دانلود سریال ممنوعه | دانلود فیلم های جدید

سریال ممنوعه | فیلم های ایرانی جدید | دانلود همه قسمت های سریال ممنوعه

بیوگرافی حمید صفت

حمید صفت

حمید صفت خواننده رپ ایرانی متولد 18 مرداد ماه سال 1372 می باشد و فقط 24 سال سن دارد ! .

شروع و علاقه به خوانندگی

حمید امیری صفت از دوران راهنمایی به همراه دوستش علی رهرو شروع به ساخت موزیک هایی با سبک رپ کردند .  و در ابتدای کار از کسایی مثل امینم و 50 سنت الگو گرفتن و اولین آهنگ خود به اسم “خیابونی ها” را منتشر کردند , اما بعد از مدتی علی به سمت مد و لباس رفت اما حمید صفت همچنان موسیقی را ادامه داد و در مدت کوتاهی توانست طرفداران بسیاری را به دست آورد.

او با انتشار آهنگ ببخش که آن را دو نفره با امیرعباس گلاب منتشر کرده بودند توانست به خوبی شنیده و شناخته شود.

ازدواج و همسر

حمید صفت فعلا مجرد است و ازدواج نکرده است و به گفته ی خودش خیلی دوست دارد که این کار را انجام دهد و بچه دار شود.

اینستاگرام حمید صفت : instagram / Hamde__sefat

حمید صفت کیست

حمید صفت در کنار سیامک انصاری

حمید صفت درباره خروجش از ایران می‌گوید: “اگر بهش فشار بیارن و مجبور شود از ایران می‌رود، اعتقاد دارد اگر رپ مجوز کنسرت بگیرید پاپ‌خوان‌ها تعطیل می‌شوند، درباره مدل ریشش می‌گوید با برنامه بود و الان تو جامعه مد شده است.”

بیوگرافی حمید صفت

عکسهای حمید صفت

انجام قتل : در روز شنبه 28 مرداد ماه 96 ناگهان خبری منتشر گردید که حمید صفت نا پدری اش را به دلیل اختلافات خانوادگی به قتل رسانده است که ابتدا همگی فکر می کردند که شایعه ای بیش تیست اما ساعاتی نگذشت که خودش نسبت به انجام این عمل اعتراف نمود و بازداشت شد.

 

 

۲۹ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی نصرالله رادش و همسرش

نصرالله رادش

نصرالله رادش بازیگر سینما و تلویزیون ایران متولد 12 آذر 1345 می باشد و 51 سال سن دارد, او اصالتا اهل بهبهان خوزستان است.

شروع بازیگری : رادش فعالیت هنری خود را از سال 1371 با بازی در مجموعه پنچری ساخته هرمز هدایت آغاز نمود.

او با حضور در مجموعه ساعت خوش به کارگردانی مهران مدیری توانست به خوبی شناخته شود و بعد از آن در اکثر کارهای مدیری حضور یافت.

ازدواج ها , همسر سابق و همسر جدید و زندگی شخصی

نصرالله رادش در گذشته‌ای نه‌چندان دور مدتی در بیمارستان بستری بود و در طول مدت درمان همسر سابقش در همان موقع درخواست طلاق خود را داده بود و به همین دلیل از او جدا شد.

بعد از آن مدت نصرالله رادش در سال 96 مجدد ازدواج نمود و عکسی از خود و همسر جدیدش منتشر کرد.

نصرالله رادش و همسرش

نصرالله رادش و همسرش

نصرالله رادش و پسرش

وی یک فرزند پسر به نام پرهام دارد که حاصل ازدواج اول او می باشد.

نصرالله رادش و مادرش

نصرالله رادش و مادرش


گفت و گو با نصرالله رادش 

 یک شروع توفانی با ساعت خوش و بعد افولی طولانی، چرا؟

نمی‌دانم. یکسری از مسائل به خودم بستگی داشت. شاید اشتباهات خودم باعث کم‌کاری‌ام شد. یک مقدارش هم بازمی‌گردد به اشتغال اصلی‌ام در شغلی غیر از بازیگری برای این‌که امنیت مالی داشته باشم. احساس می‌کردم در این صورت خیال راحت‌تری خواهم داشت. دلیل دیگرش هم شاید به مدل خودم مربوط می‌شود. فکر می‌کردم بازیگری دیگر برایم جذابیتی ندارد، اما حالا می‌بینم هنوز هم ممکن است اتفاقاتی در این عرصه بیفتد که برایم جذاب باشد. تلاشم بر این است که کم‌کاری گذشته‌ام را جبران کنم.

در زمان پخش مجموعه ساعت خوش و آن اقبال بی‌نظیر، پیش‌بینی می‌شد که شما یکی از بازیگران پرکار و مطرح سینما و بخصوص تلویزیون در سال‌های آتی باشید. در نهایت اما پیش‌بینی‌ها و گمانه‌زنی‌ها درست از آب درنیامد.

باور کنید خودم هم دلیلش را نمی‌دانم. فکر می‌کنم چیزهایی در این جهان وجود دارد که ما از درک آن عاجز هستیم. خیلی نمی‌خواهم فلسفی صحبت کنم، اما گاهی اتفاقاتی می‌افتد که خود انسان در آن چندان نقشی ندارد. شاید زندگی می‌خواست این درس را به من بدهد که هر چیزی راحت به دست نمی‌آید. قبلا فکر می‌کردم خیلی چیزها را می‌شود راحت و بی‌دردسر به دست آورد. 16 سال پیش که سریال روزگار جوانی را کار می‌کردیم،

کیهان ملکی به من می‌گفت که سینما را مطمئن نیستم اما از این بعد در تلویزیون آنچنان سرت شلوغ خواهد شد که فرصت فراغت نخواهی داشت، اما این اتفاق نیفتاد. نمی‌توانم بگویم آدم بدی هستم یا اذیت می‌کنم؛ شاید مدلم طوری است که کارگردانان ترجیح می‌دهند کمتر با من کار کنند، با آن‌که ظاهرا همه مرا دوست دارند. همه می‌گویند فلانی بچه خوبی است. معمولا می‌گویند هر بازیگری که خوش‌اخلاق است، پرکار هم می‌شود، اما نمی‌دانم چرا این اتفاق برای من نیفتاده است!

بیوگرافی نصرالله رادش

شاید انتخاب‌های خوبی نداشته‌اید. اتفاقا پس از روزگار جوانی در چند اثر اجتماعی دیگر هم بازی کردید، اما هیچ‌کدام نگرفت.

وقتی روزگار جوانی را کار کردم، هم خودم و هم اطرافیانم انتظار داشتیم که پیشنهادهای جدید از راه برسد و پرکار شوم، اما اتفاقا یک مدت طولانی پس از این سریال بیکار ماندم و پیشنهادی نشد. دوباره که سر کار رفتم، عده‌ای به‌به و چه‌چه کردند و منتقدانی هم بودند که ایراد گرفتند چرا تیپ بازی می‌کنی و به سمت نقش‌های رئال نمی‌روی؟ اما من که در روزگار جوانی تیپ‌سازی نکرده بودم، پس چرا بعد از آن ‌هم بیکار ماندم؟ در نهایت حرف زدن درباره این مساله، شخم زدن دوباره است و حالم را خراب می‌کند.

پس من فقط یک سوال دیگر در این باره‌ می‌پرسم و می‌روم سراغ موضوعات دیگر.

(می‌خندد) نه، اگر بتوانم برای این سوال‌ها جوابی پیدا کنم که خیلی خوب است. باید از گذشته‌ها درس بگیرم.

 پس از ساعت خوش باید فیلمنامه‌های زیادی برای بازی به دستتان رسیده باشد، این‌طور نیست؟

بعد از ساعت خوش؟! چه بگویم آخر؟ خیلی دوست ندارم در موردش صحبت کنم.

 بسیاری از دوستان و همبازی‌هایتان در ساعت خوش بعدها راه کارگردانی را در پیش گرفتند. فیلمسازی حوزه مورد علاقه شما نبود؟

من بازیگردانی را خیلی دوست دارم، اما یک مدلی بودم که نمی‌دانم اسمش را بگذارم تنبلی یا نداشتن روابط عمومی خوب. آن اوایل خیال می‌کردم اگر بازیگری خوب باشد همین کافی است و خودشان می‌آیند دنبالش، اما این‌طور نبود. بازیگر خودش باید دنبال نقش برود، اما من زیر بار این قاعده نمی‌رفتم. شاید یکی از دلایل کم‌کاری‌ام هم همین است. بلد نیستم با ارتباطات برای خودم کار بتراشم. اصولا انسان سمجی نیستم.

نصراله رادش

 اگر بازیگردانی را دوست داشتید پس چرا جدی‌اش نگرفتید؟

ببینید، علت اصلی کم‌کاری من پوست کلفت نبودن و احساسی بودن و زود رها کردن بود. حتی اگر بعضی مسائل را نخواهیم به مسائل ماورایی ارتباط دهیم، شکننده بودن خودم را عامل اصلی دوری‌ام از بازیگری می‌دانم. انسان باید در هر کاری حتی بازیگری، پوست‌کلفت باشد. نباید راحت کوتاه بیاید و دنبال کار خودش برود.

شما هم بازیگر نقش‌های طنز بوده‌اید و هم جدی؛ کدام را بیشتر ترجیح می‌دهید؟

من کمدی را خیلی دوست دارم. با این حال معتقدم انسان‌ها معمولا چندان شناختی از توانایی‌هایشان ندارند و گاهی استعدادهایی در یک انسان کشف می‌شود و بروز می‌کند که اصلا قابل باور نیست. یکی از بازیگران مطرح این روزها که شاید جزو چهار هنرپیشه اول ایران قرار بگیرد، همکلاسی من بوده است.

نه من و نه هیچ‌یک از دوستانم تصور نمی‌کردیم که این آدم به چنین جایگاهی برسد. بعید می‌دانم خودش هم دارای چنین تصوری بوده باشد. حالا با توجه به شناختی که من از خودم دارم به نظرم هنوز هم ممکن است اتفاقات بزرگ و خوبی در عرصه طنز و کمدی برایم بیفتد و امیدوارم که این‌گونه هم بشود.

روزی یک کارگردان از من پرسید که چرا کمدی کار می‌کنی؟ در نگاهت یک غم نهفته است و این نگاه اصلا به درد کار کمدی نمی‌خورد. من جواب دادم که‌ ای بابا، من با این بینی‌ام چگونه کار جدی بازی کنم؟! او گفت بینی‌ات چه ربطی به این موضوع دارد و این حرف‌ها از تو بعید است.

به همین خاطر هم نمی‌توانم با اطمینان بگویم قادر هستم یا نیستم که نقش‌های جدی را بازی کنم. به نظرم باید در کار انجام شده قرار گرفت. اگر فرصتی برای بازی در نقش‌های جدی پیش آمد امتحان می‌کنم؛ اگر از عهده‌اش برآمدم که چه بهتر و گرنه عذرخواهی می‌کنم.

با این حال نقش جدی هم نباید چیز پرت و پلایی باشد. مثلا شاید جالب نباشد که من نقش خلبان را بازی کنم. با این حال فکر می‌کنم از عهده اغلب نقش‌های جدی بربیایم. از طرف دیگر، در کارهای هنری ما خلاقیت چندانی دیده نمی‌شود. آدمیزاد با خلاقیت می‌تواند زنده بماند و جوانه بزند. در کار خودمان چیزی خلق نمی‌کنیم؛ ای کاش کشفی می‌کردیم، صدای جدیدی می‌آمد، نگاه جدیدی بود. من عاشق این مدل کار کردن هستم.

 در کارهای طنزتان هم بیشتر شاهد نوعی تیپ‌سازی از شما هستیم.

من تیپ را دوست دارم، اما عاشق سینمای فانتزی هستم. مثلا برای تیپ‌هایی که جانی دپ بازی می‌کند، غش می‌کنم!

