دانلود سریال ممنوعه | دانلود فیلم های جدید

سریال ممنوعه | فیلم های ایرانی جدید | دانلود همه قسمت های سریال ممنوعه

۸۱ مطلب با موضوع «عکس بازیگران زن» ثبت شده است

بیوگرافی سپیده خداوردی و همسرش

سپیده خداوردی

بیوگرافی و زندگینامه

سپیده خداوردی بازیگر زن سینما و تلویزیون متولد 6 اردیبهشت 1360 در تهران می باشد و هم اکنون 36 سال سن دارد.

تحصیلات

خداوردی دارای مدرک ادبیات نمایشی و کارگردانی از دانشگاه آزاد اراک می باشد. 

شروع بازیگری

وی فعالیت هنری خود را از سال 1379 با بازی در مجموعه بچه های خیابان ساخته همایون اسعدیان آغاز نمود. وی با حضور در سریال از یادرفته و آوای باران توانست به خوبی شناخته شود. وی به تازگی نیز در سریال محکومین که شبهای زمستان 96 پخش میگردد به عنوان بازیگر اصلی حضور دارد.

خداوردی 22 سال سابقه فعالیت حرفه‌ای در زمینه موسیقی دارد و نوازنده ارکستر ملی و نوازنده شهبانگ در گروه استاد محمدرضا شجریان و … است.

ازدواج و همسر

سپیده خداوردی متاهل است و حدود 5 سال است که با امین نظری ازدواج کرده است .

بیوگرافی همسر سپیده خداوردی و ماجرای آشنایی شان

همسرم امین نظری دانش آموخته رشته فیلمسازی در فرانسه هستند و در زمینه موسیقی هم فعالیت می کنند و نوازنده گیتارالکتریک می باشند. وقتی با همسرم در پشت صحنه فیلم «عصر پاییزی» آشنا شدم، حس کردم که زبان مشترک زیادی با هم داریم و برای این که نظرات و احساسات مان را به یکدیگر نزدیک تر کنیم، احتیاجی به صرف زمان طولانی نداریم، به همین خار وقتی موضوع ازدواج به میان آمد حس کردم او می تواند شریک خوبی برای من باشد، به همین خاطر زندگی مشترکمان را با هم آغاز کردیم.

سپیده خداوردی و همسرش

آدرس پیج اینستاگرام : Insatgram/Sepidehkhodaverdi


سپیده خداوردی هم اکنون یک فرزند پسر دارد که اسمش سانیار است.

پسر سپیده خداوردی

دوست دارم پسرم نسبت به موسیقی بی تفاوت نباشد

این بازیگر درباره فرزندش که یک پسر است می گوید: من سالها به موازات کار بازیگری در عرصه موسیقی فعال بودم و دلبستگی زیادی به این حرفه دارم و از آنجا که همسرم هم در این حیطه فعالیت میکند دوست دارم پسرم وقتی بزرگ میشود نسبت به موسیقی بی تفاوت نباشد، در این حوزه کار کند. البته دوست دارم فعالیتش در این حرفه دلی باشد.

 

عکسهای اینستاگرام سپیده خداوردی

 

خانواده و همسر و فرزند سپیده خداوردی

عکس خانواده سپیده خداوردی


مصاحبه و گفتگو با سپیده خداوردی 

چقدر از سفره هفت سین چیدن لذت می برید؟

– راستش من بیشتر از سفره هفت سین چیدن مادرم لذت می بردم چون واقعا خوشگل و با عشق می چیند و  هر سالش با سال دیگر تفاوت دارد. من خودم هم می چینم ولی تا حالا پیش نیامده که با خودم بگویم آخ جون امسال سفره هفت سین بچینم و این را خیلی  دوست دارم که عیدها اصلا تهران نباشم و فضای جدیدی را در سال جدید تجربه کنم.

بیوگرافی سپیده خداوردی

پس اهل سبزه گره زدن هم هستید؟

– اگر عمری برای سبزه باقی بماند بله، چون همیشه سبزه من به گره زدن و به جوی رود آب انداختن نمی رسد و خیلی زود خراب می شود ولی من همیشه در فضای سبز می روم و این کار را می کنم.

بیشتر دوست دارید عیدی تان نقدی باشد یا غیرنقدی؟

 مشخصا نقدی.

چرا؟

– خب، چون اگر نقدی باشد قطعا خودم می روم و چیزی که دوست دارم را با آن می خرم و حتی برای کسی که کادو را می دهد هم می تواند شیرین تر باشد. از همان بچگی هم به این صورت بودم که کادویی که برام می گرفتند باید به سلیقه ام می آمد چه از نظر رنگ چه از نظرات دیگر چون اگر غیر از این باشد ترجیح می دهم نداشته باشم چون به نظرم حسی به آن ندارم.

جای خالی در میان سین های سفره هفت سین تان  احساس می کنید؟

– جای خالی راستش نه چون سانیار که آمد خود من هم سپیده هستم پس نه جای خالی حس نمی کنم. راستش خیلی دوست دارم سانیار را داخل سفره هفت سین بگذارم و هشت سین بچینم ولی متاسفانه آنقدر  شیطونه نمی ماند.

چند سال اخیر عید برای شما رنگ و بوی دیگری دارد، عید با یک کوچولو چه رنگ و بویی دارد؟

– یک سال که بار دار بودم و سال بعدش هم که سانیار به دنیا آمده بود و می توانم بگویم بدترین عید دوران عیدم، عید سال 95 بود چون به خاطر مریضی سانیار تا صبح بیمارستان بودیم و اصلا آن سال نرسیدم سفره هفت سین بچینم و عید امسال هم که کمی بزرگ تر شده و باید بهش نزدیک تر بشوم تا ببینیم چه می شود و انشاءالله هر چه پیش آید خوش آید. البته فکر کردن به چیدمان سفره هفت سین برای خانواده های  بچه دار یکم سخت تر است چون مگر می شود بچه داشته باشید و بتوانید چیزی برای تزیین دم دست بگذارید.

به سانیار امسال عیدی هم می دهید؟

– قطعا، چرا که نمی دهم. تازه پیش پیش می دهم.

چه چیزی به او می دهید؟

– باب اسفنجی و ماشین خیلی دوست دارد وسعی می کنم هر چیزی که خوشحالش می کند را برایش تهیه کنم چون خودم هدیه گرفتن را خیلی دوست دارم برای همین هر موقع از سر کار بر می گردم خانه برای سانیار یک هدیه کوچک هم شده می گیرم چون مطمئنم خوشحال می شود.

سپیده خداوردی بی حجاب

حضور فرزند در زندگی حرفه ای کاری شما چه تاثیری داشته، اصلا تاثیرش مثبت بوده یا منفی؟

– تاثیر خاصی نداشته که حالا بخواهم بگویم مثبت بوده یا منفی چون حوزه خانوادگی من بسترش طوری است که کارم چه باشد چه نباشد پیش می رود و فقط شاید مسائل کمی سخت تر شود مثل زمانی که شما ازدواج می کنید و همه این تاثیر مستقیم روی تعهد  شما در زندگی شخصیتان است و اصلا ربط و ارتباطی با کم کاری یا پرکاری من ندارد.

 از شیطنت ها یا بازیگوشی های سانیار خسته نمی شوم

شیطنت سانیار به کی رفته؟

– راستش احتمالا به پدرش رفته اما این را بگویم هنوز بین به کی رفتن شیطنت سانیار در خانواده ما دعواست، خانواده من می گویند سپیده که اصلا شیطون نبوده، خانواده همسرم هم می گویند والا اصلا ما بین مان بچه شیطان نداشتیم. خب این هم یکی از  شیرینی های بچه است که بعضی از صفاتش آخر هم مشخص نمی شود به چه کسی رفته است اما به نظر من به پدرش رفته است.

کدام شیطنتش شما را دیگر کلافه می کند؟

– ببینید سانیار زیاد شیطون نیست، زیادی پر انرژی و کنجکاوه یا شاید هم ما مثل قدیمی ها نمی توانیم پا به پای بچه بدویم فکر خمی کنیم بچه های مان شیطون هستند ولی در کل من از شیطنت ها یا بازیگوشی های سانیار خسته نمی شوم، بیشتر از اینکه توانم آنقدر نیست که پا به پایش باشم ناراحت می شوم.

اهل ورزش کردن هم هستید؟

– ای وای. دست روی دلم نگذارید که خون است. ورزش کمترین زمانش برای من پیاده روی و هر روز یا سه روز  در هفته استخر رفتن بود ولی از زمانی که کوچولومون به دنیا آمده من به دلایل مختلف نتوانستم ورزش بکنم و حالا ورزش کردن من همین سر کار رفتن و آمدن شده است و در مجموع به امید روزی که مهد برود و بس.

سفر زیاد می روید؟

– خیلی دوست دارم سفر زیاد بروم ولی شما بگویید امسال کجا بروم؟ من شمال و آن سوی مرزها را دوست دارم چون احساس می کنم بتوانم فرهنگ و تجربه ای جدید کسب کنم.

از سفرهای کاری آن سوی مرزها خاطره ای برای مان تعریف کنید؟

– سفرهایی که با استاد شجریان و ارکسترهای شهناز داشتم بهترین سفرهای من بودند. در این سفرها من یک کنسرت داشتم در بلژیک که قبلش در هلند کنسرت داشتیم و من صبح که بلند شدم دیدم سازم دسته اش از بیخ شکسته است و من کنسرت بلژیک را نزدم ولی استاد شجریان تقریبا یک روز نصفی زمان گذاشتند و ساز مرا درست کردند. یادم می آید کنسرت بعدی که در فرانسه بود که می خواستیم برویم من کل راه را گریه کردم که چرا سازم شکسته است ولی خدا را شکر مشکل حل شد و من توانستم به گروه بپیوندم. خاطرهای که گفتم به نظرم سال 2011 یا 2012 بود.

خبری از استاد دارید؟

– راستش همان خبری که شما دارید که خدا را شکر حال شان بهتر است.

عکس سپیده خداوردی

اگر قرار باشد جایی بروید و لذت ببرید کجا می روید؟

– یک کافه برای خوردن یک قهوه تلخ البته نه زیاد تلخ با موزیک خیلی خوب و بعدش هم بروم فضای سبز ببینم.

از لحاظ مناسبتی یا به تعبیری حیوانی متولد چه سالی هستید؟

– از لحاظ حیوانی متولد سال گاو هستم و باز از لحاظ حیوانی متولد سال خروس هستم و بعد دیگه روز نداریم که بخواهم بگویم.

رابطه تان به حیوانات چطور است؟

– کلا از حیوان می ترسم و حیوانات را دوست ندارم ولی به نظرم خیلی آرامم مثل گاو و اگر هم کسی اذیتم کند و پا روی دمم بگذارد خیلی جنگی مثل خروس می شوم.

چقدر محبوب و مشهور هستید؟

– فکر می کنم محبوب هستم ولی مشهور و سوپراستار به نظرم زیاد نیستم و اصلا هم باهاش مشکل ندارم چون معتقدم بازیگر بودن با شهرت خیلی فرق می  کند.کسی که هنر را برای خود هنر بخواهد زیاد درگیر حواشی نمی شود و آهسته و پیوسته جلو می رود تا کار با کیفیت را انجام دهد.

به عنوان سوال آخر سال 95 ما از شما، سپیده خانم خداوردی را تعریف کنید.

– من کلا آدم مهربانی هستم و همه را دوست دارم و نگاهم نسبت به همه چیز مثبت است و بسیار به نظم اهمیت می دهم. این نظم را هم از پدرم به ارث بردم. همیشه ما در بچگی مضطرب بودیم که وای نکنه بابا بره ما جا بمونیم چون همیشه پدرم خیلی سر وقت بود و مثلا سر صبحانه خوردن روزهای مدرسه اگر کمی دیر می کردیم می گفت تا پنج دقیقه دیگر پایین نباشید من رفتم.

و پایان…

– امیدوارم سال جدید برای همه سال خوبی باشد و همه سالی سرشار از خوشی و سلامت را سپری کنند و ما را نه تنها در این سال بلکه در همه سال های پیش رو دعا کنند.

سپیده خداوردی

سریال های سپیده خداوردی 

سریال محکومین (1396)
در قصه‌ها زندگی می‌کنند (۱۳۹۵، داود بیدل)
شبهای سبز (داود بیدل)
یکی از میان همه به کارگردانی ابراهیم شیبانی
آوای باران (۱۳۹۲)

عصر پاییزی (۱۳۹۲)
پروانه (۱۳۹۲)
به خاطر مونا (۱۳۹۱)
سهمی برای دوست (۱۳۹۱)

از یاد رفته (۱۳۹۰)
گیلعاد (۱۳۸۸)
بچه‌های خیابان (۱۳۸۲)
فیلم کوتاه هستی
فیلم کوتاه روزی روزگاری
فیلم مستند-داستانی حوض ایرانی به کارگردانی پریسا عشقی

تله فیلم ها

یک گوشه پاک و پر نور (۱۳۸۷)
کابوس به کارگردانی رضا بهشتی
قهوه اسپرسو به کارگردانی رضا بهشتی
راز فانوس به کارگردانی انوش جعفریان
بومرنگ به کارگردانی اسماعیل فلاح پور
فیلم سینمایی غافل
به خاطر مونا (۱۳۹۱)
جایی بالاتر از ابرها به کارگردانی موسی پایین محله

تئاتر

تئاتر آنتیگونه
پاریس شهر خوبی برای فراموشی نیست
هیچ‌کس مثل تو مال این جا نیست
با جانی دپ در فتوشاپ

فیلمهای سینمایی :

پیمان (۱۳۹۰)
ایستگاه بهشت (۱۳۸۵)

بیوگرافی سپیده خداوردی و همسرش

۰۴ دی ۹۶ ، ۱۲:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی نیوشا ضیغمی و همسرش

نیوشا ضیغمی

بیوگرافی و زندگینامه

نیوشا ضیغمی بازیگر زن سینما و تلویزیون متولد 18 تیرماه 1359 در تهران می باشد و 37 سال سن دارد. او اصالتا کرد می باشد ( اهل کرمانشاه).

تحصیلات : وی فارغ التحصیل لیسانس رشته روانشناسی کودک از دانشگاه شهید بهشتی است.

شروع بازیگری : در سال 1383 از کلاس های بازیگری کانون سینماگران جوان فارغ التحصیل شد و در همان سال انجمن او را برای بازی در سریال «در چشم باد» (مسعود جعفری جوزانی) انتخاب کرد که نخستین تجربه وی در عرصه بازیگری بود.

ازدواج و همسرش

نیوشا ضیغمی متاهل است و چندین سال است ( در سال 90 ) که ازدواج کرده است . اسم همسر او آرش پولادخان می باشد . این زوج تا کنون فرزندی ندارند.

شغل همسر نیوشا ضیغمی چیست ؟

آرش پولاد خان همسر نیوشا ضیغمی متولد شهر اصفهان است و شغل او تجارت نقره می باشد

ماجرای آشنایی این زوج

حکایت آشنایی من و آرش در نوع خودش بسیار جالب است. چون او من را قبل از آشنایی مان به شکل رسمی به واسطه فیلم هایم می شناخت و همین قضیه باعث شد که از قبل، پیش فرض هایی نسبت به من داشته باشد. در هر حال آشنایی و ازدواج با او یکی از بهترین اتفاق های زندگی ام بود.

آرش پولادخان: حق با نیوشاست. من مدت ها قبل از اینکه با نیوشا آشنا شوم؛ دوست داشتم با او ازدواج کنم و یک جورایی او را همسر آینده خودم می دیدم. اما تنها دلشوره ام این بود که نیوشا با تصویری که از او در کارهایش می بینم فاصله داشته باشد. از طرفی دوست نداشتم که صرفاً به او به عنوان یک هوادار نزدیک شوم. به همین خاطر کلی دودوتا چهارتا کردم تا بالاخره به این نتیجه رسیدم تا از طریق سرمایه گذاری در فیلمی به او نزدیک شوم که خوشبختانه این اتفاق افتاد. اما نکته مهم در مورد او این بود که به مراتب از آنچه که فکر می کردم صادق و مهربان تر بود.

