دانلود آهنگ تیتراژ سریال سفر در خانه با صدای حمیدرضا ترکاشوند
دانلود تیتراژ پایانی فیلم با کیفیت اصلی و لینک مستقیم
دانلود آهنگ تیتراژ سریال سفر در خانه با صدای حمیدرضا ترکاشوند
دانلود تیتراژ پایانی فیلم با کیفیت اصلی و لینک مستقیم
دانلود آهنگ تیتراژ پایانی سریال نابرده رنج از احسان خواجه امیری
دانلود اهنگ فیلم نابرده رنج با کیفیت اصلی و لینک مستقیم mp3 320
دانلود با لینک مستقیم | Download
حجم 3 مگابایت
نابرده رنج به کارگردانی علیرضا بذرافشان در سال 1390 از شبکه سه پخش گردید . ترانه این اثر را روزبه بمانی سروده است.
سحر دولتشاهی بازیگر سینما و تلویزیون و تئاتر متولد 16 مهر ماه سال 1358 در تهران می باشد و 38 سال سن دارد و اصالتا تهرانی می باشد.
تحصیلات : وی دارای مدارک لیسانس ادبیات نمایشی و لیسانس مترجمی زبان فرانسه می باشد.
شروع فعالیت سینمایی و بازیگری سحر دولتشاهی در سال 1384 بود که در آن سال وی در فیلم چهارشنبه سوری ساخته اصغر فرهادی ایفای نفش نمود.
او با حضور در سریال مسافران که در سال 88 که به کارگردانی رامبد جوان پخش گردید توانست به خوبی شناخته شود.
سحر دولتشاهی در اسفندماه سال 1387 با رامبد جوان ازدواج کرد .این زوج از طریق دوستان مشترکشان در تئاتر با هم آشنا شده بودند . ازدواج این زوج در سال 1393 در سکوت خبری به جدایی کشیده شد طوری که هیچ یک از دو طرف از دلیل طلاق شان صحبتی نکردند.
البته دولتشاهی معتقد بود کسی نباید وارد حریم خصوص شان شود . البته او همسر دوم رامبد جوان بود و جوان پیش از ازدواجش با وی یک زندگی ناموفق داشته بود.او بعد از جدایی از وی با نگار جواهریان که از بازیگران زن سینما است ازدواج کرد.
اینستاگرام : instagram/ sahardolatshahi
مادر وی نائیب رئیس فدراسیون شنا و پدرش مهندس و در تورهای دوچرخه سواری در ایران و خارج از کشور فعال است.
برخلاف خیلی ها، سحر دولتشاهی کاملا آهسته و پیوسته کارش را با اولین و شاید مهم ترین مدوم بازیگری یعنی تئاتر آغاز کرد. پس گفت و گو را هم با رجوع به همان ابتدای کارتان آغاز می کنیم. حضور در عرصه تئاتر چگونه رخ داد؟
اول، این را بگویم که رشته تحصیلی ام مترجمی فرانسه و ادبیات نمایشی است، دانشگاه ما به این شکل بود که از همان ابتدا گرایشی را که می خواستیم، انتخاب می کردیم. استادهای بسیار خوبی در این رشته داشتم، خودم و آنها امید زیادی داشتیم که من روزی در بخش نوشتن، این حرفه را ادامه دهم، ولی همان سال ها بازیگری را با تئاترهای دانشجویی آغاز کردم.
اولین کار حرفه ای ام در تئاتر هم کاری بود به نام «نیمروز خواب آلود» به کارگردانی آیت نجفی که در همان دوران دانشجویی کار کردم، عضویت در آن گروه برایم خیلی جالب بود. ما کار کارگاهی می کردیم، ساعت ها و روزهایی طولانی تمرین کردیم که نتیجه تلاشمان روی صحنه بردن متنی بود که فقط سه شب فرصت اجرایش را پیدا کردیم. بعد از آن بود که با گروه تئاتر «پرچین» و آقای امجد کار کردم و دو کار روی صحنه بردیم که در آنها دستیاری هم می کردم. به این ترتیب از همان سال های 80، 79 کار حرفه ای را در تئاتر شروع کردم.
گفتید استادهایتان می گفتند نویسنده شوید، بهتر است، چه انگیزه یا چه اتفاقی باعث شد که بازیگری را ترجیح دهید؟
هنوزم معتقدم نوشتن خیلی متعالی است و فعالیت در این بخش جزو آرزوهایم باقی مانده، ولی به مرور زمان به این نتیجه رسیدم که جنس توانایی ام در زمینه خلاقیت هنری به کارهای گروهی بیشتر می خورد، در حالی که نوشتن با توجه به ماهیتش تنهاطلبی بیشتری نیاز دارد.
این یک بخش ماجراست، ولی بیشتر می خواهیم به آن جرقه اولیه برسیم؛ آن جرقه ای که وقتی زده شد، خانم دولتشاهی با خودش گفت من باید بازیگر شوم.
خب من از دوران بچگی تماشاگر حرفه ای تئاتر بودم، یادم هست که وقتی هشت سالم بود با پدرم برای دیدن یک تئاتر به سالن چهارسو رفتیم. وقتی فضا تاریک شد،درست قبل از اینکه تئاتر آغاز شود، تپش قلب شدیدی گرفتم، نمی دانم چگونه می شود آن حس را توصیف کرد، ولی انگار احساس می کردم به این فضا تعلق دارم.
هنوز هم که هنوز است، من از آن دسته تماشاگرانی هستم که دیدن یک تئاتر یا فیلم خوب به شدت هیجان زده ام می کند؛ مثلا در بچگی همه تئاترهای کانون پرورش فکری در پارک لاله را دوبار دوبار می دیدم یا خاطرم هست 11، 12 سالم بود که پدرم فیلم «چریکه تارا» یا «مرگ یزدگرد» به کارگردانی آقای بیضایی را با کیفیت بسیار نازلی پیدا کرده بود، وقتی آن فیلم ها را دیدم، به قدری به هیجان آمدم که با خودم می گفتم آخرش من بازیگر می شوم. (می خندد)
آن تئاتری را که هشت سالگی رفتید، به خاطر دارید؟
خیلی دنبال کردم که ببینم چه بود، اتفاقا به آقای پسیانی گفتم که آقای خسروی یک اجرا از «باغ آلبالو»ی آنتوان چخوف در آن سال ها روی صحنه برده که فکر می کنم آن را دیده ام. آقای پسیانی گفت این تئاتر اجرا شده ولی آن سال ها در سالن چهارسو اجرا نشده، فعلا که کمی آدرس هایم اشتباه است. با این حال مطمئنم که کاری از چخوف بود. پدرم هم چون خیلی من را به تماشای تئاتر می برد، دقیقا یادش نیست کدام تئاتر، اثر ماندگاری روی من داشته، ولی خیالتان راحت، قطعا پیدایش می کنم. (می خندد)
از پدرتان گفتید، شما را تئاتر می بردند و فیلم های خوب را حتی با کیفیت پایین پیدا می کردند و شما هم تماشایشان می کردید. زمانی که تصمیم گرفتید از قالب تماشاگر خارج شوید و بازیگری را به عنوان مسیر اصلی زندگیتان انتخاب کنید، موضع پدر یا کلی تر خانواده تان چه بود؟
خانواده ما عموما در رشته هایی غیر از این، مثل شاخه های مهندسی و پزشکی تحصیلات دارند، زمانی که می خواستم از رشته مهندسی شیمی در دانشگاه انصراف بدهم و وارد این مسیر شوم، خانواده و پدرم تاکید داشتند شغلی را انتخاب کنم که بشود انتخابش کرد نه اینکه منتظر باشم تا برایش انتخابم کنند، ولی زمانی که عشق زیادم به کاری که انجام می دهم دیدند، حمایتم کردند. البته خدا را شکر در خانواده ای بزرگ شدم که تصاویر زیادی از کتاب خواندن آنها در ذهنم وجود دارد؛ خانواده ای که هنر را دوست دارند حتی با اینکه هنر راهی نیست که از آن پول درآورند.