 همکاری شما با مهران مدیری در تلویزیون منقطع و با فاصله بوده است؛ ابتدا ساعت خوش، سال‌ها بعد باغ مظفر و حالا در حاشیه. دلیل این همکاری‌های غیرمداوم و منفصل؟

پاسخ ساده پرسش شما این است که مدیری باید دوست داشته باشد با من کار کند و آن قابلیت را در من ببیند. شاید من هم روزی کارگردانی کنم، اما به برادرم نقشی ندهم. این مساله به خیلی چیزها بستگی دارد. مثلا ببینید فلان بازیگر هالیوود افسرده می‌شود و دست به خودکشی ناموفق هم می‌زند اما دوباره به سر کارش بازمی‌گردد. حال من هم مانند همه آدم‌ها می‌تواند بد باشد. خب 9 سال پیش یک‌بار هم حال من بد بوده است، اما هنوز خیلی‌ها تا اسمم را می‌شنوند، می‌پرسند که می‌شود با فلانی کار کرد؟ عجیب و غریب است.

این حرف و حدیث‌ها هم در کم‌کاری من بی‌تاثیر نبوده است. اصلا شنیدن همین حرف‌ها هم آدم را داغان می‌کند. باید برایتان پیش بیاید تا متوجه حال من شوید. من معتقدم یکسری از نقش‌ها را بازیگر می‌تواند حتی با حال بد بازی کند و اتفاقا جایزه هم بگیرد. یکسری مسائل با من مانده است و رهایم نمی‌کند. در این 9 سال کلی کار کرده‌ام، همیشه هم خنده روی لبانم بوده، اما هنوز که هنوز است همه فکر می‌کنند که حالم خراب است. به دکتر که مراجعه می‌کنم می‌پرسد حالت خوب است؟ پاسخ می‌دهم نه، سرما خورده‌ام اما او می‌گوید که حال کلی‌ات را می‌گویم. خب اینها خودش حال انسان را خراب می‌کند.

از نقش‌تان در سریال در حاشیه بگویید.

نقش که خیلی پررنگ نشد و به چشم نیامد. قرار بود سریال 90 قسمتی باشد و این نقش هم به مرور پخته شود. به نظرم نقش پیچیده‌ای نیست. چنین نقش‌هایی را دوست دارم، با این حال خیلی از مسائل در ریتم کار خلل وارد می‌کند و یک بازیگر باید خودش را با کلیت کار هماهنگ کند و همین موضوع باعث می‌شود که گاهی خودت را هم تکرار کنی. من به ریتم کار بیشتر فکر می‌کنم تا نقش خودم. سعی هم می‌کنم که تکرار نشوم. همیشه هم دوست دارم که متفاوت بازی می‌کنم و به گمانم توانایی‌اش را هم دارم. احساس می‌کنم تماشاگر هم از کارم در سریال در حاشیه راضی است.

به نقش‌های منفی علاقه ندارید؟ دوست ندارید تجربه‌اش کنید؟

یک زمانی که خشم‌های درونی‌ام زیاد بود، چرا. حتی تا مدت‌ها دوست داشتم نقش قاتل را هم بازی کنم، اما حالا که به لطف خدا آرامش درونی‌ام زیاد شده این حس و تمایل هم کمتر شده است. یعنی حضور آن آدم‌ها در درونم کمرنگ شده است. اینها شاید به دلیل بالا رفتن سنم هم باشد. در هر حال به نقش‌های منفی علاقه کمتری دارم.

شما نقش یک داروفروش را در سریال در حاشیه بازی می‌کردید که حتی این اواخر کار قصد داشت دارو هم بسازد. نگران نبودید از واکنش‌های احتمالی مثلا داروفروشان یا داروسازان؟

نه، فقط دوست دارم یک چیزی بگویم. اگر شوخی کنیم، اما مسخره نکنیم جامعه هم رشد می‌کند. یک انسان هم تا متوجه عیوبش نشود و آنها را نبیند که نمی‌تواند در رفع و رجوعش بکوشد. من باید خشم را ببینم و احساس کنم تا از خدا بخواهم که آن را در من برطرف کند. جامعه هم باید نواقصش را ببیند تا بتواند برطرفش کند. هنر هم کارش همین است. اصلا ای کاش یکی پیدا شود و یک سریال طنز در مورد خود هنرمندان بسازد؛ هنرمندانی که از مسیر رسالت خود و انسانیت خارج شده‌اند.

به نظرم خیلی جای کار دارد. یک سریال 60 قسمتی خیلی خوب می‌شود. اصلا یکسری از تهیه‌کننده‌ها به بازیگر به چشم یک تیرآهن نگاه می‌کنند. خب همین می‌تواند سوژه یک اثر طنز شود. البته امیدوارم که صنف آهن‌فروش‌ها به این موضوع اعتراض نکنند (می‌خندد).

اگر هنرمندان با خودشان شوخی کنند خیلی از مشکلات مانند روابط ناسالم و غیرانسانی پشت پرده و معضلاتی همچون خرید و فروش نقش حل می‌شود. در عین حال که یک اثر طنز هم تولید شده و در نهایت شاهد اعتراضات کمتری در آینده خواهیم بود، چراکه مردم می‌بینند هنرمندان در وهله اول با خودشان هم شوخی می‌کنند‌.

بیماری نصرالله رادش

فیلم های سینمایی نصرالله رادش 

1378 شیرهای جوان
1384 سرتو بدزد رفیق
1387 نظام از راست
1390 خنده در باران


سریالهای نصرالله رادش 

1371 پنچری
1372 پرواز 57
1374 سال خوش مهران مدیری
1377 روزگار جوانی (سری اول)

1378 روزگار جوانی (سری دوم)
1380 زیر آسمان شهر
1383 او مثبت +o
1385 باغ مظفر

1387 مرد هزارچهره
1388 دفتر مشق کریم
1388 مسافران
1391 مهمانان ویژه سیدجواد رضویان شبکه تهران

1394-١٣٩٣ در حاشیه مهران مدیری شبکه 3
گنج مظفر
شوخی کردم
عطسه

عکسهای نصرالله رادش

۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

نیما کرمی و همسرش + بیوگرافی

نیما کرمی

بیوگرافی و زندگینامه

نیما کرمی مجری صدا و سیما متولد خرداد ماه سال 1356 در تهران است و 40 سال سن دارد .

تحصیلات : وی فارغ التحصیل رشته مهندسی عمران در مقطع لیسانس از دانشگاه آزاد است .

وی با اجرای برنامه های تلویزیونی از جمله برنامه صبحی دیگر که از شبکه اموزش پخش میگردد به شهرت رسید . وی در این برنامه به همراه همسرش زینب زارع به صورت مشترک به اجرا می پردازند.

ازدواج و همسرش

نیما کرمی چند سالی است که ازدواج کرده است . همسر او زینب زارع نام دارد که او هم از مجریان تلویزیون است که علاوه بر اجرا در زمینه طراحی مانتو را هم شروع کرده و نام برند مانتوهای طراحی شده خود را نیز میس سان (بانوی خورشید) گذاشته است. این زوج هنرمند دارای یک فرزند دختر به نام نیلی می باشند.


وی با احسان کرمی که او هم از مجریان سیما است هیچ نسبتی ندارد و یک تشابه فامیلی می باشد.

اینستاگرام نیما کرمی : instagram / Karaminima

همسر نیما کرمی

عکس نیما کرمی و همسرش زینب زارع

پدر نیما کرمی

نیما کرمی و پدرش و دخترش و عمویش

نیما کرمی و دخترش و همسرش

عکس همسر و دختر نیما کرمی


گفتگو با نیما کرمی و زینب زارع

وقتی پنج ساله بودم برای اولین‌بار جلوی میکروفن رفتم

نیما کرمی: پدر من از گوینده‌ها و تهیه‌کنندگان قدیمی رادیوست و من هم همیشه این شغل را دوست داشتم. اولین‌بار که جلوی میکروفن قرار گرفتم فقط پنج سال داشتم. خوب به یاد دارم قرار بود تیزری رادیویی درباره واکسیناسیون بسازند و نیاز به صدایی کودکانه داشتند و این اولین باری بود که صدایم ضبط و در رادیو پخش شد. در دوران دبیرستان برنامه‌های صبحگاهی را اجرا می‌کردم؛ تا اینکه فرصتی برایم پیش آمد تا بازیگری را تجربه کنم و در سریالی برای مرکز اصفهان بازی کردم.

بعد از آن دوباره به سمت اجرا رفتم تا اینکه در سال ۷۴ به تهران آمدیم و من گویندگی برای واحد دوبلاژ شبکه پنج را شروع کردم. بچه‌های رادیو صدای مرا در این برنامه‌ها که مستند بود شنیدند و از آنجا که صدایم خیلی شبیه به پدرم بود، صدای مرا با ایشان اشتباه گرفتند و به پدرم گفتند که چقدر فلان برنامه جالب بود و پدرم هم گفته بود: «گوینده آن برنامه‌ها نیما بود نه من.» به این ترتیب دوستان رادیویی هم از پدرم خواستند تا مرا به رادیو معرفی کند. خلاصه من به رادیو رفتم و پس از آن هم اجراهای تلویزیونی‌ام شروع شد.

زینب : در دوران دانشجویی معمولا همه دوست دارند به استقلال مالی برسند و این موضوع هیچ ربطی به این ندارد که شما خانواده‌ای متمول یا بی‌پول داشته باشید. در‌واقع این یک جور اشتیاق دوران جوانی است. سال ۸۲ من دانشجوی تئاتر بودم و یکی از دوستانم به من گفت که برای گروه نیمرخ تست اجرا می‌گیرند.

استودیوی این برنامه نزدیک دانشگاه ما بود، برنامه مربوط به نوجوانان و مجری برنامه هم مژده لواسانی بود. برای این برنامه مجری دوم می‌خواستند و اجرای من مورد قبول‌شان واقع شد که پس از آن به رادیو رفتم و کار اجرا را ادامه دادم تا به امروز.

بازیگری را دوست داریم

نیما : در این سال‌ها جسته و گریخته کار بازیگری را ادامه دادم. در چند تئاتر حرفه‌ای و یک تله‌فیلم بازی کردم. در مورد تئاتر که باید بگویم برایم خیلی لذت‌بخش است و درواقع کاری دلی محسوب می‌شود اما در مورد سینما و تلویزیون به دنبال یک موقعیت بسیار خوب هستم. برای من که موقعیتم در حیطه اجرا تثبیت شده چندان مناسب نیست که در زمینه‌ای دیگر و در کاری ضعیف ظاهر شوم. دوست دارم اگر قرار است در فیلم یا سریالی بازی کنم، آنقدر خوب باشد که دیده شود و از اینکه در حیطه‌ای دیگر کار می‌کنم لذت ببرم و یک کار موفق باشد؛ نه اینکه صرفا حضور داشته باشم.

زینب : من کارگردانی تئاتر خوانده‌‌ام، در دانشکده هم بازی ‌کرده‌ام اما خب، خیلی سال است از این فضا دور شده‌ام. شاید اگر در همان حال و هوا می‌ماندم می‌توانستم بازی کنم. بازیگری هم مانند خلق کردن است و شما خالق نقش‌تان هستید. انسان دوست دارد خالق باشد و اصلا به همین خاطر است که برخی از آدم‌ها به سمت هنر می‌روند چون در این حیطه می‌توانند با خلاقیت خود دست به خلق آثار مختلف بزنند.

در اجراهای‌مان خودمان هستیم و نقش بازی نمی‌کنیم

زینب : اجرا کاری سخت و سنگین است؛ به‌خصوص اگر روی آنتن زنده باشید. من شخصا اجراهای دونفره‌مان را دوست دارم و فکر می‌کنم خوب از آب درمی‌آید چون رابطه‌مان در این اجراها همانی است که در واقعیت هم وجود دارد و دوست نداریم برای مردم نقش بازی کنیم.

ما در این اجراها از فضای همیشگی‌مان دور نمی‌شویم و فقط سعی می‌کنیم کارمان به اصطلاح کادربندی شده باشد چون مردم برنامه‌هایی را می‌پسندند که حواشی بی‌جهت نداشته باشد. خدا را شکر بازخوردی که از مردم گرفته‌ایم خوب است.