نیوشا ضیغمی

 

همسر نیوشا ضیغمی

آدرس پیج اینستاگرام نیوشا ضیغمی : Instagram.Com/Newshazeighami


گفتگو با نیوشا ضیغمی و آرش پولادخان

در مسیر تجربه و شناخت

نیوشا : مدت‌هاست که دیگر در انتخاب‌هایم به مسائل جدی‌تری نگاه می‌کنم. گذشته از سلیقه خودم که نقش‌های متفاوت در سینمای خاص و به اصطلاح هنری را دوست دارم، دلم می‌خواهد سینمای بدنه خوب را دنبال کنم. به هر حال سینمای بدنه نیاز سینمای ماست و اصلا بد نیست که به آن شکل سینما هم پرداخته شود اما سینمای بدنه‌ای را دوست دارم که به قولی آبرومند بوده و سر و شکل محکم و ساختاری مناسب داشته باشد.

آرش : در مقطعی نیوشا از بازیگری فاصله گرفت و به رغم آنکه پیشنهادهای بسیاری داشت، ترجیح داد بیشتر مطالعه کند و به خودش فرصت بدهد تا تصمیم‌های تازه‌ای بگیرد.

نیوشا : خیلی‌ها پرسیدند چرا کمتر بازی می‌کنی و کم‌کار شده‌ای؟ در حالی که به نظرم کار یک بازیگر فقط این نیست که تعداد فیلم‌های بیشتری بازی کند. نیاز داشتم فکر کنم، در عین حال با مطالعه و فیلم دیدن به دانش خودم اضافه کنم. بازیگری فقط جلوی دوربین رفتن نیست شما باید بدانید چگونه جلوی دوربین بروید. بیشتر از یک دهه است که در سینما هستم حالا اگر قرار است دهه تازه‌ای را شروع کنم با یک دید تازه و به کمک اندوخته‌ام از تجربه‌های گذشته اقدام می‌کنم.

آرش : این فرصت‌ها لازم است تا شما در مسیر رشد قرار بگیرید. به هر حال هر کاری خودش تجربه است و مجموعه این تجارب به شما کمک می‌کند بهتر و بهتر شوید. این رمز و راز پخته‌تر شدن است. برای خود من هم تجربه‌هایی که با همسرم داشتم باعث شده تا دانش و اندوخته بیشتری داشته باشم و بخواهم قدم‌های بعدی را آگاهانه‌تر و درست‌تر بردارم. بدون این تجربه‌ها نمی‌شود کار بهتری خلق کرد. البته به شرطی که از تجربه‌های قبلی بیاموزیم.

سرک به فعالیت‌های یکدیگر

آرش : علاقه جدی‌ام به سینما و نگاه جدی‌تر به این مقوله بعد از ازدواج با نیوشا در من ایجاد شد. پیش از آن یک بیننده و علاقه‌مند عادی آثار سینمایی بودم. وقتی دیدم همسرم چه میزان شور و علاقه به این هنر دارد، برای من هم بسیار جذاب شد و علاقه من به ایشان سبب شد تا من هم وارد گود شوم و بخواهم در کنارش فعالیت کنم.

نیوشا : راستش از زمانی که زندگی مشترک‌مان را شروع کردیم، نه تنها بیشتر با شکل کار هم آشنا شدیم بلکه به نوعی وارد کار هم شدیم و از تلاش یکدیگر حمایت کردیم. کار آرش خودش یک شکل قابل توجه از هنر آن هم نوعی از هنر بومی و ملی است که ارزش بسیاری دارد و من بارها از اینکه نگاه حمایتی به کار و امثال او وجود ندارد، گله کرده‌ام.

آرش پولاد خان: کار من که در واقع تجارت من است، آمیخته با هنر است. شما نگاه کنید خلق این نقش‌های زیبا و ظریف نیازمند وجود یک روح هنرمندانه در آن فرد است تا چنین آثاری را بسازد. هنر مقوله گسترده‌ای است و من هم در این سال‌ها دور از فضای هنر نبودم. سینما را خاصه با همسرم به شکل جدی دنبال کرده‌ام.

نیوشا : این علاقه به کار یکدیگر کاملا دو طرفه است. خب به هر حال آرش در اصفهان متولد شده و این شهر با آن پیشینه تاریخی و هنری‌اش مهد بسیاری از چهره‌های هنری بوده است. من هم متعاقبا از کاری که آرش در آن فعالیت می‌کند، لذت می‌برم. با این حال فعالیت او به گونه‌ای نیست که من به شکل جدی واردش شوم و مثلا قلمزنی روی نقره انجام بدهم. تنها به عنوان یک بازیگر که مخاطبانی دارم، می‌توانم نگاه‌ها را به سمت کار او معطوف کنم. در کنارش اما یک مخاطب جدی کارهای او هستم که از تماشای آنها لذت می‌برم و تشویقش می‌کنم.

فوتبال، نقطه اشتراک ورزشی ما

نیوشا : درباره آن سفر هنرمندان به برزیل با تمام حواشی به نظرم مهم این بود که یک قشر کاری خاص از یک قشر کاری دیگر حمایت کردند؛ یعنی فارغ از تمام مسائل، مهم این بود که در یک افتخار ملی شریک باشیم و از یک اقدام که می‌توانست باعث سربلندی نام کشورمان شود، حمایت کنیم.

آرش : نقطه اشتراک ما در تماشای برنامه‌های ورزشی تلویزیون برنامه «نود» است! در واقع من همیشه با علاقه این برنامه را به خاطر اخبار فوتبال و دنبال‌کردن وضعیت تیم‌ها و بازی‌ها می‌بینم و نیوشا از نوع اجرای خاص و هیجان‌آور عادل فردوسی‌پور خوشش می‌آید و حاشیه‌های فوتبال را دنبال می‌کند. هنگام دیدن نود با هم اتفاق نظر داریم و این هم به خاطر کاراکتر ویژه و منحصر به فرد عادل فردوسی‌پور است.

نیوشا : بخشی از زندگی همه ما باید ورزش و توجه به سلامتی باشد. شاید هر یک از ما به بهانه‌های مختلفی از جمله نداشتن وقت، امکان رفتن به باشگاه، طولانی بودن ساعات کاری و. . . از آن فرار کنیم اما اگر با این دید که سلامتی نعمتی است که اگر از دست برود جبران شدنی نیست، به آن نگاه کنیم حتما روزانه دقایقی را به هر شکلی در هر جایی می‌توانیم به آن اختصاص دهیم.

آرش : شخصا علاقه بسیاری به ورزش دارم. البته فوتبال به نوعی ورزشی است که همه ما به اندازه‌ای آن را دوست داریم و بیشتر از هر رشته دیگری اخبارش را پیگیری می‌کنیم. فوتبال ملی هم که جای خودش را دارد. هر رشته ورزشی وقتی در قالب مسابقات ملی باشد باید از آن حمایت کرد حالا می‌خواهد کشتی باشد یا والیبال یا فوتبال و… . مهم افراشته شدن پرچم ایران بر سکوهای جهانی است. اگر انگشتان دستانم نمی‌شکست همین حالا هم بسکتبال را دنبال می‌کردم.

پوست یعنی زیبایی، زیبایی یعنی سلامت

نیوشا : فعالیت من در کلینیک زیبایی‌ام کاملا جدید و بخشی مهم از زندگی حرفه‌ای من است. یعنی آن را به شکل تفننی دنبال نمی‌کنم. چند سال پیش به پیشنهاد خانم دکتری این کار را شروع کردم که به عللی این همکاری قطع شد و پس از مدتی خودم شخصا کلینیک شخصی خودم را راه‌اندازی کردم. در این مرکز خدمات و مشاوره‌های زیبایی برای سلامت پوست از سوی متخصصان ارائه می‌شود و من خودم از مراجعان آن هستم.

آرش : قبل از ازدواج چنین مسائلی برای من اهمیت نداشت اما ازدواجم با نیوشا منجر شد برایم مهم شود. در حال‌حاضر فکر می‌کنم شما باید در هر کاری و جایگاهی که هستید رسیدگی به سلامت خودتان را مهم بدانید. من یکی از مخالفان غذاهای دریایی بودم اما نیوشا به من گوشزد کرد که نوع تغذیه سلامت چقدر می‌تواند در بهبود وضعیت پوست اثرگذار باشد و حالا من هم بیشتر به زیبایی و تناسب اندام و رسیدگی به ظاهر توجه می‌کنم.

نیوشا : درست است که بازیگرها به خاطر شرایط کاری و گریم‌های سنگین باید بیشتر مراقب ظاهر و سلامت پوست و موی خود باشند اما این مساله فقط مختص بازیگرها نیست و خوب است که همه نشاط، سلامت و زیبایی را تجربه کنند. برای من مهم است در کلینیک چه خدماتی ارائه می‌شود چون به هر حال بخش عمده‌ای از مراجعان آنجا به خاطر لطفی که به اسم من دارند، به آنجا می‌آیند و من خواسته‌ام تا هرآنچه برای من انجام می‌شود برای مراجعان نیز انجام شود.

آرش : به نظرم سلامت و ظاهر مناسب چیزی است که همیشه با شما هست و این بسیار مهم است که روحیه خودمان را خوب حفظ کنیم. وقتی روحیه خوبی داشته باشید قطعا برای اطرافیان شما نیز خوب خواهد بود. الزاما ربطی به این ندارد که شما چهره خاصی داشته باشید، مهم این است که شما به خودتان اهمیت بدهید و آراسته باشید.

بیوگرافی نیوشا ضیغمی

بیوگرافی نیوشا ضیغمی

ازدواج یعنی مسوولیت

نیوشا : آبان امسال، پنجمین سالگرد شروع زندگی مشترک‌مان است؛ تجربه‌ای که برای من بسیار لذت‌بخش بوده است و خوشحالم که این مسیر را انتخاب کرده‌ام. اوایل بعضی‌ها می‌خواستند مرا منصرف کنند و با این نگاه که چون بازیگرم و ازدواج و مسوولیت‌های جدیدش ممکن است در کارم خلل ایجاد کند، مرا می‌ترساندند. حتی حالا هم گاهی بعضی‌ها از من می‌پرسند می‌خواهی از سینما بروی؟

آرش : زندگی مشترک چه برای مرد چه برای زن مسوولیت بسیار سنگینی است اما مهم این است که بتوانیم تعادل داشته باشیم. اگر هر دو نفر به یک مسیر و هدف فکر کنند، نه تنها زندگی بهتری خواهند داشت بلکه کمک حال هم نیز خواهند بود.

نیوشا : بازیگری شرایط خاص خودش را دارد و من حتی آن اوایل دلهره داشتم که نشود یا نتوانم از عمده مسوولیت‌های ازدواج بربیایم اما به کمک هم اجازه ندادیم مشکلی ایجاد شود. گاهی می‌شود که به خاطر مشغله‌های کاری حتی فرصت صحبت کردن با یکدیگر را هم نداریم اما پذیرفته‌ایم و سعی کرده‌ایم با این شرایط کنار بیاییم و در عوض قدر فرصت‌های با هم بودن‌مان را بیشتر بدانیم.

نیوشا ضیغمی و شوهرش ارش پولادخان

تکیه‌گاهی از جنس عاطفه

آرش : یکی از ویژگی‌های قابل توجه نیوشا توانایی خوبش در مشاوره دادن است و هر زمان که با او صحبت می‌کنم، دلگرم می‌شوم. اینکه می‌گویند پشت سر هر مرد موفق یک زن خوب و همراه است، واقعیتی است که من کاملا درک کرده‌ام.

نیوشا : به نظر من زن و مرد باید تنها حامیان واقعی همدیگر باشند. زن اگر به بالاترین مدارج پله‌های ترقی هم برسد باید تکیه‌گاهی به نام مرد داشته باشد. من در این سال‌هایی که ازدواج کرده‌ایم، هرجا به کمک احتیاج داشتم و عرصه را تنگ دیدم، با آرش در میان گذاشتم. آرش حتی به خاطر آنکه هوای مرا داشته باشد و به خاطر علاقه‌ای که به سینما دارم، وارد کار سینما و این حیطه شد و حتی ضرر هم کرد و حاشیه‌هایی نیز برایش درست شد.

ستاره‌های خانه‌دار

نیوشا : روحیه بلندپروازی دارم که باعث شده بخواهم تجربه‌های مختلفی را از سر بگذرانم. به خاطر همین است که در کنار سینما و بازیگری، دفتر تولید فیلم و کلینیک زیبایی‌ام را نیز اداره می‌کنم اما این مشغله‌های وقت‌گیر باعث نشده از کارهای خانه‌ام غافل شوم. نمی‌خواهم سال‌ها بعد حسرت اینکه می‌توانستم کاری که دوست دارم را انجام بدهم اما انجام ندادم، به دلم بماند.

آرش : شاید نگاه بیرونی و عادی مردم این باشد که بازیگرها به شکلی زندگی مرفهی دارند و اصلا خیلی کارهای روتین را انجام نمی‌دهند اما نیوشا یک خانم خانه‌دار واقعی است. او کارهای حرفه‌ای خودش را دنبال می‌کند و در عین حال به تمام کارهای خانه می‌رسد و هنگامی که آشپزی نمی‌کند هم به من و کارهایم کمک می‌کند. گاهی او بسیار بیشتر از من کار می‌کند و اینطور نیست که به خاطر مشغله‌های بیرونی، مسوولیت‌های خانگی‌اش را فراموش کند.

اگر بخواهید کارنامه کاری تان را مرور کنید فکر می کنید کدام شخصیت از کدام فیلم برایتان محبوبیت بیشتری دارد؟

به «شوریده» و نقشی که در این فیلم بازی کردم علاقه خاصی دارم. نقشی درونی خاص که بسیار حسی بود. در میان فیلم های تجاری کارنامه کاریم به «توفیق اجباری» علاقه دارم. فیلم «پرتقال خونی» هم فیلم خوب و حرفه ای است و جزو فیلم های محبوبم است و اثر حرفه ای و قابل دفاعی است.

در میان نقش هایی که تا به حال بازی کرده اید کدامیک به لحاظ شخصیتی به شما نزدیک تر است؟

هرکدام از نقش هایی که یک بازیگر بازی می کند شامل بخشی از ویژگی های درونی بازیگر است. برای من که به شیوه حسی بازی می کنم نزدکی کردن نقش با ویژگی های خودم خیلی مهم است. بنابراین هر کدام از فیلم هایی که تا به حال بازی کردم بخشی از ویژگی های شخصیتی من را در خودش دارد. به لحاظ شخصیتی آدمی آرام هستم که همیشه از جنجال و ایجاد چالش با دیگران پرهیز می کنم.

معمولا در سینماهای ایران رسم شده است برخی از سوپراستارها حین بازی در فیلم، اظهارنظرهای شخص خودشان را وارد فیلمنامه می کنند.

در این زمینه کارگردان و نویسنده نقش مهم و کلیدی دارند؛ اگر نویسنده و کارگردان حرفه ای و کاربلد باشد نیازی ندارد که به توصیه و دخالت های بازیگرش گوش دهد. بنابراین بازگیران سوپراستار در این قضیه مقصر نیستند و کارگردان مقصر است. اگر نویسنده و کارگردانی به کارش اشراف داشته باشد به کسی اجازه دخالت در کارش را نمی دهد. البته در برخی از مواقع بازیگر یک سری ایده در مورد بهتر شدن نقش ارائه می کند که کاری درست و خوب است و بازیگران حرفه ای در بخش دورخوانی ایده های زیادی را ارائه می کنند.

اگر کارگردانی در کارش مدیریت داشته باشد هیچ بازیگری اجازه دخالت به خودش را نمی دهد. آیا به طور مثال بازیگری در فیلم بهرام بیضایی به خودش اجازه دخالت می دهد؟ مطمئنا خیر.

چقدر اعتماد کارگردان به بازیگر باعث موفقیت فیلم و نقش می شود؟

رخ دادن این مسئله بستگی به شجاعت و ریسک کارگردان دارد که چنین اعتمادی را به بازیگر انجام بدهند. خیلی از مواقع این ریسک و شجاعت کارگردان جواب می دهد و بازیگر به خوبی توانایی خودش را نشان می دهد.

آیا این نکته را قبول دارید که در حوزه نقش های مناسب بازیگران زن در سینمای ایران با نقش های محدودی مواجه هستیم.

این مسئله از ضعف های اساسی سینمای ایران محسوب می شود. اغلب فیلم نامه ها شخصیت اصلی شان مردان هستند و فرصت نشان دادن توانایی های زنان در این فیلم ها کمتر به وجود می آید و معدود فیلم نامه هایی که در آنها شخصیت زنان به درستی پرداخته شده باشند به بازیگران خاصی برای بازی پیشنهاد می شود.

به چه دلیل بعد از حضور در مجموعه «در چشم باد» دیگر در تلویزیون بازی نکردید؟

علاقه دارم تجربه حضور دیگری در تلویزیون داشته باشم و به این قضیه هم فکر می کنم اما برای حضور مجددم در تلویزیون باید پیشنهاد مناسبی انجام شود. پروسه ساخت یک مجموعه تلویزیونی طولانی مدت است و باعث دور شدن از فعالیت سینمایی می شود و باید پیشنهاد تلویزیونی خوب باشد که ارزش این جدایی موقت از سینما را داشته باشد.

نیوشا ضیغمی

آیا هنوز هم علاقه دارید نقش های تین ایجری بازی کنید؟

الان تمام هدفم بازی در نقش های آبرومند و قابل دفاع است. پیر یا جوان بودن نقش در در جه دوم اهمیت قرار دارد.

با این حساب کمیت نقش های پیشنهادی برایتان چندان اهمیت ندارد؟

در فیلمی مثل «ایران برگر» مسعود جعفری جوزانی وجود دارد که یازده سال بعد از «در چشم باد» دوباره با ایشان همکاری کردم؛ طول نقش چندان بلند نبود اما فضای کار من را مجاب کرد که در این فیلم بازی کنم. کیفیت فیلم نامه، تیم بازیگری و نوع کارگردانی جوزانی باعث شد که با خیال راحت در «ایران برگر» بازی کنم و دینم را به ایشان ادا کنم. برخی از کارها ارزش قبول کردن ندارد و آنها را قبول نمی کنم.

چندین فیلم آماده اکران هم دارید…

فیلم «حیرانی» به کارگردانی علی عظیم زاده را دارم که در آن نقش یک مددکار اجتماعی که برای معلولین کار می کند را بازی می کنم. در این فیلم امین حیایی و حدیث میرامینی حضور دارند. فیلم «ما همه گناهکاریم» به کارگردانی حسن ناظر دیگر فیلمی است که به زودی روی پرده می رود و در این فیلم نقش زنی را بازی می کنم که به لحاظ روحی نامتعادل است و زندگیش پر از تنش و درگیری است و به صورت اتفاقی با معلم سابق زبان انگلیسی اش دچار چالش می شود؛ این فیلم یک تریلر روان شناسی محسوب می شود.

در «مغز نارنجی» به تهیه کنندگی علی عطشانی هم حضور داشته اید.

«مغز نارنجی» به کارگردانی مهدی خسروی فضای خاص و متفاوتی دارد و در دو بخش رئال و فانتزی تصویرسازی می کند. درواقع این امر تجربه جدیدی در سینمای ایران محسوب می شود. در این فیلم نقش رئال دختری را بازی می کنم که در گذشته نامزدی داشته است. خیلی علاقه دارم که متوجه شوم چقدر تلفیق دو فضای رئال و جلوه های ویژه موفق شده است.

میانه تان با سینمای روز دنیا چطور است؟

معمولا فیلم های خوب خارجی را می بینم. مدتی پیش فیلمی از تام هاردی با عنوان «چهارمین بچه» دیدم که هاردی در آن نقش آدمی را بازی می کند که اصالتی روسی دارد و ته لهجه اش از زبان روسی استفاده می کند و واقعا بازیش معرکه و بی نظیر بود. وی با این فیلم و حضورش در «مکس دیوانه» نشان داد در حال حاضر جزو بهترین های سینمای هالیوود است و بازیش با بازی دیگران متفاوت است.

سوای بازیگری در سال های اخیر فعالیت های خیرخواهانه هم داشته اید.

همیشه به کودکان و بچه ها علاقه داشته ام و هر کاری که از دستم بر می آید برای کودکان انجام می دهم و به عنوان سفیر کودکان کار مشغول فعالیت هستم و سعی می کنم برای کمک به این کودکان قدم بردارم.

ارزیابی کلی تان از کارنامه بازیگری تان چطور است؟

در ابتدای دهه هشتاد تعداد زیادی فیلم بازی کردم که یا اکران نشدند و یا اکران محدودی داشتند. یادم می آید در آن سال ها هشت فیلم اکران نشده داشتم. از طرفی برخی از این فیلم ها چندان مورد سلیقه ام نبود. با دو فیلم «شوریده» و «حس پنهان» دو بار کاندیدای دریافت جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره فیلم فجر شدم.

به همین دلیل و برای اینکه شرایط کاریم مشخص شود در حدود یک سال و نیمی بازی نکردم و تلاش کردم بفهمم که به چه نحوی باید با مخاطبانم برخورد داشته باشم و آنها چه ذهنیتی از من دارند. البته بعد از اکران شدن فیلم هایم در سال های قبل تا حدی متوجه نظرات مخاطبان درباره کارنامه بازیگریم شدم. امروز با فراغت و تمرکز بهتری می توانم از میان پیشنهادات انتخاب کنم.

 

عکسهای نیوشا ضیغمی

نیوشا ضیغمی در دورهمی

نیوشا ضیغمی در برنامه دورهمی مهران مدیری / دی ماه 96


فیلمهای سینمایی نیوشا ضیغمی

۱ – ما خیلی باحالیم (۱۳۹۶)
۲ – پسرعمو دخترعمو (۱۳۹۵)
۳ – شام عاشقانه سه نفره (۱۳۹۵)
۴ – هشتگ (۱۳۹۵)

۵ – خوب بد جلف (۱۳۹۴)
۶ – هفت معکوس (۱۳۹۴)
۷ – آدم باش (۱۳۹۳)
۸ – دریا و ماهی پرنده (۱۳۹۳)
۹ – آینه شمعدون (۱۳۹۱)

۱۰ – چارسو (۱۳۹۰)
۱۱ – فیتیله و ماه پیشونی (۱۳۹۰)
۱۲ – گشت ارشاد (۱۳۹۰)
۱۳ – یکی برای همه (۱۳۹۰)
۱۴ – پرتقال خونی (۱۳۸۹)
۱۵ – دختر شاه پریون (۱۳۸۹)

۱۶ – ما همه گناهکاریم (۱۳۸۹)
۱۷ – دموکراسی تو روز روشن (۱۳۸۸)
۱۸ – زمهریر (۱۳۸۸)
۱۹ – اخراجیها 2 (۱۳۸۷)
۲۰ – تلافی (۱۳۸۶)
۲۱ – توفیق اجباری (۱۳۸۶)

۲۲ – قرنطینه (۱۳۸۶)
۲۳ – اخراجیها (۱۳۸۵)
۲۴ – پارک وی (۱۳۸۵)
۲۵ – حس پنهان (۱۳۸۵)

۲۶ – گناه من (۱۳۸۵)
۲۷ – تردست (۱۳۸۳)
۲۸ – شوریده (۱۳۸۳)
۲۹ – مواجهه (۱۳۸۳)

۰۲ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی نیکی مظفری و همسرش

نیکی مظفری

بیوگرافی و زندگینامه

نیکی مظفری متولد شهریور ماه سال 1366 می باشد و 30 سال سن دارد . به گفته خودش سطح تحصیلاتش کاردانی است و کارش طراحی صحنه و لباس و در کارهای دفتر با پدرش که “مجید مظفری” از بازیگران مرد ایرانی می باشد همکاری می کند . وی نیز در کلاس های مرحوم سمندریان نیز برای بازیگر شرکت کرده است.

وی با سریال بچه های نسبتا بد به کارگردانی سیروس مقدم توانست دیده شود.

وی دختر مجید مظفری بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون است و تک فرزند هم می باشد . وی مادر خود را از دست داده است و چندین سال است که با پدرش زندگی می کند.

ازدواج و همسر

نیکی مظفری تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد . پدر نیکی مظفری در خصوص داماد ایده آل خود گفته است : شخصیت آدم ها برای من مهم است. یعنی در ازدواج نیکی من بیشتر به شخصیت طرف توجه می کنم چون اگر او از شخصیت خوب و با ثباتی برخوردار نباشد، از لحاظ اقتصادی و درآمدزایی هم دچار مشکل خواهدشد. منظورم این است که شخصیت خوب سرچشمه مهمی از زندگی است و دارایی و… را نیز همراه خودش دارد.
اینستاگرام نیکی مظفری : Instagram / Nikimozaffari

نیکی مظفری و پدرش

نیکی مظفری و پدرش مجید مظفری


گفتگو با نیکی مظفری و مجید مظفری

بابا همه زندگی من است

مجید مظفری: من و نیکی‌جان از وقتی همسرم فوت کرد تنها زندگی می‌کنیم و بسیار به‌هم وابسته‌ایم. رابطه ما خیلی بیشتر از رابطه پدر و فرزندی، رابطه‌ای رفاقت‌آمیز است. خیلی برای هم وقت می‌گذاریم و درباره چیزهای مختلفی با هم صحبت می‌کنیم. باوجود نیکی من هرگز در زندگی‌ام احساس کمبود و تنهایی نداشته‌ام.

مجید مظفری و دخترش، نیکی از رابطه خوب پدر و دختری می‌گویند

نیکی : بابا همه زندگی من است و خودش هم این را می‌داند. ما بیشتر از اینکه با هم رابطه پدر و فرزندی داشته باشیم رفیق هستیم. من در تمام زندگی‌ام سعی کرده‌ام همه حرف‌هایم را با پدرم در میان بگذارم چون معتقدم رفیق و دوست واقعی هر انسانی پدر و مادرش هستند و هیچ‌کس خیر و صلاح فرزند را به اندازه پدر و مادرش نمی‌خواهد.

روز تولد نیکی به‌شدت نگران بودم

مجید مظفری: روزی که قرار بود نیکی به دنیا بیاید من از ساعت 10 شب مادر خدابیامرزش را به بیمارستان رساندم و بسیار هیجان‌زده و دلواپس بودم. دکتر کمی دیر رسید و این موضوع مرا نگران و عصبانی کرده بود تا جایی که دکتر از در دیگری وارد اتاق زایمان شد تا روبه‌رو نشویم (می‌خندد) ولی وقتی نیکی به‌دنیا آمد و فهمیدم حال همسر و دخترم خوب است خوشحالی جای نگرانی را گرفت و از دکتر هم بابت عصبانیتم عذرخواهی کردم.

نیکی نوزاد درشت، زیبا و قد بلندی بود. وقتی برای اولین‌بار نیکی را از پشت پنجره اتاق نوزادان به من نشان دادند چند نوزاد دیگر هم در آن اتاق بود و من یکی از نوزادان را به پرستار نشان دادم و به شوخی گفتم «من اون یکی رو می‌خوام» (می‌خندد).

شهربانو، دُردانه و نیکی

مجید مظفری: اسم نیکی را مادرش انتخاب کرد.

نیکی : البته پدرم دوست داشت اسم من را شهربانو بگذارد و مادر هم ابتدا نام دُردانه را برایم انتخاب کرده بود. خدا را شکر که دُردانه نشدم (می‌خندد). به نظرم این اسم مخصوصا برای زمانی که سن و سال کمی بالا باشد اصلا مناسب نیست.

یکی یکدانه‌ام را لوس نکرده‌ام

مجید : نیکی تک فرزند، است اما هرگز نه من و نه مادرش او را لوس بار نیاوردیم. نیکی درکنار بچه‌های فامیل و با فرزندان برادرها و خواهرم بزرگ شد و در کودکی هم تنهایی را حس نکرد. البته گاهی در نوجوانی آرزو می‌کرد که‌ کاش خواهر یا برادر داشت ولی خب قسمت این بود که ما همین یک فرزند را داشته باشیم.

تفریحات‌مان مشترک است

مجید : وقتی نیکی بچه بود همیشه جمعه‌ها صبح می‌رفتیم کوه و پس از آن بولینگ عبدو. بعد هم می‌رفتیم رستوران البرز چلوکباب می‌خوردیم.

نیکی : ما همیشه در کنار هم هستیم. زندگی، تفریح و سفرمان مشترک است؛ یعنی فقط در زمانی که بابا یا من سر کار باشیم کنار هم نیستیم که تازه اگر کارهای‌مان در یک زمان نباشد، سر کار هم به هم سر می‌زنیم و به‌نحوی کنار هم هستیم.

بهترین همسفر دنیا

نیکی : بسیار اهل سفر هستیم و هر وقت زمان خالی داشته باشیم فورا برنامه سفر می‌ریزیم. بابا خیلی خوش‌سفر است و ما تابه‌حال به جاهای مختلفی در ایران و سایر کشورها سفر کرده‌ایم.

اولین‌باری که از ایران خارج شدم را فراموش نمی‌کنم. نخستین سفر خارجی‌ام کشور ترکیه بود و آن زمان 10 ساله بودم و خیلی ذوق زده بودم و می‌گفتم «به به اینجا چقدر خارج است» (می‌خندد).

ترس از پرواز

مجید مظفری: وقتی نیکی کوچک بود از پرواز و تکان‌های هواپیما می‌ترسید. در یکی از سفرهای خارجی‌مان به شرایط بد آب و هوایی بر خوردیم. هواپیما هم بسیار فرسوده بود و مرتب تکان‌های شدید می‌خورد. نیکی هم ترسیده بود و بی‌قراری می‌کرد. درنهایت با چاره‌اندیشی ‌مهمان‌دار مجبور شدیم به نیکی قرص خواب بدهیم تا از ترس و نگرانی‌اش کم کنیم. فکر می‌کنم آن هواپیما اگر یک ساعت دیگر پرواز می‌کرد حتما همه پیچ و مهره‌هایش باز می‌شد (می‌خندد).

نیکی : من هم به لطف آن قرص بعد از سفر از خواب بیدار شدم (می‌خندد). من ترس از پرواز داشتم و خیلی سعی کردم بر ترسم غلبه کنم که درنهایت موفق هم شدم.

کاش همه دخترها مثل نیکی باشند

مجید : گاهی فکر می‌کنم کاش همه فرزندان و مخصوصا دخترها مثل نیکی باشند و رفتارشان با پدر و مادرشان مثل رفتاری باشد که نیکی با من دارد. نیکی دختری فهمیده و مهربان است و به‌خوبی مسائل را درک می‌کند. دخترم خیلی خانواده دوست است، از معاشرت با افراد فامیل لذت می‌برد. ما هرگز از دست هم ناراحت نمی‌شویم. گاهی به‌خاطر هم ناراحت می‌شویم اما از دست هم هرگز!

نیکی : پدرم به من لطف دارند. من هم مثل خیلی از جوان‌ها گاهی لجبازی‌هایی دارم و دوست دارم یکسری مسائل را خودم تجربه یا کشف کنم. گاهی حتی این لجبازی‌ها درنهایت به ضررمان تمام می‌شود که باید تاوانش را پس بدهیم. اما در کنار اینها به‌شدت معتقدم که باید به پدر، مادر و بزرگ‌ترها احترام گذاشت. احترام گذاشتن بین ما ایرانی‌ها در معاشرت‌ها و روابط‌مان یک سنت است و بسیار هم زیباست. من هم احترام گذاشتن را خیلی دوست دارم.

ورود به دنیای بازیگری

نیکی مظفری: از کودکی خیلی به بازیگری علاقه داشتم و در نوجوانی به این نتیجه رسیدم که باید خیلی درست و اصولی وارد این کار شوم، به همین علت از تئاتر شروع کردم. اولین‌کار تئاترم با آقای هادی مرزبان بود که باعث افتخارم است. الان هم سر تمرین یک تئاتر به کارگردانی آقای حسین پاکدل هستم که تجربه‌ای لذت‌بخش است و نکات بسیاری را از ایشان آموخته‌ام.

مجید مظفری: در ابتدا موافق ورود نیکی به دنیای بازیگری نبودم. در برهه‌ای از زمان به‌خصوص در دهه 80 بسیاری از دانشجویان تئاتر و بازیگری به‌خاطر رانت‌بازی در دنیای سینما و عدم داشتن ارتباط بیکار بودند، ضمن اینکه در آن برهه یکسری صحبت‌هایی علیه بازیگران در رسانه‌ها پیچید که حاصل حرف‌های بی‌پشتوانه عده‌ای بود که متاسفانه خودشان از دنیای سینما بودند. حرف‌هایی که در شأن خانواده سینما نبود و هیچ‌کس هم دوست ندارد درباره خانواده‌اش چنین حرف‌هایی گفته شود.

من همیشه نگران این مسائل بودم و دوست داشتم این شایعات از سینما دور شود که خوشبختانه با ورود گروه جدید مدیریتی در سینما مانند آقای ایوبی و وزیر محترم آقای جنتی این اتفاق افتاد. مشوق و راهنمای نیکی در کار بازیگری بوده و هستم اما پارتی او محسوب نمی‌شوم و تا به حال نشده از کارگردانی بخواهم از نیکی در کارش استفاده کند.

تا چندی پیش مجید مظفری به عنوان یک بازیگر حرفه ای و نامدار در بین مردم شناخته می شد اما چندسالی است که نام مجید و نیکی مظفری در هر جمع هنری با هم شنیده می شود. این خواست شمابوده است؟

پدر: من همیشه با دخترم طوری رفتار کردم که به عنوان مشاور او پذیرفته شوم اما تصمیم گیرنده خودش بوده است. در کارهایی که من تهیه کننده یا از عوامل اصلی بودم، خودش پیشنهاد می داد که طراح صحنه و لباس باشد و در ادامه به بازیگری گرایش پیدا کرد. در این مورد هم مشورت کرد و من هم پذیرفتم. بازیگری را با تئاتر شروع کرد و به این عرصه آمد. خوشبختانه سابقه تئاتری اش بیشتر از سینما بوده است.

بعد از تئاتر با نقش های کوتاه در فیلم آغاز کرد و کم کم در بازی سینمایی هم دیده شد. همیشه تاکید کرده ام که اگر او می خواهد ماندگار باشد باید از تئاتر شروع کند و به مطالعه بپردازد و او همین کار را انجام داد. در حال حاضر هم به کارهایی که پیشنهاد می شود، وسواس زیادی نشان می دهد.

دختر: ما همیشه در کنار هم بوده ایم. وقتی من به صورت رسمی در سینما شروع به کار کردم ارتباط ما بیشتر هم شد. درواقع مدتی است که همیشه کنار هم هستیم و در جشن و مراسم ها با هم دیده می شویم. دلیل اصلی با هم بودن این است که من از فضاهای هنری و حرفه ای دور نباشم. خوشبختانه همیشه به عنوان نیکی مظفری و نه دختر مجید مظفری، دعوت به کار شدم اما افتخار می کنم همواره در کنار کسی بوده ام که حدود 50 سال فعالیت هنری حرفه ای دارد.

چه اندازه از این وابستگی پس از نبودن مادر خانواده ایجادشد؟

دختر: ما در کل خانواده ای کم جمعیت و همیشه طرفدار هنر و در کنار هم بودیم. از رفتن مادرم 11 سال می گذرد و این شرایط باعث می شود که ناخودآگاه این احساس وابستگی و صمیمیت بیشتر شود. از وقتی مادرم نیست، با هم بودن ما پررنگ تر شده و بیشتر به چشم می آید.

پدر: تا زمانی که نیکی هنوز مدرسه نمی رفت، هر جا سر فیلم برداری می رفتم، همه با هم بودیم و آن زمان بیشتر فیلم ها در شهرستان ها ساخته می شد و مثل امروز نبود که بیشتر لوکیشن ها در تهران باشد. از دست دادن همسرم برای ما خیلی سنگین بود. وقتی این اتفاق فاجعه بار پیش آمد، من و نیکی بیشتر در کنار هم بودیم. حدود 10 سال پیش به این نتیجه رسیدم که سینما دیگر جای من نیست و به سمت تلویزیون کشیده شدم و نیکی هم در بیشتر کارهایم کنار ما بود. درواقع ما از نظر کاری و حس پدر و دختری همواره حامی یکدیگر بودیم.

آیا پیش از رفتن مادر هم این وابستگی و رفاقت را داشتید؟

دختر: هیچ کس جای کسی را نمی گیرد من هر لحظه دلتنگ مادرم هستم اما همیشه به عنوان دختر مجید مظفری از طرف پدر حمایت شدم و او سعی کرده است جای مادرم را برایم پر کند.

پدر: همواره بخش بزرگی از احساساتم را سهم نیکی دانسته ام و در اندازه توان خود پاسخگوی خواسته هایش بوده ام.

نیکی مظفری و همسرش

بدون تعارف به عنوان دو هنرمند از یک خانواده سه نفری، چقدر از آرامش و فضای هنرمندانه خود را مدیون مادر خانواده هستید؟

دختر: مادرم خیلی صبر داشت…

پدر: نیکی درست می گوید… او خیلی صبر داشت چون زندگی در کنار بازیگران بسیار سخت است. در واقع بازیگران به خاطر شرایط کاری همیشه در سفر هستند و این برای اعضای خانواده خیلی سخت است. در این شرایط مادر خانواده نقش اصلی را دارد چرا که از هنر زاویه ای باید زندگی را مدیریت کند. همسر من این صبر و مدیریت را داشت.

ایشان دیدگاه بسیار روشنی به گرفتاری های کار هنری داشتند و من از این زاویه خیلی در کارم راحت بودم چون او هم مدیر زندگی بود و هم مشاور خوبی برای فعالیت های هنری من. همیشه درباره کارهایی که پیشنهاد می شد نظر می دادند و در انتخاب ها مشاوره می دادند. یک بار فیلم سینمایی بسیار حرفه ای و از طرف دیگر یک کلیپ از مسعود آب پرور به من پیشنهاد شده بود. سر غذا درباره این دو کار با همسرم صحبت کردم و بامشاوره او به این نتیجه رسیدم که کلیپ را در مقابل فیلم انتخاب کنم. تصور کنید که یک سوپراستار در سال 72 در یک کلیپ بازی کند! و خوشبختانه خیلی کار خوبی شد.

دختر: مادرم همیشه می گفتند که به سمت علاقه ام بروم. من عاشق داروسازی بودم و در دبیرستان رشته تجربی خواندم اما همیشه می گفتم که من بازیگر می شوم. مادرم می گفت: «به نظر من در هنرستان موفق خواهی شد» و مثل همیشه درست می گفت. برای همین در حال حاضر فوق دیپلم رشته معماری هستم و می خواهم ادامه بدهم. به کلاس های استاد سمندریان رفتم و به صورت کارگاهی بازیگری را تجربه کردم و در تئاتر و سینما به سمت علاقه ام رفتم.

از وقتی ایشان از دنیا رفته اند، چه کمبودی در زندگی شما پدیدار شده است؟

پدر: یک کاستی بزرگ و احساس بی هویتی سراغ ما آمد اما من و نیکی دوباره چرخ زندگی و نظام زندگی را با قدرت حرکت بخشیدیم.

دختر: فکر کردن و حرف زدن و تکرار این خاطره های تلخ که در طلایی ترین دوران زندگی ام بود، برای من سخت. نمی خواهم با این بحران بیش از این درگیر باشم. من همیشه دلتنگم و این به عنوان یک قصه ماندگار در ذهنم می ماند و سعی می کنم خودم را در این قصه پیدا کنم و پخته تر شوم.

پدر: چند سال اول خیلی سخت بود و فقط تحمل کردیم… به چیزهای خوب فکر می کردیم تا دوباره بسازیم و زندگی جدیدی را شروع کنیم.

سال های گذشته چگونه گذشت که بدون ستون خانواده خود، هنوز در شما عشق و امید و رفاقت موج می زند؟

پدر: کارهایی که پیشتر توسط همسرم انجام می شد، حالا دیگر خودمان انجام می دهیم. درواقع از ریز تا درشت کارها با تعامل انجام می شود و این ماجرا عشق و رفاقت را زیاد و آدم ها را به یکدیگر نزدیک می کند. البته بیشتر آشپزی و کارهای خانه با من است.

دختر: (به مجید مظفری) خیلی بدجنسی… ما همیشه و در هر شرایطی با هم هستیم.

حدود ده سال پیش یک دوره کم کاری سراغ آقای مظفری آمد و نیکی مظفری هم هنوز وارد این عرصه نشده بود. آیا این ماجراها به واسطه نبودن همسرتان بود یا دلیل دیگری داشت؟

پدر: فوت همسرم باعث شد که من حواسم را بیشتر به زندگی جمع کنم. درواقع با این اتفاق یک سونامی وارد خانه ما شد که من باید مدیریتش می کردم. البته در آن دوره سناریوهای خوبی هم به من پیشنهاد نمی شد، بنابراین پس از مدتی کم کاری به سمت تلویزیون رفتم و در جایگاه تهیه کننده و بازیگر کار کردم.

پس از مدتی به دلیل اتفاق های بد زندگی از جمله نبودن همسرم دچار افسردگی و بیماری روحی شدم تا جایی که چند ماه در خانه با اکسیژن زندگی می کردم. یک روز آقای ایوبی، معاونت سینمایی ارشاد بدون حاشیه و حضور رسانه ای به منزل ما آمدند و دلجویی کردند. یک بار هم آقای فرجی مدیر شبکه یک به دیدار من آمدند و من که نیازمند توجه بودم با دیدن این دوستان، روحیه ام تغییر کرد. بزرگداشتی برایم گرفتند و از من خواستند که دوباره شروع کنم. من دوباره پس از مدتی کم کاری و گوشه نشینی شروع کردم و در حال حاضر یک سناریو و چند تئاتر برای برنامه ریزی پیش رو دارم.

در دوران کم کاری، مشکل اقتصادی نتوانست رابطه و آرامش خانواده را برهم بزند؟

دختر: بحث اقتصادی و آرامش دو مقوله جدا از یکدیگر است. زندگی در اثر مشکل اقتصادی سخت می شود و به هر شکلی آدم را اذیت می کند اما این نمی تواند دلیلی بر نداشتن آرامش باشد.

پدر: اتفاق های زندگی ام باعث شده برخی از داشته هایم را بفروشم اما دلیلی وجود ندارد که من در خانواده شاد نباشم. درست است که مشکل اقتصادی، افسردگی به بار می آورد اما من نباید کمبود و ناراحتی خودم را به خانواده بیاورم. مشکل مالی در هر دوره ای وجود دارد.

فراموش نمی کنم سال ها پیش، یک شب که ما در خانه مهمان داشتیم، دوستان خوبم علی حاتمی، خسرو شکیبایی، داوود رشیدی، عباس جوانمرد و هرمز هدایت هم بودند. وقتی کنار هم می نشستیم همیشه درباره کار و گذشته صحبت می کردیم. آن شب به آقای جوانمرد گفتم که می خواهم برای یک کاری که در گذشته کردم از شما حلالیت بخواهم.

ایشان یک سریالی می ساختند با عنوان «مردی از دنیا». یک روز سر فیلم برداری صحنه ای داشتیم که آجودان می آمد و دنبالم می کرد و من با پولی که دستم بود درون لجن می افتادم. وقتی بیرون می آمدم پول های قمار دستم بود و پلیس من را می گرفت. آن روز «هادی اسلامی» گفت که «این چه وضعیتی است». گفتم چرا؟ گفت: «مارسل مارسو در تالار وحدت برنامه دارد. ما باید شب به آنجا می رفتیم» گفتم خوب برویم. گفت: «پول نداریم.

30 یا 40 تومان هزینه اش می شود» این حرف ها گذشت و موقع فیلم برداری، من افتادم درون لجن اما پول ها دستم نبود. گفتند: «پول ها چه شد؟» گفتم نمی دانم. شاید در لجن گیر کرد. دوباره پول جمع کردند و صحنه تکرار شد و من افتادم با پول ها بیرون آمدم و تمام شد. آمدیم لباس بپوشیم، به هادی اسلامی گفتم برویم. گفت: «کجا؟» گفتم: «برویم وحدت. پول های پلان اول گم ندش، موقع بازی گذشتم در جیبم.»

سر این ماجرا، آن شب در مهمانی، از مرحوم جوانمرد حلالیت خواستم و قضیه وقتی جالب شد که همه دوستان گفتند: «ما هم از این ماجراها داشته ایم.» پس مشکل اقتصادی مال امروز و دیروز نیست اما باید زندگی کرد.

بیوگرافی نیکی مظفری

نیکی مظفری به عنوان شاهد این خانواده سه نفری، چه اندازه زندگی پدر و مادر خود را خوشبخت می بیند؟

دختر: وقتی دو نفر تصمیم می گیرند که با هم یک مسیری را طی کنند و با تشکیل زندگی دنبال یک هدفی می روند، داشتن آن هدف به نظر من خوشبختی است. به خاطر همین هر وقت این دو را در کنار هم می دیدم بیش از اینکه پدر و مادرم را ببینم، از آنها رفاقت می دیدم. این تصویر در ذهن من نقش بست و تصویر ایده آلی از زندگی شد که ممکن است هر کسی نتواند آن را داشته باشد. شاید این تصویر ایده آل مرا در آینده دچار مشکل کند.

در برخی از زندگی های هنری اختلاف شدید تا جدایی پیش می رود و تصویر بدی در جامعه ایجاد می کند. زندگی هنرمند نامداری همچون مجید مظفری با چالش های زن و شوهری رو به رو نبوده است؟

دختر: هر کسی در زندگی اش با این چالش ها ممکن است رو به رو شود و ربطی به حرفه او ندارد. من طبیعی ترین حالت ممکن زندگی را در رفتار پدر و مادرم دیدم.

در نسل آقای مظفری، تک فرزندی رایج نبود. چه شد که تنها یادگاری این ازدوج، فقط نیکی مظفری شد؟

پدر: البته اگر می دانستم که بچه های من مثل نیکی می شوند، یک زمین فوتبال از بچه درست می کردم. واقعیت این است که ما برای بچه دار شدن تلاش کردیم و یک دوقلو هم داشت شکل می گرفت که با بیمار شدن همسرم در نطفه خاموش شدند و پس از آن دیگر نشد…

آقای مظفری در سال 65 با رسم و آیین سنتی ویژه ای ازدواج کردند که این رسم ها برای نسل امروز بی معنی است. در ازدواج نیکی چقدر از رسم ها و گاه سخت گیری های ایرانی وجود خواهدداشت؟

پدر: شخصیت آدم ها برای من مهم است. یعنی در ازدواج نیکی من بیشتر به شخصیت طرف توجه می کنم چون اگر او از شخصیت خوب و با ثباتی برخوردار نباشد، از لحاظ اقتصادی و درآمدزایی هم دچار مشکل خواهدشد. منظورم این است که شخصیت خوب سرچشمه مهمی از زندگی است و دارایی و… را نیز همراه خودش دارد.

وقتی نیکی به خانه بخت برود، تکلیف تنهایی و وابستگی ها چه می شود؟ قرار نیست آقای مظفری هم از تنهایی درآید؟

پدر: من بهتر می دانم که اول نیکی ازدواج کند، بعد من هم فکری می کنم، رفتن دختر به خانه بخت از واقعیت های زندگی است و نگرانی ها و دلتنگی ها و دلخوشی های خاص خودش را اهم دارد.

خیلی ها فکر می کنند اگر پدرشان مجید مظفری باشد، باید خیلی زود وارد بازی بشوند اما گویا نیکی از رانت پدر بهره نبرده و سال ها تلاش کرده است؟

پدر: نیکی در دانشگاه وارد رشته حقوق شده بود و ترک کرده بود و سراغ یک رشته دیگری رفته و دوباره رها کرده بود و در ادامه وارد هنرستان شد و رشته اش را دامه داد. از طرفی می خواست به صورت حرفه ای وارد بازیگری شود. من همیشه تاکید داشتم که مطالعه کند و خودش مسیر خود را بسازد و این ماجراها باعث شد که با طراحی صحنه و لباس شروع کند تا با فضای حرفه ای آشنا شود.

دو سال هم در کلاس های استاد سمندریان شرکت کرد. من همیشه سعی کردم به نیکی بگویم که خودش باید مسیرش را طی کند و در زمینه بازیگری فقط به او مشورت داده ام. دوست دارم همیشه بگویند نیکی مظفری، نه دختر مجید مظفری چون من حتی او را در کارهای خودم بازی ندادم تا خودش به صورت حرفه ای وارد این کار شود.

دختر: چند سال پیش خیلی به پدرم اصرار می کردم و خیلی شب ها به خاطر این خواسته ام ناراحت می شدم و اشک می ریختم اما وقتی برای اولین بار در جشنواره، فیلم خودم را روی پرده سینما دیدم تازه به حرف پدرم رسیدم و متوجه شدم که لطف بزرگی در حق من کردند. ایشان فقط به من می گفتند که مطالعه و تلاش کن. من هم گفته های ایشان را گوش کردم و به جرات می توانم بگویم که امروز بیشتر وقت های خالی ام را مطالعه می کنم و عاشق کتاب و کارم هستم.

پدر: در جامعه ما خیلی نگاه های سطحی نسبت به این حرفه وجود دارد اما واقعیت این است که بازیگری مثل هر حرفه دیگر و حتی بیشتر از آنها به شناخت و جهان بینی نیاز دارد.

و…

دختر: زندگی سرشار از تجربه است و با همه ماجراهای خوب و بد، هر اتفاقی دارای پیامی است. من همیشه به گذشته باز می گردم و از آنها درس می گیرم و سعی می کنم در زندگی ام این درس ها را پس بدهم.

پدر: همچنان برخی برخوردهای جامعه ما به هنر، بدبینانه است و ما هر لحظه باید منتظر اتفاقی باشیم که امنیت شغلی و کاری هنرمند را به خطر می اندازد. اگر من می دانستم این دیدگاه در هنر وجود خواهدداشت، بی شک بازیگری را به عنوان شغل دوم انتخاب م

عکسهای نیکی مظفری

سریال های نیکی مظفری

سریال بچه ها قصه ها /  سریال ضلع ششم – ( مسعود فروتن – ۱۳۷۲ )

سریال غریب آشنا ( مهدی صباغ زاده – ۱۳۹۲ )
سریال بچه های نسبتا بد ( سیروس مقدم – ۱۳۹۲ )

فیلمهای سینمایی

چرکنویس ( علی جناب – ۱۳۹۲)

نقطه کور ( مهدی گلستانه – ۱۳۹۴ )
فیلم اجیر ( محسن خان جهانی – ۱۳۸۵ )

سایه های هجوم ( احمد امینی )
فیلم کوتاه اینجا شهر من بود ( تینا پاکروان – ۱۳۹۴ )

نیکی مظفری با پدرش در برنامه دورهمی

نیکی مظفری با پدرش در برنامه دورهمی

بیوگرافی نیکی مظفری و همسرش و پدرش مجید مظفری

۲۴ آذر ۹۶ ، ۱۹:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی مهتاب کرامتی

 مهتاب کرامتی

بیوگرافی و زندگینامه

مهتاب کرامتی بازیگر زن سینما و تلویزیون متولد 25 مهر 1349 در تهران می باشد و اهل تهران است و هم اکنون 47 سال سن دارد.

تحصیلات : کرامتی دارای مدرک کارشناسی میکروبیولوژی از دانشگاه آزاد تهران می باشد. 

شروع بازیگری : وی فعالیت هنری خود را از سال 1377 با بازی در مجموعه مردان آنجلس آغاز نمود. 

او بعنوان سفیر حسن نیت یونیسف فعالیت می‌کند.

وی در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجرجایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن مکمل را برای بازی در فیلم بیست به‌دست‌آورد.

ازدواج و همسر و علت طلاق

مهتاب کرامنی به گفته خودش یک بار در سن کم ازدواج کرده است که منجر به جدایی و طلاق شده است و حاصل آن هم یک فرزند دختر است که هم اکنون با خود مهتاب کرامتی زندگی می کند. . همسر سابق او بابک ریاحی پور که از نوازندگان موسیقی می باشد بود. وی در این خصوص گفته است :

من سال‌ها پیش ازدواج کردم. زندگی خیلی خوبی هم داشتم. در واقع چون در سن پایین ازدواج شکل گرفت موفقیت‌آمیز نبود. اما هنوز از حال هم باخبر هستیم. اما خب این بزرگ شدن ما در 2 روند متفاوت شکل گرفت و در نهایت مسیر ما از هم جدا شد.

بابک ریاحی پور همسر سابق مهتاب کرامتی یکی از معروف‌ترین نوازنده‌های ایرانی با ساز تخصصی گیتار باس است و در زمینه موسیقی راک فعالیت می‌کند. او در آلمان موسیقی را آموخته، آن را در ایران ادامه داده و با خواننده‌هایی مثل محمد نوری و گروه‌هایی مثل اوهام و آویژه که نوعی موسیقی تلفیقی را دنبال می‌کرد‌ه‌اند، همکاری داشته است.

همسر مهتاب کرامتی

عکسی از مهتاب کرامتی و پیام ایرایی عکاس سینما

دختر مهتاب کرامتی

مهتاب کرامتی و دخترش که با او نیز در فیلم عصر یخبندان هم همبازی بود.


وی نسبتی با مهسا کرامتی که او هم از بازیگران سینما است ندارد.

آدرس پیج اصلی اینستاگرام مهتاب کرامتی : instagram/Mahtab.keramati


مصاحبه و گفتگو  با مهتاب کرامتی

چگونه هنرپیشه شدید ؟

من کلاس‌های بازیگری آقای تارخ را رفتم. قبل از پایان دوره به من کار اصحاب کهف که سریال تلویزیونی بود پیشنهاد داده شد، البته بعد از اتمام کار اصحاب کهف دوباره برای اتمام دوره به کلاس‌ها برگشتم.

تا قبل از بازیگری به چه کاری مشغول بودید؟

درسم تمام شده بود. در رشته میکروبیولوژی درس خوانده بودم. اما دلم می‌خواست وارد عرصه هنر شوم ولی از طریق آکادمیک‌. آن موقع بود که کلاس‌های بازیگری آقای تارخ به من پیشنهاد داده شد که به نظرم دوره‌‌های بسیار عالی‌ای بود. هنوز هم از آموخته‌هایم، استفاده می‌کنم.سال 75 بود که به کلاس‌های بازیگری رفتم و یک سال بعد هم بازیگری را شروع کردم. ما اتود می‌زدیم از ما فیلمبرداری می‌شد و آرشیو تمرینات‌مان باقی می ماند. دوستانی که می‌خواستند برای نقش‌هایشان بازیگر انتخاب کنند، می‌آمدند و به آن آرشیو مراجعه می‌کردند.

خب آنها تمریناتم را دیدند و من انتخاب شدم. در عین حال قبل از پخش سریال اصحاب کهف مشغول بازی در فیلم سینمایی مردی از جنس بلور کار آقای سهیلی بودم. در همان سال در 4 فیلم کار کردم و یک تئاتر هم بازی کردم. منظورم این است که برای من همه چیز همزمان اتفاق افتاد. آن سال یکی از شلوغ‌ترین سال‌های کاری‌ام بود. از آن به بعد از این اتفاق پرهیز کردم به این دلیل که پیشنهاد خیلی زیاد بود اما فکر می‌کردم بازیگر باید تمام تلاشش را بکند که چهره‌‌اش تکراری نشود و یک نقش را تکرار نکند. باید سعی کند همیشه دیده نشود و شاید عدم حضور در تلویزیون به طور دائم به همین دلیل بود. به این دلیل که دیگر سریال‌هایی مثل خاک سرخ که خیلی شاخص باشند به ندرت اتفاق می‌افتند. درواقع من از تکرار شدن پرهیز کردم.

عکس مهتاب کرامتی

این پرهیز از بازی در نقش‌های مختلف را کسی به شما توصیه کرد یا تصمیم خودتان بود؟

من همیشه برای انتخاب نقش‌هایم با تعدادی از دوستانم مشورت می‌کنم. تعداد این مشاوره‌ها خیلی زیاد نیست اما چند نفری هستند که نظرشان را قبول دارم.خانوادهام دوست نداشتند بازیگر شوم.

برای کسانی که می‌خواهند وارد دنیای بازیگری شوند چه توصیه‌‌ای دارید؟

همیشه این نکته را به کسانی که به من مراجعه می‌کنند، گفته‌ام، اگر قرار است وارد دنیای هنر شوید و بازیگر شوید حتما درس بازیگری بخوانید، یعنی از طریق آکادمیک این هنر را دنبال کنید؛ تحصیلات آکادمیک هم می‌تواند دانشگاهی باشد هم کلاس‌های آزاد بازیگری که حداقل مطمئن هستیم کلاس‌های خوب و موثری هستند. آن موقع که من کار را شروع کردم تعداد کلاس‌ها خیلی محدود بود، آن زمان کلاس‌های امین تارخ بود و کلاس‌های مرحوم استاد سمندریان. برای آن دسته از کسانی که می‌خواهند وارد سینما شوند بی‌نهایت صحبت دارم.

آن زمان که ما می‌خواستیم به کلاس بازیگری برویم باید با خانواده‌هایمان می‌جنگیدیم تا به ما اجازه رفتن به این دوره‌ها را بدهند. خانواده خود من به هیچ عنوان راضی نبودند من بازیگر شوم. نگاه خانواده‌ها به سینما طور دیگری بود. الان علاوه بر تغییر نوع نگرش تعداد کلاس‌های بازیگری هم زیاد شده و مقوله بازی راحت و در دسترس است. در آن دوره ما باید کلی تست می‌دادیم و هر کسی را هم قبول نمی‌کردند که حتی به‌راحتی تست دهد. الان دوستان عزیزی که می‌خواهند وارد عرصه بازیگری شوند خیلی قدر آن را نمی‌دانند یا شاید خیلی برای آن تلاش نمی‌کنند.

معمولا دختری که تحصیلش را به اتمام رسانده، شغلش را دارد، ازدواج هم کرده است دیگر جرات تغییر مسیر ندارد. آن هم تغییر مسیری که شما از رشته میکروبیولوژی به سمت دنیای هنر داشتید چه اتفاقی افتاد که شما این جسارت را پیدا کردید؟

من درسم را تا پایان خواندم. خانواده من علم را ترجیح می‌دهند. مادرم همزمان با من فوق‌لیسانس می‌خواند، خواهرم داروسازی می‌خواند و ما هر سه با هم دانشجو بودیم البته مادرم همیشه شاگرد اول بود. حتما یادتان هست آن موقع نمی‌شد همزمان در دو رشته تحصیل کرد.

یکی از دوستانم که هم‌‌دانشگاهی‌ام بود در نیمه کار رشته میکروبیولوژی را ول کرد و کلاس‌های سوره را ادامه داد و از آن طریق وارد عرصه هنر شد. او جسارتش از من بیشتر بود. اما من درسم را تمام کردم. بعد از آن هم فکر ‌کردم خب دیگر امیدی نیست چون فکر می‌کردم بدترین حالت شروع بازیگری از طریق آشنایی‌هایی است که در خیابان به تو پیشنهاد بازی دهند.

آن‌موقع که من، مادر و خواهرم هر سه همزمان با هم دانشجو بودیم درشب امتحان من و خواهرم دربه‌در دنبال کسی می‌گشتیم که جزوه کامل داشته باشد. اما درمورد مادرم این اتفاق برعکس بود تمام هم دانشکده‌ای‌های مادرم می‌آمدند و جزوه‌های مادرم را که همیشه مرتب بود،

قرض می‌گرفتند. پدر من ارتشی و بازنشسته شده است و حضورش کمک مهمی بود به مادرم تا بتواند همزمان با بزرگ کردن بچه‌ها درس هم بخواند. من از زمانی که به یاد دارم، کار کرده‌‌ام؛ وقتی دانشجو بودم، تدریس خصوصی می‌کردم، در آزمایشگاه دانشگاه نیز مشغول به کار بودم. همیشه یاد گرفتم که باید کار کنم. پول تو جیبی‌ام را از پدرم می‌گرفتم ولی همیشه کارم را هم انجام می‌دادم.

بیوگرافی مهتاب کرامتی

نظر شما در ارتباط با آرایش های غلیظ و عمل های زیبایی این روزها چیست؟

بعضی از خانم‌ها می‌آیند هفت قلم آرایش کرده‌اند ما آنها را حتی راه هم نمی‌دهیم که وارد ساختمان شوند. ما می‌گوییم باید ظاهرتان از ابتدا ظاهر یک دانشجو و دانش‌آموز باشد که ما بدانیم برای شما چه چیزهایی اهمیت دارد و بعد از آن وارد مراحل آشنایی آنها با هنر و سطح مطالعات و آشنایی آنها با ادبیات و شعر و سینما و تئاتر می‌شویم. بعضی‌ها از ابتدا هدف‌شان این است که با چهره، فیزیک و نوع آرایش و برخوردشان به شما بگویند که من باید انتخاب شوم، در فیلم بازی کنم و تبدیل به یک سوپراستار شوم.اما اصلا چنین اتفاقی قرار نیست پیش بیاید.

در دنیا زیبا بودن یک بازیگر امتیاز منفی برای او نیست. مثلا کری گرانت هیچ‌وقت حاضر نبود بدون کت و شلوار حاضر شود. این اتفاق در ایران خیلی برای یک بازیگر امتیاز خوبی نمیشود مثلا شما در اسب حیوان نجیبی است سعی داشتید با ظاهر متفاوت دیده شوید. چرا باید یک بازیگر خوش‌چهره اصرار به شکستن ظاهرش داشته باشد؟ من مسیر تغییر چهره را از خاک سرخ در تلویزیون و در مدیوم سینما از فیلم بیست شروع کردم.

برای خود من این کارها تجربه لذتبخشی بود چون می‌‌دانستم در آن حیطه تعداد نقش‌هایی که به من فکر می‌شود و من می‌توانم در آنها ایفای نقش کنم بیشتر است. این برای یک بازیگر ایده‌آل است که بتواند در نقش‌های متفاوت بازی کند و فقط یک استایل را تکرار نکند. البته آن هم روشی است که شاید خیلی از دوستان به آن توجه نکنند.

ولی من احساس کردم یا حداقل سعی کرده‌ام روش متفاوت‌تری داشته باشم. همچنین دوست دارم با کارگردان‌های جوان و جسور کار کنم که ایده متفاوت‌تری برای حضور در سینما دارند. آشنایی من با کاهانی باعث شد که یکی از این تجربه‌ها شکل بگیرد. البته این تجربه دلیل بر آن نیست که تا ابد بخواهم چهره‌ام را بشکنم. اما این ترس را هم ندارم که اگر قرار شد این اتفاق بیفتد پا پس بکشم.

اما از آنجایی که باید تلاش کرد که این موضوع تکرار نشود و به کلیشه تبدیل نشود فیلم‌هایی را هم بازی می‌کنم که چهره خود واقعی من است. مثلا در کارهایی مثل چیزهایی هست که نمی‌دانی، گریمور به من می‌گفت خب چه کار کنیم. گفتم همان کاری که خودم همیشه می‌کنم. همان بودم و در فیلم همان اتفاق افتاد. آن نوع ظاهر برای خودم ایده‌آل است ولی نمی‌‌شود این دو مسیر جایگزین هم شوند، دوست دارم هر دو راه را با هم ادامه دهم و جلو بروم.

چطور جوانی خود را حفظ می کنید؟ آیا مراقبت‌‌های خاصی برای  حفظ ظاهر لازم است؟

من سعی می‌کنم شب‌ها خیلی زود بخوابم، به تغذیه‌ام می‌رسم و پرخوری نمی‌کنم. به دلیل اینکه مادرم متخصص تغذیه است و در خانواده‌ای بزرگ شده‌‌ام که خیلی به نوع خورد و خوراک توجه می‌شود. صبح‌ها ساعت 8- 03/7 بیدار می‌شوم. حتما 8 ساعت در روز را می‌‌خوابم. شب‌ها زود شام می‌خورم و معتقدم نباید لحظه‌ای که می‌خواهی بخوابی شام بخوری. چون اگر این کار را انجام دهی کابوس می‌بینی. (یعنی من می‌بینم) صبح‌ها که بیدار می‌شوم حتما آب می‌‌خورم.

ولی آب خیلی یخ نمی‌خورم. آب خوردن جزو جدایی‌ناپذیر زندگی من است و آب را با درجه حرارت اتاق یکنواخت می‌کنم. زیرا آب خیلی یخ می‌تواند اذیت‌تان کرده و ایجاد اسپاسم معده کند. صبحانه را حتما کامل می‌خورم. زیرا این موضوع می‌تواند کمک کند که اندامم ثابت بماند. برنج را محدود می‌خورم و اگر قرار باشد همراه با غذایم برنج بخورم حتما شام کمتری می‌خورم، من با خانواده‌ام زندگی می‌کنم طبیعی است که غذای ایرانی در خانه جایگاه همیشگی را دارد. اما شام در خانه ما همیشه سبک سرو می‌شود اکثرا یا سبزیجات پخته می‌خوریم یاسالاد یا حتی نان و پنیر.

شلختگی ممنوع!

شلخته نبودن و اینکه بتوانید لباس‌هایتان را مرتب نگه دارید به شما کمک می‌کند که بتوانید از لباس‌های سال‌های گذشته‌تان هم استفاده کنید. من در یک برنامه‌ای روشی دیدم این کار می‌تواند خیلی مثبت باشد. در این برنامه به ما گفتند بعد از ترکیب‌بندی رنگی، لباس‌هایتان را در کمد پشت و رو آویزان کنید به این دلیل که بعد از یک فصل متوجه می‌شوی کدام یک از لباس‌هایت را هیچ‌وقت نپوشیده‌ای و بدانی که نباید اینها در کمد تو باقی بماند.

تا به حال دخترهای جوان از شما پرسیده‌اند که چطور می‌توانی ظاهر آراسته داشت؟
نه فکر نمی‌کنم به نفع‌شان باشد این سؤال را از من بپرسند برای اینکه هیچ کاری نباید انجام دهند تا مثل من باشند. به همه می‌گویم سادگی می‌تواند از همه چیز زیباتر باشد اگر قرار باشد یک بازیگر نقشی را بازی کند که احتیاج به گریم یا آرایش مضاعف داشته باشد، اجازه بدهد گریمور این کار را انجام دهد ولی اگر قرار باشد تو دیده شوی بهتر است با همان خودت دیده شوی. بعضی‌ها آنقدر ظاهرشان را دستکاری می‌کنند که دیگر تو ظاهر واقعی‌شان را نمی‌بینی و کاملا یک فرد دیگر از خود می‌سازند. در بیشتر مواقع چهره طبیعی خانم‌ها زیبا‌تر از چهره آرایش‌ کرده‌شان است.

برنامه غذایی خاصی دارید؟

نوشابه به طور کامل از زندگی من حذف شده است. بعضی مواقع دلم می‌خواهد نوشابه بخورم اما متاسفانه هرچیز خوشمزه‌ای ضرر دارد. نوشابه نمی‌خرم که در خانه باشد و وسوسه‌ام کند ولی اگر خیلی هوس کنم در حد یک قلپ می‌خورم که فقط مزه آن را چشیده باشم و خیلی خودم را محدود نکنم که عطش آن باقی بماند. در مورد شیرینی و شکلات هم همین‌طور، فقط یک ذره می‌خورم که ولعم به‌آن از بین برود. این قضیه هم به تثبیت وزنم کمک می‌‌کند.

در کل این روال زندگی یعنی زیاد نخوردن و سبزیجات را به صورت سالم خوردن (نه سرخ کرده) را مدیون مادرم هستم، مثلا قورمه‌سبزی مادر من با تمام قورمه‌سبزی‌ها متفاوت است به هیچ عنوان سیاه‌رنگ نیست. سبزی آن خیلی سرخ نمی‌شود زیرا مادرم آن را بخارپز می‌کند. ما غذای فریزری نمی‌خوریم تا آنجایی که امکان دارد سعی می‌کنیم غذا را به صورت تازه صرف کنیم.

خوردن فست‌فود خیلی لذیذ است اما سعی می‌کنم خوردن این نوع غذاها را محدود کنم. اگر یک شب فست‌فود بخورم فکر می‌کنم باید تا چند روز تقاص خوردن آن را پس بدهم. من سر سفره هیچ وقت آب نمی‌خورم. بهتر است که 30دقیقه قبل از غذا آب بخورم تا اذیت نشوم.این را به یاد داشته باشید اگر 30دقیقه قبل از خواب آب خورده شود از سکته قلبی جلوگیری می‌شود.

خیلی‌ها به دلیل تنبلی‌شان صبحانه نمی‌خورند. اما خوردن صبحانه به شما کمک می‌کند در طول روز کمتر غذا بخورید. من نتیجه گرفته‌ام که خوردن صبحانه خیلی کمک می‌کند به ثابت نگه داشتن وزن و مهم‌تر از آن سلامت. به همین دلیل اگر قرار باشد در یک وعده پرخوری کنم آن وعده حتما صبحانه خواهد بود.اهمیت حفظ عادات غذایی نگه داشتن عادت غذایی برای ما بازیگران خیلی مهم است. به‌خصوص در پروژه فیلمبرداری که هستیم نمی‌توانیم آنطور که خودمان می‌خواهیم غذا بخوریم. من سعی می‌کنم در اینطور مواقع غذای رژیمی بخورم یا برنج غذا را نخورم یا سعی کنم نان و پنیر با گوجه و خیار بخورم. در آفریقا نوع خوراک‌شان باب طبع ما ایرانی‌ها نبود به همین دلیل من در آن سفر خیلی زیاد لاغر شدم.

کاری را که از دوستم یاد گرفته‌ام و خیلی سخت است آرام غذا خوردن است. آرام غذا خوردن کمک می‌کند که همیشه فرم بدن یک‌طور باقی بماند، برای اینکه همیشه بعد از 20 دقیقه مغز فرمان می‌دهد که تو سیری. حالا اگر در این 20 دقیقه حجم کمتری غذا خورده باشی خیلی موفق‌تری. فرانسوی‌ها بیشتر موقع غذا خوردن حرف می‌زنند و معاشرت می‌کنند اما ما ایرانی‌ها عادت داریم تندتند غذا بخوریم.

خب فرهنگ ما اینطور است که غذای سرد دوست نداریم. البته نوع تغذیه ایرانی سنتی خیلی می‌تواند به سلامت ما کمک کند. سبزی خوردن، سالاد، ماست اینها غذاهایی هستند که به سلامت ما کمک می‌‌کند.

مهتاب کرامتی

اگر کارگردانی به شما بگوید برای یک فیلم باید 30-20 کیلوگرم وزن اضافه داشته باشی آن موقع چه کار می‌کنید؟

خیلی به این پیشنهاد فکر می‌کردم و شاید حتی آن را قبول نمی‌کردم برای اینکه با بالا رفتن سن کاهش وزن خیلی مشکل می‌شود. در سن کم اگر شما 2 روز غذا نخورید خیلی راحت وزن‌تان به حالت عادی برمی‌گردد.

متابولیسم بدن در سن بالا،‌ با سن کم خیلی فرق دارد و به نظر من این تغییر وزن در سن و سال من کمی دشوار است. فکر می‌کنم در چنین شرایطی بر سر دوراهی قرار می‌گیرم که آیا نقش را قبول کنم یا نه. نمی‌‌دانم شاید این پیشنهاد را قبول نکنم. اما در عین حال تغییر وزن اینچنینی می‌تواند خیلی جالب باشد؛ به هر حال تو می‌توانی یک مدت هرچه دلت می‌خواهد بخوری و این قانون‌شکنی بسیار جذاب است.

البته خیلی سخت می‌‌توان مهتاب کرامتی چاق را تصور کرد.مهتاب کرامتی صورت پرتری داشت، اما به مرور کودکی چهره از بین می‌رود و صورت زاویه‌دارتر می‌شد اتفاقا من نباید وزنم پایین بیاید باید سعی کنم وزنم را ثابت نگه دارم وگرنه صورتم خیلی زود شادابی خود را از دست می‌دهد. به نظر من بازیگرها دردسر بیشتری باید تحمل کنند، چون مجبور هستند خیلی بیشتر به خودشان برسند، چه از نظر خواب و چه از نظر تغذیه و قدرت بدنی‌شان. چون شغل مشکلی دارند. در پروژه «فرزند چهارم» که در آفریقا فیلمبرداری می‌شد واقعا به انرژی بدنی نیاز بود.

به این دلیل که ساعت کاری‌مان زیاد و هوا بی‌نهایت گرم بود و تغذیه خوبی هم به دلیل تنوع کم ‌غذایی نداشتیم. طبیعی است در چنین شرایطی باید انرژی لازم برای کار کردن را داشته باشی. ما زمانی که کارمان را شروع می‌کنیم ممکن است مدت یک‌ماه شب کار باشیم. خب در این مدت به طور کامل سیستم غذایی به هم می‌ریزد. شما زمانی که شب‌ها بیدارید و کار می‌کنید باید میزان پروتئینی که می‌خورید بیشتر از قبل باشد وگرنه به بدنتان لطمه می‌زنید و پروتئین دفع می‌‌کنید. خواب روز هیچ‌وقت جبران خواب شب را نمی‌کند. به همین دلیل در چنین شرایطی باید نوع تغذیه‌‌تان عوض شود تا به بدن کمترین آسیب برسد. بدن ما خیلی مهربان است معمولا با نوع زندگی ما خودش را وفق می‌دهد. البته شب‌کاری یک حسن هم دارد آن هم آرامش آن است. آنقدر همه جا ساکت است که شما می‌توانی با تمرکز بیشتری کار کنی.

دغدغه بالا رفتن سن

نمی‌توانم بگویم به بالا رفتن سن فکر نمی‌کنم اگر اینطور بگویم دروغ گفته‌ام. می‌دانم دغدغه بالا رفتن سن خانم‌‌ها به‌خصوص در بین سینماگرها خیلی اهمیت دارد. به خصوص در ایران که فیلمنامه‌‌ها بیشتر داستان‌های مردانه‌ دارد که به زن‌ها کمتر توجه می‌شود. اما من در کنار بازیگری به کارهایی که به آن علاقه‌مند بودم را شروع کردم، مثل کار یونیسف و تبعات دیگر آن. این کار به من آرامش می‌دهد که اگر قرار باشد به دلیل بالا رفتن سنم کمتر فعالیت سینمایی داشته باشم کارهای جالبی برای انجام دادن داشته باشم، یعنی اینطور نیستم که بخواهم به طور کامل زندگی‌ کاری‌ام را تحت‌الشعاع قرار دهم.

عکسهای بی حجاب مهتاب کرامتی

اهمیت به مد و رنگ‌ها

در دوره‌ای که تولیدی لباس داشتم خیلی به موضوع مد اهمیت می‌دادم همیشه حواسم را جمع می‌کردم که در هر فصلی چه رنگی مد است و خیلی برایم مهم بود که مدهایی که خارج از ایران بورس بود را بتوانم ایرانیزه کنم و در ایران بیشتر از آن استفاده کنم. برای اینکه ممکن است ما از خیلی از چیزها خوش‌مان بیاید ولی هیچ‌وقت جایی را نداشته باشیم که از آن استفاده کنیم. خیلی از لباس‌های خانم‌ها معمولا در کمد باقی می‌ماند برای اینکه جای پوشیدن آن را پیدا نمی‌کنند. در حال حاضر خیلی کمتر به موضوع مد اهمیت می‌دهم. یکسری رنگ‌ها همیشه مد هستند آنها را ترجیح می‌دهم. بعضی از رنگ‌ها هم به شما یک انرژی می‌دهد که به نظر من به مد مربوط نیست. البته شاید زیاد دیده شدن آن رنگ است که شما دلتان می‌خواهد آن رنگ لباس را داشته باشید.

فیلم های سینمایی مهتاب کرامتی 

جاده قدیم
ماجان
مرداد
مزار شریف

عصر یخبندان
ارغوان
جامه‌دران
رستاخیز

اشباح
ناخواسته
فرزند چهارم
آذر (فیلم تلویزیونی)

زندگی خصوصی آقا و خانم میم
اسب حیوان نجیبی است
چیزهایی هست که نمی‌دانی
آلزایمر
آدم‌کش

شبانه روز
بیست
دوزخ، برزخ، بهشت
تردید
آتش سبز
زن‌ها فرشته‌اند
آدم
پاداش سکوت
حس پنهان
رستگاری در هشت و بیست دقیقه
هشت‌پا
شاه خاموش
ملاقات با طوطی

بهشت از آن تو
مرد بارانی
مومیایی ۳
مردی از جنس بلور

مهتاب کرامتی ,بیوگرافی مهتاب کرامتی ,عکس مهتاب کرامتی

سریال های مهتاب کرامتی

خاک سرخ (مجموعه، ابراهیم حاتمی‌کیا، ۸۰–۱۳۷۹)

مریم مقدس (مجموعه، شهریار بحرانی، ۱۳۷۹)

مردان آنجلس (مجموعه، فرج‌الله سلحشور، ۷۷–۱۳۷۶)

جوایز و افتخارات

جایزه بهترین بازیگر زن – جشنواره بین‌المللی فیلم تامیل نادو ۲۰۱۶
جایزه بهترین بازیگر زن – جشنواره بین‌المللی فیلم ایماجین ایندیا ۲۰۱۵
تندیس زرین و دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن – جشنواره بین‌المللی فیلم شهر 1394

جایزه بهترین بازیگر زن – جشنواره فیلم باتومی ۲۰۱۳
دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن – جشنواره فیلم فجر ۱۳۸۹
کاندید و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن – جشنواره فیلم فجر ۱۳۸۷

بیوگرافی مهتاب کرامتی و همسرش و دخترش

۱۷ آذر ۹۶ ، ۱۹:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی نازنین بیاتی و همسرش

نازنین بیاتی

بیوگرافی و زندگینامه

نازنین بیاتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران متولد 15 دی ماه 1368 می باشد و 28 سال سن دارد.

تحصیلات : دارای مدرک لیسانس تئاتر از دانشگاه آزاد تهران می باشد. 

نازنین بیاتی در سریال شکرستان عروسکی تیز به عنوان طراح دکور،طراح لباس و صداپیشه شخصیت های “رویا و پیشگو” حضور داشت. 

شروع بازیگری : وی فعالیت هنری و بازیگری خود را از سال 1391 با حضور در فیلم دربند آغاز نمود و با همان فیلم توانست به خوبی دیده شود و در جشنواره همان سال برای آن نقش نامزد سیمرغ شد.

وی تا کنون در سریال تلویزیونی حضور نداشته است اما قرار است به زودی در سریال گلشیفته به کارگردانی بهروز شعیبی حضور یابد.

ازدواج و همسرش

نازنین بیاتی تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.

همسر نازنین بیاتی

آدرس پیج اینستاگرام نازنین بیاتی : instagram.com / Bayati__nazanin


مصاحبه و گفتگو با نازنین بیاتی

اولین تجربه بازیگری شما با شهبازی و در فیلم دربند بود که کلا فیلمی است با ویژگی های ایده آل زیاد، بعد از دربند انتخاب نقش برایتان دشوار نبود؟

قطعا انتخاب برایم خیلی سخت بود. چون می خواستم نازنین دربند دیگر تکرار نشود و نمی خواستم در سینما تبدیل به دختر معصومی شوم که همیشه قربانی اجتماع می شود. تمام سعی ام را کردم که با انتخاب هایم مانع این کار شوم. در همین طعم شیرین خیال هم شیرین دختری دانشجوست، اما قربانی نیست و با نازنین دربند خیلی متفاوت است.

نازنین بیاتی ,بیوگرافی نازنین بیاتی ,عکس نازنین بیاتی

در دربند نازنین از محیطی کوچک وارد محیطی بزرگ می شود و به لحاظ انسانی و معرفتی دست به کارهایی می زند که خودش را دچار مشکل می کند، اما شیرین طعم شیرین خیال دغدغه نجات طبیعت را با استادش دارد. آنها نه آدم خاص که کل آدم های روی زمین را می خواهند متوجه شرایط زیست محیطی شان قرار بدهند.

لحظه هایی کمیکی در بازی تان وجود دارد که به شخصیت شیرین جذابیت خاصی داده. با اینکه در طنز سابقه ای نداشتید، اما خوب توانستید از پس این لحظه ها برآیید…

قطعا راهنمایی های آقای تبریزی در درآوردن این لحظه ها بی تاثیر نبوده، اما اگر آدم ذره ای حس نقشی که کارگردان می خواهد را در وجودش نداشته نباشد نمی تواند آن را به درستی اجرا کند. مثلا اگر کارگردان از یک شخصیت خشک و جدی بخواهد که لحظه هایی طنز را بازی کند، آن لحظه ها به دل مخاطب نمی نشیند.

بیوگرافی نازنین بیاتی

 

شما همیشه در نقش دختران آرام و سر به راه ظاهر می شوید. دوست ندارید در ادامه پرسوناژهای متفاوتی را از خودتان به نمایش بگذارید؟

ـ هر بازیگری دوست دارد که نقش های متفاوتی را امتحان کند و خودش را محک بزند. من خیلی سعی کردم که با انتخاب هایم از قالب یک دختر معصوم و سر به زیر بیرون بیایم. البته مثلا در فیلم رخ دیوانه نقش دختر خیلی سر به راهی را نداشتم…

اما در آنجا هم معصومیت خاص به خودتان را داشتید. معصومیتی که البته با شیطنت همراه بود و تماشاگر دوست اش می داشت…

ـ یک وقت هایی پیش می آید که یک کاراکتر منفی است، اما باز هم تماشاگر دوست اش دارد. یا من در ارسال یک آگهی تسلیت نقشی که بازی کردم خیلی آرام نبود و در ذهن اش یکسری افکار منفی هم داشت.

نازنین بیاتی

از همکاری تان با آقای تبریزی در طعم شیرین خیال بگویید؟

ـ کار با آقای تبریزی برای هر بازیگری نعمت است. ایشان سر صحنه کاملا آرام و صبور هستند و هیچ استرسی به بازیگر و عوامل فیلم وارد نمی کنند. آدم وقتی با ایشان کار می کند خیالش راحت است و با اطمینان خودش را به دست او می سپارد. چون هر چه بگوید تفکری پشت اش است. به این خاطر بازیگر هیچ نگرانی سر صحنه ندارد.

عکس نازنین بیاتی

فیلم های سینمایی نازنین بیاتی

دربند
ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه
فرشته‌ها با هم می‌آیند
مردن به وقت شهریور

رخ دیوانه
طعم شیرین خیال
مادری

رفتن
هنوز نه (فیلم کوتاه)
آینه بغل ( 1396)

سریالهای نازنین بیاتی

سریال گلشیفته ( بهروز شعیبی) (1396)

۱۶ آذر ۹۶ ، ۱۸:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی آیدا نامجو و همسرش

ایدا نامجو

بیوگرافی و زندگینامه

آیدا نامجو بازیگر جوان متولد ؟ می باشد.

وی در عرصه تئاتر فعال بوده است و حضور او در سریال لیسانسه ها در نقش یک دختر به نام شادی اولین حضور او در تلویزیون می باشد . البته وی پیش از این در یک فیلم سینمایی به نام قبیله من نیز به ایفای نقش پرداخته بود.

ازدواج و همسرش

اطلاعاتی در این خصوص موجود نمی باشد.

اینستاگرام آیدا نامجو : instagram / ayda.namjou

عکسهای ایدا نامجو

ایدا نامجو بازیگر نقش شادی در لیسانسه ها

آیدا نامجو در پشت صحنه سریال لیسانسه ها در کنار هوتن شکیبا

ایدا نامجو

ایدا نامجو و سروش صحت

بیوگرافی آیدا نامجو

۲۰ آبان ۹۶ ، ۱۳:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

لیلا زارع

بیوگرافی لیلا زارع ,عکس لیلا زارع ,لیلا زارع

بیوگرافی و زندگینامه

لیلا زارع بازیگر سینما و تلویزیون متولد 21 مهر 1359 در تهران می باشد و 37 سال سن دارد.

تحصیلات : وی فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی مقطع کارشناسی می باشد . 

زارع فعالیت هنری و بازیگری  خود را از سال 1382 با بازی در فیلم ما همه خوبیم آغاز نمود. 

او دارای جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای فیلم ما همه خوبیم از جشنواره فجر می باشد. 

آخرین کار وی در تلویزیون نیز حضور در سریال محکومین می باشد که در نقش یک مددکار اجتماعی در آن به ایفای نقش می پردازد.

ازدواج و همسرش

لیلا زارع ازدواج نکرده است و مجرد می باشد. ( اطلاعات کامل موجود نیست).

اینستاگرام لیلا زارع : instagram/leilazare80


گفت و گو با لیلا زارع

قبل از بازی در «ارمغان تاریکی» پیشنهاد بازی در سریالی را هم داشتید؟

بله پیشنهاد که زیاد داشتم اما مشکل این بود که یا زمانم با بازی درآن سریال‌ها هماهنگ نمی‌شد یا برنامه سفری بود و با کارهای دیگر تداخل داشت. هیچ وقت این زمان را نداشتم که برای یک سریال بگذارم اما این فرصت برای «ارمغان تاریکی» پیش آمد.

فیلم «پستچی سه بار در نمی‌زند» آخرین حضور پررنگ شما در سینما بود و بعدها کمتر در سینما ظاهر شدید. چه شد که مسیرتان را از سینما به سمت تلویزیون تغییر دادید و در چند تله فیلم هم بازی کردید؟

من بعد از سینما وارد تلویزیون نشدم و بین فیلم‌های سینمایی‌ام کارهای 90 دقیقه‌ای هم انجام دادم. تفاوتی بین سینما و تلویزیون قائل نمی‌شوم. اگر کار تلویزیونی باشد که فیلمنامه خوبی داشته باشد و مرا به خود جذب کند تا با آن ارتباط برقرار کنم و از کارگردان و گروه حرفه‌ای برخوردار باشد، مسلما آن را قبول می‌کنم.

شخصیت سارا چه شاخصه‌ای داشت که توانست شما را به خود جذب کند؟

من اگر بخواهم به این سوال جواب بدهم انگار که تمام داستان را لو دادم و نمی‌خواهم که این اتفاق بیفتد. وقتی سریال را تا آخر دنبال کنید متوجه می‌شوید که چرا این نقش را بازی کردم. چون در واقع سریال پر چالشی است. ولی خودم به خاطر اینکه سارا شخصیتش جای کار بیشتری را داشت به آن علاقه‌مند شدم و البته داستان سریال هم خیلی زیبا بود.

همسر لیلا زارع
همکاری با جلیل سامان چگونه شکل گرفت. ایشان که خودشان تجربه‌ای در سریال‌سازی نداشتند چطور به او اعتماد کردید؟

خود من هم تجربه بازی در سریال را نداشتم. به هر حال با صحبت‌ها و مشورتهایی که با کارگردان شکل گرفت دیدگاه‌های یکدیگر را شناختیم و از نقطه نظرات هم اطلاع پیدا کردیم. چون با این مشورت‌ها بود که می‌توانستیم تصمیم بگیریم با یکدیگر همکاری داشته باشیم یا نداشته باشیم. این گفت‌وگوها خیلی به من کمک کرد تا به آقای سامان اعتماد کنم و متقابلا ایشان هم به من اعتماد کردند که در نتیجه این همکاری شکل گرفت.

خودتان ترجیح می‌دهید که با چه نوع کارگردانانی همکاری کنید که دیدگاهشان نزدیک به دیدگاه شما باشد؟

هیچ زمانی ما طراحی نمی‌کنیم که چه اتفاقی برایمان می‌افتد و باید فلان نقش را بازی کنیم یا با فلان کارگردان همکاری کنیم. آدم با هر کارگردانی که کار می‌کند یکسری تجربه به دست می‌آورد.
هر چقدر هم نقش‌های متفاوت‌تری را یک بازیگر بازی کند و هر چقدر نقش‌هایی که کار می‌کند دورتر از هم باشند حداقل برای خود بازیگران این مزیت را دارد که می‌تواند ابعاد بیشتری از وجود و توانایی‌هایش را بشناسد و در معرض نمایش قرار دهد.

لیلا زارع

چطور به عرصه بازیگری وارد شدید؟ رشته اصلی‌تان که مربوط به بازیگری نبود!

من چندین بار برای نقش‌های مختلفی انتخاب شدم و حتی قرارداد هم بستم ولی این اتفاق برایم نیفتاد که آنها را بازی کنم. قبل از اینکه به سمت بازیگری بیایم خیلی نسبت به آن علاقه‌مند نبودم ولی با همان اولین کاری که بازی کردم در حین بازی به بازیگری علاقه‌مند شدم و بعدها که با تجربه‌تر شدم و نسبت به آن علاقه‌مندتر. رشته اصلی‌ام هم مدیریت بازرگانی بود ولی در ایران دیزاین خواندم. نقاشی و عکاسی هم انجام می‌دهم و عکاسی را بیشتر دنبال می‌کنم. به نظرم در این دنیا همه‌چیز به هم ربط پیدا می‌کند و رشته تحصیلی من هم بی‌ربط به بازیگری نبود.

بازی‌هایی که تابه‌حال از شما دیدم به نوعی نقش‌های آرام و بی‌سر و صدایی بوده که توانایی زیر پوستی بازی کردن‌شان را هم داشتید. می‌خواستید همیشه در قالب این گونه نقش‌ها ظاهر شوید؟

همه نقش‌هایم هم آرام نبوده و نقش‌های متفاوتی هم تجربه کردم. به نظرم امکان دارد که در کل نقش‌هایی که یک بازیگر آنها را ایفا می‌کند، ویژگی‌های آن نقش در وجود خود آدم هم باشد. شاید یک مقداری‌اش مربوط به شخصیت خود بازیگر هم باشد ولی وقتی نقشی را بازی می‌کنی بیشتر آن ویژگی نمایان‌ می‌شود. من نقش‌های متفاوتی بازی کردم و در نقش زنان عصبی هم ظاهر شدم.

پس نقش منفی هم اگر پیشنهاد بشود بازی می‌کنید؟

بله. اگر جذابیت‌های ممکن را که تا حدودی به ذهن من هم نزدیک باشد و جای کار بیشتری داشته باشد آن را بازی می‌کنم.

لیلا زارع
برای نزدیک شدن به شخصیت سارا که دختری قدیمی و سنتی است از چه منابعی کمک گرفتید؟

مشورت با خانواده، دوستان و کارگردان کمک زیادی به من کرد. در واقع از آنها حالاتی که یک دختر در آن زمان از خود نشان می‌داد و در کل رفتارهایی که انجام می‌داد را می‌پرسیدم. پرس و جو می‌کردم و می‌گشتم تا بدانم در آن دوره چه چیزی به این شخصیت از همه بیشتر نزدیکتر بوده. به رفتارهای این گونه دخترها در فیلم‌های قدیمی توجه می‌کردم و فیلم‌های خانوادگی قدیمی بیشتر می‌دیدم. یعنی اینقدر با آنها ارتباط برقرار کردم که مثلا راجع به خیلی از ریزه کاری‌هایی که در صحنه اتفاق می‌افتاد و اگر اصلا شباهتی به آن دوران نداشت من اظهار نظر می‌کردم و می‌گفتم که مثلا در قدیم چنین مسائلی نبوده. اینقدر راجع به آن دوره اطلاع پیدا کردم که دوست داشتم دقیقا در سریال بگویم که چه شکلی بود.

شخصیت سارا از ابتدا در فیلمنامه به این صورت نوشته شده بود که راهی برای هدایت شخصیت اصلی داستان باشد؟ در طول کار هم این نقش برخلاف فیلمنامه اصلی تغییراتی هم پیدا کرد؟

ما خیلی به فیلمنامه متعهد بودیم. البته یک جاهایی خود کارگردان فیلمنامه را تغییر می‌دادند و فکر می‌کنم بیشتر این تغییرات در بازنویسی شکل می‌گرفت. حالا امکان داشت یک چیزهایی در حد ریزه کاری‌های دیالوگی و میزانسن باشد که در صحنه اتفاق می‌افتاد. ولی تغییرات خیلی زیاد نبود و همانطور که گفتم همه به فیلمنامه متکی بودیم. خود من هم به آن معنی که چیزی را بداهه کنم یا کم کنم، نداشتم چون خط شخصیت همانطور که در فیلمنامه وجود داشت دنبال می‌شد. بالاخره اگر بازیگر دیگری این نقش را بازی می‌کرد تغییر پیدا می‌کرد. طبیعتا برخی از نقاط شخصیت سارا را من با توجه به ذهن و توانایی‌های خودم ساختم و به آن شکل در آوردم.

فیلمنامه هم کامل به دست شما می‌رسید؟

فیلمنامه قبل از شروع کار به دست ما رسید و سعی کردیم دورخوانی کاملی را هم انجام دهیم. تا انتهای داستان را هم می‌دانستیم و بعد کار را شروع کردیم.

برای انتخاب یک نقش به چه چیزهایی سعی می‌کنید که بیشتر توجه کنید؟

کارگردان، فیلمنامه، نقشی که هر کدام‌شان خوب باشند.

قصد دارید که همیشه در فیلم‌ها و سریال‌های خاص‌تری بازی کنید و به نوعی به سراغ کارهای گیشه و مخاطب‌پسند هم می‌روید؟

امیدوارم که اینطوری باشد. ولی اگر شخصیت جالبی باشد که کارگردان آن کار کارگردان خوبی باشد و فیلمنامه هم نظرم را جلب کند، امکان دارد که کاری فانتزی را هم بازی کنم. مهم این است که کار در همان ژانری هم که قرار دارد با قرینه و چارچوب درستی پیش برود.

عکس لیلا زارع
تجربه بازی در سریال تا الان برایتان رضایت بخش بوده؟

من متاسفانه موفق نشدم همه قسمت‌های «ارمغان تاریکی» را ببینم. به خاطر اینکه الان درگیر بازی هستم و بیشتر سر صحنه‌ام. خیلی از قسمت‌ها را موفق نمی‌شوم که ببینم ولی همه قسمت‌ها را ضبط می‌کنم که سر فرصت بنشینم و نگاه کنم. علاوه بر آن فکر می‌کنم که بازی در هر کاری به هر حال تجربه است و این نکته غیرقابل انکار است.

بازی در سینما و تلویزیون را چقدر با یکدیگر متفاوت می‌بینید؟

سینما و تلویزیون مدیوم‌شان کاملا با هم فرق می‌کند و خیلی با یکدیگر تفاوت دارند. یعنی نمی‌خواهم بگویم که سینما بهتر از تلویزیون است یا تلویزیون بهتر از سینما. هر کدام جنس بازی خودشان را اقتضا می‌کنند و صد درصد با هم متفاوتند.

در حال حاضر سرگرم بازی در چه کارهایی هستید؟

الان در سریال «سرزمین کهن» آقای کمال تبریزی و کار دیگری دارم بازی می‌کنم.

بیوگرافی لیلا زارع

فیلمهای سینمایی لیلا زارع

 یک کیلو و بیست و یک گرم (۱۳۹۵)
– آذر (۱۳۹۵)
– کمدی انسانی(۱۳۹۵)
– سمفونی تولد (۱۳۹۴)
– خانه دیگری (۱۳۹۴)
فیلم غیر مجاز (۱۳۹۴)
– امتحان نهایی (۱۳۹۳)
– شیفت شب (۱۳۹۳)
– ذوب شدن پادشاه (۱۳۹۳)
– ۱۱ (۱۳۹۲)
– با دیگران (۱۳۹۲)
– شیفتگی (۱۳۹۲)
– گنجشکک اشی مشی (۱۳۹۲)
– کارناوال مرگ (۱۳۸۷)
پستچی سه بار در نمی‌زند (۱۳۸۷)
– سوپراستار (۱۳۸۷)
– خواب لیلا (۱۳۸۶)
– به امید دیدار(۱۳۸۹)
– باغ آلوچه (۱۳۸۴)
– خانه روشن (۱۳۸۴)
– ما همه خوبیم (۱۳۸۳)

سریالها

سریال محکومین ( 1396)
سرزمین مادری
ارمغان تاریکی (۱۳۸۹)

۲۰ آبان ۹۶ ، ۱۳:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی متین ستوده و همسرش

متین ستوده

بیوگرافی و زندگینامه

متین ستوده بازیگر زن ایرانی متولد 22 اردیبهشت ماه سال 1364 می باشد و 32 سال سن دارد.

تحصیلات : وی دارای مدرک کارشناسی مدیریت بازرگانی است.

شروع بازیگری از زبان خودش : من در سنین کودکی به واسطه پدرم وارد عرصه بازیگری شدم. پدر من مدیر تصویر برداری بسیاری از فیلم ها و سریالها بود و بخشی از فعالیت‌هایش به عرصه کودک و نوجوان مربوط می‌شد در ابتدا به دلیل موقعیت پدرم وارد کار بازیگری شدم و اگر پدرم نبود در سنین کودکی این اتفاق برایم نمی‌افتاد.

البته متین ستوده در کلاس های بازیگری امین تارخ نیز شرکت کرده است. و فعالیت حرفه ای خود را با حضور در همین کلاس های بازیگری شروع کرده است.

اولین مجموعه ای که در آن حضور یافت سریال سه دونگ سه دنگ بود اما او با سریال یادآوری توانست به خوبی دیده شود و بعد از آن هم حضور در سریال لیسانسه ها.

وی به تازگی چند اثر تلویزیونی را در حال پخش دارد : سریال لیسانسه ها در نقش ترانه و نقش راضیه در سریال سر دلبران که قرار است در رمضان 96 پخش گردد.

بیوگرافی متین ستوده

ازدواج و همسرش

متین ستوده تاکنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد


متین ستوده و همسرش

آدرس پیج اصلی اینستاگرام متین ستوده : instagram.com / matinsotudeh

خانواده متین ستوده

پدر متین کارمند بازنشسته صدا و سیما و مادرش 35 سال همه عمر و زندگی اش را وقف دانش بچه ها کرد. مادر متین 35 سال معلم کلاس اول دبستان بوده. خواهری بزرگتر از خودش داره به نام مریم و برادری بزرگتر به نام مانی، که خدای بزرگ اونها را در قالب خانواده به متین ارزانی داشته و اینکه متین مجرده می باشد و تا بحال ازدواج نکرده است

متین السادات ستوده

گفتگو و مصاحبه با متین ستوده

اما در ادامه شما مدتی از حرفه‌، بازیگری فاصله گرفتید. دلیل این اتفاق چه بود؟

پدر من دوست نداشت من ناآگاهانه درگیر مسئله بازیگری شوم به همین دلیل به من پیشنهاد کرد که بگذارم مدتی بگذرد و بعد عاقلانه در این باره تصمیم بگیرم ، از سوی دیگر مشغول درس خواندن بودم و خانواده‌ام نمی‌خواستند بازیگری سبب فاصله گرفتن از دست خواندنم شود.

رشته تحصیلی شما مدیریت بازرگانی است و فکر می‌کنم هیچ ارتباطی با هنر و بازیگری نداشته باشد؟

بله ،درست است چون من نمی‌خواستم بازیگر شوم و اصلا به آن فکر نمی‌کردم .

متین ستوده

از ورود مجددتان به عرصه بازیگری بگویید. در منابع آمده که کارگاه امین تارخ نقطه آغاز این بازگشت بود.

وقتی تصمیم گرفتم که با بازگشت خود به بازیگری یکسری چیزها را ثابت کنم در کارگاه بازیگری امین تارخ ثبت نام کردم در آن زمان دیگر دوستان قدیمی پدرم بازنشسته شده بودند و نسل عوامل پشت صحنه و کارگردانان عوض شده بود.

چطور شد وارد همکاری با سیروس مقدم شدید؟ کار با این کارگردان چطور بود؟

آرزوی دیرینه‌ من همکاری با آقای “مقدم” و ” نعمت الله” بود. این دو عزیز فوق‌العاده حرفه‌ای هستند و در هیچ زمانی تو را تنها نمی‌گذارند، انرژی مقدم فوق‌العاده است و گروه حرفه‌ای او به انسان اعتماد به نفس می‌دهد. “مقدم” و “نعمت الله” آنقدر حرفه‌ای هستند که بازیگر از همکاری با آنها لذت می‌برد در تیم مقدم همه فقط به کار و حرفه خود فکر می‌کنند و دلیل موفقیت آثار او هم همین موضوع است.

خانم “ستوده” چرا شما درخششی را که در تلویزیون دارید در سینما ندارید. دوری شما از سینما عمدی است؟

من به هیچ وجه دوست ندارم خود را به کسی یا کاری تحمیل کنم من مسیرم را درست رفتم و تمام تلاشم را می‌کنم که درست حرفه‌ام را بیاموزم و بقیه‌ راه را به دست تقدیر می‌سپارم، هنوز فرصت مناسب برای سینمایی شدنم پیش نیامده اما مطمئن هستم اگر قسمت باشد سینما هم مثل میکائیل به سراغ من می‌آید.

اگر به گذشته بر می‌گشتید همین راه را انتخاب می‌کردید؟

صد در صد. من راهی طولانی ولی درست را انتخاب کردم خیلی وقت‌ها نا امید و دل سرد شدم و همیشه فکر می‌کردم که دست بالای دست بسیار است و کسی که پارتی نداشته باشد نمی‌تواند پیشرفت کند اما خداوند همیشه همراه من بود و من را به جلو هدایت می‌کرد من از ابتدا از خدا خواستم اگر چیزی به صلاح من است برایم اتفاق بیفتد وگرنه کاری از پیش نمی رفت و خداوند همیشه هوای من را داشت اکنون نیز فکر می‌کنم خدا همراهم است و از من محافظت می‌کند و اگر امدادهایش نبود هرگز به اینجا نمی‌رسیدم.

 متین ستوده در سریال لیسانسه ها

سلفی متین ستوده در پشت صحنه سریال لیسانسه ها با رویا میرعلمی و آتنه فقیه نصیری

متین ستوده قبل از عمل

عکسی از متین ستوده قبل از عمل جراحی

اینستاگرام متین ستوده

سریالهای متین ستوده

۱۳۸۹–۱۳۹۰ سه دونگ، سه دونگ
۱۳۷۰–۱۳۷۴ این خانه دور است
۱۳۸۸ عملیات ۱۲۵
۱۳۹۱ زمانه
۱۳۹۲ یادآوری

۱۳۹۳ میکائیل
۱۳۹۳ فاخته
۱۳۹۴ غیرعلنی
۱۳۹۵ لیسانسه‌ها فصل 1 و2

۱۳۹۵ در قصه‌ها زندگی می‌کنند
1396 سر دلبران

فیلمهای سینمایی

زرد ( 1395) مصطفی تقی زاده
نرگس مست (جلال الدین دری۱۳۹۵)
خانه دیگری (بهنوش صادقی۱۳۹۴)

۱۹ آبان ۹۶ ، ۲۰:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی بهاران بنی احمدی و همسرش +عکسها

بهاران بنی احمدی

بیوگرافی و زندگینامه

بهاران بنی احمدی متولد 29 فروردین ماه 1363 در تهران است و هم اکنون 33 سال سال دارد.

تحصیلات : وی فارغ التحصیل کارشناسی ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر تهران- کارشناسی بازیگری تاتر از دانشگاه سن دونی پاریس- کارشناسی ارشد فلسفه از دانشگاه سن دونی پاریس است.

بهاران بنی احمدی علاوه بر بازیگری به تازگی کتابی از وی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده تحت عنوان «چیزی به تابستان نمانده»که این کتاب کمتر از یک ماه انتشار به چاپ دوم رسیده است.

شروع بازیگری : وی فعالیت در بازیگری را از سال 1386 پس از پایان تحصیلاتش در خارج از کشور و بازگشت به ایران با فیلم اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر شروع نمود.

حضور او در سریال تاریکی شب روشنایی روز در نقش فرشته به گفته خودش اولین تجربه اش در مدیوم تلویزیون می باشد . البته وی بعد از این نیز در مجموعه گمشدگان نیز به ایفای نقش پرداخت.

ازدواج و همسرش

بهاران بنی احمدی مجرد می باشد و ازدواج نکرده است ( اطلاعات کامل موجود نیست)

همسر بهاران بنی احمدی

آدرس پیج اصلی بهاران بنی احمدی در اینستاگرام : instagram / baharanbaniahmadi

بیوگرافی بهاران بنی احمدی

گفتگو و مصاحبه با بهاران بنی احمدی

از بازیگری تا دستیاری

من اول بازیگر بودم و بعد تجربه دستیاری را داشتم

پیشنهاد دستیار کارگردانی را هم به این خاطر پذیرفتم که چون آدم با دستیاری کارگردانی می تواند بهتر بازی کردن، قاب و دوربین و همه چیز را یاد بگیرد و من فکر کردم شاید با تجربیات خارج از ایران بتوانم اطلاعاتم را در زمینه سینما بیشتر کنم.

عکسهای بهاران بنی احمدی

بهاران بنی احمدی بازیگر نقش فرشته از حضورش در سریال تاریکی شب روشنایی روز میگوید :

«تاریکی شب روشنایی روز» اولین سریال تلویزیونی است که من بازی می‌کنم ؛راستش را بخواهید وقتی که این همکاری به من پیشنهاد شد مردد بودم که این نقش را بپذیرم یا نه، اما آنقدر داستان سریال خوب بود و حتی می‌توانم بگویم از استاندار داستان‌های معمول تلویزیون هم بالاتر؛ که نتوانستم نقش را نپذیرم.

وی ادامه داد: از طرف دیگر کیفیت کارگردانی حجت قاسم زاده اصل برایم آشکار بود. وی از باسوادترین و کاربلدترین کارگردانان تلویزیون ما هستند به همین جهت با اطمینان کافی همکاری را قبول کردم و مطمئنم سریال با کیفیتی به مخاطب ارائه می‌دهیم.

عکس بهاران بنی احمدی

بازیگری سخت نیست

بازیگری آنقدرها هم سخت نیست که می گویند ! کارگردانی مسئولیت یک گروه را داشتن است که این کار واقعا سخت است، ضمن اینکه بدون داشتن علم سینما نمی توانی این مسئولیت را برعهده بگیری

سابقه در مطبوعات

بهاران بنی احمدی در دهه 80 و قبل از ان در روزنامه فعالیت داشت و مدتی نیز با نگار جواهریان همکار بود، همچنین وی در مجله چلچراغ فعال بوده و در تهیه گزاراشات هنری کار می کزده است

فیلم های سینمایی بهاران بنی احمدی

نقش نگار
آخرین بار کی سحر را دیدی؟ (۱۳۹۴)
هیهات (۱۳۹۴)
جاده شهریار (۱۳۹۳)
نیمرخ‌ها (۱۳۹۳)

آزادی مشروط (۱۳۹۲)
قاعده تصادف (۱۳۹۱)
گس (۱۳۹۱)
اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر (۱۳۸۶)

سریالهای تلویزیونی

تاریکی شب روشنایی روز (1394-1396)
گمشدگان

جوایز و افتخارات

  جایزه بازیگران نو ظهور جشنواره رم برای فیلم گس

۱۹ آبان ۹۶ ، ۲۰:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil

بیوگرافی هستی مهدوی و همسرش

هستی مهدوی

بیوگرافی و زندگینامه

هستی مهدوی بازیگر زن جوان سینما و تلویزیون متولد 21 آذرماه سال 1370 در تهران می باشد و 26 سال سن دارد.

پدرش فوت شده و او با با مادر و برادرهایش زندگی می‌کند و ارتباط خیلی خوبی هم با آنها دارد.ضمن اینکه اسم اصلی او مهدخت است.

تحصیلات : فارغ التحصیل لیسانس رشته گرافیک می باشد .

وی در سال 1389 با بازی در فیلم سوت پایان نیکی کریمی وارد بازیگری و سینما شد.

وی در فیلم پنجاه کیلو آلبالو که یکی از پرفروش ترین فیلمهای سال 95 بود کاراکتر اصلی داستان در( نقش آیدا ) بود.

آخرین حضور او در تلویزیون در سال 96 در سریال سایه بان به کارگردانی برادران محمودی در نقش دختری به نام نسرین می باشد.

ازدواج و همسرش

هستی مهدوی فر مجرد می باشد و تاکنون ازدواج نکرده است . چندی پیش عکسهایی از او در کنار سردار آزمون منتشر شده بود که شایعه ازدواج این دو در فضای مجازی دست به دست می شد.

وی در یکی از مصاحبه هایش گفته است : به ازدواج خیلی فکر می کنم و هردفعه بیشتر به این نتیجه رسیدم که نمی خواهم ازدواج کنم ! البته شاید هر وقت که موعدش فرا رسید، نظرم عوض شود.

اینستاگرام هستی مهدوی : instagram/hastimahdavi

هستی مهدوی و همسرش

گفتگو و مصاحبه با هستی مهدوی

عاشق نجوم هستم

گفتی آدم نترسی هستی. کلا اهل هیجان هستی؟

خیلی؛ کار من، یعنی بازیگری، خودش سراسر هیجان و ماجراجویی است چون هر بار درگیر حسی با کاراکتری می‌شوی که خیلی متفاوت است و باید کشفش کنی ولی از وقتی درگیر سینما شدم، زندگی‌ام از حالت عادی خارج شد.

چه ماجراجویی‌هایی قبلا داشتی؟

من قبلا نجوم کار می‌کردم و اکثرا خانه نبودم و در بیابان و کویر سفر می‌رفتم. خیلی نجوم را دوست دارم چون خیلی اتفاقات جالبی در این فضا می‌افتد اما متاسفانه 4،3 سال است دیگر فرصت پرداختن به نجوم را نداشته‌ام.

وقت‌های خالی‌ات را چه کار می‌کنی؟

من تقریبا در تمام وقت‌های خالی‌ام، فیلم می‌بینم. متاسفانه کتاب خواندنم کمی کم شده. ورزش هم می‌کنم.

ورزش خاصی را دنبال می‌کنی؟

ورزشکار حرفه‌ای نیستم اما بدنسازی، شنا و سوارکاری می‌کنم. ورزش برایم، بیشتر حکم تفریح دارد.

 

هستی مهدوی

فکر می‌کنی روزنامه‌نگار خوبی بشوی؟

من اگر روزنامه نگار بشوم، خیلی زود سر از جاهایی که نباید درمی‌آورم! اما اگر روزنامه نگار بودم، مطمئنا در حوزه اجتماعی فعال بودم.

نوشتن را دوست داری و تجربه کرده‌ای؟

قبلا می‌نوشتم ولی الان خیلی کم پیش می‌آید که بنویسم. این روزها بیشتر دلم می‌خواهد ساختن فیلم کوتاه را تجربه کنم.

بازیگری را بیشتر دوست داری یا فیلمسازی؟

راستش را بگویم؟ (می‌خندد) فیلمسازی را؛ چون احساس می‌کنم وقتی بازیگرم، خود واقعی ام نیستم و این خودم نیستم که مرا کنترل می‌کند. ترجیحم این است خودم مدیریت را بر عهده داشته باشم تا شرایط را به گونه‌ای که هست، تدارک ببینم. بازیگری از بیرون خیلی خوشایند و شیرین و راحت به نظر می‌رسد. در صورتی که اصلا این طور نیست.

هستی مهدوی

هستی مهدوی, Hasti Mahvadi

عکسهای هستی مهدوی

عکس جدید از هستی مهدوی

آشپزی برای آرامش

این روزها احساس می‌کنی آدم خوشبختی هستی؟

اگر بحث کار را کنار بگذارم، بله؛ چون فشردگی زمان کاری ما برای رساندن به آنتن شبکه، واقعا آزاردهنده و نفسگیر است. شاید اگر این سؤال را یک ماه دیگر از من بپرسی، بتوانم جواب واقعی‌تری بدهم ولی این روزها آنقدر زندگی‌ام دست خودم نیست که بخواهم ببینم واقعا احساس خوشبختی می‌کنم یا نه ولی روی هم رفته احساس خوشبختی می‌کنم.

در زندگی مستقل خودت، زمان‌هایی که بی‌حوصله‌ای، چه کارهایی برای خوب شدن حالت می‌کنی؟

آشپزی می‌کنم (می‌خندد)؛ آشپزی به من آرامش خاصی می‌دهد. یکی از تفریحاتم این است که در اینترنت دنبال دستور پخت غذاهای جدید می‌گردم. البته رستوران رفتن را هم خیلی دوست دارم.

فعالیت‌های خیریه‌ای یا همکاری با نهادهایی که کارهای مختلف می‌کنند، داری؟

با چند انجمن‌ حمایت از حیوانات همکاری‌هایی دارم چون این موضوع دغدغه من است.

عاشق سفرم

اهل سفر هستی؟

خیلی. عاشق سفرم. به خصوص سفرهای کویرگردی اما متاسفانه مدتی است که پیش نیامده. به طور کل دوست دارم سوار ماشینم شوم و مثلا از بندر ترکمن تا آستارا را بروم. یعنی خط شمالی ایران را طی ‌کنم.

تنها سفر می‌روی؟

نه؛ با دوستانم.

پیشنهادهایت برای سفرهای داخلی و خارجی خوب چیست؟

روستایی در گیلان حوالی رودسر وجود دارد به نام جواهردشت. روستایی در نقاط بالای کوه‌های سبز شمال که واقعا دیدنی و زیباست. همین‌طور روستای مصر در مرکز ایران که حال و هوای کویری دارد. برای مسافرت خارجی هم پیشنهاد جزیره​ای در مالزی که انگار تکه‌ای از بهشت است را می‌دهم. برای من هر جا طبیعت بکر وجود داشته باشد، واقعا لذت می‌برم. چون علاقه ویژه‌ای به طبیعت دارم.

بیوگرافی هستی مهدوی

هستی مهدوی

هستی مهدوی

فیلمهای سینمایی

آذر (۱۳۹۵)
کمدی انسانی (۱۳۹۵)
لابی (۱۳۹۵)
۵۰ کیلو آلبالو(۱۳۹۵)

چهارشنبه (۱۳۹۳)
نیم (۱۳۹۳)
زبان مادری (۱۳۸۹)
سوت پایان (۱۳۸۹)

سریالهای تلویزیونی

سریال سایه بان (1396)
حانیه (۱۳۹۳)
گذر از رنج‌ها (۱۳۹۲–۱۳۹۳)

مادرانه (۱۳۹۲)
جراحت (۱۳۸۹)

۱۳ آبان ۹۶ ، ۱۸:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sajad soheil