حالا که سیمرغ گرفته اید، آن نگاه مهربانانه و تاییدآمیز نهایی را از جانب خانواده تان می بینید؟
خیلی چیزها آماده کرده بودم که اگر سیمرغ گرفتم، بگویم اما آن قدر استرس گرفتم که تمامش یادم رفت، با این حال اسم تک تک اعضای خانواده ام را گفتم؛ چرا که فقط بحث تشویق کردن هایشان نبود، آنها بزرگ ترین منتقدان من هم هستند. خواهر و برادرم آدم های با معلوماتی هستند و هروقت قرار است خانواده ام بیایند و کار جدیدی از من ببینند، به شدت هیجان زده می شود که نکند الان این یکی را نپسندند؛ مثلا این جوری نیست که پدرم برای هرکاری که بازی می کنم، بگوید:«به به دخترم چه کارهای خوبی کرده» بعضی وقت ها انتقادهای تند و تیزی به کارهایم دارد و سر بعضی کارها نشسته ایم و با هم ساعت های جدی بحث کرده ایم. گاهی وقت ها فکر می کنم پدرم باید منتقد سینمایی می شد. خانواده ام همیشه نگرانی های خاص خودشان را داشته اند ولی این باعث نشده که لحظه ای دست از حمایت من بکشند. حالا هم که خدا را شکر همه چیز بهتر هم شده. (می خندد)
کدام تجربه تان در تئاتر بود که از آن به بعد در خودتان احساس کردید که «نه واقعا کاری که دارم انجام می دهم بازیگریست»؟
الان که فکر می کنم حقیقتش همه کارهای صحنه ای ام را دوست دارم. هرشب اجرای تئاتر با توجه به رو در رویی مستقیم با تماشاگر تجربه جدید و متفاوتی است ولی کاری که خیلی دلم برایش تنگ می شود و بارها به کارگردانش گفته ام که دوست دارم می شد هرچند سال یک بار دوباره آن را بازی کنم «تجربه های اخیر» به کارگردانی محمدرضا کوهستانی است.
فضای کار به گونه ای بود که هر بار به آن فکر می کنم، احساس متفاوتی درخصوص آن دارم، مثل فیلم هایی است که هر چند وقت یکبار دوباره آنها را می بینی و احساس می کنی چیز جدیدی در آنها کشف کرده ای. از این نظر «تجربه های اخیر» خیلی برایم عزیز است ولی خوشحالم که کارنامه کاری ام در تئاتر به گونه ای است که می توانم تمام قد پشت همه کارهایی که انجام داده ام بایستم.
اولین باری را که جلوی دوربین قرار گرفتید، به خاطر دارید؟
دقیقا. پلانی بود که من و خانم هدیه تهرانی در «فرزند صبح» مقابل هم بودیم. اولین بار بود که دوربین 35 میلی متر می دیدم، بوقش را که شنیدم، این قدر ترسیدم که با خودم گفتم:«خب دیگه الان بهتر است برگردم خانه» فشار زیادی تحمل کردم؛ چون برای اولین بار با دنیایی از بازیگری آشنا شدم که ادبیات خاص خودش را داشت و با آنچه تا آن زمان تجربه کرده بودم، متفاوت بود. یادم هست که چقدر خانم تهرانی در آن کار پارتنر خوبی برای من بود و چقدر صادقانه و مهربانانه هر کمکی که از دستش بر می آمد، دریغ نمی کرد. حضور او در اولین تجربه سینمایی ام آرامش خیلی زیادی به من داد.
آن ترسی که در اولین تجربه جلوی دوربین داشتید از کدام فیلم به بعد از بین رفت؟
هیچ وقت از بین نرفت. من هنوزم هر فیلمنامه ای که می خوانم و برای حضور در آن قرارداد می بندم، آن استرس را با خود دارم، فقط با این تفاوت که الان این استرس با آگاهی و دانش همراه شده است که کنترل کردنش را برایم ساده تر کرده. شما حساب کنید من هنوز هم برای دیدن تئاتر، همان هیجان کودکی را دارم. بازی کردن که جای خودش را دارد.
از آن انتخاب شدن هایی که غافلگیرتان کرد و خیلی دوستش داشتید، یکی را تعریف کنید.
خب خیلی از انتخاب ها غافلگیرم کرد. حتی خیلی از آنها که در نهایت به دلایل مختلف امکان همکاری پیدا نکردیم. ولی از آنها که کاملا یادم هست، انتخابم برای بازی در فیلم «آسمان زرد کم عمق» به کارگردانی بهرام توکلی بود و فکر می کنم آقای ملکان هم من را برای بازی در آن نقش پیشنهاد کردند. خب من خیلی دوست داشتم با آقای توکلی همکاری داشته باشم، خیلی زیاد. دیدن فیلم های آقای توکلی همیشه از علاقه مندی های من بوده و هست. به همین خاطر وقتی برای این فیلم به من زنگ زدند، خیلی خوشحال شدم، مدتی هم بود که از سینما دور بودم، هیجان من از حضور در این کار خیلی زیاد بود؛ آن قدر زیاد که بلافاصله بعد از آن تماس، زنگ زدم به ترانه علیدوستی و با ذوق و شوق هیجانم را با او تقسیم کردم.
مسائل مالی چقدر در انتخاب های شما موثر است؟ مثلا اگر پیشنهادی شود که از نظر کیفیت شاید خیلی نظر خانم دولتشاهی را جلب نکند ولی به لحاظ مالی کاملا مقرون به صرفه باشد، قبول می کنید؟
راستش من تا امروز کاری نکرده ام که پول خیلی عجیب و غریب بابتش بگیرم (می خندد) و از طرفی هم به خوب زندگی کردن اعتقاد دارم. ولی همیشه سعی کرده ام استانداردهایی را که برای کار کردن در نظر گرفته ام، رعایت کنم چون کاری که دوست نداشته باشم به شدت از لحاظ روحی به من فشار وارد می کند و دوست ندارم به خاطر پول این فشار را تحمل کنم.
بالعکس این چطور؟ یعنی مثلا پول خیلی خوبی به شما ندهند، ولی بدانید نتیجه کار برایتان خوب خواهدبود.
تاحالا خیلی انتخاب های این مدلی داشته ام؛ انتخاب هایی که حال و هوای رفاقتی تری داشته اند یا شرایط پروژه به گونه ای بوده که از لحاظ مالی چندان نمی توانسته تامین کننده سقف معمول دستمزدم باشد ولی با این حال چون کار را دوست داشتم، حاضر شدم در مورد مساله مالی سختگیری نکنم. هرچند کی بدش می آید که هم کار خوب بکند و هم دستمزد خوبی بگیرد. البته منظورم رقم های نجومی نیست. همان حد استاندارد را هم بدهند ما راضی هستیم (می خندد). راستش دوست ندارم از فیلمنامه ای خوشم بیاید، ولی بگویند پول ندارم، همیشه امیدوارم پول به آن پروژه هایی برسد که با سلیقه من جور است، ولی تا به حال خیلی این جوری نبوده.
از آن دسته بازیگران ی هستید که اعتبار کارنامه کاریتان بیشتر به کارهایی بر می گردد که نقش مکمل بوده اید. حتی اولین سیمرغ تان را هم برای یک نقش مکمل گرفتید. به این اعتقاد دارید که اصولا در سینما چه در ایران و چه در جهان بازیگرهایی هستند که برای نقش های اصلی ساخته شده اند و بازیگرانی هم هستند که خوراکشان درخشیدن در نقش های مکمل است.
من معتقدم اندازه نقش نمی تواند بازیگر خوب را محدود کند. ولی خب کارنامه کاری من به گفته شما پر از نقش های مکمل است، پس بنابراین تا زمانی که تعداد نقش های اصلی ام به اندازه نقش های مکملی که بازی کرده ام، نشود نمی توانم درخصوص حرفی که می زنید، قضاوت درستی کنم؛ مثلا فیلم «ماراتن زمین» به کارگردانی کمال تبریزی که چهار سال پیش آن را بازی کردم، هنوز دیده نشده و اولین فیلمی که به عنوان نقش اصلی دیده شدم «مستانه» بود و امیدوارم فیلم «نیم رخ ها» به کارگردانی آقای ایرج کریمی که به تازگی در آن بازی کردم هم به خوبی دیده شود و نظرها را درخصوص آن بشنوم.
کم کم وقتی اندازه نقش های اصلی ام به اندازه نقش های مکملم شود، می توانم این قضاوت را داشته باشم که در کدام زمینه موفق ترم، ولی طبق همان حرفی که زدم اگر بازیگری کارش را بلد باشد از پس هر اندازه نقشی بر می آید.
از خیلی ها شنیدم پشت دوربین از آن دسته بازیگرانی هستید که شوخ و پرانرژی اند. با توجه به اینکه به هر حال در زندگی روزمره هر آدمی مشکلات و منحنی های خاصی وجود دارد، زمانی که قرار است جلوی دوربین یا روی صحنه بروید، چقدر همه مشکلات را پشت در لوکیشن می گذارید و بعد وارد کارتان می شوید؟ اصلا به این روش اعتقاد دارید؟
خیلی خوشحالم که پشت سرم حرف های خوبی زده می شود. به نظر همه سرمایه یک بازیگر، دردها و لحظات شیرینی است که تجربه کرده، اگر قرار باشد سر فیلمی سکانسی را بازی کنم و از تجربیات شخصی و زندگی ام وام نگیرم، خیلی تنگدستم. هیچ وقت رابطه زندگی خودم را با زندگی نقش قاطی نمی کنم. بنابراین هیچ وقت چیزی از خودم را پشت در نمی گذارم.
به نظرتان «عصر یخبندان» همان فیلمی بود که حقتان بود برایش سیمرغ بگیرید؟ یا بهتر بگوییم خودتان چنین احساسی برای سیمرغی که گرفتید، دارید؟
واقعا نمی توانم بگویم حق من بود سیمرغ بگیرم یا دوستان دیگرم که نامزده شده بودند، ولی می توانم با اطمینان بگویم که برای این فیلم خیلی زحمت کشیدم. تک تک عوامل از بازیگران و کارگردان انرژی بسیار خوبی به من دادند و کمک های زیادی برای بهترشدن نقش کردند. نقشی که در «عصر یخبندان» بازی کردم ریسک بسیار بزرگی برای من بود، چون با یک اشتباه کوچک نقش می توانست تبدیل به یک تیپ کلیشه ای شود، اما خوشبختانه همه چیز دست به دست هم داد تا این تلاش گروهی ثمربخش باشد.
با توجه به اینکه نقش های امسالتان در «عصر یخبندان» و «شکاف» مملو از اکت های حسی بیرونی و لحظات پرتنش فراوان بود، شاید جالب باشد برایمان بگویید سخت ترین لحظاتی که در این دو فیلم تجربه کردید، کجا بود؟
خب «شکاف» واقعا یک پیچ مهم در بازیگری ام بود و سکانس پایانی فیلم واقعا تمام ابعاد زندگی ام را تحت الشعاع قرار داد. شخصا برایم تجربه بسیار عیجبی بود. اما در مورد نقشم در عصر یخبندان این نکته جالب است که وقتی اولین بار فیلمنامه را خواندم،خودم این شخصیت را پیدا نمی کردم و خیلی دوستش نداشتم، خب مطمئن بودم با این ذهنیت و نگاه نمی توانم نقش را درست بازی کنم، چون من حتما باید نقشی را که بازی می کنم، دوست داشته باشم و بغلش کنم.
چی شد که توانستید نقش را بغل کنید؟
دلم برایش سوخت و دیدم عسل برای بقایش چه ماسک های مختلفی زده و چقدر از واقعیتی که دارد فرار کرده. البته در پیداکردن خیلی از ریزه کاری های این شخصیت، آقای کیایی به من کمک کردند.
و بالاخره سوال آخر، سال 93 تمام شد و وارد سال 94 می شویم. خانم دولتشاهی سال 93 را برای خودش چگونه تعریف می کند و دوست دارد سال 94 چگونه برایش تعریف شود؟
سال 93 در عین حال که سال شلوغی برایم بود در تنهایی لذت بخشی هم سپری شد. نه فقط به عنوان یک بازیگر، بلکه در خیلی جهات رشد خوبی داشتم، سال 93 غم شیرینی برایم داشت و یک رهایی جالبی برایم بود. برای سال 94 و همه سال هایی که می آیند هم امیدوارم مهر بیشتری وجود داشته باشد هم از طرف من نسبت به اطرافیانم و هم از طرف آنها نسبت به من.
دوست دارم حال مردم کشورم خوب باشد، آرزوهای خیلی خوبی برایشان دارم، خصوصا در دورانی که احساس می کنم کمی بیش از حد طبیعی دلمردگی و ناراحتی در آنها وجود دارد، خیلی دوست دارم خیابان های کشور همیشه پر از مردم سالم و سرحال و خندان باشد.
خط قرمزی به نام حریم خصوصی که نباید حتی نزدیک آن شد
یکی زمانی بازیگر یا هر شخص دیگری اطلاعات بخشی از زندگی خصوصی اش را در مصاحبه ها یا روابط اجتماعی اش به شکل عمومی در اختیار مخاطبان قرار می دهد. من هم {متاسفانه} در مقطعی این کار را کردم.
خب بعد از اینکه این اطلاعات را دارید، مخاطب پیگیر آن بخش زندگی خصوصی شما می شود، این مساله را کاملا درک می کنم، ولی گاهی مسائلی پیش می آید و طی آن سوالاتی از شما می شود که با تمام احترامی که برای پرسش کننده اش قائل می شود اما جواب دادن به آن سوال ها باعث می شود پای افراد ذینفع دیگری غیر از خود شخص هم به میان بیاد از اینجا به بعد ماجرا اصلا قشنگ نیست.
یادمان باشد که گاهی کنجکاوی های ته ذهن ما زخم یک نفر است که ما مدام در حال کندن آن هستیم. خیلی بهتر است قبل از پرداختن به هر موضوعی به این نکته فکر کنیم. واقعا مقابل این حجم از کنجکاوی ها ایستادن، کار بسیار سختی است. با این حال من از مردم می خواهم نه تنها در این مورد، بلکه در بسیاری از موضوعات روزمره زندگیشان این جمله را فراموش نکنند که چیزی را که برای خودشان دوست ندارند برای دیگران هم دوست نداشته باشند.
علت کم کاری در تلویزیون
من نه تنها به تلویزیون کاری ندارم، بلکه تاثیرگذاری و اهمیت آن را به خوبی درک می کنم. خیلی ها می گویند الان مردم پای شبکه های ماهواره ای می نشینند یا مدیوم های دیگری را برای سرگرم شدن انتخاب می کنند ولی اگر بخواهیم فراگیر به این مساله نگاه کنیم، می بینیم که اتفاقا هنوز هم خیلی از ایرانی ها همچنان انتخاب اولشان تلویزیون خودمان است.
در این شرایط، آدم نباید حضور در چنین مدیومی را از دست بدهد؛ چرا که وقتی می بینم هنوز هم مردم من را با شخصیت «سرهنگ ناهید» در «مسافران» می شناسند یا «نابرده رنج» را به یاد دارند، متوجه قدرت و نفوذ این مدیوم در بین مردم می شودم ولی خب طبق حرف های قبلی مان شرط اصلی حضورم در هر کاری کیفیت است، بنابراین اگر کار با کیفیتی هم درتلویزیون به من پیشنهاد شود و شرایط حضور در آن کار را به لحاظ زمانی داشته باشم، چرا که نه.
فیلم های سینمایی
۱۸- عرق سرد (۱۳۹۶)
۱۸- ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا (۱۳۹۵)
۱۷- لابی (۱۳۹۵)
۱۶- بارکد (۱۳۹۴)
۱۵- وارونگی (۱۳۹۴)
۱۴- دلم می خواد (۱۳۹۳)
۱۳- شکاف (۱۳۹۳)
۱۲- عصر یخبندان (۱۳۹۳)
۱۱- مرگ ماهی (۱۳۹۳)
۱۰- مستانه (۱۳۹۳)
۹- نیمرخها (۱۳۹۳)
۸- متروپل (۱۳۹۲)
۷- آسمان زرد کم عمق (۱۳۹۱)
۶- دونده زمین (۱۳۸۹)
۵- طلا و مس (۱۳۸۷)
۴- فرزند صبح (۱۳۸۷)
۳- وقتی همه خوابیم (۱۳۸۷)
۲- میم مثل مادر (۱۳۸۵)
۱- چهارشنبه سوری (۱۳۸۴)
سریال ها
کتابفروشی هدهد (مرضیه برومند) (۱۳۸۶)
مسافران (رامبد جوان) (۱۳۸۸)
نابرده رنج (علیرضا بذرافشان) (۱۳۸۸)
توطئه فامیلی (رامبد جوان) (۱۳۸۹)
آب پریا (مرضیه برومند) (۱۳۸۹)
قلب یخی (فصل سوم) (سامان مقدم) (۱۳۹۱)شبکه خانگی
تئاترها
نیمروز خوابآلود (آیت نجفی) (۱۳۸۰)
مرغ دریایی (آیت نجفی) (۱۳۸۰)
قویتر (سحر دولتشاهی و آیت نجفی) (۱۳۸۱)
دوشیزه ژولی (آیت نجفی) (۱۳۸۱)
زائر (حمید امجد) (۱۳۸۲)
خبرهایی از تهران ۲ (آیت نجفی) (۱۳۸۳)
کلاغ و دوچرخه (آتیلا پسیانی) (۱۳۸۳)
بی شیر و شکر (حمید امجد و سید مهرداد ضیایی) (۱۳۸۳)
هی مرد گنده گریه نکن (جلال تهرانی) (۱۳۸۳)
تجربههای اخیر (امیررضا کوهستانی) (۱۳۸۳)
تلخ مثل عسل (آتیلا پسیانی) (۱۳۸۳)
سیفون (آروند دشتآرای) (۱۳۸۴)
بازگشت به خان نخست (آروند دشتآرای) (۱۳۸۴)
تیغ و ماه (آتیلا پسیانی) (۱۳۸۵)
زخمه بر رمل (آتیلا پسیانی) (۱۳۸۵)
آناتو تیغ (آتیلا پسیانی) (۱۳۸۶)
یک سمفونی ناکوک (آتیلا پسیانی) (۱۳۸۶)
کشتی شیطان (آتیلا پسیانی) (۱۳۸۸)
زنی از گذشته (محمد عاقبتی) (۱۳۹۰)
پاورقی (احمد کچهچیان) (۱۳۹۰)
دراکولا (ستاره پسیانی) (۱۳۹۰)
جاده طولانی مارپیچ (رضا گوران) (۱۳۹۱)
ترن (نیما دهقان) (۱۳۹۱)
تنتن و راز قصر مونداس (آروند دشتآرای) (۱۳۹۱)
خانه سربی (علی نرگسنژاد) (۱۳۹۲)
ترانههای قدیمی (محمد رحمانیان) (۱۳۹۲)
از بیتالمقدس تا اریحا (بیتا الهیان) (۱۳۹۲)
خشکسالی و دروغ (محمد یعقوبی) (۱۳۹۳)
دور همی زنان شکسپیر (بهاره رهنما) (۱۳۹۳)
پرفورمنس خارش (امیر کنجانی) (۱۳۹۴)
مرگ هوتن (یوسف باپیری) (۱۳۹۵)
بیوگرافی و زندگینامه
میلاد کی مرام بازیگر جوان سینما و تلویزیون متولد 4 اردیبهشت ماه 1364 در بندر انزلی می باشد و 32 سال سن دارد.
تحصیلات : وی دارای فوق دیپلم الکترونیک است. او از شاگردان کلاس های بازیگر مسعود کیمیایی بوده است و به گفته خودش شاگرد اول کلاس بوده است.
او عضو یک خانواده 5 نفر است و یک خواهر و یک برادر دارد که از خودش بزرگ تر هستند.
وی بازیگری را با تئاتر از شهر خودش انزلی شروع کرد و بعد از آن در تهران در کلاسهای بازیگری مسعود کیمیایی شرکت می نمود.
وی در سال 90 با سریال نابرده رنج در نقش جابر به کارگردانی علیرضا بذر افشان توانست به خوبی شناخته شود.
میلاد کی مرام تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد . اطلاعات بیشتر در این خصوص در دست نمی باشد.
چندی پیش عکسی از او در کنار ماهور الوند در صفحات اجتماعی منتسب به همسرش منتشر شده بود که این عکس مربوط به پشت صحنه یک فیلم سینمایی (ملی و راههای نرفته) بوده است.
اینستاگرام میلاد کی مرام : Instagram.com/Miladkeymaram
میگویند بازیگری را به صورت آکادمیک از کلاسهای آقای کیمیایی شروع کردید؟
آره من همان سرایدار مدرسه کیمیایی هستم که توی موتورخانه اش زندگی می کردم با افتخار می گویم که برای هدف هر کاری می کردم، نه هر کاری… شرفم را نفروختم… بی شرفی نکردم، اتفاقا با هیچکس دوست نشدم، دوستی نداشتم، آدمی که می خواهد دوست شود باید پول داشته باشد، من پول نداشتم، هیچی نداشتم صفر، صفر…
من کار هنری را از شهرم (بندر انزلی) شروع کردم. از ابتدا به تئاتر علاقهمند بودم و در 16 سالگی با نمایش «شب نشینی در جهنم» به کارگردانی مهرداد رایانی مخصوص جایزه بهترین بازیگر تئاتر منطقهای فجر را دریافت کردم و در همان شهرستان دو تجربه تصویری هم داشتم که آقایان پاکسرشت و معینی لطف کردند و به من اعتماد کردند.
بعداز اینکه به تهران آمدم، سعی کردم بازیگری را بهصورت آکادمیک یاد بگیرم، همه جا رفتم، مثل کلاسهای کارنامه یا کلاسهای آقای سمندریان. در نهایت کلاسهای آقای کیمیایی را انتخاب کردم. در دوره اول کلاسهای آقای کیمیایی، شاگرد اول کلاسهایشان شدم و این آشنایی سر آغاز اتفاق خوبی بود، چرا که توانستم در فیلم «رئیس» در گروه کارگردانی باشم. مسعود کیمیایی جدا از اینکه الفبای سینما را به من آموخت، یک درس مهم به من داد و آن درس درست زندگی کردن بود.
نگاه من به زندگی را تغییر داد ونگاه درست به پیرامونم را به من یاد داد. بعد از مدتی شروع کردم در یک رستوران کار کردن و یک شب وقتی خانم گلاب آدینه آمده بودند از رستوران شام بخرند در مورد علاقهام به بازیگری با او حرف زدم و خانم آدینه هم آن زمان در تدارک ساخت مجموعهای به نام «خواستگاران» برای شبکه یک بودند و به من گفتند: «بیا و برای بازیگری تست بده» من تست دادم و به جای یک نقش، ۲۱ نقش در این سریال اپیزودیک بازی کردم. بودن در این سریال دریچه جدیدی در زندگی من بود که به خاطر این اتفاق همیشه سپاسگزار خانم آدینه هستم.
پس بعد از فیلم «رئیس» ارتباط شما با مسعود کیمیایی قطع شد.
نه به این صورت، در حقیقت پیشنهادی برای حضور در فیلمهایشان نداشتم تا اینکه برای فیلم «متروپل» برای بازی در یکی از نقشهای اصلی پیشنهاد دادند، قرارداد هم بستم، اما بخت با من یار نبود که در این فیلم حضور داشته باشم. همیشه دوست داشتم ادای دینی به استادم بکنم و متأسفانه چون ساخت این فیلم همزمان با تصویربرداری سریال «بچههای نسبتاً بد» شد نتوانستم هماهنگی انجام بدهم، این کم سعادتی من بود و امیدوارم روزی برسد که بتوانم مقابل دوربین او باشم.
از وقتی که قدم در مسیر حرفهای بازیگری گذاشتید تا به امروز تا چه حد نظر منتقدان برایت تعیینکننده بوده است؟
خیلی زیاد و فکر کنم از انتخابهایم مشخص باشد. بعد از بازی در فیلم «کوچه ملی» منتقدان من را به مسیر خاصی هدایت کردند و عدهای هم معتقد بودند که من به درد بازی درفیلمهایی از جنس فیلمهای مسعود کیمیایی یا سینمای معترض میخوردم. اما خب! من از ایستایی بدم میآید و همیشه دلم میخواهد کاری را انجام بدهم که تا به حال انجام ندادم. در زندگی شخصیام هم همین شکل هستم؛ درست به سمت چیزی میروم که از آن میترسم یا تجربهاش نکردهام.
این جسارت به موفقیت هر آدمی کمک میکند و خدا کمکم کرده که این قدرت ریسک و جسارت همراه من هم باشد. تا اینجا که کارهایم هربار، با رویه قبلی متفاوت بوده و در حال حاضر هم که مشغول بازی در فیلم «خط ویژه» هستم که کاملاً با نقشهای قبلی من متفاوت است.همیشه سعی میکنم خودم را تکرار نکنم و کارنامه متفاوتی داشته باشم. همه این تلاشها برای این است که برای کارگردانها و تهیهکنندهها از خودم ذهنیت ثابت نسازم.
برخی ازمنتقدان معتقدند که بعضی از بازیگران خودشان را تکرار میکنند.
دقیقاً همینطور است، متأسفانه برخی از بازیگران ما در یک قالب ماندند و معدود بازیگرانی هستند که سعی میکنند کارهای متفاوتی انجام بدهند. پذیرای انتقادات هستم و دوست دارم ایرادهایم گفته شود؛ به آنها فکر کنم و این ایرادها را درست کنم.
در جایی گفته بودید که بازی در سینما و تلویزیون برای شما متفاوت است. تفاوت این دو مدیوم از نگاه شما چیست؟
فکر میکنم باید به این موضوع در زمان بهتری پرداخت، اما یکی از دلایل کوچک آن این است که اصولاً مخاطب این دو مدیوم با هم متفاوت است، در تلویزیون بیشتر از نماهای بسته استفاده میشود در صورتی که در سینما اینطور نیست اما بعید میدانم در جنس بازی بازیگر، این دو مدیوم تفاوتی ایجاد کند. اصولاً مخاطب این دو مدیوم با هم متفاوت است. در تلویزیون برای مردم بازی میکنید، علاوه بر اینکه ما در تلویزیون محدودیتهایی داریم که نمیتوانیم آنها را وارد بازیمان کنیم اما در سینما شرایط فرق میکند و خیلی چیزهای دیگر دخیل است.
این شرایط سینما را ترجیح میدهید یا تلویزیون را؟
برای من کار خوب اولویت دارد. ترجیح من سینما است اما شاید سیروس مقدم تصمیم بگیرد سریال «بچههای نسبتاً بد۲» را کلید بزند و مطمئناً نمیتوانم به او پاسخ منفی دهم و یکسری کارگردانهای خاص که دوست دارم با آنها تجربه همکاری داشته باشم.
چرا اصولاً کارهای سینما با کیفیتتر از تلویزیون است؟
به نظر من کارشناسی بیشتری روی یک فیلم سینمایی میشود. وقت بیشتری روی فیلمنامه آن یا انتخاب بازیگران میشود و با دقت و صبر بیشتری کارمی شود، اما در تلویزیون این اتفاق نمیافتد. اما من خودم را خط کشی نمیکنم، شاید یک تئاتر یا یک فیلم کوتاه خوب، بتواند من را ارضا کند. من کارهایی که از انجامشان لذت میبرم احساس رضایت میکنم وهر اتفاقی که من را به لذت برساند هدفهای کوتاه مدت زندگی من میشود.
همکاری با سیروس مقدم چطور اتفاق افتاد؟
سیروس مقدم قهرمان تلویزیون است. تا وقتی کسی با او کار نکند متوجه منظور من نمیشود، سریالهای او پر طرفدارترین سریالهای تلویزیون است و این نشان میدهد که کارش را بلد است، اسم او هر بازیگری را برای حضور در کارش تحریک میکند، بسیاری از بازیگران حال حاضرسینمای ایران که خوش میدرخشند با سیروس مقدم همکاری داشتهاند مثل شهاب حسینی که من یکی از طرفداران بازی او هستم، او یکی از بهترین بازیهای سالهای ابتدایی بازیگریاش در سریال «پلیس جوان» بود.
یا خیلی از بازیگران حرفهای سینما که حداقل یکبار در کارهای ایشان حضور داشتند.سیروس مقدم آنقدر اعتماد به نفس میدهد که در کنارش احساس آرامش میکنی، از طرفی فیلمنامه خوب پیمان عباسی من را بیشتر سر ذوق آورد، شخصیت «سمیر» بسیار متفاوت بود و دوست داشتم آن را طوری ایفا کنم که میلاد کی مرام دوست دارد نه جوری که تا حالا دیدیم. شاید بازی در این نقش را به هر کس دیگری غیر از من پیشنهاد میدادند جور دیگری میشد. نمیگویم خوب یا بد! شاید بهتر از چیزی میشد که من بازی کردم اما به این شکل در نمیآمد، سعی کردم خاص خودم این شخصیت را پرداخت کنم. «سمیر» شخصیتی بود که دراماتیزه شده بود. بازی در این نقش به من کمک میکرد که نقاط مختلف بازیام را نشان بدهم و این برای هر بازیگری ارزشمند است. ساخت ۲۶ قسمت سریال در دو ماه جز کار کردن با سیروس مقدم اتفاق نمیافتد.
شهرت تا به امروز چه اثری روی زندگی شخصی تو گذاشته است؟
من همیشه از خدا خواستم اگر میخواهد چیزی به من بدهد اول جنبه داشتن آن را به من ارزانی کند خواه شهرت یا هر چیز دیگر. این اتفاق با سریال «نابرده رنج» و «بچههای نسبتاً بد» برای من افتاد. نتیجه این است که بعد از مدتی توقع مردم از تو بالا میرود و نمیتوانی از مردم دور باشی و آنها دوست دارند تو را ببینند. این کارم را سخت میکند چون سعی میکنم کم بازی کنم.
چند روز پیش سر صحنه فیلمبرداری فیلم «خط ویژه» چند جوان موتور سوار من را در خیابان دیدند و گفتند: «کل محل ما مثل سبیلای«سمیر»، تو سریال «بچههای نسبتاً بد» گذاشتن، چرا سیبیلاتو زدی؟» شنیدن این جمله یه حال خوبی به من میدهد و شاید مردم دوست دارند از الان به بعد من را در این قالب شخصیت بیشتر ببینند و این را به حرفهای قبلم بر میگردانم که بسیاری از مردم دوست دارند بازیگرهایی را که در یک نقش خاص به شهرت میرسند در قالب همان شخصیت ببینند مثلاً هر وقت هوس دیدن یک جوان عاصی را میکنیم سریع به یاد حامد بهداد میافتیم در صورتی که حامد بهداد یک بازیگر است که از عهده بازی در هر نقشی بر میآید. من بازی در فیلم «خط ویژه» را به این دلیل انتخاب کردم که نقش متفاوتی بازی کنم.
تا به حال این شهرت باعث آزارتان هم شده است؟
چند روز پیش برای خرید یک کت به یک پاساژ رفتم. ساعت ۲ بعد از ظهر رفتم و ساعت ۸ شب از آنجا بیرون آمدم و یک جایی نمیدانی باید جواب محبت مردم را چطور بدهی. من استدلالی در زندگیام دارم و اینکه همیشه میگویم: «کسی که دلش با خدا باشه از این چیزا نمیترسه» من حرفی را از پدرم به یادگار دارم که سرمشق زندگیام است که میگویم: «خدایا هر چیزی که تو رو ازم دور میکنه ازم بگیر.» اگر دلت با خدا باشد هیچ اتفاق نمیافتد.
بازیگری شغل عجیبی است، یک بازیگر به دلیل موقعیتی که دارد گاهی تبدیل به یک الگو در جامعه میشود که تمام رفتار و حرکاتش زیر ذره بین است. به نظر شما هم بازیگری با شغلهای دیگر متفاوت است؟
این اتفاق فقط به بازیگری مربوط نمیشود تمام افراد مشهور با این اتفاق روبهرو هستند، شهرت یکسری عواقب دارد که اگر جنبه آنها را نداشته باشی زود ازآن خسته میشوی.
یعنی هیچ وقت تا به حال سعی نکردید از شهرت استفاده کنید؟ مثلاً در یک صف طولانی از دیگران جلو بزنید؟
از اول زرنگ بودم، وقتی میرفتم نانوایی سعی میکردم دفعه اول با نانوا رفیق شوم که روزهای بعد زودتر کارم راه بیفتد(با خنده) اما گاهی اوقات دوستان لطف دارند و کارت را سریع انجام میدهند که اگر بخواهی در مقابل لطفشان مقاومت کنی ممکن است فکر کنند خودت را میگیری. اما هیچ آدمی نیست که از شهرت و رانت استفاده نکند. شهرت مسئولیت ما را بیشتر میکند و فقط باید مراقب رفتارمان باشیم چون خواه یا ناخواه مردم از رفتارهای ما الگوبرداری میکنند.
چیزی هست که از آن بترسید؟
مثلاً از ارتفاع! خدا بیامرزد پیمان ابدی را. نخستین بار من با او جامپینگ کردم با اینکه ترسم ریخت اما هنوزم از فکر کردن به آن ارتفاع میترسم. چیزهایی که من را میترساند معنوی است، اما چیزی که من را ناراحت میکند، قضاوت کردن است که متأسفانه شغل اصلی خیلی از مردم شده است خصوصاً در حرفه ما که عجیب و غریب وجود دارد.
شاید کسی نظرش را میگوید و شما فکر میکنید قضاوت میکند.
فکر کنید من مثلاً نظر میدهم که این سیب خوشمزه است. خب، میتوانم نظرم را برای خودم نگه دارم اما وقتی سعی کنی نظرت را به همه القا کنی دیگر اسمش قضاوت است.
چه پدیده اجتماعی دیگری تو را اذیت میکند؟
چیزی که اصولاً ناراحتم میکند این است که برخی احترام را با علم اشتباه میگیرند. احترام بر مبنای کسوت است. قطعاً کسی که سن و سال بیشتری دارد باید به او احترام گذاشت، اما این دلیل نمیشود منی که با ۲۸ سال سن ۱۲ سال در کار هنری بودهام و کسی که ۳ سال است قدم دراین راه گذاشته است علمش از من کمتر باشد. معتقدم در سینما کسی جای کس دیگری را نمیگیرد. من هر کمکی از دستم بر بیاید برای آدمهایی که دوست دارند وارد این حرفه شوند انجام میدهم. متأسفانه یک ذره تعداد آدمهای بیعقده در سینمای ما کم شده است.
خیلی از بازیگران ما در انجام کارهای خیریه پیشقدم هستند و برخی فکر میکنند انجام این کارها ریا کاری است، نظر شما چیست؟
من هم کار خیر انجام میدهم اما برای دلم کار میکنم. یکی از شرطهای من برای مصاحبه معرفی انجمن حمایت از کودکان مبتلا به سرطان (محک) است اینکه به واسطه حرف زدن من از این انجمن مردم آنجا را بشناسند و کمک کنند اما این کار را با اعتقادم و دلم انجام میدهم.
چرا از تئاتر فاصله گرفتید؟
اگر کار خوبی پیشنهاد شود حتماً انجام میدهم. کارم را از تئاتر آغاز کردم و وجب به وجب صحنه را میشناسم.
Milad Keymaram
میلاد کی مرام و علی زندوکیلی
فیلمهای سینمایی
مَلی و راههای نرفتهاش (۱۳۹۵)
آبنبات چوبی (۱۳۹۴)
امکان مینا (۱۳۹۴)
غیرمجاز (۱۳۹۴)
۳۶۰ درجه (۱۳۹۳)
صفر (۱۳۹۳)
مستانه (۱۳۹۳)
هاری (۱۳۹۳)
برف (۱۳۹۲)
خط ویژه (۱۳۹۲)
روزگاری عشق و خیانت (۱۳۹۲)
متروپل (۱۳۹۲)
ملکه (۱۳۹۰)
کوچه ملی (۱۳۸۹)
سریالهای تلویزیونی
خواستگاران (مجموعه تلویزیونی)
شب هزار و یکم (مجموعه تلویزیونی) (۱۳۸۷، علی بهادر)
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
نابرده رنج
بچههای نسبتاً بد (سیروس مقدم)
ژنرال (مجموعه تلویزیونی) (۱۳۹۲)
سیب ترش (فیلم تلویزیونی)
چرخ فلک (اپیزود کامران)
جوایز و افتخارات
دوازدهمین جشنواره فیلم مقاومت بهترین بازیگر مرد ملکه برنده
۱۳۹۲ سی و دومین جشنواره فیلم فجر بهترین بازیگر نقش مکمل مرد خط ویژه برنده
۱۳۹۳ شانزدهمین جشن خانه سینما بهترین بازیگر مرد ملکه برنده
دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از سی و دومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم «خط ویژه» که به بیمارستان محک تقدیم شد.
همچنین دارندهٔ جایزهٔ ۳ سال بهترین بازیگر نقش اصلی سینمای ایران از جشن خانهٔ سینما در سال ۱۳۹۳ که هیچوقت در سینمای ایران تکرار نشده.. (خاصترین جایزهٔ خانه سینما).
دانلود رایگان قسمت 11 سریال شهرزاد فصل 2 قسمت یازدهم فصل دوم
شهرزاد فصل دوم قسمت یازدهم با لینک مستقیم و کیفیت بالا رایگان با حجم کم
ژانر : درام عاشقانه تاریخی | سال ساخت : 1395 | کارگردان : حسن فتحی | تهیه کننده : محمد امامی | فرمت : mp4
خلاصه داستان قسمت ۱۱ : شهرزاد از فرهاد سوالی در خصوص آذر گلدره ای می کند و شیرین نیز از آسایشگاه بیرون می آید و او را به خانه فرهاد می آورند . عمه بلقیس نیز می خواهد وارد معامله ای با شایان شود و اتفاقات دیگری را خواهیم دید.
خرید و دانلود کیفیت HQ 1080p (قیمت : 2500 تومان)
خرید و دانلود کیفیت 1080p (قیمت : 2000 تومان)
خرید و دانلود کیفیت 720p (قیمت : 1800 تومان)
خرید و دانلود کیفیت 480p (قیمت : 1500 تومان)
دانلود آنچه خواهید دید – Download
قسمتهای قبلی
قسمت دهم
خرید و دانلود کیفیت HQ 1080p (قیمت : 2500 تومان)
خرید و دانلود کیفیت 1080p (قیمت : 2000 تومان)خرید و دانلود کیفیت 720p (قیمت : 1800 تومان)
خرید و دانلود کیفیت 480p (قیمت : 1500 تومان)قسمت نهم
خرید و دانلود کیفیت HQ 1080p (قیمت : 2500 تومان – حجم : 2.14GB)
خرید و دانلود کیفیت 1080p (قیمت : 2000 تومان – حجم : 924MB)خرید و دانلود کیفیت 720p (قیمت : 1800 تومان – حجم : 701MB)
خرید و دانلود کیفیت 480p (قیمت : 1500 تومان – حجم : 364MB)قسمت هشتم
خرید و دانلود کیفیت HQ 1080p (قیمت : 2500 تومان – حجم : 2.18GB)
خرید و دانلود کیفیت 1080p (قیمت : 2000 تومان – حجم : 943MB)خرید و دانلود کیفیت 720p (قیمت : 1800 تومان – حجم : 600MB)
خرید و دانلود کیفیت 480p (قیمت : 1500 تومان – حجم : 386MB)قسمت هفتم
خرید و دانلود کیفیت HQ 1080p (قیمت : 2500 تومان – حجم : 2.41GB)
خرید و دانلود کیفیت 1080p (قیمت : 2000 تومان – حجم : 1.71GB)خرید و دانلود کیفیت 720p (قیمت : 1800 تومان – حجم : 810MB)
خرید و دانلود کیفیت 480p (قیمت : 1500 تومان – حجم : 476MB)قسمت ششم
دانلود کیفیت HQ 1080p (قیمت : 2500 تومان)
دانلود کیفیت 1080p (قیمت : 2000 تومان )دانلود کیفیت 720p (قیمت : 1800 تومان)
دانلود کیفیت 480p (قیمت : 1500 تومان )قسمت پنجم
دانلود با کیفیت فوق العاده ۱۰۸۰ – 2500 تومان
دانلود با کیفیت ۱۰۸۰ – 2000 توماندانلود با کیفیت ۷۲۰ – 1800 تومان
دانلود با کیفیت ۴۸۰ – 1500 تومانقسمت چهارم
دانلود با کیفیت فوق العاده ۱۰۸۰ – 2500 تومان
دانلود با کیفیت ۱۰۸۰ – 2000 توماندانلود با کیفیت ۷۲۰ – 1800 تومان
دانلود با کیفیت ۴۸۰ – 1500 تومانقسمت سوم
دانلود با کیفیت فوق العاده ۱۰۸۰ – 2500 تومان
دانلود با کیفیت ۱۰۸۰ – 2000 توماندانلود با کیفیت ۷۲۰ – 1800 تومان
دانلود با کیفیت ۴۸۰ – 1500 تومانقسمت دوم
دانلود با کیفیت فوق العاده ۱۰۸۰ – 2500 تومان
دانلود با کیفیت ۱۰۸۰ – 2000 توماندانلود با کیفیت ۷۲۰ – 1800 تومان
دانلود با کیفیت ۴۸۰ – 1500 تومانقسمت اول
دانلود باکیفیت فوق العاده 1080 ( 2500 تومان)
دانلود با کیفیت1080 (2000 تومان)دانلود با کیفیت 72 (1800 تومان)
دانلود با کیفیت 480p (قیمت 1000 تومان)
پشتیبانی دانلود
پشتیبانی : شماره پشتیبانی (ساعات اداری): 02177729557 , پشتیبانی تلگرام: @Shop_Upera_Bot و @Srmweb
هشدار مهم برای دانلود سریال
قبل از دانلود سریال حتما نرم افزار مدیریت دانلود بر روی سیستم و موبایل خود نصب کنید تا در صورت توقف دانلود بتوانید دوباره آن را ادامه دهید.
این روزها شاهد ظهور گروه های موسیقی مختلف هستیم . ماکان باند یکی از این گروه ها می باشد که توانسته در مدت کوتاهی با انتشار آهنگهایی مخاطبین و هواداران زیادی را به دست بیاورد.
امیر مقاره و رهام هادیان خوانندگان این گروه می باشند و یاشار خسروی مدیر هنری گروه می باشد که به واسطه حمایت او این گروه شکل گرفت . همچنین امیر میلاد نیکزاد تنظیم کننده این گروه می باشد که اکثر تنظیم ها را وی انجام می هد.
آهنگها : این گروه تا کنون چندین اهنگ منتشر کرده اند اما به واسطه آهنگهای هر بار این در رو و دلگیری توانستند به خوبی شنیده شوند.
اطلاعات کامل تر از این گروه به زودی اضافه میگردد.
اولین آلبوم رسمی ماکان بند به نام دیوونه روز چهارشنبه 1 شهریور ماه با 12 قطعه منتشر گردید . دانلود آلبوم ماکان باند
اینستاگرام رهام هادیان : rohamhadian_official
اینستاگرام امیر مقاره : amirmaghare_official
رهام هادیان خواننده گروه ماکان
عکس از امیر مقاره خواننده گروه
سلفی اعضای ماکان باند ( امیر مقاره , یاشار خسروی و رهام هادیان)
فیلم ایرانی یک روز بخصوص با لینک مستقیم و چهار کیفیت متفاوت .
ژانر و گروه : اجتماعی | تهیه کننده کارگردان : همایون اسعدیان | سال ساخت : 1394 | مدت زمان : 95 دقیقه | فرمت : MP4
بازیگران : مصطفی زمانی / پریناز ایزدیار / محسن کیایی / فرهاد اصلانی
Download Yek Rooz Be Khoso Movie
هفته نخست شهریور ماه 96 در همین صفحه به صورت غیر رایگان ( خرید قانونی)
خلاصه داستان : حامد باید برای عمل قلب خواهرش دست به یک انتخاب بزند، انتخابی که در آینده مسیرهای متفاوتی را پیش روی او قرار داده است.
تصاویر فیلم یک روز به خصوص
مصطفی زمانی و پریناز ایزدیار در نمایی از یک روز بخصوص
پخش آنلاین فیلم و آنونس ها
همچنین فیلمهای زیر را دانلود کنید
دانلود فیلم ویلایی ها با لینک مستقیم و کیفیت بالا
فیلم سینمایی ایرانی ویلایی ها با 4 کیفیت متفاوت و حجم کم
ژانر و موضوع فیلم : دفاع مقدس | کارگردان : منیر قیدی | تهیه کننده : سعید ملکان | سال ساخت : 1395 | فرمت : MP4 | مدت زمان : 100 دقیقه
بازیگران : پریناز ایزدیار , صابر ابر , طناز طباطبایی , ثریا قاسمی , علی شادمان و …
خلاصه داستان : فیلم درباره زندگی همسران فرماندهان جنگ است که در سال های 62 و 63 روایت می شود و بیشتر به نمایش مشکلات زنان در آن دروه می پردازد.
بعد از پخش در شبکه نمایش خانگی در سایت قرار میگیرد و به صورت غیر رایگان می باشد(دانلود قانونی).
دانلود آنونس فیلم – Download
میزان فروش , اخبار و حواشی فیلم
ویلاییها در مدت زمان اکران خود توانست به فروش یک میلیارد و 150 میلیون تومان دست یابد . همچنین ثریا قاسمی توانست جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای بازی در این فیلم در جشنواره فجر سال 95 دریافت کند و طناز طباطبایی نیز جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل از جشن انجمن منتقدان سینما را گرفت.
عکسهای فیلم
پخش آنلاین فیلم
بیوگرافی و زندگینامه
حمیدرضا پگاه بازیگر سینما و تلویزیون متولد 11 تیر 1350 در تهران می باشد و 46 سال سن دارد.
وی 3 خواهر و یک برادر دارد و خودش دومین فرزند خانواده می باشد. او با نغمه نادری ازدواج کرده است.
پگاه فعالیت بازیگری و هنری خود را از سال 1372 با حضور در مجموعه ضلع ششم ساخته مسعود فروتن در تلویزیون و در سال 81 با فیلم این زن حرف نمی زند در سینما آغاز نمود.
او با حضور در مجموعه تفنگ سر پر که سال 80 پخش شد توانست به خوبی دیده شود .
حمیدرضا پگاه متاهل است و ازدواج کرده است . همسر او نغمه نادری نام دارد که از کارگردانان تئاتر می باشد. . وی یک فرزند دختر هم به نام حنا دارد.
وی هیچ صفحه ای در شبکه های اجتماعی از جمله اینستاگرام ندارد.
آقای پگاه از کارهای تازه تان چه خبر؟
در حال حاضر که مشغول به کار جدیدی نیستم. ولی سال گذشته درمینی سریال ” زاویه هفتم” بازی کردم این سریال یک کار پلیسی است که روایت متفاوت از چند زاویه را نشان می دهد
و من به خاطر شکل متفاوتش دوست داشتم آن را تجربه کنم ولی متاسفانه هنوز پخش نشده است.
به نظر شما دستمزد بازیگران منصفانه است؟
اگر بخواهیم دستمزدمان را با کشورهای دیگر که سینمای حرفه ای دارند مقایسه کنیم باید بگویم دستمزد ما خیلی پایین است.
ولی من درحد خودم دستمزدم را منصفانه می دانم.
می گویند عده ای از بازیگران دستمزدهای کلان می گیرند آیا این قضیه صحت دارد؟
بنده چون اطلاع دقیقی ندارم نمیتوانم اظهار نظر بکنم. ولی اگر کسانی که به این بازیگران دستمزدهای کلان می دهند حتما پتاتسیلی در آن بازیگر دیده اند.
در واقع هیچ بازیگری که به زور نمیتواند دستمزد بگیرد .
دوست داشتید در هالیوود بازی می کردید؟
واقعیت این است که به لحاظ شرایط حرفه ای دوست داشتم چون در هالیوود شرایط بسیار حرفه ای است همه شرایط از قبل محیا می شود تا بهترین اتفاق ممکن بیفتد؛
همه چیز از قبل پیش بینی و برنامه ریزی می شود ، غیر از وجه هنری، وجه صنعتی برایشان خیلی اهمیت دارد.
این ها چیزهایی است که سینمای ما در آن ضعف دارد.
ولی به لحاظ بازیگری، ایده آل من این است که به زبان خودم صحبت کنم و فیلم ایرانی بازی کنم و برایم جذاب تر است.
چقدر به سالمندان هم صنف خود سر می زنید؟
بنده ارتباط خیلی نزدیک با همکاران خود ندارم ولی جویای احوالشان هستم و همیشه برایشان آرزوی سلامتی می کنم و اگر کاری هم از دستم بربیاید برایشان انجام می دهم.
حمیدرضا پگاه در خانواده چگونه فردی است؟
من خیلی عادت ندارم خودم را به لحاظ شخصیتی قضاوت کنم دیگران باید راجب من نظر بدهند.
ولی خیلی خانواده ام را دوست دارم و تمام تلاشم را میکنم که حال بهتری داشته باشیم.
من روی یک سری اصول جدی هستم ولی این به این معنا نیست که اصلا شوخی و خنده نمیکنم اتفاقا شوخی کردن را هم خیلی دوست دارم.
به کارگردانی هم فکر می کنید؟
بله همیشه گوشه ذهنم بوده است و خیلی دوست دارم تجربه کنم.
اگر یک میلیارد پول داشتید با آن چه می کردید؟
نیازهای مادی و معنوی ،مشکلاتی که در زندگی و کارم دارم را برطرف می کردم.
سعی میکردم با فکر و تدبیر در کار خودم هم سرمایه گذاری کنم.
آخرین کتابی که خواندید؟
در حال حاضر مشغول خواندن کتاب ” یوسف آباد؛ خیابان سی و سوم” نوشته سینا دادخواه هستم.
بدترین فیلمی که دیده اید؟
اجازه بدهید نگویم
آروزی شما چیست؟
اول از همه سلامتی، پیشنهاد کار خوب ، بازی خوب ، نقش خوب، که این روزها به شدت بیکاری زیاد شده است و امیدوارم هرچه زودتر این شرایط تغییر کند.
عزت الله انتظامی : پیر سینما /محمدعلی کشاورز : برایشان آرزوی سلامتی دارم / تهمینه میلانی : قصه گوی زنان / اکبر عبدی : هزار چهره / مهران مدیری : طناز
این زن حرف نمیزند (احمد امینی، ۱۳۸۱)
عاشق مترسک (مهدی نوربخش، ۱۳۸۲)
چند تار مو (ایرج کریمی، ۱۳۸۲)
مواجهه (سعید ابراهیمیفر، ۱۳۸۳)
شبانه (امید بنکدار و کیوان علیمحمدی، ۱۳۸۳)
صحنه جرم، ورود ممنوع! (ابراهیم شیبانی، ۱۳۸۴)
پرونده هاوانا (علیرضا رئیسیان، ۱۳۸۴)
شبانهروز (امید بنکدار و کیوان علیمحمدی، ۱۳۸۷)
برخورد خیلی نزدیک (اسماعیل میهندوست، ۱۳۸۷)
قلادههای طلا (ابوالقاسم طالبی، ۱۳۹۰)
یکی می خواد باهات حرف بزنه( منوچهر هادی، ۱۳۹۰)
فرزند خوانده (وحید نیکخواه آزاد، ۱۳۹۰)
شهری که نمیخوابد(حسن اخوندپور، ۱۳۹۰)
ستاره(سید روحالله حجازی، ۱۳۹۱)
ساعت یک نیمه شب (شاهین باباپور، ۱۳۹۱)
رقص پا(مزدک میرعابدینی،1395)
عاشقانه(منوچهر هادی،1395)
گیلدا (کیوان علیمحمدی و امید بنکدار،1395)
سریال های حمیدرضا پگاه
ضلع ششم (مسعود فروتن، ۱۳۷۲)
به سوی زندگی (مسعود فروتن، ۱۳۷۴)
شنهای کف رودخانه (یوسف سیدمهدوی، ۱۳۷۶)
تفنگ سرپر (امرالله احمدجو، ۱۳۸۰)
شبی از شبها (رضا کریمی، ۱۳۸۱)
با من بمان (حمید لبخنده، ۱۳۸۱)
آخرین گناه (حسین سهیلیزاده، ۱۳۸۵)
تا رهایی (حسین تبریزی، ۱۳۸۸)
یک روز قبل (صادق کرمیار، ۱۳۸۹)
پیدا و پنهان (چراغ هارا خاموش میکنم) (شهرام شاه حسینی، ۱۳۹۰۰)
حیرانی(کیوان علیمحمدی و امید بنکدار، ۱۳۹۰)
نیلی تراز مهتاب (محسن یوسفی، ۱۳۹۲)
آوای باران (حسین سهیلی زاده، ۱۳۹۲)
زاویه هفتم (محمود معظمی، ۱۳۹۳)
فیلم های تلویزیونی حمیدرضا پگاه
پیشپرده (رضا حامدیخواه، ۱۳۸۲)
چکمه های استاین (بیژن صمصامی و رضا حامدی،1382)
ازشنبه تا پنجشنبه (حجت قاسمزاده اصل، ۱۳۸۴)
جای او دیگر خالی نیست(مهرداد خوشبخت، ۱۳۸۴)
همیشه مادر (شاهد احمدلو، ۱۳۸۵)
زائر (مسعود آبپرور، ۱۳۸۶)
نامادری (اصغر نعیمی، ۱۳۸۶)
گامی در تاریکی (آرش معیریان، ۱۳۸۶)
زهر و پادزهر (آرش معیریان، ۱۳۸۶)
این پرونده مختومه نیست (مهرداد خوشبخت، ۱۳۸۶)
بدل(مسعود اب پرور، ۱۳۸۷)
نیرنگ (مهرداد خوشبخت، ۱۳۸۷)
مرد زیبا (بهمن زرین پور، ۱۳۸۷)
انتقال (علیرضا بذرافشان، ۱۳۸۷)
من و شیطان (علیرضا طالبزاده، ۱۳۸۷)
عملیات پایتخت (محمدرضا آهنج، ۱۳۸۸)
حباب (بیژن شکرریز، ۱۳۸۸)
مهر بیپایان (محسن منشیزاده، ۱۳۸۸)
سایههای بلند گناه (شهرام شاهحسینی، ۱۳۸۸)
مادرانه (محمدعلی سعیدی، ۱۳۸۸)
بدل (مسعود آبپرور، ۱۳۸۸)
هشت (محمد رسولی، ۱۳۸۸
دو روز در جاده (شاهین باباپور، ۱۳۸۹)
دو راهی (شاهین باباپور، ۱۳۹۰)
حرفهای (فلورا سام، ۱۳۹۰)
ساعت صفر(محمد آهنگرانی، ۱۳۹۳)