نیما : در اجرای دو نفره احترام حرف اول را می‌زند. اگر در این اجراها یک نفر بخواهد دوربین یا میکروفن را مال خودش کند و به اصطلاح بدزدد، توی حرف پارتنر خود بپرد، همکارش را جلوی مردم خراب کند و. . . هم برنامه خراب می‌شود و هم مردم این موضوع را به خوبی درک می‌کنند و از تماشای برنامه لذت نمی‌برند. اگر این اجراها توسط یک زن و شوهر اجرا شود به این نکات باید بسیار بیشتر هم توجه داشت.

منظور من این نیست که نباید بین ما شوخی باشد؛ اتفاقا من و زینب در اجراهای‌مان با هم شوخی هم می‌کنیم اما این شوخی‌ها باید از جنس احترام و ادب باشد نه از جنس تخریب شخصیت؛ یعنی من هرگز زینب، خانواده‌اش، مدل حرف زدنش و. . . را مورد شوخی قرار نمی‌دهم.

تاکید من و زینب این است که جلوی دوربین خودمان باشیم و رابطه‌مان درست همان شکلی باشد که همیشه با هم داریم. بازی و ادا و اطوار خیلی سریع لو می‌رود و مردم می‌فهمند چه کسی خودش است و چه کسی نقش بازی می‌کند. قربان صدقه الکی رفتن زود مشخص می‌شود یا اگر طرف مقابل‌تان را تخریب شخصیت کنید، مشخص می‌شود که عقده‌گشایی دعوای شب قبل را آورده‌اید روی آنتن!

کارگاه خورشید

نیما : ایده اولیه کارگاه مشترک من و همسرم با آینه‌ و شمعدان عروسی‌مان شروع شد. دوستی که فامیل‌مان هم بود آینه و شمعدان عروسی ما را ساخت و کلی طرفدار پیدا کرد و این منجر به قرار کاری بین ما شد. در ابتدا کار با شیشه‌های رنگی را شروع کردیم و نام برندمان را خورشید گذاشتیم. الان اما کارمان تلفیق کاشی و چوب یا فلز و چوب است.

زینب : درواقع ما همان کاری را می‌کنیم که گذشتگان‌مان هم انجام می‌دادند اما در حال حاضر به خاطر کم کردن هزینه‌ها به فوم و‌ ام‌دی‌اف روی آورده‌ایم. ما در کارهای‌مان چرم، کاشی و فلز را با چوب تلفیق می‌کنیم و محصولاتی برای طراحی داخلی منزل و محل کار می‌سازیم. درواقع ما همان راه گذشتگان را ادامه می‌دهیم و البته حس و حال، ذوق و حال خوب‌مان را به کارها تزریق می‌کنیم. جالب اینکه ایده اغلب این کارها از جمع‌های دوستانه به دست می‌آید؛ مثلا دوستان‌مان می‌گویند به فلان وسیله نیاز داریم اما در بازار چیز خوبی پیدا نمی‌شود و همین موضوع انگیزه‌ای می‌شود تا تلاش کنیم آن چیزی را بسازیم که دوستان‌مان نیاز دارند و شبیه‌اش در بازار وجود ندارد.

نیما : از صفر تا صد وسایلی که در کارگاه ما تولید می‌شود، کار دست است و به قول قدیمی‌ها نفس هنرمند به آن خورده است؛ حتی نقاشی‌هایی که روی چوب می‌بینید کار دست یک هنرمند است. این نقاشی‌ها را همسر آقای نیما رئیسی می‌کشد.

«میس سان» برند طراحی مانتوی ما

زینب زارع: خواهر من طراحی پارچه و لباس خوانده است. کار ما فعلا طراحی و دوخت محدود برای آدم‌هایی است که به ما سفارش می‌دهند و لباس‌های خاص دوست دارند. راستش من شخصا لباس‌هایی که دوست دارم را در بازار پیدا نمی‌کنم؛ لباس‌هایی که در عین سادگی شیک، زیبا و پوشیده باشند.

نیما کرمی: با کار چوب برند خورشید تولید شد با نام «سان وود» و حالا طراحی مانتو و لباس‌مان «میس سان» یا بانوی خورشید نام گرفته است. خوشبختانه دوستان هنرمند از این لباس‌ها استقبال کرده‌اند. همکاران‌مان خانم‌ها شبنم مقدی، لیندا کیانی، هانا کامکار و. . . از مانتوهای طراحی ما استقبال کرده‌اند.

شهرت همراه با محبوبیت لذت‌ بخش است

نیما : شهرت به تنهایی شاید آزار‌دهنده باشد اما وقتی همراه با محبوبیت باشد لذت‌بخش است. فرد مشهور موظف است با همه افرادی که به سمتش می‌آید با خوشرویی و احترام برخورد کند و خب این کمی کار را سخت می‌کند اما در عین حال محبت گرفتن از مردم لذت‌بخش است. ما هم مثل همه مردم درگیری، مشکل، دعوا، اوقات تلخی، بیماری و. . . داریم اما این حق را نداریم که ناراحتی‌های‌مان را در مواجهه با مردم نشان دهیم.

زینب : ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که شهرت خیلی اهمیت دارد و حتی آدم‌ها شغل‌های‌شان را بر این اساس انتخاب می‌کنند که مشهور شوند. در همه عرصه‌ها دیده شدن به نفع آدم‌ها تمام می‌شود و دنیای مجازی هم به این موضوع دامن زده است و به طی کردن مسیر شهرت کمک می‌کند.

مثلا تا همین چند سال پیش ما ترانه‌سراها، موزیسین‌ها، شعرا، نویسنده‌ها و. . . را تنها از روی اسم‌شان می‌شناختیم و هرگز ندیده بودیم‌شان اما الان به لطف دنیای مجازی همه را به چهره می‌شناسیم و این دیده شدن خیلی برای همه مهم شده است. الان شهرت مختص مجریان، بازیگران و ورزشکاران نیست. دنیای شهرت جذاب است؛ البته من آدم مشهوری نیستم اما نیما را همه می‌شناسند و خوشبختانه همسرم در این مورد خیلی باحوصله است.

نیل مدیر برنامه ماست

کرمی: با پدر و مادر شدن جنس زندگی عوض می‌شود و شما باید این تغییرات را دوست داشته باشید تا از پدر و مادر شدن‌تان لذت ببرید. آنهایی که از بچه‌دار شدن می‌نالند که «بابا بچه خیلی اذیت می‌کند و…» اصلا دوست نداشته‌اند که بچه‌دار شوند.

ما هشت سال است ازدواج کرده‌ایم از سال چهارم به بچه‌دار شدن فکر کردیم و در سال ششم بچه‌دار شدیم. همه این روند هم از قبل فکر شده و برنامه‌ریزی شده بود به همین خاطر تغییرات برای‌مان لذت‌بخش بود و می‌دانستیم جنس زندگی‌مان عوض می‌شود و مثلا شبی باید چند بار از خواب بپریم. (می‌خندد) البته من که فقط از خواب بیدار می‌شوم و می‌پرسم: «چی شده؟» و زینب می‌گوید: «هیچی بخواب» خلاصه همراهی من در این حد است. (می‌خندد)

پس از بچه‌دار شدن شما باید همه برنامه‌های‌تان را با خواب و بیداری، سلامت و بیماری، تفریحات و بازی و حتی دستشویی رفتن بچه هماهنگ کنید. (می‌خندد) خلاصه بچه می‌شود مدیر برنامه زندگی.

زینب : من همیشه در زندگی‌ام برای همه‌چیز تصویر ذهنی داشتم؛ مثلا در دوره نوجوانی از ازدواج، کار کردن، خانه دارم ؛ در ذهنم تصور داشتیم اما هرگز از بچه‌دار شدن هیچ تصوری نداشتم، (می‌خندد) ولی حالا که مادر شدن را تجربه کردم می‌گویم خیلی شیرین و دلنشین است.

خانواده نیما کرمی

نیل یعنی آبی

نیما کرمی: دوست داشتیم اسم بچه‌مان خاص باشد اما مثل بعضی‌ها دنبال این ادا نبودیم که اسم ویژه یا عجیب و غریب روی بچه‌مان بگذاریم. هفته آخر بارداری با مشورت همسرم به این اسم رسیدیم.

زینب : من هم دوست داشتم اسم دخترم خاص باشد؛ نیل یعنی آبی. به نظرم این اسم خوش‌آهنگ و زیباست و بار معنایی خوبی دارد. می‌دانستیم که در کشورهای انگلیسی‌زبان اسم نیل را روی پسرها می‌گذارند مثل نیل آرمسترانگ ولی ترک‌های آذربایجان خودمان و ترک‌های کشور ترکیه این اسم را روی دختر می‌گذارند. بعدها دوستان‌مان در سریال‌های ترکیه‌ای این اسم را روی شخصیت‌های زن داستان شنیدند و به ما گفتند نیل اسم فلان شخصیت در یک سریال ترکیه‌ای است.

تلفظ اسم‌های تک‌سیلابی در فرهنگ ما سخت است. پدر من هنوز دخترم را نیلی یا نیل جان صدا می‌زند یا پدر همسرم او را نیل خانم جان صدا می‌کند. اوایل سخت بود ولی الان دیگر همه این نام را پذیرفته‌اند.

دوست داریم آقای ظریف مهمان برنامه‌مان شوند

نیما کرمی: اگر قرار باشد برنامه‌ای داشته باشیم و مهمان آن را خودم انتخاب کنم دوست دارم میزبان آقای محمدجواد ظریف باشم. دوست دارم در بخشی از برنامه خانواده‌شان هم حضور داشته باشند و از همسرشان سوال کنم «داشتن چنین همسری که مرتب در سفر هستند با این همه دردسر چطور است؟» (می‌خندد)

زینب زارع: من هم خیلی دوست دارم در برنامه‌ای با اجرای مشترک میزبان آقای ظریف باشیم. مهمان دیگری که دوست دارم به برنامه‌مان دعوت کنم علی دایی است. به نظرم شخصیت موفق و جالبی دارد. من از چالش‌ها و حواشی اطرافش هم خوشم می‌آید.(می‌خندد) مهمانان دیگری که دوست دارم با آنها صحبت کنم همایون شجریان، وحید جلیلوند و اصغر فرهادی هستند.

نیما : بدمان نمی‌آید در یک برنامه هم میزبان بابک زنجانی باشیم! (می‌خندد) دوست دارم از او بپرسم: «چطور شد تبدیل به یک غول در شرکت‌های نفتی شده؟ چطور این همه سال با این بدهی‌ها زندگی کرده و اصلا این همه شرکت، ثروت و. . . را از کجا به دست آورده.»
همچنین خیلی دوست دارم در یک برنامه میزبان خودرو‌سازان وطنی باشم و از آنها بپرسم: «شما به چی فکر می‌کنید که این ماشین‌ها را می‌سازید؟» (می‌خندد)

برنامه‌های مخصوص نوروز و سال تحویل به تکرار افتاده‌اند

زینب زارع: برنامه‌های نوروز ما مخصوصا برنامه سال تحویل به تکرار افتاده؛ طوری‌که اگر بهترین ‌مهمانان هم در این برنامه‌ها دعوت شوند برای مخاطب جذابیت ندارد چون شکل و فرم کلی این برنامه‌ها روندی تکراری دارد.

نیما : برنامه مخصوص امسال می‌تواند مثلا با گروه «خندوانه» باشد. این برنامه می‌تواند برای مخاطب جذاب باشد؛ البته ما هم طرحی به یکی از شبکه‌ها داده‌ایم و شاید مهمان نوروزی مردم باشیم.

زینب : در برنامه‌های مخصوص نوروز یا مناسبت‌های دیگر همه شبکه‌ها به یک شکل عمل می‌کنند و فقط دکور‌ها فرق دارد. من فکر می‌کنم نیاز است نگاهی نو و ایده‌هایی جدید به برنامه‌های مناسبتی تزریق شود؛ مثلا همین ایده «خندوانه» که نیما اشاره کرد، جالب است.

تاک‌شوهای شبکه‌های خارجی را می‌بینیم

نیما : تاک‌شوهای شبکه‌های خارجی را گاهی می‌بینیم. زینب بیشتر از من این برنامه‌ها را دنبال می‌کند. بعضی از این برنامه‌ها واقعا جذابند اما خب باید توجه داشته باشیم که هر رسانه قوانین خود را دارد و ما نمی‌توانیم مانند مجری‌های آن برنامه‌ها عمل کنیم؛ یعنی اصلا فرهنگ و عرف جامعه ما این اجازه را به ما نمی‌دهد؛ مثلا نمی‌توانیم برنامه‌ای مانند اُپرا در ایران داشته باشیم و هرکس هم تلاشی در این مورد کرده شکست خورده است.

زینب : دیدن این برنامه‌ها کمک می‌کند تا از استاندارد تعریف شده‌ای که وجود دارد کمی دور شویم و فراتر فکر کنیم.

بیوگرافی نیما کرمی

مجری باید خوش‌لباس و خوش‌ چهره باشد

نیما : در هر برنامه تلویزیونی باید یک طراح لباس و یک طراح گریم وجود داشته باشد. خوشبختانه الان دیگر در برنامه‌ها طراح گریم وجود دارد در حالی که سابقا به ما می‌گفتند «خودتان قبل از برنامه فوم بزنید به صورت‌تان بس است!» اما هنوز در حیطه طراح لباس هیچ برنامه مشخصی وجود ندارد در حالی که با ۱۰طراح و متخصص لباس می‌توان کل برنامه‌های صدا و سیما را پوشش داد.

من که از جیب خودم لباس می‌خرم پس چه بهتر که یک طراح به من بگوید برای هر برنامه بهتر است از چه نوع لباسی استفاده کنم. بخشی از پوشش‌های بی‌سلیقه‌ای که در تلویزیون می‌بینیم به همین خاطر است که هنوز به مقوله حضور طراح لباس در کنار عوامل برنامه‌ها دیدگاه حرفه‌ای وجود ندارد.

زینب : من فکر می‌کنم ما باید به چشم مخاطب و دید بصری او احترام بگذاریم. برنامه‌ها باید دکور زیبا داشته باشند و مجری‌ها باید لباس‌های زیبا بپوشند. به نظر من حتی یک مجری یا گوینده خبر در کنار داشتن صدای زیبا باید چهره مناسبی هم داشته باشد. نمی‌خواهم بگویم حتما باید شبیه محمدرضا گلزار باشد (می‌خندد) اما باید چهره‌اش طوری باشد که مخاطب آن را بپذیرد.

حاشیه های اجرا …

نیما کرمی: اینکه می‌گویید زندگی برای مجریان تلویزیونی سخت است را قبول ندارم. هر رسانه‌ای خطوط قرمز خود را دارد. وقتی شما در یک رسانه کار می‌کنید باید در چارچوب همان رسانه زندگی کنید و اگر این موضوع را دوست ندارید می‌توانید شغل‌تان را عوض کنید.

زینب : من فکر می‌کنم آدم‌هایی که زندگی کاری و شخصی‌شان با هم تداخل پیدا می‌کند و زندگی برای‌شان سخت می‌شود دو حالت دارند؛ اول اینکه خودشان به دنبال حاشیه می‌روند و دوم اینکه آدم‌های بدشانسی هستند؛ مثلا اینکه اتفاقی که ممکن است برای همه آدم‌های دنیا بیفتد برای یک مجری هم رخ می‌دهد اما در همان حال کسی از او فیلمبرداری می‌کند و از بدشانسی این فیلم رسانه‌ای می‌شود و. . .. بعضی وقت‌ها به اتفاق‌های اینچنینی که نگاه می‌کنم می‌بینم واقعا فقط می‌توان اسم بدشانسی را رویش گذاشت؛ اینکه یک شوخی، یک جمله ساده یا یک اتفاق شخصی ناگهان بدون خواست آن فرد رسانه‌ای شود دیگر فقط باید اسمش را بدشانسی گذاشت.

نیما : با زینب موافقم. ما باید در چارچوب‌هایی که رسانه‌مان مشخص می‌کند حرکت کنیم اما ممکن است این اتفاق‌ها برای هر کسی بیفتد و خیلی‌ها ناخواسته قربانی همین بدشانسی‌ها شوند. ما در مرحله گذار هجوم اپلیکیشن‌های رسانه‌ای هستیم که هنوز فرهنگ استفاده‌شان را بلد نیستیم؛ مثلا اگر من در یک کافی‌شاپ با دوستانم بگویم و بخندم مگر چه می‌شود؟ مگر دیگران چنین معاشرت‌هایی در زندگی‌شان ندارند؟

درست است که من نباید کارهایی برخلاف عرف و شرع انجام دهم و به عنوان یک مجری مراقبت بیشتری از رفتارم داشته باشم اما همه آن آدم‌هایی که لوله تفنگ‌شان را طرف مجری‌هایی می‌گیرند که چنین مشکلاتی برای‌شان به وجود آمده اگر تنها به ۲۴ ساعت گذشته خود نگاه کنند، دیگر به این راحتی‌ها قضاوت نمی‌کنند یا همان‌هایی که به برنامه‌ای که یک لهجه در آن به کار برده شده حمله و آتش آن را تند می‌کنند اگر با خودشان فکر کرده و به حجم جوک‌های قومیتی که ارسال کرده‌اند فکر کنند دیگر به این راحتی‌ها اجازه توهین به خودشان نمی‌دهند. به یاد داشته باشیم کسی را قضاوت می‌کنیم که قبلا کلی کار خیر کرده و تنها به خاطر یک اشتباه نباید او را حذف کرد.

بیوگرافی نیما کرمی | nima karami

برخی از اجراها : برنامه صبحی دیگر – برنامه دعوت – برنامه زنده رود – برنامه صبح خلیج فارس – برنامه من و شما – برنامه های سال تحویل و شب یلدا شبکه دو

۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

سریال هاتف

سریال هاتف

سریال هاتف به کارگردانی داریوش یاری تولید خود را از مرداد ماه 96 آغاز کرده بود این روزها در حال فیلم برداری می باشد و مراحل ساخت خود را طی می کند تا برای پخش آماده گردد.

زمان پحش : طبق گفته عوامل سریال این مجموعه قرار است در ایام ماه محرم 96 از یکی از شبکه های پخش گردد.این سریال دارای 10 قسمت 50 دقیقه ای است و مضمونی مذهبی دارد که با حال و هوای محرم و عاشورا همخوانی دارد.

در ادامه به معرفی سریال و بازیگران آن می پردازیم.

بازیگران هاتف

بازیگران سریال هاتف

اسامی بازیگران سریال

حمید گودرزی / زیبا بروفه در نقش ریحانه / محمد حاتمی / شهرام قائدی / محمد فیلی / کاظم بلوچی / سیدمهرداد ضیایی / بهزاد خداویسی / مریم بوبانی / کمند امیرسلیمانی / مریم کاویانی / رزیتا غفاری / مهرداد ایل بیگی / الهه حسینی و ..

حمید گودرزی در سریال هاتف

داستان سریال هاتف

در روز عاشورا، ابراهیم در کربلا بر اثر حمله قلبی می‌میرد. دخترش ریحانه پیگیر آخرین گفته ناتمام پدر می‌شود. این پیگیری ریحانه را رو در روی خانواده و زندگی زناشوئیش قرار می‌دهد. اما ریحانه اعتقاد دارد که عدالت نمی‌تواند در پشت در خانه آدم جا بماند… او پرده از ابهام وصیت پدر بر می‌دارد. در این روند شخصیت و ایمان خود را بازسازی کرده و بدست می‌آورد.

داستان سریال هاتف

لوکیشین ها و محل فیلمبرداری سریال

تهران (جنوب شهر، طرشت، شهرک غرب، صادقیه، نارمک) و عراق (کربلا)

پشت صحنه سریال هاتف

کمند امیرسلیمانی و زیبا بروفه بازیگران زن سریال هاتف در پشت صحنه سریال

عوامل سریال

تهیه کننده: نعمت چگینی، کارگردان: داریوش یاری، نویسنده: فروغ فروهیده، مدیرتولید: طاهر امانی، مدیرتصویربرداری: علی لقمانی، مدیرصدابرداری: فرشید کیوانمهر، مدیرچهره پردازی: سیدجلال موسوی، طراح صحنه: حسین اسدی، طراح لباس: شیده محمودزاده.

مدیربرنامه ریزی: امین پیرحیاتی، مشاور رسانه ایی: مجتبی احمدی، دستیاراول کارگردان: داود باقری، مدیر تدارکات: مرتضی کریمی، تدوینگر: علیرضا کمال پور، صداگذاری و ترکیب صدا: سیدمحمود موسوی نژاد، جلوه های ویژه: احسان فانیان، عکاس: نازلی هروی.

۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

سریال آشوب

سریال اشوب

سریال آشوب به کارگردانی امیر پور وزیری و  تهیه‌ کنندگی مهدی همایون‌فر این روزها مراحل تصویری برداری خود را سپری می کند تا برای پخش آماده گردد.

زمان پخش : این سریال قرار است در پاییز یا زمستان 96 در 25 قسمت از یکی از شبکه های تلویزیون پخش گردد.

در ادامه به معرفی داستان موضوع و بازیگران سریال پی پردازیم.

فیلم اشوب

بازیگران سریال آشوب

اسامی بازیگران به همراه نقش

عباس غزالی در نقش رضا ، محمود پاک‌نیت، سلمان فرخنده، سیاوش طهمورث، مهدیه نساج، پروانه معصومی، مالک سراج , شیوا ابراهیمی

داستان سریال اشوب

 

موضوع و داستان سریال آشوب

روایتگر قصه شهر خرمشهر در بازه زمانی ماه‌های منتهی به آغاز دفاع مقدس تا اشغال این شهر است.

قصه‌ای عاشقانه را بعد از انقلاب و همزمان با آغاز جنگ تحمیلی روایت می‌کند. قصه عاشقانه ای بین یک جاسوس عراقی و یک پرستار که در فصل اول تا زمان جنگ و سقوط خرمشهر روایت می شود و در فصل دوم که طراحی قصه توسط علی دلگشایی و سلمان فرخنده و احسان فکا صورت گرفته تا آزادی خرمشهر ادامه دارد.

 

بازیگران آشوب

لوکیشن ها و محل فیلمبرداری سریال :

شهرک سینمایی غزالی، شهرک سینمایی دفاع مقدس، خرمشهر، آبادان

عکسهای پشت صحنه سریال آشوب

پشت صحنه سریال آشوب

اشوب

عوامل سریال آشوب

کارگردان: امیر پوروزیری، تهیه‌کننده: مهدی همایونفر، مجری طرح و مدیرتولید: وحید معدنی، بازیگران: عباس غزالی، سلمان فرخنده، سیاوش طهمورث، محمود پاک نیت، پروانه معصومی، مهدیه نساج، شیوا ابراهیمی، مالک سراج و… ، نویسندگان: علی دلگشایی، احسان فکا و سلمان فرخنده، مدیر تصویربرداری: آرش خلاق دوست.

طراح صحنه: حمید شهیری، طراح لباس: مژگان عیوضی، طراح گریم: کامران خلج، صدابردار: روح الله جعفر بگلو، مدیربرنامه ریزی و دستیار اول کارگردان: سامرند معروفی، جانشین تولید و مدیر تدارکات: مقصود میرهاشمی، جلوه‌ های ویژه میدانی: ایمان کریمیان، عکاس پدرام نامدار، مشاور رسانه ای: محمد مهدی شیخ صراف، محصول مرکز فیلم و سریال سازمان هنری رسانه‌ای اوج.

سریال آشوب

 

مطالب مرتبط:
۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

جشن منتقدان و نویسندگان سینما 96

جشن انجمن منتقدان سینما سال 96

یازدهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینما در سال 96 شامگاه روز پنجشنبه 26 مرداد ماه در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان با حضور جمعی از بازیگران و هنرمندان سینما برگزار گردید . عکسها و گزارش این مراسم + اسامی برگزیدگان و نتایج را می توانید در سایت آریا پیکس مشاهده نمایید.

اسامی برندگان و نتایج جشن انجمن منتقدان سینما

تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد:حامد بهداد برای فیلم “سد معبر”

دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد: کورش تهامی ‌برای بازی در فیلم “رگ خواب”

تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: هادی حجازی فر برای فیلم “ماجرای نیمروز”

تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن: لیلا حاتمی برای فیلم رگ خواب

تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل زن : طناز طباطبایی برای فیلم ویلایی ها

دیپلم افتخار بهترین بازیگر اول زن: ثریا قاسمی(ویلایی ها)

تندیس بهترین فیلمبرداری: مسعود سلامی برای فیلم “خفه گی”

دیپلم افتخار بهترین چهره پردازی : ایمان امیدواری برای فیلم “خفه گی”

تندیس بهترین چهره پردازی:  محسن دارسنج برای فیلم “ماجرای نیمروز”

تندیس بهترین تدوین:بهرام دهقانی برای فیلم های “نگار” و “خفه گی”

تندیس بهترین طراحی صحنه و لباس: بهزاد جعفری طادی برای فیلم “ماجرای نیمروز”

دیپلم افتخار بهترین موسیقی: ستار اوکی برای فیلم ویلایی ها

تندیس بهترین موسیقی:سهراب پورناظری برای فیلم “رگ خواب”

جایزه بهترین فیلمنامه: معصومه بیات(رگ خواب)

جایزه بهترین کارگردانی: حمید نعمت الله (فیلم رگ خواب)

دیپلم افتخار بهترین کارگردانی: محمد حسین مهدویان(ماجرای نیمروز)

جایزه بهترین خلاقیت و استعداد درخشان: منیر قیدی(ویلایی ها)- اصغر یوسفی نژاد(خانه)

جشن منتقدان سینما 96

طناز طباطبایی در هفدهمین جشن انجمن منتقدان سینما

جشن انجمن منتقدان سینما

ویدا جوان در جشن منتقدان 96

بازیگران در جشن منتقدین سینما 96

گوهر خیراندیش و دخترش در جشن منتقدان سینمای ایران / مرداد 96هفدمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمانسیم ادبی در جشن منتقدان و نویسندگان سال 96

جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینما سال 96

شهره سلطانی بازیگر زن در جشن منتقدان 96

عکسهای جشن منتقدان سینما

هستی مهدوی در جشن انجمن منتقدان سینما سال 96

مراسم جشن انجمن منتقدان سینما

سارا بهرامی

هنرمندان در جشن منتقدین 96

نوید محمدزاده در جشن منتقدان 96

۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

سوگل طهماسبی و همسرش +بیوگرافی

سوگل طهماسبی

بیوگرافی و زندگینامه 

سوگل طهماسبی بازیگر سینما و تلویزیون وی متولد 25 بهمن 1363 در اصفهان می باشد و 33 سال سن دارد.وی بزرگ شده اهواز می باشد. 

تحصیلات : او دارای مدرک فوق دیپلم گرافیک است. 

سوگل دو خواهر بنام ساغر و سحر و یک برادر بنام سینا دارد ، پدرش استاد مینیاتور بود که فوت کرده و در حال حاضر با مادرش زندگی میکند

سوگل طهماسبی فعالیت هنری و بازیگری خود را از سال 1381 با بازی در مجموعه روزگار قریب ساخته کیانوش عیاری آغاز نمود. 

وی با بازی در سریال فاصله ها در سال 1389 توانست دیده شود و بعد از آن در سریالهای دیگر حضور یافت.

ازدواج و همسرش

سوگل طهماسبی مجرد است و ازدواج نکرده است.

وی چندی پیش با حضور در یک برنامه تلویزیون در خصوص علت ازدواج نکردن خود گفت :

فرصت‌های مناسبی برای ازدواج داشته‌ام ولی شغل ما بازیگرها به گونه‌ای است که هم سخت می‌توانیم انتخاب کنیم و هم دیگران ما را سخت می‌پذیرند.

وی با بیان اینکه ترجیح می‌دهم همسر آینده‌ام، همکارم نباشد خاطرنشان کرد: دوست دارم بنشینم و در مورد دنیای بازیگری با همسرم گفت‌وگو کنم، مهربان بودن همسرم برایم در اولویت است و اینکه شغل مرا باور کند تا بتوانم بیشتر پیشرفت کنم چون برای رسیدن به این جایگاه، زحمات زیادی کشیدم.

وی عنوان کرد: احساس می‌کنم تجارب زیادی هست که باید کسب کنیم و به عنوان مثال، اگر بخواهیم همسر یا مادر خوبی باشیم، باید تجربیات بسیاری داشته باشیم ولی می‌بینیم ناگهان به سن ۳۰ سالگی رسیده‌ایم.طهماسبی ادامه داد: باید بگویم تا سال گذشته خیلی جدی به مسئله ازدواج فکر نمی‌کردم ولی حالا که در آستانه ۳۰ سالگی هستم بیشتر به فکر این موضوع هستم.


سوگل طهماسبی از عاشق شدن و خواستگارانش می گوید / مشاهده ویدیو : دانلود

 


 

اینستاگرام سوگل طهماسبی : instagram/sogoltahmasbii

سوگل طهماسبی و همسرش

عکس سوگل طهماسبی و برادرش


سوگل طهماسبی ,بیوگرافی سوگل طهماسبی ,عکس سوگل طهماسبی

گفت و گو با سوگل طهماسبی 

چگونگی شروع بازیگری / از هشت سالگی

بازی در تئاتر را از هشت سالگی شروع کردم و تقریبا 14 ساله بودم که برنده بهترین بازیگر جشنواره استانی شدم. در این جشنواره آقای کیانوش عیاری داور بود و به مادرم گفت:«سوگل استعداد خوبی برای بازیگری داره، اگر خواستید به تهران بیایید، به من خبر دهید. من در حال ساخت یک سریال به نام روزگار قریب هستم و می تونم در اون سریال به سوگل نقش کوچکی بدم .» به این ترتیب من در 16 سالگی به تهران آمدم و در سریال «روزگار قریب» چند سکانس بازی کردم و بعد از آن هم بلافاصله در سریال «یوسف پیامبر(ع)» بازی داشتم. از همان جا استارت کارم در حوزه تصویر خورد و تا به حال در چند فیلم سینمایی، سریال های تلویزیونی و بیش از 50 تله فیلم حضور داشتم؛ تا اینکه برای بازی در سریال «کیمیا» دعوت شدم.

دنیای بازیگری با آنچه در ذهن داشتم، متفاوت بود

بازیگری با آنچه در خیالم و ذهنم داشتم خیلی فرق می کرد. من در شهرستان بزرگ شده بودم؛ البته جنوبی ها دارای قدمت هستند و شهری که من در آن زندگی می کردم یعنی اهواز به نسبت خیلی از شهرها دارای امکانات بیشتری است اما به هرحال اتفاقاتی که در پایتخت یک کشور می افتد مخصوصا در حوزه هنر با شهرستان ها کاملا متفاوت است؛ ضمن اینکه ما خیلی از امکانات را مثل جای تمرین یا اجرا نداشتیم و… .

من تنها دختری بودم که در گروه تئاترمان حضور داشتم و چون علاقه مند به فعالیت در زمینه بازیگری بودم مادرم مسوولیت کل گروه تئاتر را قبول کرد؛ به خاطر اینکه دوست داشت من در محیطی امن پیشرفت کنم. مادرم 8 سال مرا هر روز ساعت 4 بعدازظهر برای تمرین می برد و ساعت 8 شب به خانه باز می گرداند و هرگز از رفت و آمد در این مسیر خسته نشد. وقتی به تهران آمدم و خواستم بازیگری را ادامه دهم متوجه شدم آرزوی آدم ها اینجا بزرگ تر است.

شاید بزرگ ترین آرزوی من وقتی در اهواز بودم این بود که به تهران بیایم و یک سریال با یک کارگردان خوب کار کنم اما وقتی در محیطی بازتر قرار می گیرید آرزوهای تان هم به همان نسبت بزرگ تر می شود . طبعا تطابق این دو دنیا برای من که در سن کمی بودم سخت بود و دنیای بازیگری به شکل حرفه ای اش با چیزی که در تصوراتم بود، فرق داشت.

سوگل طهماسبی اینستاگرام

ابتدای ورودم به تهران افسرده شدم

پنج، شش ماه اول ورودم به تهران به خاطر همین متفاوت بودن شرایط با چیزی که در ذهنم داشتم دچار افسردگی شده بودم و اصلا نمی توانستم با کسی  ارتباط برقرار کنم. شاید تنها چیزی که باعث شد بتوانم در دنیای بازیگری دوام بیاورم این بود که فوق العاده آدم با انگیزه ای بودم. من یک دختر شهرستانی بودم که با هدف درس خواندن و پیشرفت در بازیگری به تهران آمده بودم و می دانستم برای رسیدن به این هدف باید تلاش کنم و می خواستم حتما به هدفم برسم. به خاطر انگیزه ام توانستم سریع خودم را با شرایط تطبیق دهم و برای پیشرفت تلاش کنم.

دوست داشتم خودم را روی پرده بزرگ سینما ببینم

من بازیگری را از تئاتر شروع کردم اما آرزو داشتم همه مدیوم های بازیگری را تجربه کنم و یک روز خودم را روی پرده بزرگ سینما ببینم یا اینکه در یک سریال 30 قسمتی بازی کنم و هر شب مهمان خانه مردم باشم. خوشبختانه خانواده ام همیشه از من حمایت کردند و اگر حمایت ها و پشتیبانی های مادرم نبود شاید نمی توانستم به آرزویم برسم.

تصمیم به مهاجرت بزرگ ترین تصمیم زندگی ام بود

تنها15 سال داشتم که تصمیم گرفتم برای زندگی از اهواز به تهران بیایم. درواقع مهاجرت به تهران شاید بزرگ ترین تصمیم زندگی ام بود. سال های اول در خانه خواهرم زندگی کردم و بعد از قبول شدن در کنکور و شروع دوران دانشجویی مستقل شدم تا اینکه پس از فوت پدرم، مادرم هم به تهران آمد و حالا با هم زندگی می کنیم.

سال های اول ورودم به تهران با اینکه سن کمی داشتم اما همه مسوولیت و بار زندگی و تصمیم گیری هایم بر دوش خودم بود. خواهرم از رشته تحصیلی من که گرافیک بود و دنیای بازیگری چندان سررشته ای نداشت و نمی توانست مرا راهنمایی کند. درواقع تا قبل از اینکه تنها و مستقل زندگی کنم هم با این شیوه از زندگی و سختی های آن آشنا بودم. اما خب، بالاخره زندگی مستقل به خاطر تنهایی سخت بود و من این سختی را چند سال تحمل کردم و خوشحالم الان مادرم کنارم است.

بازی در نقش دختری که 12 سال از من کوچک تر بود

تقریبا 9 سال پیش با آقای جواد افشار یک تله فیلم کار کرده بودیم و ایشان مرا می شناختند. قبلا هم با آقای شفیعی در سریال ها و فیلم ها همکاری داشتم. زمانی که نقش نرگس به من پیشنهاد شد چون حجم فیلمنامه خیلی زیاد بود، فرصت خواندن کل آن را نداشتم؛ بخشی را خواندم و بخشی را هم دوستان شفاهی تعریف کردند. آقای افشار گفت نقش نرگس جذاب و خوب است و من وقتی وارد جریان فیلمبرداری شدم فهمیدم شخصیت نرگس چقدر جای کار دارد. خدا را شکر می کنم وارد این پروژه شدم و خیلی راضی ام.

شخصیت نرگس در سریال حدود 17 ساله است و من در آستانه 30 سالگی قرار دارم و همین موضوع بازی در این نقش را سخت تر می کرد. اتفاقا اولین سکانسی که بازی داشتم، سکانسی در دبیرستان بود و من یک دفعه خودم را در لباس یک دختر نوجوان و پشت  نیمکت مدرسه دیدم که خیلی برایم جالب بود و البته از اینکه باید نقش یک دختر مدرسه ای را بازی کنم، کُپ کرده بودم. (می خندد) ما روی تک تک دیالوگ ها و حالات صورت مان کار کردیم تا نقش باور پذیر شود. دختران آن دوره در 17، 18 سالگی ازدواج می کردند چون واقعا به یک پختگی و بلوغ می رسیدند. دختر  17 ساله دهه 60 با دختر 17ساله امروز خیلی متفاوت است و ما این موضوع را مد نظر داشتیم.

مردم در دوران کودکی ما شاد تر بودند

دهه شصت و دورانی که داستان سریال «کیمیا» در آن می گذرد برای مردم ما خیلی نوستالژیک است. درست است که آن دوره کشور در جنگ بود و همه باید در صف نفت می ایستادند و زندگی به راحتی امروز نبود اما مردم شادتر بودند و اگر قرار بود دور هم جمع شوند این دور هم بودن ها واقعا به خاطر دل شان بود.

بیوگرافی سوگل طهماسبی

یک اهوازی خونگرم هستم

من هرگز ندیده ام یا نشنیده ام که کسی به اهواز یا کلا جنوب سفر کند و از مردم این خطه بد بگوید. مردم جنوب خیلی خونگرم، مهمان نواز و مهربان هستند و معروف است که خاک جنوب دامنگیر است. من هم خوشبختانه خصلت خونگرمی را از خانواده ام به ارث برده ام و از مردم خوبم یاد گرفته ام.

در جمعی دو نفر از دوستان مان تعریف می کردند برای تعطیلات عید کنار رود اروند رفته و برای اقامتی بهاری چادر زده بودند و از یک خانواده جنوبی و عرب آدرسی را می پرسند و خانواده جنوبی هم از آنها می پرسند:« مسافرید؟» و همین که می فهمند آنها در شهر غریب هستند به خانه شان دعوت شان کرده، یک هفته از آنها پذیرایی می کنند. دوست من با تعجب می گفت من باور نمی کنم چنین اتفاقی در این سال ها بیفتد و این قدر راحت کسی بتواند به یک غریبه اعتماد کند. یکی از خصلت های جنوبی ها همین اعتماد کردن است.

پدرم استاد مینیاتور بود

رشته ام گرافیک است اما فعالیت چندانی در این رشته ندارم؛ البته گاهی برای دوستانم آرم و لوگو و… طراحی می کنم ولی اینکه شغل ثابتی در این زمینه داشته باشم، نه. این روزها هرکسی کمی فتوشاپ بلد باشد فکر می کند گرافیست هم شده. (می خندد) من از بچگی در خانواده ای هنردوست بزرگ شدم که همگی با نقاشی، طراحی و … آشنا بودند. پدرم استاد نقاشی مینیاتور بود. برنامه روز جمعه ما این بود که همه خانواده در کنار پدر، مینیاتور می کشیدیم. من در هنرستان هم گرافیک خواندم و بعد هم همین رشته را در دانشگاه ادامه دادم. اتکای من روی دست هایم است و گرافیک دستی بلدم و خیلی با دنیای تکنولوژی امروز آشنا نیستم. (می خندد) فکر می کنم برای گرافیست بودن آشنایی با چند نرم افزار کامپیوتری کفایت نمی کند چون دنیای بسیار گسترده ای است. 

بعضی از انتقادها واقعا عجیب است!

به سریال «کیمیا» انتقادهای عجیبی می شود . ما دو سال کار شبانه روزی و سخت داشتیم و حالا واقعا عجیب است که به جزییات بسیارریزی مثل تصویر یک پراید در شیشه ماشین انتقاد می کنند. (می خندد) یا اینکه مثلا می گویند در دهه شصت تیرهای برق چوبی بوده است نه سیمانی. تمام تلاش گروه سازنده« کیمیا» این بوده بتوانند دهه شصت و پنجاه را با همه حال و هوایش به نوعی بازسازی کند ولی باید قبول کرد که کارخیلی سختی بوده و در یک جمع بندی کلی موفق عمل کرده اند.

به هرحال ما در ساخت سریال و فیلم محدودیت هایی داریم و نمی توانیم هر پوششی را نشان دهیم و فقط می توانیم به بعضی پوشش ها نزدیک شویم و اینکه عین واقعیت را به تصویر بکشیم امکان پذیر نیست. اینجاست که مخاطب می گوید:« نه بابا مگه خانم ها این طوری لباس می پوشیدن اون دوره؟»( می خندد)

ازدواج سوگل طهماسبی

کار فشرده و گریم های سنگین

بازیگری شغلی نامنظم و سخت است و یک بازیگر ممکن است با شرایط کار سنگین و بی خوابی های مکرر  مواجه شود. به خاطر همین توجه به شیوه زندگی مانند تغذیه و ورزش خیلی مهم است. من ممکن است برای بازی در یک نقش تا روزی 12 ساعت روی صورتم گریم داشته باشم؛ به همین خاطر سعی می کنم در زندگی شخصی ام کمتر آرایش کنم تا کمی به پوستم اکسیژن برسد.

در مورد تغذیه هم سعی می کنم بیشتر از سبزیجات استفاده کنم؛ البته اگر وقتی برای خوردن شام و ناهار پیدا کنم. تا یکی دو ماه قبل به شکل منظم ورزش می کردم ولی این مدت به خاطر مشغله های مختلف از ورزش غافل شدم که در اولین فرصت جبران خواهم کرد. البته من چون ماشین ندارم سعی می کنم خیلی از مسیرها را پیاده طی کنم تا به نوعی ورزش هم کرده باشم.

عکسهای سوگل طهماسبی

فیلم های سینمایی سوگل طهماسبی

۱۳۹۱ – چارسو (فرهاد نجفی)
۱۳۹۱ – بزرگ‌مرد کوچک (صادق دقیقی)
۱۳۹۰ – زندگی خصوصی آقا و خانم میم (سید روح‌الله حجازی)

۱۳۸۸ – دختران (قاسم جعفری)
۱۳۸۶ – پرچم‌های قلعه کاوه (محمد نوری‌زاد)

سریال های سوگل طهماسبی 

سوگل طهماسبی

سریالهای سوگل طهماسبی

1396 – سریال یحیی
1395 – بازگشت (حسین عامری)
۱۳۹۵ – گشت ویژه
۱۳۹۵ – برادر (جواد افشار)
۱۳۹۴ – کیمیا (جواد افشار)

۱۳۹۱ – ستاره حیات (جواد ارشاد)
۱۳۹۱ – بال‌های خیس (عباس رنجبر)
۱۳۹۰ – مهرآباد (سید فرید سجادی حسینی)
۱۳۹۰ – ساعت فراموشی (عباس رنجبر)

۱۳۸۹ – فاصله‌ها (حسین سهیلی‌زاده)
۱۳۸۸ – خانه بی پرنده (کاظم معصومی)
۱۳۸۷ – مثل هیچ‌کس (عبدالحسین برزیده)
۱۳۸۳ – زائرسرای ممتاز (حمید بهمنی)

۱۳۸۳ – یوسف پیامبر (فرج‌الله سلحشور)
۱۳۸۱ – روزگار قریب (کیانوش عیاری)

سوگل طهماسبی بی حجاب

تله فیلم های سوگل طهماسبی

۱۳۹۲ – سرزمین بارانی (جواد مزدآبادی)
۱۳۹۱ – عاشقی در وقت اضافه (صمد یاری)
۱۳۹۱ – نیمه‌شب (سیامک صرافت)
۱۳۹۱ – لباسی برای خدمت (هادی شریعتی)

۱۳۹۰ – کلاس سوم ب (غلامرضا رمضانی)
۱۳۹۰ – دو خرمای نارس (سید مجید امامی)
۱۳۹۰ – این هفت نفر (سیامک صرافت)
۱۳۹۰ – گنجینهٔ پنهان (جواد مزدآبادی)

۱۳۹۰ – کور گره (جمشید محمودی)
۱۳۹۰ – بوسهٔ باد (حسین عامری)
۱۳۹۰ – برهوت (شهرام شاه‌حسینی)
۱۳۹۰ – گردنهٔ خان (حسین تبریزی)

۱۳۹۰ – مردان نمکی (سامان سالور)
۱۳۸۹ – سکوت مطلق (جواد مزدآبادی)
۱۳۸۸ – رهایی از زمین (محمد قاسمی)
۱۳۸۸ – دم زری (غلام‌رضا رمضانی)

۱۳۸۸ – تنهایی رود (علیرضا رزازی‌فر)
۱۳۸۷ – قبل از غروب (محمدجواد کاسه‌ساز)
کنارهم میخندیم

۲۶ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی غزل شاکری و همسرش +گفتگو و عکسها (خوانندگی تا بازیگری)

 غزل شاکری

بیوگرافی و زندگینامه

غزل شاکری خواننده، بازیگر و طراح صحنه و لباس ایرانی متولد 22 اسفندماه سال 1357 در تهران است و 39 سال سن دارد.

تحصیلات : وی فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی طراحی صنعتی است.

شاکری فعالیت هنری خود را از سال 1366 با بازی در فیلم ماهی به کارگردانی کامپوزیا پرتوی آغاز نمود. 

وی با حضور در سریال شهرزاد در نقش آذر توانست بعد از چند سال وقفه به خوبی دیده شود.

از فعالیت های موسیقیایی شاکری می‌توان به بازخوانی تصنیف حدیث آشنایی اثر حبیب الله بدیعی و با خوانندگی زنده یاد پوران و تک خوانی ریتمیک با عنوان قلک اشاره کرد.

ازدواج و همسرش

اطلاعاتی در خصوص ازدواج و همسر غزل شاکری موجود نیست.

غزل شاکری فرزند فرشته طائر پور تهیه کننده، مجری طرح و نویسنده ایرانی می باشد. 

وی هیج صفحه در اینستاگرام ندارد.


گفتگو با غزل شاکری

غزل شاکری چگونه به شهرت رسید؟

برای همین دوره ای از بازی و بازیگری فاصله گرفتم. الان بعد از چند سال با انتخاب خودم دوباره برگشتم. البته پرکار نیستم و قبل از انتخاب به این فکر می کنم که کار می تواند برایم ویژه باشد یا اینکه بهترجبه اش می ارزد؟ یکسری از دوستانم که در کودکی بازی کردند شاید فقط برای همان نقش مناسب بودند و بعدها زیاد مناسب بازیگری نبودند یا موقعیتش را نداشتند یا اصلا پیگیری و پشتکار برای ادامه دادن نداشتند. اما بر می گردم به همان حرف قبلم که این بازیگرهای کودک، انتخاب شده بودند برای همان نقش و خودشان بازیگری را انتخاب نکردند.

چه شد که برای نقش اول فیلم سینمایی گلنار انتخاب شدی؟

آقای پرتوی سر یکی دو پروژه با خانم طائرپور، مادرم همکاری داشت. در یک بخشی از فیلم «ماهی» هم برای آقای پرتوی بازی کردم. من از همان ابتدا که ایشان فیلمنامه گلنار را می نوشت در کنارش بودم و بعد از آن متوجه شدم من را برای نقش گلنار انتخاب کرده است. در ابتدا خانواده چندان موافق نبودند اما به هر حال ماجرا طوری پیش رفت که من تبدیل به گلنار قصه شدم.

بیوگرافی غزل شاکری

تو در خانواده ای هنرمند بزرگ شده ای. خودت چقدر به بازیگری علاقمند بودی؟

فضای سینما، فضای جذابی است و وقتی به من پیشنهاد بازیگری داده شد خیلی خوشحال شدم. اما در آن سن (10 سالگی) آدم نمی داند دقیقا چه چیزی می خواهد. برای من آن زمان فضا جذاب و خوشایند بود؛ همین.

در آن زمان ها هیچ وقت با مادرت درباره این موضوع که دوست داری در آینده بازیگر یا نویسنده شوی حرف  نزدی؟

من 10 سالم بود. این سن خیلی سن زیادی نیست که بخواهمدرباره این موضوع به شکل جدی با خانواده ام صحبت کنم. ولی در کل این حرفه را دوست داشتم. مثلا در مدرسه تئاتر بازی می کردیم. انشاهایم همیشه خوب بود و دوست داشتم. اما اینکه من تصمیم گیرنده باشم که می خواهم این نقش را بازی کم؛ خیر در جریان نبودم و بزرگ ترها خودشان بریده و دوخته بودند. ولی طوری نبود که وقتی به من گفتند بازی کن دوست نداشته باشم. خیلی هم دوست داشتم و استقبال کردم.

زمانی که می خواستی مقابل دوربین بازیکنی تصورت درباه بازی و بازیگری تغییر نکرد؟ یا قبل از آن هم به واسطه مادرت با بازیگری آشنا بودی؟

من تا حدی با سینما آشنا بودم و پشت صحنه یکسری از کارها حضور داشتم. واقعیت این است وقتی به عنوان بازیگران جلوی دوربین می روی خیلی چیزها برایت تازه است. ضمن اینکه در عالم بچگی بیشتر از اینکه تو بازی کنی ازت بازی می گیرند. در بچگی این تیم است که می تواند از تو بازی بگیرد. آنقدر سکانس ها خرد شده هستند که بازیگر کودک قدرت تشخیص و حفظ کردن تداوم این سکانس ها را ندارد و برای همین بار آن بر دوش کارگردان است.

برای بار اول که گلنار را دیدی چه حسی داشتی؟

زمانی که برای بار اول تصویر خودم را در مقابل دوربین دیدم برایم خیلی عجیب بود. نمی دانستم دوست دارم یا نه و حتی قایم می شدم. اما الان که فیلم را می بینم آن را دوست دارم. یعنی به عنوان بیننده دوست دارم و به این فکر نمی کنم که من الان گلنار فیلم هستم. وقتی خودم گلنار را مونتاژ شده، دوبله شده و با موسیقی دیدم، نمی توان بگویم که کم تر از بقیه تحت  تاثیر قرار گرفتم. من هم مثل بقیه بچه ها درگیر داستان شده بودم. حتی وقتی فیلم را برای اولین بار دیدم و در پایان فیلم، جمله های خداحافظی گلنار و خانم خرسه را شنیدم، خیلی ناراحت شدم و گریه کردم.

عزل شاکری و همسرش

از گلنار بعد از گذشت 26 سال چه خاطراتی به یاد داری؟

بیشتر از خاطره های دوران فیلمبرداری، خاطره هایی بعد از نمایش فیلم به یادم مانده… آدم های بزرگ با وجود همه جدیت شان وقتی مرا می دیدند و می شناختند، شروع می کردند به خواندن آوازهای خاله قورباغه یا آقاخرسه! خاطرات زیادی مثل پاره شدن دامن بلند و چین دار، از درخت بالا رفتن، گردو چیدن، کنار رودخانه با قلاب ماهی گرفتن و… دارم.

چیزی هم از دوران به یادگاری داری؟

لباس های گلنار و دستمال آبی و عروسک ها (به جز آن ها که در موزه سینما هستند) در دفترخانه ادبیات نگهداری می شوند… من هم به جز چند عکس قاب شده در اتاقم، ضبط صوتی را که به عنوان دستمزد گرفته بودم و چند وقت پیش آن را به دختری هم سن همان روزهای خودم هدیه دادم چیز دیگری ندارم.

مردم در خیابان تو را می شناسند؟

در یک دوره ای دیگر کسی مرا نمی شناخت. اما الان گاهی من را می شناسند. فکر می کنم یک نسلی بچه هایشان دارند این فیلم را می بینند و برای همین وقتی من را می بینند می شناسند. البته آدم های باهوش آن هم در موقعیت های خیلی عجیب و غریبی ناگهان می گویند من همان گلنارم. آن هم به این خاطر که فرزندشان به تازگی آن فیلم را دیده است. مثلا یکجا می روم آب میوه بخورم کسی که دارد آب میوه می گیرد سرش را بالا می گیرد و می گوید شما گلنار هستید؟ یا صندوق دار یک فروشگاه یا یک نفر در راهروی بیمارستان و… مکان هایی که اتفاقا آدم ها خیلی حضور ذهن ندارند این اتفاق می افتد.

بازیگرهایی که در دوران کودکی در فیلم های ماندگار  بازی کردند به ویژه در دوره تو زیاد بودند اما اغلب وقتی بزرگ شدند نتوانستند در این عرصه موفق باشند یا اصلا دوباره در تصویر حضور داشته باشند به نظرت دلیلش چیست؟

برای اینکه در دوران کودکی؛ نویسنده، کارگردان و تیم فیلم ساز هستند که کسی را براساس فیلمنامه و کاراکتری که دارد انتخاب می کنند و الزاما آن کودک بازیگری را انتخاب نکرده است. بعد هم اینکه تجربه بازی یک بخش است و اینکه بخواهی آن را ادامه بدهی و واقعا بازیگر باشی یک بخش دیگر. برای خود من اینطور شد که بعد از بازی در فیلم گلنار آنقدر شناخته شده بودم که حتی اذیت می شدم.

بیوگرافی غزل شاکری

بین بازیگرهایی که هم دوره تو در کودکی شان نقش داشته اند بازی کدام را دوست داشتی؟

یادم هست علی کوچولو را خیلی دوست داشتم. بازیگرهای فیلم پاتال و آرزوهای کوچک و پسری را هم که در مدرسه پیرمردها بازی می کرد دوست داشتم. در عالم بچگی وقتی فیلمی موفق می شود آدم دوست دارد جای شخصیت محبوب آن باشد. حتی فرقی نمی کند آن فیلم ایرانی است یا خارجی.

در حال حاضر مشغول چه کارهایی هستی؟

من مهندسی طراحی صنعتی خوانده ام و کارم طراحی داخلی و طراحی صحنه است. گاهی هم بازی می کنم و در زمینه موسیقی هم در بخش آواز آن فعالیت دارم.  در سریال آقای حسن فتحی (شهرزاد) هم بازی کرده ام که هنوز پخش نشده است. هم چنین روی یکسری پروژه های شخصی ام کار می کنم و می نویسم طراحی هم می کنم و با یکسری از مستندسازان نیز همکاری دارم.

غزل شاکری ,بیوگرافی غزل شاکری ,مادر غزل شاکری

سریال های غزل شاکری

سریال شهرزاد – ( حسن فتحی – ۱۳۹۳)


فیلمهای سینمتیی غزل شاکری

فیلم سینمایی ماهی (کامبوزیا پرتوی، ١٣۶۶)
فیلم سینمایی گلنار (کامبوزیا پرتوی، ١٣۶٧)
بازیگر و طراح صحنه و لباس فیلم وقتی همه خواب بودند (فریدون حسن پور، ١٣٨۴)

فیلم آینه های روبرو (نگار آذربایجانی، ١٣٨٨)
فیلم سارا و آیدا (مازیار میری 1395)
تله فیلم حتی اگر شب باشد( منیر قیدی)

غزل شاکری

 

۲۰ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی طناز طباطبایی و همسرش

طناز طباطبایی

بیوگرافی و زندگینامه

طناز طباطبایی بازیگر زن سینما و تلویزیون ایران متولد 20 اردیبهشت 1362 در تهران می باشد و 34 سال سن دارد.

تحصیلات : طباطبایی دارای مدرک لیسانس کارگردانی تاتر است. وی یک دوره بازیگری را در آموزشگاه آزاد هیوا گذرانده است. 

طناز طباطبائی فعالیت بازیگری خود را در تلویزیون از سال 1380 با حضور در سریال تلویزیونی جوانی ساخته سعید سلطانی آغاز نمود. و در سال 83 با حضور در فیلم سینمایی دیشب باباتو دیدم آیدا فعالیت خود را در سینما آغاز نمود.

او با حضور در سریال میوه ممنوعه به کارگردانی حسن فتحی توانست به خوبی دیده شود اما بعد از آن شاهد حضور بیشتر او در سینما بود تا در تلویزیون.

وی در سال 88 جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای فیلم صداها از آن خود کرد. 

ازدواج و همسر

طناز طباطبایی تا کنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.

وی هیچ صفحه ای در صفحات اجتماعی از جمله اینستاگرام ندارد و صفحات منتسب به وی جعلی می باشد.

طناز طباطبایی هیچ نسبتی با بهنوش طباطبایی که او هم از بازیگران زن است ندارد , در برخی سایت ها چندی پیش شایعه شده بود که این دو هنرمند خواهر یکدیگر هستند.

طناز طباطبایی از ازدواج می گوید

ازدواج قابل برنامه ریزی نیست اصولا زنان وقتی سی سالگی را رد می کنند کمی آرام تر می شوند و جدی تر به زندگی شخصی و خانوادگی فکر می کنند. شاید الان نزدیک یک سال و خورده ای باشد که برای من هم آن اتفاق افتاده که دوست دارم فامیلی و خانواده خودم را داشته باشم. این حس خیلی غریزی است و فکر می کنم هر زنی هم آن را تجربه می کند. ولی در مورد ازدواج من به این هم باور دارم که جزو تقدیر هر آدمی است. یعنی آن حرف هایی که از قدیم می گفتند آن کسی که قسمت تو باشد وقتی بیاد خواستگاری دهنت بسته می شود من فکر می کنم این درست است. بنابراین فکر نمی کنم ازدواج امر قابل برنامه ریزی باشد و مثلا شما بتوانید برنامه ریزی کنید که همسری پولدار یا خوش تیپ و … داشته باشید.

از طرفی من در هیچ کجای زندگی ام بحث ظواهر و مادیات برایم پر رنگ نیست و بیشتر عشق و علاقه برایم مهم است مطمئن هستم وقتی زمانش برسد آن مردی می آید که همه چیز بین مان چفت و جفت و درست می شود و درست پیش می رود. زندگی خوشبخت و شاد تنها تصویر من از زندگی زناشویی است و امیدوارم به امید خدا برایم اینطور بشود.

طناز طباطبایی و همسرش

سلفی طناز طباطبایی با نوید محمدزاده و هومن سیدی

گفتگو با طناز طباطبایی 

آهسته و پیوسته قدم بر می دارم

همیشه من اعتقاد داشتم به آهسته و پیوسته قدم بر داشتن. بیشترین چیزی که برای خودم مهم بوده این است که مثل نقاشی باشم که اول باید نقاشی کلاسیک را بیاموزد و انجام دهد و مثلا یک کوزه را درست طراحی کند و بکشد و بعد به آرامی به نقاشی حرفه ای و ماندگار تبدیل شود. در مورد بازیگری هم من همین نظر را داشتم که اگر به آرامی قدم بر دارم و رشد کنم جایم محکم تر و تثبیت شده تر خواهد بود و خودم از خودم راضی تر خواهم بود.

طناز طباطبائی

من هیچ وقت فکر نمی کنم که تثبیت شدم و ماندم و تمام نمی شوم. حتی ترسی از کهنه شدن و پیر شدن هم در من وجود دارد. البته این دو رویکرد است. یکی همان ترسی که همه دارند که ریشه آن در ترس از مرگ است. اما رویکرد دیگر درباره من این است که فکر می کنم اساسا برای این که درجا نزنم همیشه باید پیشرفت کنم. 

در یک مسیر باید مرتب قدم های بزرگ و بزرگتر برداشت تا به آن هدف نهایی برسیم. هیچ وقت نباید فکر کرد الان این جایی که ایستادم جایم خیلی محکم و درست است. من مرتب خودم را در مواجهه با این پرسش قرار می دهم که کجا ایستادم؟ و نکند این جایی که الان هستم غلط باشد؟ و … هزار جور فکر با خودم می کنم. برای همین الان برایم سخت تر از مثلا زمان صداها است که تقریبا اوایل کارم بودم. هر فیلمی که می گذرد به کارهای جدیدی که می توانم انجام بدهم و به پیشرفت بیشتر فکر می کنم. این نگاه برای یک بازیگر و اصولا برای یک انسان کار بسیار سختی است.

طناز طباطبایی بی حجاب

بیماری مادرش

دو تا فرشته مادرم را نجات دادند متاسفانه سال گذشته مادرم دچار بیماری شدند. اتفاق تلخی برای من بود. اما خدا را شکر مامانم حال شان خیلی بهتر است؛ ما دو تا فرشته پیدا کردیم؛ پرستارو فیزیوتراپ مادرم دو نفری در کنار پدرم قرار گرفتند و عامل اصلی بهبود مادرم شدند و خدا را شکر مادرم هر روز
بهتر شد. الان سمت چپ بدن که از کار افتادگی پیدا کرده بود تقریبا تا حدود زیادی بهتر شده و کارایی اش را به دست آورده است. خدا را شکر هر روز هم بیشتر رو به بهبود می رود.

طناز طباطبایی قبل از عمل

همیشه من انتخاب می کنم

اعتقاد من در کل زندگی این است که همیشه این من هستم که انتخاب می کنم. زمانی که من فیلم «سیزده » هومن سیدی را دیدم همان جا انتخاب کردم که روزی در نقشی مناسب در یکی از فیلم های هومن سیدی بازی کنم. برای این که آن فیلم را خیلی دوست داشتم. این انتخاب برای من اینجوری شکل می گیرد. یعنی انتخاب در زندگی من اینطور است که مثلا می گویم دو سال دیگر یا چهار سال دیگر با فلان آدم کار می کنم و این اتفاق می افتد.

عکس جدید طناز طباطبایی
یا می گویم من این نقش را دوست دارم و می خواهم و بعد به آن می رسم. من باور دارم انسان اگر اعتقاد داشته باشد به هر چیزی که از خدواند بخواهد می رسد. حالا کارها و نقش هایی هم بوده که من انتخاب نکردم اما به سر راهم قرار گرفته و اتفاقا خیلی هم برایم خوب بوده مثل «هیس دخترها فریاد نمیزنند ». چون من اصلا به «هیس … » فکر نکرده بودم ولی حتما در مسیر من باید قرار می گرفت که یک دنباله ای را با خودش بیاورد و یک راهی را به سمت خواسته هایم باز بکند.

طناز طباطبایی ,عکس طناز طباطبایی ,بیوگرافی طناز طباطبایی

قبل از خشم و بعد از خشم

به نظر من فیلم «خشم و هیاهو » یک فیلم تجاری نیست. شاید قصه ذهن مخاطب را به این سمت ببرد چرا که داستان عشق و خیانت است که تماشاچی با آن ارتباط برقرار می کند. اما هومن سیدی با انتخاب و اجرای ساختاری متفاوت و عجیب و غریب آن را از یک فیلم تجاری متمایز کرده است. اینجا دیگر این ساختار متفاوت برای تماشاچی آشنا نیست.

بنابراین فیلمی است که هم از المان های تجاری استفاده کرده و هم اثری هنری و قابل اعتنا به لحاظ فرم و محتوا است. یادم هست وقتی فیلمنامه را به من دادند طاقت نیاوردم به خانه برسم و تو ماشین جلوی منزل خواهرم پارک کردم و متن را تا آخر خواندم. وقتی به صحنه دادگاه رسیدم رنگم پرید اینقدر که هیجان زده شده بودم از متن خوب و نقش درستی که ترسیم شده بود. قصه را خیلی دوست داشتم و خوشم آمد. بعد با آقای سیدی صحبت کردم و به این نتیجه رسیدیم که ما اصلا قرار نیست شهلا جاهد را بسازیم و من او را بازی کنم.

بیوگرافی طناز طباطبایی

قرار است او یک کاراکتر دیگری به نام حنا باشد که حتی این اسم هم از جای دیگری وام گرفته شده بود. برای من مهم این بود که نشان بدهیم کارکترها در یک موقعیت یکسری رفتارها ازشان سر می زند و دقیقا در همان موقعیت می توانند یکسری رفتارهای دیگر داشته باشند. برای همین ما هر دو کاراکتر اصلی را در فیلم از چند زاویه و با رفتارهای متفاوت در یک موقعیت مشابه می بینیم.

همینطور شخصیت ها در بازجویی ها زاویه دید و نگاه خود را به پارتنرشان داشتند. نهایتا وقتی فیلم را در اولین اکرانش دیدم خودم خیلی راضی بودم. حتی به آقای سیدی گفتم مسیر بازیگری من به لحاظ تکنیکال و به لحاظ خود بازیگری واقعا به قبل از «خشم و هیاهو » و بعد از آن تقسیم می شود. برای این که همیشه من یک کاراکتر را با یک رویکرد بازی کرده بودم. اما اینجا در واقع یک نفر را با سه نقش و سه رویکرد بازی کردم.

طناز طباطبایی قبل از عمل

انتخاب لباس و تیپ های طناز

در انتخاب لباس هایم قبل از هر چیزی مهم ترین نکته برایم راحتی با آن لباس است. من هیچ وقت هم طراح خاصی برای همه لباس هایم نداشتم. خودم را خوب می شناسم و می دانم چه بپوشم بیشتر بهم می آید و طرفدار جدی سادگی هستم. روی حساب همه اینها انتخاب هایم را خودم انجام می دهم و از طراح های مختلف که کارهای متفاوتی دارند خرید می کنم. ولی همیشه در همه آنها یک ویژگی بوده که به مدل و سبک و سلیقه من نزدیک بوده.

من در مورد مد و لباس برخلاف خیلی ها که برندباز هستند و برند برای شان مهم است ، این چیزها اهمیت ندارد و تنها مهم این است لباسم ساده باشد و بتواند مدت زمان طولانی از آن زیاد استفاده کنم. یعنی اینطوری نباشد که یک بار بپوشم و بعد در کمد خاک بخورد. من دوست دارم یک دست لباس را بارها بپوشم. به نظرم این که سال های سال از یک لباس استفاده کنی هیچ اشکالی ندارد.

نوید یک فیلم متفاوت

آخرین فیلمی که سال گذشته بازی کردم فیلم، «ارداتمند نازنین، بهاره، تینا »، به کارگردانی آقای کاهانی است. آنجا اصلا یک طناز دیگر می بینید. اینها سه تا دختر هستند که شغل شان مدلینگ است اما در واقع پولی هم از این کار در نمی آورند و برای فان و خوش گذرانی ماجرا است که درگیر آن شدند. برای همین عکاسی می کنند و مشغول مدلینگ هستند. فیلم فضای عجیبی دارد و برای من دوست داشتنی است. اینکه نتیجه این فیلم چه بشود یا مردم دوست داشته باشند و تماشا کنند یا نه را من هنوز نمی دانم اما می دانم برای من تراپی خوبی بود. برای اینکه از روزی که ما کار را شروع کردیم برای من اتفاق متفاوتی بود.

من یک بخشی در وجودم دارم که خیلی جدی و مدیر و سخت است. این فیلم این بخش وجود من را کاملا شکست و در بازیگری من خیلی تاثیر گذاشت. من در این فیلم یک آدم رها و روی ابرها هستم. آقای کاهانی هم در ظاهر و گریم و همه اینها انگشت گذاشته بود و انتخاب های بامزه و درستی می کرد که به فضای فیلم و این کاراکترها می آمد. من نوید یک فیلم متفاوت دست کم از بین کارهای خودم تا امروز را می دهم. همینطور فکر می کنم جزو بهترین های آقای کاهانی هم خواهد بود. امیداورم در گیشه هم موفق باشد.

اینستاگرام طناز طباطبایی
به هیچ چیز جز بازیگری فکر نمی کنم

به هیچ تجربه دیگری جز بازیگری فکر نمی کنم چون باورم این است که یک کار انجام بده اما آن یک کار را درست انجام بده. شاید چون یک کم کمال گرا هستم از انجام کارهای نصف و نیمه و غیر حرفه ای خوشم نمی آید. من از گالری گردی، تماشای آثار هنری، تماشای فیلم تئاتر، کتاب خواندن و سفر ذهن و روحم را تغذیه می کنم تا بتوانم در کارم خلاق تر باشم. اینها به اضافه ورزش یوگا که پای ثابت برنامه روزانه زندگی من هستند.

عکسهای طناز طباطبایی

فیلمهای سینمایی طناز طباطبایی 

ارادتمند؛ نازنین بهاره، تینا (۱۳۹۵)
بی‌حساب (۱۳۹۵)
ویلایی ها (۱۳۹۵)
اروند (۱۳۹۴)
خشم و هیاهو (۱۳۹۴)

رخ دیوانه (۱۳۹۳)
مرگ ماهی (۱۳۹۳)
50 قدم آخر (۱۳۹۲)
آرایش غلیظ (۱۳۹۲)
ساکن طبقه وسط (۱۳۹۲)

هیس! دخترها فریاد نمی زنند (۱۳۹۱)
نارنجی پوش (۱۳۹۰)
پرستوهای عاشق (۱۳۸۹)
پریناز (۱۳۸۹)

گزارش یک جشن (۱۳۸۹)
مرهم (۱۳۸۹)
پسر تهرونی (۱۳۸۷)

تهران در جستجوی زیبایی(اپیزود سوم، تهران، سیم آخر)(۱۳۸۷)
صداها (۱۳۸۷)
میزاک (۱۳۸۷)
جعبه موسیقی (۱۳۸۶)
چهار انگشتی (۱۳۸۵)
دیشب باباتو دیدم آیدا (۱۳۸۳)


سریالهای طناز طباطبایی 

جوانی
در چشم باد
میوه ممنوعه
پرانتز باز
قلب یخی
شاهگوش


تئاترها
ترس
کمی بالاتر
تن تن و راز قصر مونداس
باغبان مرگ
نامه های عاشقانه از خاورمیانه


جوایز و افتخارات

1 نامزدشده بهترین بازیگر نقش دوم زن در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر
2 برنده جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن در سومین جشن منتقدان
3 برنده بهترین بازیگر زن کمدی تلویزیونی
4 برنده دیپلم افتخار از سوی پنجمین جشن منتقدان

5 برنده بهترین بازیگر نقش اول زن در سنندج
6 نامزدشده بهترین بازیگر نقش اول زن در کرمانشاه
7 برنده لوح تقدیر و جوایزی از سوی جشنواره زنان مستقل آمریکا به عنوان بهترین بازیگر نقش اول زن

8 برنده لوح تقدیر و جوایزی از جانب جشنواره فیلم‌های ایرانی سانفرانسیسکو به عنوان بهترین بازیگر نقش اول زن
9 نامزدشده بهترین بازیگر نقش اول زن در سی و سومین جشنواره فیلم فجر
10 نامزدشده بهترین بازیگر نقش اول زن در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجرفیلمهای طناز طباطبایی

۲۰ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

دانلود فیلم سارا و آیدا با لینک مستقیم

دانلود فیلم سارا و آیدا

فیلم ایرانی سارا و ایدا با 4 کیفیت بالا و حجم کم به صورت رایگان 1080p با لینک مستقیم

دانلود سارا و ایدا

سال ساخت : 1395 | کارگردان : مازیار میری | ژانر : اجتماعی, عاشقانه | مدت زمان : 100 دقیقه | فرمت : MP4 | پخش در نمایش خانگی : به زودی – بعد از اکران

دانلود تیزر فیلم – Download


لینکهای دانلود

دانلود با کیفیت 1080p
دانلود با کیفیت 720p

دانلود با کیفیت 480p
دانلود با کیفیت 360p

بعد از اکران در سینماهای قرار میگیرد.


داستان : سارا و آیدا دوستان صمیمی هستند که آبروی یکی از آنها به خطر افتاده و حالا باید به کمک هم شرایط را به حالت عادی بازگردانند، اما این دو دوست تا کجا پای یکدیگر می‌ایستند؟

بازیگران : غزل شاکری /  پگاه آهنگرانی /  مصطفی زمانی /  سعید چنگیزیان /  شیرین یزدان /  احمد هاشمیان

۱۷ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil