا رمضانی هم آنجا حضور داشتند و مرا برای نقش اصلی سریال «فرزندم بزرگ شده» انتخاب کردند. پس از آن هم در سریال «ایستگاه آخر» بازی کردم ولی بعد از آن دیگر اجازه بازی از طرف خانواده صادر نشد.(می‌خندد) بازی در این سریال‌ها برایم خاطره‌انگیز و جالب بود و بعد از گرفتن دیپلم تصمیم گرفتم به خاطر علاقه‌ام به بازیگری در این رشته ادامه تحصیل بدهم؛ بنابراین در رشته نمایش دانشگاه سوره مشغول تحصیل شدم.  پس از پایان تحصیلاتم در فیلم سینمایی «کودک و فرشته» و سریال «وضعیت سفید» بازی کردم و به شکل رسمی وارد دنیای بازیگری شدم.

تحصیل در رشته بازیگری بسیار موثر است

دانش‌آموز درسخوانی بودم و پدرم به شدت مخالف این بودند که در سن و سال کم وارد دنیای بازیگری شوم چون معتقد بودند به درسم لطمه می‌خورد.

پدرم دوست داشتند من در شرایط حرفه‌ای و پس از گذراندن دوره‌های بازیگری یا تحصیل در این رشته وارد این حرفه شوم. به همین علت کارم در سینما و تلویزیون را همزمان با اتمام تحصیلاتم آغاز کردم.

فکر می‌کنم پدرم تصمیم کاملا درستی گرفتند چرا که تحصیلات در زمینه بازیگری خیلی موثر است و وقتی با داشتن تحصیلات مرتبط وارد دنیای سینما بشوید، دانسته‌هایتان کمک‌کننده خواهد بود. در حال حاضر هم ایشان حامی و مشوق من هستند و هر هفته با علاقه سریال «آسپرین» را تماشا می‌کنند و کلی در موردش با هم گپ می‌زنیم.

سیما خضرآبادی , سیما خضرآبادی instagram

ماجرای ازدواج و همسر

سیما خضر ابادی تاکنون ازدواج نکرده و مجرد است .

هنوز به پختگی کافی برای ازدواج نرسیده‌ ام

خارج از مساله بازیگری فکر می‌کنم اشخاص مختلف در سنین مختلفی ممکن است شرایط ازدواج را داشته باشند . هرکس در هر زمانی که حس می‌کند می‌تواند تشکیل خانواده دهد باید این کار را انجام دهد. ممکن است کسی در سن بیست سالگی به چنین شرایطی برسد و شخص دیگری در سنین بالا. در مورد خودم فکر می کنم هنوز به پختگی کافی برای این امر مقدس نرسیده‌ام و هنوز به حمایت پدر و مادرم نیاز دارم.

سیما خضرآبادی و همسرش

ازدواج سیما خضرآبادی , سیما خضرآبادی

ورزش منظمی نداشتم

صادقانه بگویم تا هفت، هشت ماه پیش خیلی به ورزش اهمیت نمی‌دادم. حواسم بود که اگر وزنم اضافه شود رژیم بگیرم و تحرک کافی داشته باشم تا به وزن ایده‌آلم برسم و بعد هم شروع می‌کردم به پرخوری. (می‌خندد) خلاصه اینکه ورزش جزوی از زندگی‌ام نبود. ولی درماه‌های اخیر مرتب به باشگاه ورزشی می‌روم و خیلی مراقب تغذیه‌ام هستم. فکر می‌کنم برای یک بازیگر خیلی مهم است که با ورزش و روش تغذیه مناسب همیشه شاداب باشد و ورزش متعادلی داشته باشد.

علاقه ای بهشبکه‌ های خارجی

اصلا قصد توهین به هیچ برنامه‌ساز و شبکه‌ای را ندارم اما چون خودم گاهی سریال‌هایی شبکه‌هایی مانند «جم» را می‌بینم باید بگویم واقعا کارهای ضعیفی هستند. به طوری که برای من به عنوان یک بازیگر هیچ انگیزه‌ای برای حضور در این سریال ها ایجاد نمی‌شود. گذشته از این در هیچ شرایطی حاضر نیستم به این شبکه‌ها بروم.

البته ما بازیگران لژیونر هم داریم که با حضور در آثار بین‌المللی باعث افتخار کشورمان شده‌اند. در سریال «آسپرین» من با آقای همایون ارشادی همبازی هستم. ایشان بارها در فیلم های مختلف با عوامل بین‌المللی حضور موفق داشته‌اند یا آقای پیمان معادی در فیلم‌ها و سریال‌های خارجی بازی کرده‌اند که همگی اثار خوب و قابل‌دفاعی هستند.

سیما خضرآبادی در سریال علی البدل

سیما خضرآبادی بازیگر سریال علی البدل , نقش آناهیتا در علی البدل

سیما خضر ابادی ,سیما خضرابادی و همسرش

کاملا با جراحی‌ های زیبایی مخالفم

من صددرصد با جراحی‌های زیبایی مخالفم و فکر می‌کنم هر چیز به صورت طبیعی زیباست. البته ممکن است برخی از افراد به خاطر حادثه یا بیماری خاصی مجبور باشند به پزشکان متخصص زیبایی مراجعه کنند، در این صورت قطعا جراحی زیبایی راهگشاست و حتی شاید بتواند انسانی را به زندگی دوباره برگرداند و به او اعتماد به نفس بدهد اما در شرایط عادی و وقتی خداوند چهره و بدنی سالم به ما داده است چرا باید چنین کاری کنیم؟

عکسهای سیما خضرآبادی

به زیبایی و شیک بودن لباس‌هایم اهمیت می‌دهم نه مد

چندان تابع مد نیستم اما در بین لباس‌ها و رنگ‌هایی که مد می‌شوند اگر چیزی را دوست داشته باشم و حس کنم به من می‌آید می‌خرم. در خریدهایم بیشتر به زیبایی و شیک بودن و کیفیت اهمیت می‌دهم تا مد. ترجیح می‌دهم یک لباس با کیفیت مناسب و از برندی خوب و معتبر بخرم تا اینکه مثلا ده دست لباس ارزان‌قیمت تهیه کنم.

عکس سیما خضرآبادی

سریالهای سیما خضرابادی

علی‌البدل (۱۳۹۶)
آسپرین (۱۳۹۵)
حانیه (۱۳۹۳)[۲]
جاده چالوس (۱۳۹۳)
ایستگاه آخر (۱۳۹۰)
وضعیت سفید
چک برگشتی
هفت سین

اینستاگرام سیما خضرآبادی

instagram : simakhazrabadi

۰۶ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

اکبر عبدی و همسرش و دخترش + بیوگرافی

اکبر عبدی و همسرش و دخترش + بیوگرافی

اکبر عبدی , اکبر عبدی و همسرش , بیوگرافی اکبر عبدی , اکبر عبدی و دخترش

بیوگرافی اکبر عبدی

اکبر عبدی آقاباقر متولد 4 شهریور ماه 1339 در  محله صدرالاشراف، بین میدان شوش و خراسان در شهر تهران می باشد و 56 سال سن دارد.

 دوران کودکی وی در آن‌جا سپری شد تا این‌ که به نازی آباد رفت. پدر و مادرش اصلیتی اردبیلی دارند. آنها چهار برادر به نام های اصغر، علی و ناصر و اکبر و یک خواهر به نام اشرف هستند که یکی از برادرانش در سال 1380 شهید شد.

اکبر عبدی ازدواج کرده است و متاهل می باشد.نام همسر وی نینا عبدی است . آنها یک فرزند دختر به نام المیرا نیز دارند.

اکبر عبدی  پس از دریافت مدرک دیپلم از سال 1358 با نمایش‌های آماتوری فعالیت هنری‌اش را آغاز کرد و سپس در سال 1362 به تلویزیون رفت و در مجموعه «محله بروبیا» (داریوش مؤدبیان، 1363) و «بازم مدرسه‌ام دیر شد» (1365) خود را به عنوان بازیگری مستعد خلاق شناساند.

او با «جنجال بزرگ» (1363) خود را به عنوان بازیگر نقش‌های کمیک شناساند. جنجال بزرگ شش سال پس از تولید به نمایش عمومی درآمد و عبدی در آن فاصله در فیلم‌های «مردی که موش شد» (احمد بخشی، 1364)، «اجاره‌نشین‌ها» (داریوش مهرجویی، 1365)، «گراند سینما» (حسن هدایت، 1376) و «ای ایران» (ناصر تقوایی، 1368) بازی کرد، که نقش او در همه این فیلم‌ها کمدی بود.

عبدی در «اجاره‌نشین‌ها»، «ای ایران»، «مادر» (علی حاتمی، 1368)، «دلشدگان» (علی حاتمی، 1370) و «هنرپیشه» (محسن مخملباف، 1371) قابلیت‌های خود در ایفای نقش‌های متنوع کمدی اثبات کرد. تنوع نقش‌های او در این فیلم‌ها نشان از بازیگری دارد که اگر به درستی هدایت شود نام ماندگاری از خود در تاریخ بازیگری سینمای ایران باقی می‌گذارد؛ بازیگری که آن قدر استعداد و توانایی دارد که، به رغم فیزیک و توالی نقش‌های ثابت، کمتر به تکرار خود بپردازد. همین قابلیت موجب شد که عبدی در «سفر جادویی» (ابوالحسن داودی، 1369) هم نقش کودکی خود را ایفا کند و هم نقش میانسالی‌اش را، یا در «آدم برفی» (داود میرباقری، 1373) در دو نقش مردانه و زنانه توانایی‌هایش را نشان بدهد.

به رغم این‌ها، اکبر عبدی نخواست یا فرصتی به دست نیاورد تا با به مرور و ارزیابی انتقادی کارنامه بازیگری خود بپردازد. خود او هیچ گاه تن به گفت و گوی مطبوعاتی نداد. تا احیاناً انتقادهای دوست دارانش را بشنود یا شکوه و شکایت‌های خود را از اوضاع جاری سینما واگوید.

بازی در فیلم‌های «سیرک بزرگ» (اکبر خواجویی، 1370)، «آرزوی بزرگ» (خسرو شجاعی، 1373)، «مرد آفتابی» (همایون اسعدیان، 1374)، «آقای شانس» (رحمان رضایی، 1375)، «بدل کاران» (مهدی صباغ‌زاده 1376)، «عشق گمشده» (سعید اسدی، 1376) و «تارزن و تارزان» (علی عبدالعلی زاده، 1380) شماری از فیلم‌هایی هستند که اعتبار اکبر عبدی را مخدوش کردند. با وجود این عبدی نتوانست در پاره‌ای صحنه‌های همین فیلم‌ها، کماکان استعداد و خلاقیت‌های خود را بروز دهد.

بیماری اکبر عبدی

وی به خاطر نارسایی کلیه تحت عمل پیوند کلیه قرار گرفته بود. این بازیگر به خاطر از کارافتادگی کلیه هایش که ناشی از عوارض دیابت یا بیماری قند او بوده، به توصیه پزشک معالج برای پیوند کلیه در بیمارستان بستری و عمل پیوند کلیه‌اش صبح اردیبهشت ماه 96 با موفقیت انجام شد.

اکبر عبدی و دخترش المیرا

اکبر عبدی و دخترش

بیوگرافی المیر عبدی دختر اکبر عبدی +گفتگو

المیرا متولد 31 خرداد ماه 1366 در تهران می باشد. وی در رشته تجهیزات پزشکی درسخوانده است . وی تک فرزند است و نه خواهر دارد و نه برادر.

ازدواج و همسر المیرا عبدی

طبق گفته پدرش در برنامه سه ستاره وی در سال 1396 ازدواج کرده است.

 چطور شد وارد دنیای هنر شدید؟

 در دوران دانشجویی از تئاتر دانشجویی شروع کردم. دو تئاتر و دو فیلم بازی کردم که در واقع در کنار پدرم بود.

پدرتان بارها در گفتگوهایشان اشاره کرده که خودتان راهتان را انتخاب کرده اید، همینطور است؟

 بله، کاملا درست است. پدرم فقط به من پیشنهاد کردند که بازیگری را امتحان کنم. من هرگز دوست ندارم از موقعیت ایشان سوءاستفاده کنم.

مادرتان چگونه شما را حمایت می کنند؟

– من و مادرم بیشتر روزها به دلیل کار پدرم، تنها بودیم و او برای من و حتی برای پدرم، بزرگترین پشتیبان بوده و هستند. من ایمان دارم اگر حمایت های مادرم نبود، شاید هرگز اکبر عبدی، اکبر عبدی نمی شد.

از چه زمانی کارهای پدرتان را پیگیر بودید؟

– تقریبا 9-8 ساله بودم که متوجه شدم پدرم فرد معروفی هستند و تقریبا از 15-14 سالگی همه کارهایشان را پیگیری می کنم.

از اینکه ایشان یک هنرمند محبوب هستند چه احساسی دارید؟

– خیلی خوشحالم چون معتقدم پدرم جدا از نقش آفرینی های خوب و بی نظیری که دارند، به خاطر اخلاق خوب و انساندوستانه شان است که مورد علاقه مردم هستند و هرگز از مردم فاصله نگرفته اند. شاید به دست آوردن شهرت خیلی سخت نباشد اما نگه داشتن این شهرت بسیار سخت است که خوشبختانه پدرم تا به حال توانسته محبوبیت را در کنار شهرت حفظ کند و من با اطمینان کامل می گویم که اکبر عبدی «یه دونه» است. ‎

المیرا متولد 31 خرداد سال 1366 می باشد .وی در رشته تجهیزات پزشکی درس خوانده است و تک فرزند هم هست یعنی نه برادر و نه خواهری دارد.

مردم چقدر شما را می شناسند، اگر تنها باشید و با پدر جایی دیده نشوید؟

– کمتر کسی مرا به چهره می شناسد اما اگر خودم را معرفی کنم و بگویم «المیرا عبدی» دختر «اکبر عبدی» هستم، خب وضعیت فرق می کند.

پدرتان که قبلا ورزشکار بودند حالا میانه شان با ورزش چگونه است؟

– بابا کوهنورد خوبی بودند اما در حال حاضر به خاطر برخی مسائل پزشکی نمی توانند کوهنوردی کنند.

پول اولویت چندم زندگی شماست؟

– سوم. اول سلامتی، دوم اخلاق و رفتار خوب و بعد از اینها پول. چون با سلامتی و رفتار خوب می توان پول به دست آورد.

از سختی های کار پدرتان در چند کلمه بگویید؟

– بیداری های چند ساعته و دوری از خانواده.

عجیب ترین شایعه ای که در مورد پدر شنیده اید چه بود؟

– چند وقت پیش پدرم برای انجام کاری به مسافرت رفته بودند که ناگهان یکی از دوستان با منزل ما تماس گرفتند و گفتند که از کسی شنیده اند که پدرم امروز فوت کرده و در بهشت زهرا به خاک سپرده شده اند. بنده خدا با گریه و زاری تماس گرفته بود که به ما تسلیت بگوید! من و مادرم در حالی که بسیار شوکه شده بودیم با پدرم تماس گرفتیم و خوشبختانه او حالشان خوب بود ولی آن چند لحظه بدترین روزهای زندگی من و مادرم بود.

اکبر عبدی و همسرش

اکبر عبدی و همسرش , خانواده اکبر عبدی

اکبر عبدی و پدر و مادرش

پدر اکبر عبدی در سال 94 از دنیا رفت

اکبر عبدی , بیوگرافی اکبر عبدی

اکبر عبدی چه مسیری را طی کرد تا به امروز رسید و شد اکبر عبدی؟

-من امروز نتیجه تلاش و کار مستمری را می‌بینم که در عرصه هنر بازیگری در سینما و تلویزیون برایم اتفاق افتاده است. با خودم رک بودم و به خودم به شدت راست می‌گفتم. کاری که به من نمی‌آمد، انجام نمی‌دادم و کاری که می‌توانستم انجام دهم را امتحان می‌کردم تا بلکه موفق شوم و خوشحالم که معمولا هم این چنین می‌شد.

با این‌که در این سال‌ها شما را در نقش‌ها و چهره‌های مختلف دیده‌ایم، هنوز نقشی هست که بازی آن را تجربه نکرده باشید؟

-مردم همیشه به من لطف داشته‌اند و لقب مرد هزار چهره را به من داده‌اند. در دوران هنری‌ام در گریم‌های مختلفی ظاهر شده‌ام ولی چند تا رل است که همه بازیگرها با هر فرهنگی که دارند چینی، آفریقایی و کره‌ای عاشق بازی کردن آن هستند، نقش‌هایی مثل دیوانه، معتاد و یکی هم بازی‌‌های دو جنسی. جذابیت این نقش‌ها به آن دلیل است که هم برای بازیگر جای کار دارد و هم این‌که علامت سوالی برای مخاطب دربردارد که می‌خواهد با داستان تا انتها پیش برود.

به تازگی‌ صحبت‌هایی با استاد داوودنژاد عزیز انجام داده‌ایم که قرار است مجموعه‌ای را با هم کار کنیم که من در آن نقش سه پیرزن را بازی می‌کنم. البته داستان دو وجه دارد که در وجه اولش چهره واقعی من را می‌بینید و در وجه دیگرش شاهد این خواهند بود که همزمان در نقش سه پیرزن ظاهر می‌شوم.

برای پذیرفتن یک نقش در سینما و تلویزیون چه معیارهایی دارید؟

-فضای کار، عوامل گروه و همچنین کارگردان خوب در انتخابم مؤثر است.

شما طیف متنوع و پر تعدادی از نقش‌ها را بازی کرده‌اید، از کودک دبستانی تا نوجوان، پیرمرد و حتی زن، چگونه به چنین سطحی از توانایی رسیده‌اید؟

-این امر به دلیل ممارستی است که در کارهای هنری داشتم و دارم البته همه‌اش لطف خداوند است. خدا را شاکرم و سعی و تلاش می‌کنم که موفق باشم.

در کدام یک از کارهای‌تان، نقشی را که ایفا می‌کردید، نزدیک به خود اکبر عبدی بود، یعنی در قالب خودتان فرو رفتید؟

-در بیشتر فیلم‌ها، بخشی از ذات من در آن وجود دارد، یعنی می‌خواهم بگویم در نود درصد فیلم‌هایم، اکبر عبدی واقعی وجود دارد. نه من بلکه تمامی هنرپیشه‌ها به همین شکل هستند اما این‌که صددرصد اکبر عبدی در قالب تمام نقش‌هایم باشد چنین چیزی وجود ندارد.

سطح کیفی آثار طنز و کمدی تولید شده در کشور را چطور ارزیابی می‌کنید؟

-متاسفانه تلویزیون سطح سلیقه مردم را پایین آورده است. ساخت و پخش مجموعه‌های طنز هرشبی باعث شده تا فرهنگ نادرستی از طنز بین مردم رواج پیدا کند. البته توقعی هم نیست چراکه با فرصت کم نمی‌توان کار ماندگار انجام داد. این کارها با همان سرعت که بین مردم رواج پیدا می‌کند با پایان پخش آن نیز خیلی زود از یاد مردم می‌رود.

ولی هنوز که هنوز است مردم وقتی با من برخورد دارند «بازم مدرسه‌ام دیر شد» را یادآوری می‌کنند. کار بزن برویی سطح سلیقه مخاطب را پایین می‌آورد و این‌جاست که مردم نمی‌توانند فرق طنز و هجو و هزل را از هم تشخیص دهند. من خودم یک بار در چنین مجموعه‌هایی حضور داشتم و بعد از آن نیز در یک برنامه زنده تلویزیونی که در روز ولادت حضرت علی (ع) پخش ‌شد از مردم عذرخواهی کردم و اعتراف کردم که فقط به خاطر پول قبول کردم در آن مجموعه بازی کنم.

از حضور در یک ژانر خاص احساس محدودیت نمی‌کنید؟

-شاید زمانی که جوان‌تر بودم فکر می‌کردم در ژانر طنز محدود شدم و فرصت رشد ندارم اما حالا که به این سن و سال و تجربه رسیده‌ام می‌فهمم که راه را درست آمده‌ام و انتخاب درستی داشته‌ام. به نظرم ژانر طنز دنیایی بسیار وسیع و گسترده‌ای است که جای کار زیادی دارد.

علاقه من به این ژانر یک دلیل خیلی مهم نیز دارد و آن این‌که کار در این وادی اجازه نمی‌دهد کودک درونم رشد کند که همیشه آن را کودک نگه می‌دارد و این برای من نعمت بزرگی است.

چرا در عصر حاضر آثار طنز بیش از پیش مورد توجه مردم قرار می‌گیرد؟

-طنز در ایران تاریخ خاص خود را دارد. مثلا وقتی از 70 سال پیش پایه هنرهای نمایشی معاصر و سیاه بازی در ایران بنا نهاده شد، طنزهایی به مخاطب ارائه می‌شد که حاوی مسائل اجتماعی و فرهنگی بود و با زبان و نیش و کنایه‌های خاصی حرف خود را می‌زد. وقتی یک نوکر سیاه مقابل شاه یا وزیر قرار می‌گرفت و حرف خود را با متلک می‌زد، این حرف‌ها برای مردم جذابیت خاصی داشت چراکه مردم دوست دارند شاهد و ناظر حرف‌ها و رفتارهایی باشند که نمی‌توانند به راحتی آنها را بیان کنند. مردم کمدی سیب زمینی نمی‌خواهند.

آیا اکبر عبدی از ابتدای بازیگری تاکنون به آنچه که خواسته رسیده است یا خیر؟

-به نظر من هیچ هنرمندی نمی‌تواند بگوید من آخرش هستم، هنر بی‌نهایت است و تمامی ندارد. بزرگان این حرفه نیز نمی‌توانند بگویند که ما رسیدیم به انتهای خط… برای مثال یک گریمور به اندازه کل انسان‌های روی زمین نمی‌تواند گریم کند. یک گریمور، هر چقدر هم که پرکار باشد، مگر چند نفر را می‌تواند گریم کند، نهایتا یک میلیارد نفر را، پس پنج میلیارد نفر دیگر می‌مانند.

اگر یک بازیگر، در طول عمر دوران کاری و زندگی‌اش برای مثال در هزار نقش بازی کند، چه ربطی به دیگر انسان‌ها دارد یا یک نویسنده هیچ‌وقت نمی‌تواند بگوید من تمام قصه‌ها را نوشتم. هر هنرمندی چه در رشته عکاسی، چه نقاشی، چه خطاطی و دیگر هنرها نمی‌تواند بگوید دیگر تمام شد بلکه باز هم ابتدای کار است. فکر می‌کنم که مردم مرا در این قالب پذیرفتند و به من عادت کرده‌اند، به هر حال خداوند این لطف را در حق ما کرد که مردم را بخندانم و دل‌های‌شان را شاد کنم.

البته در حوزه کار هنری نمی‌شود نظری داد. به نظر من هنر هیچ وقت پایانی ندارد و تا زمانی که دنیا وجود دارد هنر نیز وجود دارد. فکر نمی‌کنم برای هنرمند پایانی نیز وجود داشته باشد. در گذشته بزرگان این حرفه یعنی قدیمی‌ها آمدند، کار کردند، سپس ما آمدیم و راه‌شان را ادامه دادیم و بعد از ما هم عده‌ای می‌آیند و راه‌مان را ادامه می‌دهند. به نظرم هیچ هنرمند و بازیگری نمی‌تواند بگوید به آخر خط رسیده‌ام زیرا هنر بی نهایت است و تمامی ندارد.

قابل دفاع‌ترین اثر خود را کدام کارتان می‌دانید.

-نمی‌توان انتخاب کرد. هر فیلمی حرف خاص خودش را می‌زند و پیام خودش را دارد. «آدم برفی» ، «مادر»،«اخراجی‌ها»، «هنرپیشه» و… همه آثاری هستند که من برای آنها زحمت کشیده‌ام. البته شاید خیلی از آنها برای مردم جنبه طنز داشته ولی من به همه این آثار کاملا جدی نگاه کرده‌ام چرا که با همه آنها زندگی کردم. حتی بدترین کارم که سطح کیفی بسیار پایینی داشته برایم جدی است چراکه بالاخره برایش زحمت کشیده‌ام.

برایم فرقی نمی‌کند دوربینی که مقابل آن بازی می‌کنم ویدیو است یا نگاتیو، مهم این است که من کارم را درست انجام بدهم. همیشه سعی کرده‌ام جدا از بازی در انتخاب‌هایم دقت کنم، در مقابل دوربین فیلمبردارهای حرفه‌ای بازی کنم و خودم را به گریمورها و طراحان لباس کارکشته بسپارم.

به عنوان یک بازیگر که جامعه هنری او را قبول دارد، به جوانان علاقه‌مند به بازیگری چه نصیحتی دارید؟

-جوانان علاقه‌مند به بازیگری و آن جوانانی که دوست دارند وارد سینما شوند اگر واقعی، درست و دقیق همه چیز را ببینند بهتر می‌توانند نقش انتخاب کنند و اگر به جایگاهی رسیدند باید قدر آن را بدانند.

گویا در نوجوانی اهل ورزش به خصوص کشتی بودید.

-بله و همیشه با بچه‌ها ارتباط خوبی داشتم و الان هم دارم. ماهانه یک‌بار با جمع کشتی‌گیران ناهار می‌خوریم، با دوستانی چون فریدون حبیبی، علیرضا دبیر، علیرضا رضایی، عباس جدیدی و…

طرفدار فوتبال هم هستید؟

-فوتبال را دوست دارم و اخبار آن را دنبال می‌کنم، ضمنا استقلالی هستم. به نظرم در فوتبال ایران یک علی دایی وجود دارد که هیچ وقت تکرار نخواهد شد.

گفته های اکبر عبدی در خصوص برادر شهیدش

-اصغرآقا در تیپ 55 هوابرد شیراز در سال 1363 در منطقه فکه مجروح شد. یک ترکش در نخاع و یکی در پای راست، همچنین موج انفجار او را گرفته بود و شیمیایی شده بود. او از من کوچک‌تر بود و زمانی که در فکه به شدت مجروح شد، 18 سال بیشتر نداشت که سرانجام در 15 اسفندماه سال 1380 شهید شد. در سال 1363 که این حادثه برای او اتفاق افتاد، وی را همراه شهدا حساب کرده بودند چراکه فکر می‌کردند شهید شده اما راننده متوجه می‌شود که اصغر زنده است، از این رو بلافاصله او را به بیمارستانی در اهواز و پس از سه روز او را به اصفهان منتقل می‌کنند و از آن‌جا هم منتقل می‌شود به بیمارستان نیروی هوایی.

برادرم وصیت کرده بود که در مقبره خانوادگی، او را خاک کنیم. پس از شهید شدنش، بنیاد گفت که نبش قبر کنیم و او را در مزار شهدا خاک نماییم، مادرم هم گفت: اصغر وصیت کرده که از من افراد شایسته‌تری هستند که در مزار شهدا به خاک سپرده شوند. از وی دو فرزند به یادگار مانده است که این افتخار نصیب من شد تا از آنان نگهداری کنم. ادامه دادن راه شهیدان و آدم‌هایی مثل برادرم سخت است. آنها طی ۸ سال دفاع مقدس جنگیدند که کار سختی است و هر کسی نمی‌تواند راه آنها را ادامه دهد. امیدوارم روح برادرم شاد باشد و خانواده‌اش همیشه سالم و سلامت باشند.

اکبر عبدی , بیوگرافی اکبر عبدی , اکبر عبدی و همسرش

اکبر عبدی در پشت صحنه برنامه دورهمی سال 96

گریم زنانه اکبر عبدی , فیلمهای اکبر عبدی

گریم زنانه اکبر عبدی  , نقش های زن اکبر عبدی

جوایز اکبر عبدی

دریافت سیمرغ بلورین نقش دوم مرد از هشتمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم مادر ساخته علی حاتمی (۱۳۶۸)
دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از سی‌امین جشنواره بین‌المللی فجر برای نقش‌آفرینی در فیلم خوابم می‌آد ساخته رضا عطاران

فیلمهای سینمایی اکبر عبدی

۱۳۹۴    چهار اصفهانی در بغداد
۱۳۹۴    عشقولانس
۱۳۹۴    رسوایی ۲
۱۳۹۳    در مدت معلوم (فی المدت المعلوم)
۱۳۹۳    آدم باش
۱۳۹۳    پدر آن دیگری
۱۳۹۳    قندون جهیزیه
۱۳۹۳    مذاکرات مستقیم آقای عبدی
۱۳۹۲    خواب‌زده‌ها

۱۳۹۲    یکی برای همه
۱۳۹۲    معراجی‌ها
۱۳۹۱    عملیات مهد کودک
۱۳۹۱    شاباش
۱۳۹۱    پس‌کوچه‌های شمرون
۱۳۹۱    جابه‌جا
۱۳۹۱    رسوایی
۱۳۹۰    خوابم می‌آد

۱۳۹۰    بچگیتو فراموش نکن
۱۳۹۰    تلفن همراه رئیس جمهور
۱۳۸۹    اخراجی‌ها ۳
۱۳۸۹    شبکه
۱۳۸۸    شرط اول
۱۳۸۸    زمهریر
۱۳۸۸    افراطی‌ها
۱۳۸۷    دل‌شکسته
۱۳۸۷    چشمک

۱۳۸۷    اخراجی‌ها ۲
۱۳۸۷    کیش و مات
۱۳۸۷    در شب عروسی
۱۳۸۷    دلداده
۱۳۸۷    نظام از راست
۱۳۸۶    تسویه حساب
۱۳۸۶    استخوونای بابام
۱۳۸۶    کلاغ پر

۱۳۸۶    هم‌خانه
۱۳۸۶    مظفرنامه
۱۳۸۵    اخراجی‌ها
۱۳۸۵    قاعده بازی
۱۳۸۵    گوشواره
۱۳۸۵    هدف اصلی
۱۳۸۱    کفش‌های جیرجیرک‌دار
۱۳۸۰    تارزن و تارزان
۱۳۸۰    نان و عشق و موتور ۱۰۰۰
۱۳۷۹    علی و دنی

۱۳۷۸    دارا و ندار
۱۳۷۷    جنگجوی پیروز
۱۳۷۷    چشم عقاب
۱۳۷۶    بدلکاران
۱۳۷۶    پنجه در خاک
۱۳۷۵    شب روباه
۱۳۷۵    عشق گمشده
۱۳۷۴    پاک‌باخته
۱۳۷۴    مرد آفتابی
۱۳۷۴    یک داستان واقعی
۱۳۷۳    آدم‌برفی
۱۳۷۳    آرزوی بزرگ
۱۳۷۳    آقای شانس
۱۳۷۳    تحفه هند

۱۳۷۳    رویای نیمه شب تابستان
۱۳۷۳    سفر به‌خیر
۱۳۷۲    روز فرشته
۱۳۷۱    هنرپیشه
۱۳۷۰    دلشدگان
۱۳۷۰    سیرک بزرگ
۱۳۷۰    مدرسه پیرمردها
۱۳۷۰    ناصرالدین شاه آکتور سینما
۱۳۶۹    در آرزوی ازدواج

۱۳۶۹    سفر جادویی
۱۳۶۸    ای ایران
۱۳۶۸    دزد عروسک‌ها
۱۳۶۸    ریحانه
۱۳۶۸    مادر
۱۳۶۷    گراند سینما
۱۳۶۶    غریبه
۱۳۶۵    اجاره‌نشین‌ها
۱۳۶۵    مأموریت
۱۳۶۴    مردی که موش شد
۱۳۶۳    جنجال بزرگ

اکبر عبدی و همسرش

سریالهای اکبر عبدی

۱۳۹۳    معراجی‌ها
۱۳۹۲    بچه‌های نسبتاً بد
۱۳۹۲    اولین انتخاب
۱۳۹۱    تله‌فیلم «داستان عوضی»
۱۳۹۰    شوق پرواز
۱۳۹۰    بیدارباش

۱۳۹۰    تله‌فیلم «خسیس»
۱۳۸۸–۱۳۸۹    تله‌فیلم «نفر دهم»
۱۳۸۸–۱۳۸۹    پرانتز باز
۱۳۸۸    سال‌های مشروطه
۱۳۸۲–۱۳۸۸    در چشم باد
۱۳۸۶–۱۳۸۷    پاتوق
۱۳۸۶    تله‌فیلم «جاده آسمان»
۱۳۸۵–۱۳۸۶    گل یا پوچ
۱۳۸۵    جابربن حیان
۱۳۸۱–۱۳۸۲    ثارالله

۱۳۸۱    معصومیت ازدست‌رفته
۱۳۸۱    زیر آسمان شهر – سری سوم
۱۳۷۹    آبدار شاه
۱۳۷۹    به‌همین سادگی
۱۳۷۸    پدرخوانده
۱۳۷۸    شب روباه
۱۳۷۸    هتل پیاده‌رو
۱۳۷۷    راه سوم
۱۳۷۷–۱۳۷۸    زیر بازارچه
۱۳۷۷    گل‌منگلی
۱۳۷۷    به‌سوی افتخار
۱۳۷۷    چشم‌به‌راه
۱۳۷۵    خاله‌خانم

۱۳۷۴    آخرین ستاره شب
۱۳۷۲–۱۳۷۰    مش‌خیرالله صندوقچه اسرار
۱۳۷۱–۱۳۷۰    زندگی
۱۳۷۰    هزار برگ و هزار رنگ
۱۳۷۰    نگهبان
۱۳۷۰    وزیرمختار
۱۳۷۰    امام علی
۱۳۶۸    سلامتی چه خوبه!
۱۳۶۸    چراغ خانه
۱۳۶۶–۱۳۶۸    با سلسله حکمت
۱۳۶۷    خانوادهٔ عجیب
۱۳۶۶    تله‌تئاتر «باجناغ‌ها»
۱۳۶۵    در خانه

۱۳۶۴    طنزآوران جهان
۱۳۶۴    لطائف الطوائف
۱۳۶۴    جُنگی برای فردا
۱۳۶۴    تله‌فیلم «ابوریحان»
۱۳۶۳    باز مدرسم دیر شد
۱۳۶۳    محلهٔ بهداشت
۱۳۶۲    داستان ریاضی‌دانان
۱۳۶۱    محله برو بیا
۱۳۶۰    مثل‌آباد
۱۳۶۰    تله‌تئاتر «سنجابها»

اینستاگرام اکبر عبدی

instagram/Akbarabdiofficialpage

۰۴ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بازیگران در منزل علی معلم

بازیگران در منزل علی معلم

بازیگران و هنرمندان در منزل علی معلم

در پی درگذشت علی معلم جمع زیادی از هنرمندان و بازیگران سینما و تلویزیون جهت عرض تسلیت به خانواده وی از جمله همسرش آذر معماریان در منزل مرحوم حاضر شدند و با خانواده آن مرحوم ابراز همدردی نمودند.

مهران مدیری,پریناز ایزدیار,میلاد کی مرام,سیامک انصاری,علیرضا عصار,بهنوش طباطبایی و … از جمله بازیگرانی هستند که در این مراسم حضور داشتند.

عکس های بیشتر را در ادامه ببینید.

حضور سارا منجزی و نفیسه روشن بازیگران زن در منزل علی معلم

حضور سارا منجزی و نفیسه روشن بازیگران زن در منزل علی معلم

 

بهنوش طباطبایی و هانا کامکار در خانه علی معلم بعد از فوت وی

بهنوش طباطبایی و هانا کامکار در خانه علی معلم بعد از فوت وی

 

میلاد کی مرام در منزل علی معلم برای تسلیت

 پریناز ایزدیار و مریم معصومی و رعنا آزادی ور در منزل علی معلم برای تسلیت

حضور پریناز ایزدیار و مریم معصومی و رعنا آزادی ور در منزل علی معلم برای تسلیت به خانواده مرحوم

جمعی از بازیگران و هنرمندان در منزل علی معلم

حضور پوریا پورسرخ و امیرحسین رستمی و پژمان جمشیدی و نیکی مظفری و کوروش تهامی و محمدرضا غفاری در منزل علی معلم

فاطمه معتمد آریا در منزل علی معلم

هنرمندان در منزل علی معلم +

عکس

۲۴ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

ماجرای حمید فرخ نژاد و فراستی

ماجرای حمید فرخ نژاد و فراستی

حمید فرخ‌ نژاد در نامه‌ای به اظهارات اخیر مسعود فراستی واکنش تندی نشان داد.

حمید فرخ نژاد بازیگر سینما که در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر در دو فیلم «خوب، بد، جلف» و «گشت 2» بازی کرده بود، در اینستاگرام خود به اظهارات مسعود فراستی در کمیسیون فرهنگی مجلس درباره فیلم گشت 2 واکنش نشان داد.

متن نامه حمید فرخ نژاد خطاب به فراستی بدین شرح می باشد

«داری چیکار میکنی با خودت مرد؟ کجا داری میری؟ خدا شاهده دلم گرفت، نوشتن جون کلامو ادا نمیکنه، اینی که میگم به ولله تحقیر توش نیست ولی دلم بحالت سوخت، با خودم گفتم اگه قراره پیر شیم و غم نون به آدم فروشی بکشونتمون، بارالها خودت ترتیبمونو بده تا هنوز واسه خاطر نون مجبور نشدیم چارپایه‌کش اعدامی شیم، خودت آقایی کن و خلاصمون کن.

تلخ بودی و بی‌ادب، لیچار بار همه میکردی با راه و بی راه، صواب و ناصواب، حق و ناحق ولی هر چی بود تو خودمون بود، دمتم گرم حالا یه سکه بالا یا پایین تو خودمون بودیم، ولی مرد حسابی چقلی همکاراتو اینور اونور بردن دیگه خدایی اخرشه، خدایا بحق بزرگیت هیچ تنابنده‌ایی رو این جوری ازمایش نکن،

دلم برات سوخت آقا مسعود، همه گناه گردن تو نیست ما هم کم گذاشتیم، مطمئنم خیلی گیری و گرنه اینجوریش رو دیگه نمیومدی، ما کم گذاشتیم، خدایشش خیلی وضع مالیمون توپ نیس ولی هزار بار شکر اینقد ته جیبمون هست که اگه دوست و آشنامون گیره، جهت رفع احتیاجش کمک کنیم، یا نه هزار بار کردیم بازم میکنیم، دست جلو هموطنامون دراز میکنیم و یه شماره کارت می نویسیم از خلق الله کمک میگیریم، خدا وکیلی هنوز اینقد آدم با مرام و معرفت هست که نزارن یه مرد به نامردی بیفته، سراغ دارم.

دنیای بدیه اقا مسعود ولی ادم بازم پیدا میشه با مرام و معرفت بازم پیدا میشه، میدونم اینقد گیر بودی که خودتو توجیه کردی، فدای سرت، ولی ایندفه اگه بازم گیر کردی خواستی بفروشی، به خودمون بفروش، لااقلش اینه که بین خودمون میمونه مثه دفعات قبل، مثه خیلی وقتا، خدا هیچ مردی رو خوار نکنه صلوات بفرس.»

مسعود فراستی در مجلس چه گفته بود ؟

مسعود فراستی در این جلسه جشنواره سی و پنجم را ضعیف ترین دوره جشنواره در تمام سالهای برگزاری عنوان کرده است و داوران دو تابعیتی را هم معضلی برای داوری دانسته است.
سید صادق طباطبایی در گفتگوی کوتاهی درباره حرف های مسعود فراستی به خانه ملت گفته است: « آقای فراستی معتقد است؛ انتقادهای خودش و آقای افخمی و البته جریان رسانه‌ای ایجاد شده، سبب تغییر رای هیات داوران و اهدا بهترین سیمرغ‌ها به فیلم «ماجرای نیمروز» شده، در واقع هیات داوران در ابتدا چنین تصمیمی نداشته است.»
طباطبایی‌نژاد در ادامه در قبال این اظهار نظر اثبات نشده فراستی، این اتفاق و تغییر تصمیم هیات داوران به دلیل اعتراض‌های فراستی و بهروز افخمی را نشان از عدم تبحر این هیات دانسته است چراکه در غیر این صورت بر رای خود پافشاری می‌کردند: «این منتقد سینما با انتقاد جدی به فیلم سینمایی «گشت ۲» این فیلم را اثری مستهجن خوانده که نمی‌توان به اتفاق خانواده به تماشای آن نشست، لذا قرارشد این فیلم قبل از اکران توسط کمیسیون دیده شود.»
نایب رئیس کمیته فرهنگ، هنر، رسانه کمیسیون فرهنگی مجلس ادامه داده است: «به گفته آقای فراستی در این دوره کپی‌برداری بیش از حدی از فیلم «ابد و یک روز» شده و این فیلم‌ها معضلات اجتماعی را نکنت‌بار و اغراق‌آمیز نشان داده‌اند، اما با این وجود از سوی مسئولان جشنواره برای حضور در بخش‌های مختلف انتخاب شدند.»

«آقای فراستی به اصل سینما به معنای دولتی که در آن بازگشت هزینه اهمیتی ندارد نیز انتقاد داشت و خواستار حرکت به سمت سینمای خصوصی با گردش اقتصادی از طریق فروش و استقبال مخاطبان بود.»
«اکنون نیز با وجود اعمال ممیزی‌ها، شاهد تولید فیلم‌های بسیاری بدون رعایت شئونات هستیم و حتی به تازگی فیلمی که برای زنان کلاه گیس گذاشته‌اند، ساخته شده است.»

ماجرای حمید فرخ نژاد و فراستی

۰۳ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر

پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر و دخترشان نفس

عکسهای جدید پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر و دخترش

پژمان بازغی و همسرش

بیوگرافی پژمان بازغی

پژمان بازغی متولد 19 مرداد سال 1353 در یک خانواده 5 نفره در تهران متولد می باشد . در دوران کودکی به واسطه شغل پدرش در شهرهای مختلف زندگی کرده است. پس از تولد ۴ سال در تهران و در منازل سازمانی نیروی دریایی زندگی کرده و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به شهر رشت می‌رود. با شروع جنگ ایران و عراق و اعزام پدرش برای محافظت مرزهای آب ایران و خلیج فارس به بوشهر رفته و با پایان جنگ خانواده به تهران باز می‌گردند

بازغی پس از قبولی در دانشگاه آزاد واحد لاهیجان برای تحصیل رشته مهندسی معدن به آنجا بر می‌گردد و از همان‌جا با سینما آشنا می‌شود. در سال 1373 با ورود به سینمای جوانان مرکز گیلان در اولین فیلمش با نام اعتراف ساخته مجید فهیم خواه بازی می‌کند. پس از آن به مدت ۲ سال به ایفای نقش در سریال آژانس دوستی می‌پردازد که باعث شهرت او می‌شود و سپس ایفای نقش در فیلمهایی همچون جوانی و بلوغ و سریال گمگشته باعث تثبیت جایگاه او در سینما و تلویزیون شد. همسر او مستانه مهاجر از تدوین‌گران سینمای ایران است . وی دارای یک فرزند دختر به نام نفس می باشد

بیوگرافی مستانه مهاجر

مستانه مهاجر (متولد 15 اردیبهشت 1353 در تهران)   همسر پژمان بازغی است. وی دانش‌آموخته رشته تدوین از دانشگاه سوره است.

پژمان بازغی و دخترش

عکس / پژمان بازغی و دخترش

عکسهای جدید پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر و دخترش

پژمان بازغی و دخترش نفس بازغی

عکسهای جدید پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر و دخترش

مستانه مهاجر عکسهای مستانه مهاجر /تدوینگر/ (همسر پژمان بازغی )

عکسهای جدید پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر و دخترش

مستانه مهاجر و دخترش نفس

عکسهای جدید پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر و دخترش

عکسهای جدید پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر و دخترش

عکسهای جدید پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر و دخترش

فیلم های سینمایی پژمان بازغی

اعتراف(مجید فهیم‌خواه، ۱۳۷۵)
جوانی (مجید قاری‌زاده، ۱۳۷۶)
بلوغ (مسعود جعفری‌جوزانی، ۱۳۷۷)
دختری در قفس (قدرت‌الله صلح‌میرزایی، ۱۳۸۰)
دوئل (احمدرضا درویش، ۱۳۸۲)
سربازهای جمعه (مسعود کیمیایی، ۱۳۸۲)
تارا و تب توت فرنگی (سعید سهیلی، ۱۳۸۲)
راه طی شده (عباس رافعی، ۱۳۸۴)
کافه ستاره (سامان مقدم، ۱۳۸۴)

قصه عشق (بیژن بیرنگ، ۱۳۸۵)
ریسمان باز (مهرشاد کارخانی، ۱۳۸۶)
فرود در غربت (سعید اسدی، ۱۳۸۷)
به هدف شلیک کن (محمد کتیرایی، ۱۳۸۷)
خواب لیلا (مهرداد میرفلاح، ۱۳۸۷)
خاطره (نادر طریقت، ۱۳۸۷)

فاصله (کامران قدکچیان، ۱۳۸۸)
تهرون (نادر تکمیل همایون، ۱۳۸۸)
ندارها (محمدرضا عرب، ۱۳۸۹)
مرگ کسب و کار من است (امیر ثقفی، ۱۳۸۹)
اینجا شهر دیگری است (احمدرضا گرشاسبی، ۱۳۹۰)
ساعت شلوغی (آرش معیریان، ۱۳۹۰)
نازنین (مهدی گلستانه، ۱۳۹۲)

دو ساعت بعد مهرآباد (علیرضا فرید، ۱۳۹۲)
افسونگر (حسین تبریزی، ۱۳۹۲)
انارهای نارس (مجیدرضا مصطفوی، ۱۳۹۲)
خنده‌های آتوسا (علیرضا فرید، ۱۳۹۳)
این سیب هم برای تو (سیروس الوند، ۱۳۹۳)
ناهید (آیدا پناهنده، ۱۳۹۳)
من و شارمین (بیژن شیرمرز، ۱۳۹۴)
بارکد (مصطفی کیایی، ۱۳۹۴)
فصل نرگس (نگار آذربایجانی، ۱۳۹۴)

هلن (علی اکبر ثقفی، ۱۳۹۵)
زار (نیما فراهی، ۱۳۹۵)
اسرافیل (ایدا پناهنده، ۱۳۹۵)
بی سایه (ابوالفضل صفاری، ۱۳۹۵)
چهل کچل (صادق صادق دقیقی، ۱۳۹۵)

عکسهای جدید پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر و دخترش

همسر پژمان بازغی

عکسهای جدید پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر و دخترش

سریالهای پژمان بازغی

آژانس دوستی (احمد رمضان‌زاده، ۱۳۷۸)
این یک دادگاه نیست (اصغر توسلی، ۱۳۷۹)
گروه ویژه (مهرداد خوشبخت، ۱۳۸۰)
گمگشته (رامبد جوان، ۱۳۸۰)
دریایی‌ها (سیروس مقدم، ۱۳۸۱)

    گذر عاشقی (محمدرضا آهنج، ۱۳۸۳)
مرد هزارچهره (مهران مدیری، ۱۳۸۶)
مرد دوهزارچهره (مهران مدیری، ۱۳۸۷)
تاوان (شهرام شاه حسینی، ۱۳۸۹)
همچون سرو (بیژن بیرنگ، ۱۳۸۹)
پایتخت۱(سیروس مقدم، ۱۳۸۹)
مادر (بیژن بیرنگ، ۱۳۹۲)
بوی باران (حسین تبریزی، ۱۳۹۲)

    دولت مخفی (عبدالحسن برزیده، راما قویدل، ۱۳۹۲)
گذر از رنج‌ها (فریدون حسن پور، ۱۳۹۳)
مسابقه ستاره بیست (داور، ۱۳۹۳)
خندوانه (شرکت کننده در مسابقه لباهنگ، ۱۳۹۵)
هشت و نیم دقیقه (شهرام شاه حسینی، ١٣٩۵)
روزهای بیقراری (کاظم معصومی 1395)

    خیابان یک طرفه (اسماعیل فلاح پور، ۱۳۹۰)
قلب یخی (فصل سوم) (سامان مقدم، ۱۳۹۱)
شام ایرانی (سروش صحت، ۱۳۹۳)

عکسهای جدید پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر و دخترش

عکس سلفی پژمان بازغی با نفس بازغی

عکسهای جدید پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر و دخترش

نفس بازغی عکس جدید نفس بازغی دختر پژمان بازغی و مستانه مهاجر

پژمان بازغی و همسرش, اینستاگرام پژمان بازغی

پژمان بازغی و خانواده اش

اینستاگرام پژمان بازغی : instagram.com/pejmanbazeghioriginal

منبع : آریا پیکس – عکس بازیگران ایرانی

۰۳ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

عکسهای اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

اختتامیه جشنواره فیلم فجر

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

مراسم اختتامیه سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر ۹۵ شامگاه روز پنجشنبه 21 بهمن ماه در برج میلاد تهران برگزار گردید.

هنرمندان مسئولین و اهالی سینما در این مراسم حضور داشتند.

(به روز شده)

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

عکس / اختتامیه فجر 35

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

نوید محمد زاده برنده سیمرغ بهترین بازیگر مکمل مرد از جشنواره فجر 95

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

عکسهای اختتامیه جشنواره فجر 1395

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

محسن تنانبده برنده سیمرغ بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم فجر 95

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

اختتامیه جشنواره فجر95

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

لیلا حاتمی و مریلا زارعی بهترین بازیگران زن جشنواره فجر 35

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

فاطمع معتمد آریا در اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

علیرضا داوود نژاد

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

سیدمحمود رضوی و محمدحسین مهدویان / تهیه کننده و کارگردان فیلم ماجرای نیمروز

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

وحید جلیلوند برنده سیمرغ بهترین گارگردانی برای فیلم بدون تاریخ بدون امضا

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

مریلا زارعی بهترین بازیگر زن جشنواره امسال

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

لیلا حاتمی برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن در اختتامیه جشنواره

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

بازیگران زن برتر جشنواره

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

محسن تنابنده

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

غزل شاکری از بازیگران زن در اختتامیه جشنواره

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

نوید محمد زاده و امیرآقایی / Fajr 35

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

رامبد جوان در مراسم اختتامیه جشنواره فجر95

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

احمد مهرانفر بازیگر مرد

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

مینا ساداتی و همسرش بابک حمیدیان در مراسم اختتامیه سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر

اختتامیه جشنواره فیلم فجر 95

رویا نونهالی و همسرش

۲۲ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil